نامه چارلي چاپلين به دخترش
نامه چارلي چاپلين به دخترش :
دخترم من از تو بسيار دور هستم اما تصوير تو هرگز حتي براي لحظه اي از من دور نمي شود.
دخترم جرالدين پدرت با تو حرف مي زند! شايد شبي درخشش گرانبها ترين الماس اين جهان تو را بفريبد. آن شب است که اين الماس، آن ريسمان نا استوار زير پاي تو خواهد بود و سقوط تو حتمي است. روزي که چهره يک اشراف زاده بي بند و بار تو را فريب دهد، آن زمان بند بازي ناشي خواهي بود. بند بازان ناشي هميشه سقوط مي کنند از اين رو دل به زر و زيور مبند، بزرگ ترين الماس اين جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه ما ميدرخشد، اما اگر روزي دل به مردي آفتاب گونه بستي با او يکدل باش و به راستي او را دوست بدار. دخترم، هيچ کس و هيچ چيز را در اين جهان نمي توان يافت که شايسته آن باشد که دختري حتي ناخن خود را به خاطر آن عريان کند. برهنگي بيماري عصر ماست، به گمان من تو بايد مال کسي باشي که روحش را براي تو عريان کرده است. جرالدين دخترم با اين پيام نامه ام را پايان مي بخشم : انسان باش زيرا که گرسنه بودن و در فقر مردن هزار بار قابل تحمل تر از پست و بي عاطفه بودن است.
[/u]
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
با درود؛سمیه فرزانه عریانی منظورنظر چاپلین برهنگی است برای هم آمیزی جنسی،اما دقت کنید که در جامعه ای که او می زیست در آن زمان و اکنون زنان پوششی بر سر نداشته و نوع پوشش آنان همین است که در فیلمها و تصاویر مربوط به جوامعی مانند آمریکا و سوئیس دیده می شود؛؛؛بدرود.
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
سلام گردآفرید
از اینکه بحث های استدلالی خوبی را شروع کردی از شما شاکرم. ولی افراط حتی در پسندیده ترین چیزها هم مطلوب نیست. اگرچه آن چیز عقل باشد. عقل هم همانطور که می دانی آفات خاص خودش را دارد. و پیشداوری ها و ذهنیات ما موجب می شود که احساسات و تعصبات ما چنان زینیت پیدا کنند که امر بر خود ما مشتبه شود.
به عنوان مثال شما خود را جای بازدیدکننده این موضوع قرار بده. نامه ای از چارلی چاپلین به دخترش توسط فردی بدون هیچ تفسیر و شرحی اینجا قرار می گیرد. اما جواب شما به او صرفا جواب به ذهنیات خودتون هست. ذهنیاتی که نسبت به نگارنده داشتید و این یعنی احساس، و تعصب و تفسیر به مطلوب.( از این به بعد بیشتر ناظر به بحث های موضوع پرسمان است، که البته بی تاثیر از پاسخ فوق شما نیست).
در مبانی فلسفی خودتون بهتر می دانید که بسیار به دوز و کلکهای عقلی ( چشمبندیهایی که می توان روی آن انجام داد ) پرداخته اند. و به آفاتی که به آن وارد است. عقل در بهترین حالت و در انتهایی ترین مسیر خود بر طبل حیرانی می کوبد.( البته نه در بعد مسائل روز مره و آنچه به واقعیات مربوط می شود ، بلکه آنجا که به حقیقت مربوط می شود. آنجا که محک تجربه و عقل بدان راهی ندارد. و جز حدس و گمان نمی تواند ره توشه ای داشته باشد.
