-
* رهائي از يك زندگي مشقت بار
با سلام خدمت دوستان عزير من به تازگي عضو تالار شده ام و بسيار خوشحالم از اينكه ميتوانم تجربيات خود را در اختيارتان قراردهم و بالعكس از تجربيات شما بهره مند گردم از ابتداي زندگيم برايتان مي گويم :
من مدت 9 ماه است كه از همسرم جدا شده ام و يك دختر 4 ساله دوست داشتني دارم سئوال من اين است آيا من ميتوانم دخترم را بدون مسائل و مشكلات روحي بزرگ كنم و فردي مفيد و سازنده تربيت كنم ؟ خيلي نگرانم كه اين جدائي باعث شود كه دخترم كمبود عاطفي داشته باشد چون در ابتداي جدائي دچار اضطراب گرديده بود ومرتب جيغ مي زد ضمناً من پيغام دادم كه همسرم حداقل دخترم را ملاقات كند ولي او گفت هيچ علاقه اي به ديدن دخترمان ندارد . لازم بذكر است او بدون دادن كوچكترين حق و حقوقي و خيلي راحت مرا طلاق داد من الان در شهري غريب بدون كمك خانواده با حقوق اندك زندگي مي كنم لطفاً مرا راهنمائي كنيد
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام دوست عزيز
مادر مهربون خوش اومدي... http://www.postsmile.com/img/emotions/222.gif
خانمي به نظر من شما براي اينكه بتوني به بهترين نحو دختر نازنينت رو تربيت كني بايد اول خودت با مسائل و مشكلات بعد از طلاق كنار اومده باشي...
تعادل روحيه خود شما در دخترت هم تاثير ميذاره...و همين طور آشفتگي شما باعث بهم ريختن دخترت ميشه...
در همين راستا بهت پيشنهاد ميكنم اول اين مقاله رو بخون بعد ببينيم دوستان و اساتيد سايت چه پيشنهاداتي ميدن؟
راه رسیدن به آرامش بعد از طلاق
http://www.hamdardi.net/thread-11229.html
بازنگری تأثیرات طلاق بر فرزندان طلاق یا یك زندگی پر تنش؟
http://www.hamdardi.net/thread-7464-post-80239.html#pid80239
پست من و نقاب همزمان شد http://www.postsmile.com/img/emotions/217.gif
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام عزیزم
به جمع دوستان تالار همدردی خوش آمدی .
بله که می توانی دختر نازنین ات را خوب و معقول به دور از فشارهای غیر استاندارد بزرگ کنی .
تو مامان خوب و بی نظیری هستی . نگران نباش . فرزند تو اولین و آخرین فرزند طلاق دنیا نیست . بچه های طلاق هم خدا دارند مثل همه ی بچه های پا ک و معصوم دنیا که فرشته ی نگهبان دارند او هم فرشته ی نگهبانی مهربان دارد . نگران نباش مامان مهربان .
بهترین ها در انتظا ر تو و دختر نازنین ات است و خواهی دید که دنیا با تمام زیبایی های موجود در آن به تو و دخترت لبخند خواهد زد اگر خودت بخواهی که می خواهی .
موفق باشی نازنین
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام
به تالار خوش اومدین
جمله های آنی عزیز رو چند بار بخون سرشار از امیدواریه دیدت رو مثبت کنی زندگی برات مثبت میآد
باید واقعیت رو بپذیری و فکر نکنی بدترین اتفاق دنیا فقط برای تو افتاده پس به خودت ایمان داشته باش
کاش میشد این انی یه دوره کلاس مثبت اندیشی و امید دهی تو تالار بزاره
اگه من جاش بودم اسم کاربریمو میزاشتم انرژی مثبت
من که همیشه با حرفاش شارژ میشم امیدوارم در مورد تو هم همین طور باشه عزیزم
فقط سعی کن تو گذشته زندگی نکنی برای آینده زندگی کن گذشته تموم شده رفته
:72::72::72::72:
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
من سال 76 زمانيكه دختري 20 ساله بودم با همسرم كه فرزند طلاق بود و 27 سال داشت ازدواج كردم همسرم فردي بسيار خوش زبان و زيبا بود كه اين خصوصيات او مرا جذب نمود من هم دختري بودم با چهره معمولي ولي با هوش بالا كه هميشه نمونه و شاگرد اول بودم ما در تهران زندگي مي كرديم ولي همسرم همكار شوهر خواهرم در يك شهر ديگر بودند شوهر خواهرم او را فردي منضبط و دقيق معرفي كرد زمانيكه ما با هم ازدواج كرديم به شهر محل سكونت و كار ايشان نقل مكان نموديم همسرم به قول معروف گربه را دم حجله كشت چرا كه از روز اول سختگيري هايش شروع شد منهم چون دختر آرام و ماخوذ به حيا بودم و نمي خواستم از مشكلات زندگيم كسي حتي خواهرم خبردار شود حفظ ظاهر مي كردم و به كسي چيزي نمي گفتم او به من حتي يك ريال نمي داد و اگر چيزي براي خورد و خوارك درخواست مي كردم تا حدودي مي خريد ولي براي پوشاك و ... هيچ زحمتي به خود نمي داد او مرا كاملاً ترسانده بود آدمي عصبي مزاج ولي در بيرون بسيار خوش مشرب و خوش زبان بود من چون آخرين فرزند خانواده بودم و هميشه نياز داشتم كه تكيه گاهي داشته باشم بسيار وابسته عاطفي شده بودم ولي همسرم هيچ گونه محبتي نشان نمي داد حتي يكبار هم نشد كه با هم بيرون برويم من از صبح تا شب تنها در خانه منتظر مي ماندم تا از سركار بيايد او وقتي خانه مي آمد يا برنامه تلويزيون تماشا مي كرد يا مي گفت خسته است و مي خوابيد من تنهائي را با تمام وجود حس مي كردم من ازدواج كرده بودم كه تنها نباشم و ما شويم غافل از اينكه موجديت خود را به عنوان يك انسان و يك زن هم از دست داده بودم همسرم مرتب مرا تحقير مي كرد و به خانواده ام كه از لحاظ مالي در وضعيت متوسطي بودند توهين مي كرد همه را به جان مي خريدم و سكوت مي كردم چون توانائي جدائي از او را نداشتم پيش خود مي گفتم اگر به او كه محبت نديده محبت كنم حتماً روزي متوجه رفتار زشت خود مي شود وسر به راه مي شود زهي خيال باطل او نزد ديگران مرا جانم و... صدا مي كرد و كلي از نجابت - مهرباني و ... من تعريف مي كرد اما وقتي تنها مي شديم جز تحقير و توهين چيزي نمي گفت حتي عارش مي آمد با من بيرون برود من متعجب از اينكه او اگر مرا نمي خواست چرا با من ازدواج كرده است اما سئوالم همچنان بي جواب مي ماند تا اينكه دانشگاه قبول شدم او به خاطر اينكه پيش ديگران وانمود كند كه فردي است بسيار روشنفكر و مخالف تحصيل همسرش نيست موافقت كرد كه من ادامه تحصيل دهم ناچاراً به شهر ديگري كه قبول شده بودم رفتم و سه سال آنجا ماندم و همسرم در شهر محل كارش اين جدائي براي من بسيار سخت بود شديداً وابسته همسرم بودم و فكر مي كردم بدون او نمي توانم زندگي كنم با پول اندكي به من مي داد براي هزينه تحصيل برايش كادو مي گرفتم و با جملات زيبا برايش پست مي كردم هرچه من بيشتر محبت مي كردم او كمتر به من نزديك مي شد و از من دورتر و دورتر مي شد من سعي مي كردم در دانشگاه هم شاگرد اول شوم تا ذره اي محبت او را جذب كنم باوجوديكه او نزد ديگران از هوش و نبوغ من تعريف زياد مي كرد اما خود مرا قبول نداشت و رفتار بسيار زننده اي داشت همسر من دچار خودشيفتگي شخصيتي بود او مرا براي رسيدن به اهداف خود ميخواست من درس بخوانم تا بعدها سركار بروم و تمام حقوقم را در اختيار او بگذارم
دوستان ببخشيد مابقي را فردا برايتان مي نويسم چون الان بايد كارهاي اداره را انجام دهم منتظرم باشيد و از تجارب خود مرا بهره مند سازيد
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام رهایی
به جمع دوستان در تالار همدردی خوش آمدی
نقل قول:
سئوال من اين است آيا من ميتوانم دخترم را بدون مسائل و مشكلات روحي بزرگ كنم و فردي مفيد و سازنده تربيت كنم ؟
ضمن تشکر از آنی بابت ایجاد تایپیک بازنگری تأثیرات طلاق بر فرزندان طلاق یا یك زندگی پر تنش؟
سارا مك لین، پژوهشگر آمریكایی در این مورد میگوید: علت مشكلات روحی فرزندان طلاق، جدایی والدین یا زندگی كردن آنها با یكی از والدین نیست، بلكه تشنجها و درگیریهای خانوادگی و اختلافات والدین پیش از جدا شدن، باعث بر هم خوردن آرامش ذهنی آنها میشود و به دنبال خود معضلات رفتاری را به همراه میآورد
مگی گالاگر در كتاب "یك جدایی مسالمتآمیز" آورده است: معمولاً طلاق به عنوان راه حلی برای پایان بخشیدن به درگیریها و تنشها پیشنهاد میشود اما آیا واقعا طلاق موجب خاتمه یافتن درگیری بین زوجین میشود؟
آمارها نشان میدهد تنها 12 درصد از زوجها پس از طلاق رابطهای مسالمتآمیز و بدون درگیری با یكدیگر دارند و میتوانند برای تأمین خواسته فرزندشان یا ایجاد آرامش برای وی رابطهای نسبتاً آرام و دوستانه داشته باشند، اما 50 درصد از زوجها پس از طلاق با یكدیگر رفتاری تندتر دارند و مشاجرات و درگیریهای آنها با شدت بیشتر و اغلب در حضور فرزندان صورت میگیرد .
حال این سؤال پیش میآید كه آیا طلاق باعث كاهش درگیریها و تنشها در خانواده میشود و آرامش را به كودكان آن خانوادهها باز میگرداند؟
روشن است كه برای پایان بخشیدن به درگیریها و تنشهای موجود بین زوجین، جدایی و طلاق آخرین راه است، اما بدون تردید این درگیری و مشاجره دو زوج نیست كه باعث بر هم خوردن آرامش كودك میشود بلكه درگیری و اختلاف والدین كودك است كه امنیت را در محیط خانه از بین میبرد و او را موجودی ضعیف و افسرده میكند و طلاق نیز باعث كاهش این مشاجرات نخواهد شد پس تأثیر مثبتی روی فرزندان ندارد مگر اینكه والدین با آگاهی از موقعیت خود و فرزندانشان عملكرد خود را تغییر دهند و كاری كنند كه هم به نفع آنها باشد و هم باعث حفظ سلامت فرزندشان شود .