امیدوارم بد نگفته باشم و تصور شود که من پنبه عقل را می زنم که اگر کسی چنین کند، پنبه انسان را نیز می زند. اما خود شما شاهدی که عقل را در وجود هر کس رنگی می گیرد. همه فلاسفه و عقلا که صرفا بحث منطقی را محور کار خود قرار می دهند اگر خوب بنگری، آنها هر یک از زاویه ای به مسائل عقلی پرداختند و تفاوتهایی با هم دارند و مکاتبی را پایه گذاری کردند که گاه مخالف هم بوده اند. یعنی وقتی پای عقل به میان می آید به خاطر همان نسبیتی که اذعان داری در معیارها و ...، اختلاف و تفاوتها برجسته می شوند. و چندگانگی ها افزوان و حقیقت یابی مشکل، تاجایی که بعضی ها گفتند بی خیال حقیقت. واقعیت ها را بچسب. اما در کنار همین عقلهای جزء نگر و پراکنده ادیان مختلفی می آیند که هیچ اختلافی در ذات هم ندارند.( اگرچه همان ادیان هم وقتی اسیر عقل پیروان خود می شوند دچار همین اختلافاتی می شوند که ما شاهدیم) اما مسیر و هدفی که انبیاء نشان داده اند هیچ تضاد و تعارضی با هم ندارند مگر اینکه در ظرف زمان یا پیروانشان دچار تحریفهایی شده باشند. پیروان متعصب یا جاهل یا مغرض و کج فهم و ....، منجر به دگردیسی ادیان شده اند. ادیانی که همه آنها شعار خیر و صلاح و صلح و منادی بهترین هایی هستند که همه ابناء بشر در طول تاریخ تائید کرده اند، توسط پیروان ناراستین آنها روبروی هم قرار گرفته اند.
هنوز هم که هنوز است تک تک روشنگریهای ادیان زیر بناء نظری قوانین و هنجارها و ...، و فرهنگ همه آدمیان است.( البته در ظرفهای مختلف). و البته هسته این ها در فطرت انسان وجود دارد. اما در به فعلیت رسیدن و جهت یابی، عقل نسبی نگر، هیچ لنگر محکمی ندارد که تکیه گاه شود و هیچ قطب نما بدون تحریفی ندارد که جهت بنمایاند.
قصد ندارم این مطلب را طولانی کنم. نه از این نظر که نیاز نیست، بلکه به خاطر اینکه ناگزیرم اعضاء دیگر را نیز در انجمن های دیگر را پاسخگو باشم. خودت که شاهد بودی رنجششان را نسبت به تاخیر پاسخها.
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
به گفتارهایم در پرسمان و نوشته آخرم رجوع شود و اینکه جناب سنگ تراشان به جملات سمیه فرهیخته توجه کنید:***هیچ کس و هيچ چيز را در اين جهان نمي توان يافت که شايسته آن باشد که دختري حتي ناخن خود را به خاطر آن عريان کند. برهنگي بيماري عصر ماست، به گمان من تو بايد مال کسي باشي که روحش را براي تو عريان کرده است. جرالدين دخترم با اين پيام نامه ام را پايان مي بخشم : انسان باش زيرا که گرسنه بودن و در فقر مردن هزار بار قابل تحمل تر از پست و بي عاطفه بودن است.*** دقت کنید که جی به ذهن خواننده القا می گردد؟؟
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
به عرض دوستان برسانم که اخیراً در مطلبی با مدارک موثق دیدم که چارلی چاپلین اصلاً چنین نامه ای را ننوشته است و این دروغ بزرگ را کسانی با اهداف خاص از خود درآورده اند.
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
سلام
می تونید متن ارسالی را از لینک http://www.ketabkhaneh.i8.com/dastan/CHARLI.HTM
و http://merlin2000.blogfa.com/post-37.aspx
نیز مشاهده کنید . در حالی که اگر بخواهیم در این مورد تحقیق کنیم منابع فوق العاده زیادند. البته معترفم که نامه را کامل نیاورده ام اما صحت آن را از منابعی که ذکر کردم میتوانید بررسی کنید.
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
سلام
این متن با دخل و تصرف ارائه شده در متن اصلی برهنگی برای هنر است که اگر خودت رو هنرمند می دونی ترس و واهمه ای از برهنه شدن بر روی سن برای نشان دادن هنرت(نه تن)نداشته باش که خب قرض نویسنده پر واضح که برای انجام دادن کاری که به اون اعتقاد داری از خودت هم باید بگذری برهنگی و نشان دادن بدن در اروپایی های اصیل خصوصا آلمانی ها و انگلیسی ها نابخشوده ترین اشتباه هست بد نیست به آماری که درمورد اهمیت بکارت دختران در کشورهای مختلف ارائه شده مراجعه کنید
روز خوش
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
سرکار سمیه خانم،من از حسن نظر شما سپاسگزار و بدان معترفم،اما . . . .اما آن وبلاگها تنها و تنها متن این نوشته شما که بجای نامه چارلی چاپلین است را آورده اند که خوب اصلاً منبع و مأخذی شمرده نمی شوند.