به گزارش ایونا ، در این شرایط، اغلب به منافع و مصالح فرزندشان یا نظریات كارشناسان توجهی ندارند و تنها با پرخاشگری و خشونت موجب سبك شدن بار مشكلات خود میشوند، اما این سبك شدن باعث تشدید اختلالات روحی و روانی فرزندان میشود كه شاهد این رفتارهای پرتشنج در محیط خانواده هستند .
یك طلاق خوب و مسالمتآمیز از دوام یك ازدواج پرتنش بهتر است
روزالیند بارنت، پژوهشگر استرالیایی میگوید: فرزندان خانوادههای پرتنش، مشكلات رفتاری بیشتری نسبت به فرزندان طلاق دارند، بنابراین اگر والدین به جای تلاش برای تداوم یك رابطه پر از درگیری و مشاجره اقدام به جدایی كنند و پس از جدایی یك رابطه سالم و مسالمتآمیز با همسر سابق خود كه پدر یا مادر فرزندشان است برقرار سازند، خواهند توانست به سلامت روان فرزندشان كمك كنند و باعث ارتقای شخصیت او شوند .
وی افزود : در بسیاری از موارد، طلاق باعث رها شدن زنان از تنش و افسردگی میشود. مادران سالمتر و شادابتر میتوانند فرزندانی آرامتر و فعالتر تربیت كنند و موجب تقویت اعتماد به نفس آنها شوند .
شادابتر شدن مادر و بازگشت وی به زندگی عادی باعث ایجاد انگیزه در فرزندان میشود و به آنها اطمینان میدهد كه در هر مرحله از زندگی میتوان با مشكلات مبارزه كرد و سربلند بیرون آمد .
اغلب والدین پس از جدایی، مقاومت بیشتری در برابر مشكلات پیدا میكنند و فرزندانشان را برای پذیرش شرایط سخت زندگی آماده میكنند. به همین دلیل اكثر فرزندان طلاق استقلال بیشتری دارند و در تصمیمگیریهای خود با اقتدار بیشتری حركت میكنند.
اندرسون، پژوهشگر آمریكایی در مورد دلیل این مسأله میگوید: زمانی كه یك زن خود را از زندگی پرتشنج رها میكند، از نظر ذهنی و روحی با مشكلات زیادی مواجه است كه برای از میان بردن آنها احتیاج به استقلال فكری و اقتدار شخصیتی دارد و به تدریج به تقویت این نیروهای درونی میپردازد و برای اینكه فرزندانش در شرایط مشابه آسیب كمتری ببینند، سعی میكند این نیروها را در آنها ایجاد كند .
بنابراین فرزندان این مادران مقتدر و توانمند، گامهای محكمتری در زندگی خود برمیدارند و موفقیتهایی مشابه با دیگر افراد جامعه خواهند داشت البته تنها در صورتی كه والدین پس از جدایی، رفتاری خشونتبار و كینهجویانه با یكدیگر نداشته باشند و محیطی نسبتاً آرام را برای فرزندانشان فراهم كنند .
پژوهشها نشان میدهد فرزندانی كه پس از جدایی والدین بتوانند با هر دو والد خود ارتباط نزدیك داشته باشند و در هر دو محیط احساس امنیت و آرامش كنند كمترین آسیب را میبینند
نقل قول:
اندرسون، پژوهشگر آمریكایی در مورد دلیل این مسأله میگوید: زمانی كه یك زن خود را از زندگی پرتشنج رها میكند، از نظر ذهنی و روحی با مشكلات زیادی مواجه است كه برای از میان بردن آنها احتیاج به استقلال فكری و اقتدار شخصیتی دارد و به تدریج به تقویت این نیروهای درونی میپردازد و برای اینكه فرزندانش در شرایط مشابه آسیب كمتری ببینند، سعی میكند این نیروها را در آنها ایجاد كند
بنابراین فرزندان این مادران مقتدر و توانمند، گامهای محكمتری در زندگی خود برمیدارند و موفقیتهایی مشابه با دیگر افراد جامعه خواهند داشت البته تنها در صورتی كه والدین پس از جدایی، رفتاری خشونتبار و كینهجویانه با یكدیگر نداشته باشند و محیطی نسبتاً آرام را برای فرزندانشان فراهم كنند .
البته باید مراقب باشد که صفحه سفید و پاک ذهنی فرزندان را با این ذهنیت که در اثر این نوع تجارب شخصی که برایش به وجود آمده خط خطی نکند .ناگفته نماند که مادر به علت دست و پنجه نرم کردن با مسائل مختلف به صورت عینی و عملیاتی بر خورد می کند و فرزندان به علت دور بودن از گود ومیدان ممکن است فقط سرو صدا و هیاهو را حس کنند .از این رو آرامش مادر بهتر ین تاثیر را بر روند مسیر طلاق وتاثیرات آن خواهد داشت زیرا به مرور زمان و بکار گیری تدابیر وراهکار ها از شدت مسائل و نا بسامانی ها و فشارها کاسته خواهد شد اما تاثیر و بار روانی موضوعات به جا خواهد ماند پس مادری که با حفظ آرامش خود و فرزندان این مسیر را می پیماید پس از گذشت چند سال اوضاع را بسامان خواهد کرد با کمترین فشار روانی .
رهایی عزیز گفته ای
نقل قول:
من مدت 9 ماه است كه از همسرم جدا شده ام
تو در دوره ای هستی که باید خودت رو باز سازی کنی !ترمیم و التیام شکست عاطفی
نقل قول:
دوستان ببخشيد مابقي را فردا برايتان مي نويسم
تو در دوره ی پس از طلاق قرار داری پس بهتر فعلا از پرداختن به دوره ی قبل از طلاق و اتفاقات آن خوداری کنیو به موضوعات و راهکار های پس از طلاق بپردازی !.عضویتت در این تالار و تحقیق و بررسی در این زمینه قدم خوبی ست . به مرور در این انجمن ها جستجو کن, اطلاعات و سپس باتمرین مهارت های خودت رو بالا ببر .
آگاهی ها و مهارت ها
آرامش
وبه مرور بقیه انجمن ها
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
با سلام و تشكر از همه دوستان بويژه آني عزيز و ستاره جان
دوستان عزيز من نميتوانم گذشته را رها كنم تا حدودي اين كار را كرده ام اما كلاً برايم سخت است كه به گذشته فكر نكنم چون همسرم يك روز به منزل آمد و گفت نمي خواهد به هيچ عنوان با من زندگي كند جداي از تمام مسائل و مشكلات طلاق پنهان ماندن علت طلاق مرا خرد كرده هنوز نمي دانم چرا همسرم مرا طلاق داد ؟ من در زندگي هميشه بهترينها را براي او مي خواستم اما او به من گفت هميشه به من فقط به چشم يك كلفت نگاه ميكرد نه يك زن و همسر . حرفهايش خيلي برايم سنگين بود چراكه من بخاطر او 13 سال از خانواده ام دور شدم و با حداقل امكانات با او زندگي كردم هيچگاه گله و شكايتي نداشتم همه به من مي گويند صبر من فوق العاده است ولي من فكر ميكنم صبر و گذشت زياد همسرم را وقيح كرد خيلي دلم مي خواهد بدانم چه چيزي پشت پرده بود و همسرم چرا مرا طلاق داد و حتي حاضر نشد حق و حقوقي به من و دخترم بدهد و يا دخترم را پس از طلاق ملاقات كند . دخترم خيلي حساس است وقتي بيرون مي رويم به مردان همسن پدرش اظهارعلاقه ميكند و دوست دارد با آنها حرف بزند بدون مقدمه ارتباط برقرار مي كند من اين حالات او را دوست ندارم ميترسم كمبود عاطفي باعث شود در آينده جذب محبت مرد يا پسري شود و مثل گذشته من بدون شناخت عاشق شود و نتيجه بدي عايدش گردد . دكتر روانشناس گفته بود كه بهتر است دخترم در كنار دائي و پدربزرگش باشد و محبت آنها را جايگزين محبت پدر ش نمايد ولي اين امر امكانپذير نيست چون اگر من به تهران بروم شغلم را از دست مي دهم نمي دانم چه كنم ؟ من تقريباً تمام مقالات و كتابهاي بچه هاي طلاق را خوانده ام اما هنوز هم نگرانم . چون تمام بار تربيت دخترم به دوش من است نمي خواهم اشتباه كنم نمي خواهم شخصيت وابسته داشته باشد اما دخترم خيي راحت جذب غريبه ها مي شود و اين امر مرا نگران مي سازد خواهش مي كنم كمكم كنيد ومرا از اين نگراني رها سازيد .
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام bloom مهربان
من و همسرم با هم مشكل داشتيم او بارها در شهر غريب مرا از خانه بيرون كرده بود ومن چون كسي را نداشتم كه به او پناه ببرم لاجرم به ناچار به خانه برميگشتم او چون فردي زيبا بود خود را از من بالاتر مي ديد هيچوقت با من بيرون نمي رفت به من پول نمي داد حتي حقوقم را هم بايد به او مي دادم در غير اينصورت او با من قهر مي كرد چون من خيلي عاشقش بودم هر كار مي كرد سكوت مي كردم يك بار حتي تمام كتابهاي مرا آتش زد چون من اهل مطالعه هستم يا اينكه يكماه قبل از جدائي به عمد در را قفل كرد و من و دخترم را در خانه حبس نمود من بارها مي خواستم از او جدا شوم ولي توانائي اين كا رنداشتم چون شديداً به او وابسته بودم دوستش داشتم و او هم مي ديد كه عاشق و واله دارد هر بلائي دوست داشت به سرم مي آورد و از من فقط سكوت و صبر و تحمل مي ديد بطوريكه روز آخر به من گفت هر بلائي به سرت آوردم تا بگذاري و بروي نرفتي خيلي سمج هستي من به تو علاقه اي ندارم اين ازدواج تحميلي بوده در حاليكه اصلاً اينطور نبود او خودش از طريق شوهر خواهرم به خواستگاري من آمد و من هيچ اصراري به ازدواج با او نداشتم اوهم برايم حكم يك خواستگار معمولي را داشت اما پس از ازدواج و فوت مادرم و غربتم در آن شهر نهايتاً به او وابسته شدم و او نيز چون شخصيت خودشيفته داشت بينهايت آزارم مي داد من سكوت مي كردم و به كسي از زندگيم نمي گفتم حتي او نمي خواست بچه دار شويم ده سال مانع بچه دار شدنمان شد و اخر سر پس از 10 سال به اصرار من تسليم شد اما از همان