من دستکم با شما هم تالاری گرامی،محجوب و گزیده گویم سر جدال ندارم،می کوشم مدارک مستدل سخنم را بیابم و به شما و همه هموندان ارائه نمایم و در همینجا به مریکا می گویم که از روشنگری ایشان نیز،خرسندم.
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
گرد افريد عزيز اظهار نظر شما درباره تمام موضوعات صريح خشن و يكجانبست البته اين از ديد خاص شما به اطرافتون نشات ميگيره و محترمه اما فكر نميكنيد كه اصلا با اواتارتون همخوني نداره اميدوارم از اظهار نظر بي پرده من ناراحت نشيد!
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
خواهشاً توی سایت اول از میزان انتقاد پذیری هم مطلع بشید بعد انتقاد کنید به هر حال هر کسی به شکلی سخن میگه و چیزهایی براش مهمه که امکان داره برای دیگری مهم نباشه و ما هم باید همدیگر رو همونطوری که هستیم قبول کنیم و بپذیریم فراموش نکنیم که توی این سایتیم برای کمک به همدیگه نه برای اذیت کردن همدیگه اینطور نیست؟
میشه در مورد آلبوم نون و گدا صحبت کنیم متن آهنگها و ملودی کار زیباست تو سبک کوروش یغمایی هست ولی نمی دونم خواننده اش کیه؟
جواب می دید؟
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
ندا-غزال ارجمند؛من حقیقت ها را میگویم که البته همواره تلخ هستند و با نیشتر خرد بر دمل چرکین نادانی ها و سیاهی جهت درمان می زنم که البته دردآور است.
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
سلام .
گردآفرید من هم گفته ی شما رو از تلویزیون و برنامه ی سلام مردم ایران شنیدم . ولی متاسفانه اسم روزنامه نگار معروفی که در سالهای قبل از انقلاب و برای پر کردن صفحات روزنامه اشان این سلسله نامه ها را نوشته بود ، به یاد نمی آورم . آقای خسرو معتضد از قول ایشون نقل می کردن که نامه ها توسط ایشون نوشته شده و جالبه که حتی بعدها به زبان انگلیسی هم ترجمه شده ...
شما نام اون نویسنده رو می دونید ؟
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
ای کاش می دانستم تا حقیقت بر همه آشکار می شد و تن چارلی چاپلین هم از این دروغ شاخ دار در گور نمی لرزید.
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
سايت کتاب_ الهه خسروي يگانه: کمتر کسي پيدا مي شود که نامه تاريخي چارلي چاپلين به دخترش را نخوانده باشد. « دخترم جرالدين ! اينجا شب است. همه سربازان بي سلاح خفته اند...» نامه اي که حداقل به سه زبان زنده دنيا ترجمه شد و سي سال دست به دست چرخيد. در مراسم رسمي و نيمه رسمي بارها و بارها از پشت ميکروفن خوانده شد و مردم کوچه و بازار با هر بار خواندن آن به لبخند غمناک چاپلين انديشيدند که جهاني از معنا را در خود نهفته داشت. اگر بعد از اين همه سال به شما بگويند اين نامه جعلي است چه مي گوييد؟ لابد عصباني مي شود و از سادگي خودتان خنده تان مي گيرد. حالا اگر بگويند نويسنده واقعي اين نامه سي سال است که فرياد مي زند اين نامه را من نوشتم نه چاپلين و کسي باور نمي کند چه حالي به شما دست مي دهد؟ فکر مي کنيد واقعيت ندارد؟ ديگراني مثل شما هم سي سال است به [size=xx-large]فرج الله صبا نويسنده واقعي اين نامه همين را مي گويند: واقعيت ندارد. اگر چه سال ها پيش هوشنگ گلمكاني به داد اين همكار قديمي رسيد و در مجله فيلم اشاره كوتاهي به اين موضوع كرد(اين را بعدتر فهميدم) فرج الله صبا نويسنده و روزنامه نگار کهنه کاري است. او سال ها در عرصه مطبوعات فعاليت داشته و امروز ديگر از پيشکسوتان اين عرصه به شمار مي رود. داستان اين سوءتفاهم که به قول خودش يک نوع خرافه روزنامه نگاري است ، براي نخستين بار نيست که از زبان او روايت مي شود اما اميدوار است که آخرين بار باشد. آخر حالا سي سالي مي شود که چاپلين وبال گردن او شده است.