ابتدا هيچ مسئوليتي به عهده نگرفت همه امور بچه داري و خانه داري و خريد و... به عهده من بود من خيلي صبور بودم همه مي گفتند اگر ما جاي تو بوديم يك لحطه هم چنين مردي را تحمل نمي كرديم وقتي او به من گفت ميخواهد مرا طلاق دهد به اين نتيجه رسيدم كه بايد اين رابطه تمام شود چون دخترم در چنين محيطي بيشتر آسيب مي ديد و مادرش را مطيع بي چون و چراي پدرش مي ديد او قدرت مطلق خانواده ما بود و من يك حرف گوش كن تمام عيار كه حاضر بودم هر كاري بكنمتا او از من راضي باشد ولي هر كاري مي كردم او راضي كه نمي شد هيچ ؛ پرتوقع تر مي شد نهايت امر با حرفهائي كه روز آخر در منزلمان به من زد خيلي فكر كردم و خواستم كه من هم از او جدا شوم طلاق ما توافقي بود او حضانت دخترمان را پيش كشيد تا من هيچ حق و حقوقي نگيرم من هم براي اينكه دخترم هميشه از حمايت واحساس مسئوليت من برخوردار شود و طاقت جدائي از دخترم را نداشتم حاضر شدم طلاق توافقي بگيرم چون در اين شهر غريب توانائي مبارزه براي گرفتن حق و حقوق را نداشتم من زن آرامي هستم دوست نداشتم مرتب به دادگاه بروم ضمناً توانائي مالي براي گرفتن وكيل و .. را هم نداشتم اوحتي كمترين نفقه را به حساب دخترم واريز مي كند دوران خيلي سختي را گذراندم كسي حتي خانواده ام به من كمكي نكردند چون در توانشان نبود تنهائي بار مسئوليت را با افسردگي و دلمردگي به دوش كشيدم خانه اي اجاره كردم ؛ دخترم را به مهد سپردم و خودم به سركار برگشتم دوران خيلي سختي بود شبها تا صبح دخترم جيغ مي زد بارها با وجود مشكل مالي او را نزد روانشناس بردم تا بتوانم بهتر او را درك كنم و كمكش كنم اين دوران را به راحتي طي كند حتي يكبار به دستور روانشناس به پدرش پيغام دادم او را ببيند اما گفت حاضر نيست او را ببيند الان تاحدودي دخترم آرام شده خودم هم به آرامش رسيده ام و خوشحالم كه اين دوران سخت را پشت سر گذاشته ام اما هنوز نگران دخترم هستم بر سردوراهي قرار گرفته ام كه آيا تهران بروم يا نه ؟ اگر تهران بروم از اين نظر كه دخترم كمبود پدرش را با حضور پدر و برادرهايم كمتر احساس مي كند خوب است اما شغلم را از دست مي دهم من براي ثبات شغلي ام خيلي زحمت كشيدم در اداره هم همه من به عنوان رني صبور و سختكوش نگاه مي كنند زني كه مورد بي مهري همسرش قرار گرفت و روي پاي خود ايستاد و بسيار مسئوليت پذير بود . من مي دانم اكه اشتباه زندگيم اين بود كه خيلي به همسرم محبت مي كردم بي آنكه محبتي دريافت كنم . ترس از طلاق داشتم و تمام شرايط سخت را بدون اعتراضي با صبر زياد تحمل مي كردم اوهميشه با من قهر مي كرد يكماه - دو ماه و يا سه ماه بي آنكه من مرتكب اشتباهي شده باشم مثلاً سر اينكه چرا من آرام سلام كرده ام سه ماه با من قهر مي كرد و من هم چون غريب بودم و نيازمند محبت او ناچاراً معذرت خواهي مي كردم تا با من آشتي كند و براي خانه خريد كند چون قبل از اشتغال بارها مرا در خانه گرسنه نگه مي داشت و چيزي براي خانه نمي خريد من خيلي عذابها كشيدم به همين دليل من هم ميخواستم كه جداشوم اما علت اصلي جدائي ام را نمي دانم يعني نمي دانم او چرا مرا طلاق داد هرچند به من مي گفت من چهره زيبائي ندارم و حيف است كه در كنار انسان زيباروئي مثل اوباشم اما من فرد نازيبايي نيستم بلكه همه مي گويند من از او سرترم
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام رهایی گرامی:72::72:
ورودت رو به خانواده گرم همدردی خوش امد می گویم
خانومی خیلی سختی ها و رنج ها تحمل کرده ای
خیلی با مشکلات دست و پنجه نرم کرده ای
کاملا می فهممت
احساس زیبا و قشنگ دخترت رو هم درک می کنم و حتی رفتارهایی که در جلب محبت مردها نشان می دهد را نیز لمس می کنم
...
نگران نباش با توکل به خدا و تلاش و سعی خودت می توانی از پس این مشکل نیز بربیایی
شما زنی صبور و سختکوش بوده و هستی
مطمئن باش خداوند در پس هر سختی ..اسایش و راحتی نیز برایت قرار می دهد
..
رهایی گرامی
عمق نیازت را به درد و دل کردن و گفتن درک می کنم ...چون سیزده سال با صبوری حرف هایت را در کنج خانه ی دلت نگه داشتی
..
خانوم رهایی
بگو
حرف بزن
از ناگفته هایی که با گفتنشون تسکین میابی سخن بگو و اونهایی رو که بیانشون باعث میشه دچار رنج و عذاب بشی را نگه دار ... راه مبارزه با این خاطرات بد را هم خواهی آموخت
..
گفتی تا حدودی ارام شده ای :104:
بسیار خوب هست بسیار عالی است
باز هم در بدست اوردن ارامش بیشتر بکوش
برای رفتن به تهران دیر نمی شود
شما که این همه مدت صبر کرده ای
پس حالا که با این تالار اشنا شده ای
با کمک و مشاوره و راهنمایی های دیگر اعضا می تونی بهترین تصمیم را بگیری
امیدوارم بتوانم به عنوان عضو کوچکی از همدردی با تو خوب همدلی و همدردی کنم:43:
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
واقعا به وجود مادرانی مثل تو باید افتخار کرد:104::104::104:
مطمئن باش اون یه روزی سرش به سنگ میخوره ،ولی این مهم نیست
مهم اینه که تو حداقل به خودت ثابت کرده ای که می تونی روی پای خودت بایستی و روی مشکلات روکم کنی
این خودش عالی هست
تا حالا فکر کردی صبور بودن ،همت بالا ،اراده ،و خواستن نعمت هایی هستند که خدا در وجدت قرار داده؟
مطمئن باش خدا تا حالا کمکت کرده و بعد این هم کمکت خواهد کرد ،شک نکن
و انالله مع الصابرین
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
بالهاي صداقت عزيز سلام
از اينكه دوستان خوبي پيدا كرده ام بسيار خوشحالم :72:
خيلي دلم مي خواست شما تاپيك من را بخونايد و جواب بدهيد چون من اولين بار كه وارد اين تالار شدم بر حسب اتفاق تاپيك شما را خواندم زندگي شما شباهت زيادي به زندگي من داشت هر دو غريب و تنها در شهري ديگر زندگي مي كرديم
زندگي من سراسر درد و رنج بود من از درون خرد شدم اما به ظاهر ايستادم سكوت من پر از فرياد بود عشق من خالصانه بود اما طرفم لايق اين عشق خالصانه نبود او همه چيز را در تحقير و توهين مي ديد خودش فرزند طلاق بود كه با پدري خشن و غيرقابل انعطاف زندگي كرده بود حتي زمانيكه با من ازدواج كرد با پدر و مادرش قهر بود و در سال 8 ازدواجمان مادرش 10 ميليون به حسابش واريز كرد و اين پول او را به سمت مادرش كشاند در حاليكه اگر اين پول را مادرش به او نمي داد همچنان به قهر ادامه مي داد او با همه عالم و آدم قهر است ناكاميهاي دوران كودكيش او را افسارگسيخته نموده بود و عشق بالاي من به او باعث شد سوءاستفاده نمايد و از اينكه شخصي اينچنين و درهر شرايطي خواهانش است را عذاب دهد و لذت ببرد من خوشحالم كه توانستم اين جرات را پيداكنم و از اين شخصيت خودشيفته جدا شوم .
خودم را و توانائيهايم را بشناسم و عزت نفسم را برگردانم خوشحالم كه زني هستم قوي و با اراده كه در شهري غريب بدون كمك خانواده و فقط با كمك خداي مهربان توانستم بر روي پاي خود بايستم ميدانم بعدها دخترم به وجود من افتخار مي كند امام هنوز هم نگراني دارم . برايم دعا كنيد
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
رهايي عزيز
ميدونم سخته كه بي علت طلاق رو قبول كني اما همونطور كه خودت هم نوشتي اين علت كاملا واضح هست...همسرت علاقه اوليه رو از دست داده بوده و ديگه نميتونسته با تو زندگي كنه...
در مورد حقوق دخترت هم نبايد كوتاهي كنه...حتي اگه طلاق توافقي باشه بايد خرجي دخترش رو بده...
در اين مورد ميتوني دادخواست بدي...نيازي هم به هر روز دادگاه رفتن نداره...
ولي قبلش حتما با يه وكيل مشورت كن...چون طرز نوشتن دادخواست خيلي اهميت داره...چه برسه به مسائل ديگه....
ميتوني از سايتهاي مشاوره حقوقي هم كمك بگيري...
سايتهايي كه مشاور حقوقي پيدا كردم::
http://hamkelasi-moshavere.pib.ir/
http://saeednaghdi.blogfa.com/
http://hooghoogheto.blogfa.com/
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام رهایی عزیزم http://www.postsmile.com/img/emotions/221.gif
به جمع خانواده همدردی خوش آمدی http://www.postsmile.com/img/emotions/196.gif
همین امروز تاپیک شما را کامل مطالعه کردم و نتوانستم که پاسخ ندهم .
نمی دانم با چه زبان شما را به خاطر صبرتان و مادریتان تحسین کنم . واقعا به شما تبریک می گویم که علاوه بر صبری که داشتید با آن همه وابستگی به همسر ، امروز بسیار پرقدرت وشاداب هستید و در فکر پیشرفت فرزندتان . :104::104::104:
خیلی خوشحالم با این که در زندگی این همه سختی کشیده اید اما زندگی خود را مرور کردید و به اشتباهات خود نیز پی بردید یعنی همان عشق ورزیدن یک طرفه بدون انتظار پاسخ آن هم با وجود بد رفتاری های همسرتان ، که در واقع سکوت شما مجوزی شد برای بدرفتاری های بیشتر .
همسر شما روزی متوجه خواهد شد که با از دست دادن شما چه ظلمی درحق خود کرده .
به این فکر نکن که چه شد و چرا همسرت طلاقت داد مهم این است که شما هم از آن زندگی خسته شده بودی و خواهان طلاق بودی . و اینکه شما امروز پشیمان نیستی و پر انرژی تر از پیش هستی و فرزندی داری که دوستش داری .
با عشقی که شما به فرزندت داری میدانم موفق خواهی شد که خلا های عاطفی او را پر کنی .
در مورد این که او با مردها زود صمیمی می شود ، به نظرم به این دلیل است که هنوز مدت زیادی از جدایی شما نگذشته و او هنوز نتوانسته پدرش را فراموش کند و نبودش را هنوز نپذیرفته .