***
سردبير مي گويد هيچ مي دانستي نامه چارلي چاپلين به دخترش که سال هاست در ايران دست به دست چرخيده جعلي است ؟ » شاخ هايم کم کم در حال سبز شدنند.ـــ به فرج الله صبا زنگ بزن و ماجرا را زنده کن.
نه فايده اي ندارد. شاخ هايم ديگر درآمدند. فرج الله صبا استاد خيلي از ما روزنامه نگارهاي تازه به دوران رسيده است. چه در قالب تحريريه هاي مختلف و چه در کلاس هاي آموزش روزنامه نگاري مثل مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه ها. يادم هست در همين کلاس هاي رسانه زماني که هيچ کس زويا پيرزاد و داستان هايش را نمي شناخت کتابش را دست گرفت و خط به خط برايمان خواند تا به ما موجز نويسي را ياد بدهد. بماند که کتاب را هم از او گرفتم و هنوز پس نداده ام. حالا باورم نمي شود دست به جعل چيزي مثل نامه چارلي چاپلين بزند. تلفن را که بر مي دارد تا خودم را معرفي مي کنم مي شناسد: هان! خسروي جان! حالت چطوره؟
من که جرات ندارم بحث جعلي بودن نامه را پيش بکشم. من و من مي کنم و آخر سر مي گويم : استاد! درباره نامه چارلي چاپلين مي خواستم...
با شلوغي و حرارت هميشگي اش حرفم را قطع مي کند تا بگويد: ول کن دختر! اين نامه چارلي چاپلين سي سال است بيخ گريبان ما را گرفته است و ول نمي کند. آن نامه را من نوشتم نه چاپلين خدا بيامرز. چارلي بيچاره روحش هم خبر نداشت. آن نامه فقط زاده تخيل من است.و ماجرا آغاز مي شود. ماجرايي که باز مي گردد به يک روز غروب در تحريريه مجله روشنفکر: «سي و چند سال پيش در مجله روشنفکر تصميم گرفتيم به تقليد فرنگي ها ما هم ستوني راه بيندازيم که در آن نوشته هاي فانتزي به چاپ برسد. بهرحال مي خواستيم طبع آزمايي کنيم. اين شد که در ستوني هر هفته نامه هايي فانتزي به چاپ مي رسيد. آن بالا هم سرکليشه «فانتزي» تکليف همه چيز را روشن مي کرد. بعد از گذشت يکسال ديدم مطالب ستون تکراري شده. يک روز غروب به بچه ها گفتم مطالب چرا اينقدر تکراري اند. گفتند: اگر زرنگي خودت بنويس! خب ، ما هم سردبير بوديم. به رگ غيرت مان برخورد و قبول کرديم. رفتم توي اتاق سردبيري و حيران و معطل مانده بودم چه بنويسم که ناگهان چشمم افتاد به گراوري که روي ميزم بود و در آن عکس چارلي چاپلين و دخترش چاپ شده بود. همان جا در دم در اتاق را بستم و نامه اي از قول چاپلين به دخترش نوشتم. از آن طرف صفحه بند هم مدام فشار مي آورد زود باش بايد صفحه ها را ببنديم. آخر سر هم اين عجله کار دستش داد و کلمه** فانتزي** از بالاي ستون افتاد. همين شد باعث گرفتاري من طي اين همه سال».بعد از چاپ اين نامه است که مصيبت شروع مي شود: «آن را نوار کردند ، در مراسم مختلف دکلمه اش مي کردند ، در راديو و تلويزيون صد بار آن را خواندند ، جلوي دانشگاه آن را مي فروختند ، حتي مرحوم مطهري در مقدمه کتابش «حقوق زن در اسلام» از آن استفاده کرد. هر چقدر که ما فرياد کشيديم آقا جان اين نامه را چاپلين ننوشته کسي گوش نکرد. بدتر آنکه به زبان ترکي استانبولي و آلماني و انگليسي هم منتشر شد. حتي در چند جلسه که خودم نيز حضور داشتم باز اين نامه را خواندند و وقتي گفتم اين نامه جعلي است و زاييده تخيل من ريشخندم کردند که چه مي گويي ما نسخه انگليسي اش را هم ديده ايم!»