خدا را فراموش نکن و به او توکل کن که همیشه در کنار تو بوده و هست . فقط کافیست که صدایش کنی تا متوجه شوی که چقدر به تو نزدیک است .
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام
به همدردی خوش اومدی
چقدر خوشحالم از صبر و متانتت .:104::104::72::72:
نگران نباش خدا حامی تو و دخترت خواهد بود .:72:
و اما رهایی عزیز ،
پیشنهاد می کنم درسهایی که از 13 سال زندگی گرفته ای را در اینجا قرار بدهی تا ره توشه بقیه دوستان باشه .
با اجازه ات من خودم نمونه هایی از این درسها را بیان می کنم .
1 - مدارای بیش از حد بد آموزی دارد ، رفتار متعادل می گوید در وقت لازم باید قاطع باشی و قاطعیت به معنای خشونت نیست .
2 - صبر بزرگترین سرمایه در راه موفقیت است ، از صبر در کنار قاطعیت و جرأتمند بودن ، می توانی بهترین نتیجه ها را بگیری .
3 - سازگاری مثبت بهرین وسیله برای تأثیر گذاری است ، اما باید از سازگاری منفی به شدت پرهیز کرد چرا که بد آموزی دارد و برای افرادی که رشد کافی نیافته اند و از نظر وجدانی هم ضعیف هستند عامل سوء استفاده از فرد سازگار خواهد بود .
4 - امید و صبر و توکل معجونی برای به دست آوردن آرامش و اطمینان است از اینها به تلفیق بهره بگیرید .
فعلاً من اینها رو در این لحظه حضور ذهن داشتم .
این موارد را ببین و بنگر که کدام ها را غفلت کردی و نداشتی ، اونها را از این به بعد در زندگی لحاظ کن و هر کدام را هم در این 13 سال در پیش گرفته بوده ای ، که حتماً ملکه شده برایت ، مثل صبوری پس خشنود باش .
رهایی عزیز:
کافیه یه سری مهارتهای زندگی را بیاموزی ، خواهی دید که چگونه زندگی برایت از این هم آرامبخش تر و روبراه تر خواهد شد .
به خدا هم اعتماد داشته باش و به او تکیه کن و امید داشته باش و در سایه توکل به حضرتش آرام و مطمئن باش ، که بهترینها برایت پیش خواهد آمد و پاداش صبر و محبتهایت را خواهی گرفت .
ان شاء الله
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
آني عزيز سلام
من با نظرات شما موافقم و ميدانم كه نبايد به دخترم دروغ بگويم اما حس ميكنم او خيلي كوچك است و درك درستي نمي تواند از طلاق و جدائي داشته باشد . وقتي به او مي گويم كه از اين به بعد من و تو با هم زندگي مي كنيم و بابا با ما زندگي نمي كند باز هم مي گويد خوب به بابا بگو بيايد پيش ما يا ما برويم پيش بابا . ضمناً پدرش يك مغازه نزديك منزل كنوني ما دارد باوجوديكه پدرش بارها او را ديده كه از خيابان رد مي شود اما سعي مي كند بي تفاوت باشد يا اينكه از محيط فرار كند اين مسائل مرا خيلي آزار مي دهد . درست است كه من و او نتوانستيم با هم زندگي كنيم اما او كه نبايد دخترم را كنار بزند . او خودش فرزند طلاق است مي داند كه يك كودك چقدر به وجود و محبت پدرش نياز دارد خصوصاً يك دختر . من فكر مي كنم پدرش مي خواهد مرا به ستوه آورد تا خودم براي درخواست ديدارش با دخترمان به نزدش بروم و التماس كنم اما من نمي خواهم چنين كنم با خودم فكر مي كنم اگر يك كودك پدر نداشته باشد بهتر از اين است كه يك پدر بي مسئوليت داشته باشد . يك بار دخترم در خانه در حال دويدن بود كه افتاد و سرش شكست با وجوديكه يكي از همكارانم از دوستان همسرم است و مرتب همه چيز را به گوش او مي رساند و اين خبر را هم به او رساند ولي او حتي نيامد ببيند چه اتفاقي افتاده است ؟ همسرم همه جا عنوان مي كند ميخواهد مرا تنبيه كند من نمي دانم به كدامين گناه نكرده بايد تنبيه شوم . فقط من دو ماه مانده به جدائي حقوقم را به همسرم ندادم البته پس انداز هم نكردم براي مخارج خانه ودخترم خرج كردم همسرم انتظار داشت من براي ساده ترين مايحتاج از جمله خريد يك جفت جوراب از او پول بگيرم و در نظر او زني كه حقوقش را خودش (( خودش )) براي مخارج خانه خرج كند مستحق عذاب است و زن خوبي نيست و بعني من بايد حقوقم را به او مي دادم مثل گذشته و براي گرفتن هزار تومان از او كلي منت مي كشيدم . من نمي خواهم به سمت همسرم بروم چون او همه جا گفته است كه من بالاخره به نزد او با پشيماني بر مي گردم . حتي وقتي كه يكماه بعد از جدائي پيغام دادم كه دخترمان را ببيند گفته بود حاضر نيست اين كار را بكند چون ممكن است با من روبرو شود و من ملتمسانه و با خواهش و تمنا دوباره با او ازدواج كنم . او در دنياي خيالي و مجازي خودش زندگي مي كند . واقعيت را نمي بيند . او خودش را به خواب زده و كسي كه خودش را به خواب زده باشد محال است بشود بيدار كرد. من اگر باز هم پيغام بدهم كه دخترمان را ببيند و يا خودم بخواهم حضوري او را ببينم اين تفكرات پوشالي در او تقويت مي شود و طاقچه بالا مي گذارد و جواب رد مي دهد .