صبا ، حالا نمي داند چرا يک ماهي هست که دوباره اين قضيه جان گرفته است. از من که مي پرسد به سردبير نگاه مي کنم و مي فهمم منبع خبرش را لو نخواهد داد. براي همين من هم اظهار بي اطلاعي مي کنم تا اينکه صبا مي گويد: «به گمانم چون در اين انتخابات اخير يکي از کانديداها از اين نامه استفاده تبليغاتي کرد دوباره اين موضوع باب شده و گرنه چند سالي بود که اين موضوع ديگر فراموش شده بود.»
بهرحال فرج الله صبا چوب خلاقيتش را مي خورد. چرا که اين نامه آنقدر صميمي و واقعي نوشته شده که حتي يک لحظه هم به فکر کسي نرسيده که ممکن است دروغين باشد.
دروغين؟ اسم اين کار را نمي شود جعل نامه گذاشت. مخصوصا آنکه نويسنده خودش هم تابحال صدهزار بار اين موضوع را گوشزد کرده است. اما واي از آن روزي که اين مردم بخواهند چيزي را باور کنند. اين را ، فرج اله صبا مي گويد.[/size]
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
شنیدین جریان ملا نصرالدین را که در راه خانه در کوچه برای شوخی و دست انداختن به همه می گفت:*سر کوچه آش می دهند!*
کم کم ماجرا بالا گرفت و همه این موضوع را به هم گفتند و اون یک مدت بعد که از خانه آمد بیرون،دید همه اهالی دارند کاسه به دست می دوند سر کوچه؛پرسید چه خبره مگه؟؟!گفتند که:سر کوچه دارند آش مجانی می دهند!!اونم باورش شد و با یک کاسه دوید سر کوچه!!!!
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
سلام
از نظر شخص من هم محتوای نامه چارلی چاپلین خیلی قوی هست. اگر کار او نبوده، شک ندارم فردی متفکر تر و ژرف اندیش تر آنرا نوشته است.
ولی مولایم به من آموخته است که بیشتر روی محتوای کلام دقت کنم تا گوینده کلام...
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
به نظر من فرقي نمي كنه كه اين دروغ باشه يا راست مهم محتواي نامه است كه خيلي قشنگ بود مهم اينه كه توي نامه خيلي قشنگ از بزرگي و ارزش زن صحبت شده و اون و به تفسير كشيده من كه خيلي خوشم اومد مخصوصا ( شايد شبي درخشش گرانبها ترين الماس اين جهان تو را بفريبد. آن شب است که اين الماس، آن ريسمان نا استوار زير پاي تو خواهد بود و سقوط تو حتمي است ) خيلي قشنگ بود سميه جان و مرسي
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
پس اگر این جوره بیایید از قول دکارت،سقراط،ارشمیدس،مارکس ،یونگ،ژول ورن،بابا طاهر عریان هم چرت و پرت و با رنگ و لعاب متن زیبا و ادبی بنویسیم و به هم بگوییم و مدام فرت و فرت احساس معنویت و درس آموزی کنیم.:199:
تازه همه مان هم*متفکر تر و ژرف اندیش * می شویم!!!به به!چقدر خوووووووبه!!!!:58:
اما من به حسن نیت و ارجمندی سمیه اعتراف کرده و نیک خواهیش را سپاس دارم؛:104:
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
به جای واژگان تو=شما،فریاد=حرف حق می نوانید بگذارید!!
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
گرداافريد عزيز همونطور كه قبلا گفتم نحوه نگرش شما به موضوعات جالب منحصر به فرد وقابل تامله اما به نظر من حقيقت هميشه تلخ نيست فكر نميكنيد اگر نيشترتون رو كمي ارومتر بزنيد يا حداقل به مواد بي حس كننده اغشته كنيد بعد بزنيد تحملش اسونتره!
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
ها اااااااااا!!!اینم درسته!ای به رو چوشمونم روله جان؟؟!!
RE: نامه چارلي چاپلين به دخترش
خب نتیجه اخلاقی از این بحث:
1-بهتره هر کسی حرف خودشو به زبونه خودش بزنه که تن کس دیگری رو تو گور نلرزونه(گردآفرید)
2-به زمان نقل مطالب دقت کنیم و با اون زمان گفته ها رو تحلیل کنیم(گردآفرید)
3-به محتوای صحبتها اهمیت بدیم نه اینکه از کی نقل شده(مدیریت سایت)
4-میانه رو باشیم حتی در تصوراتمون(مدیریت سایت)
5-انتقاد پذیری باعث پیشرفت میشه و حلال خیلی از مشکلاته(خودم)