من ميخواهم به او ثابت كنم كه من و دخترم حتي بدون حضور او هم مي توانيم زندگي آرامي داشته باشيم چه بسا كه با حضور او هميشه در استرس و اضطراب بوديم.
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
رهایی عزیزم
متاسفانه تو و همسرت هر دو ، دخترتان را وسیله ی بازی ها و لجاجت ها و حتی انتقام جویی و تلافی کردن خود قرار داده اید و این کار درست نیست و در دراز مدت دود آن مستقیما به چشم شما خواهد رفت و با زندگی و سرنوشت و آینده نازنین دخترمان بازی می کنید .
کاملا از تو می خواهم تغییر وضغیت بدهی و روی حالات نفسانی مثبت خود کار کنی و آن ها را تقویت کنی تا زیر چتر درایت و صبر هر سه نفر شما بتوانید آینده ای روشن داشته باشید .
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
آني جان سلام
همه مواردي كه گفتي درست است من ميدانم اين زندگي 13 ساله احساس ارزشمند بودن و اعتماد به نفس و آرامش و حس مثبت را از من گرفت. من دختر شادي بودم كه هميشه موفقيت و مهرباني و احساس مسئوليتم در برابر خانواده و پدر و مادرم زبانزد بود طوريكه در طول 5 سال بيماري مادرم من اكثر كارهايش را انجام ميدادم البته با لذت تمام چون من عاشق مادرم بودم . دوست دارم رابطه اي كه خودم با مادرم داشتم دخترم هم با من داشته باشد . راستش خودم حسم مي كنم بر اثر تحقيرهاي همسرم قدرت تشخيص تصميم درست و غلط را از دست داده ام نياز به ياد گرفتن درست زندگي كردن دارم دوست دارم درست تصميم بگيرم اما هميشه در تصميمهايم شك حرف اول را مي زند . من دوست دارم حتي يكبار هم كه شده همسرم به دنبال دخترم بيايد . ميخواهم دخترم حتماً حتماً پدرش را ملاقات كند چون از اينكه جذب غريبه ها شود شديداً مي ترسم اما در اين راه نمي خواهم بازهم دچار اشتباهات قبلي شوم و كار به منت كشي و التماس و ... بكشد . ميخواهم راه درست را انتخاب كنم . اما نمي دانم چه كنم ؟ شما كمكم كنيد. به نظر شما من چه كنم كه هم دخترم آسيب كمتري ببيند وهم خودم به التماس نيفتم و به حس خودشيفتگي همسرم دامن نزنم .
دوست داشتم از طريق يكي از دوستانم دخترم را به مغازه پدرش بفرستم اما ترديد دارم او را بپذيرد و اگر هم بپذيرد ممكن است دخترم دوباره آرامشش را از دست بدهد . نمي دانم كاملاً گيج هستم كمكم كنيد . باور كنيد حاضرم به خاطر دخترم تمام مسائل و مشكلات را با جان و دل بپذيرم فقط دخترم آسيب نبيند . او راحت باشد حس خوبي داشته باشد من زمانيكه دخترم يكساله بود براي پدرش كتابهائي مي خريدم در رابطه با رابطه پدر و دختر . هميشه دوست داشتم دخترم با پدرش رابطه نزديكي داشته باشد و از حمايت او بهره مند باشد تا راه را به بيراهه نرود و احساسي كه نياز دارد كاملاً ارضا شود ولي اينچنين نشد. شما بگوئيد من چه كنم ؟ باور كنيد من نمي خواهم دخترم بازيچه ما باشد به همين دليل هم بارها به نزد دكتر روانشناس كودكان رفتم تا جداي از مسائل بين من و همسرم بهترين تصميم را براي دخترم بگيرم چون خودم را شديداً مسئول شادي - زندگي خوب و زيبانگري دخترم به دنيا مي دانم اما همسرم به هيچ عنوان همكاري نمي كند او خيلي مغرور است در اين شهر همسرم به زيبائي و خوش تيپي معروف است مرتب سوار بر دوچرخه با يك دوربين عكاسي به دنبال شكار لحظه هاست وقتي مي شنوم كه از بچه هاي ديگر عكس مي گيرد اما حاضر نيست حتي دخترمان را ببيند خيلي ناراحت مي شوم . دكتر روانشناس به من چنين گفت كه اگر انسان دوست نداشته باشد بهتر از اين است كه يك دوست ناباب داشته باشد . او گفت دخترم اگر پدرش را كه خواهان ديدار او نيست ببيند ضربه محكمتري مي بيند چون حس مي كند كه پدرش او را دوست ندارد و او حس بدي پيدا مي كند.
رابطه دخترم با همسرم خوب بود من ساعت 30/7 صبح به اداره مي رفتم و همسرم به دخترم صبحانه مي داد تا ساعت 8 پرستارش بيايد ظهر هم من ديرتر از او به خانه مي رسيدم و او شربتهاي تقويتي دخترم را به او مي داد و او را بغل مي كرد و آهنگ هاي ملايم برايش مي گذاشت تا هر دو به آرامش برسند اما شبها وقتي همسرم به خانه مي آمد دخترم خوابيده بود و او را نمي ديد روزهاي جمعه هم همسرم با دوچرخه او را به گردش ( بدون من ) مي برد . دخترم تمامي اين خاطرات را درذهن خود دارد و وقتي دوچرخه مي بيند مي گويد بابا مرا سوار دوچرخه مي كرد . وقتي به او شربت مي دهم مي گويد بابا به من شربت مي داد . مامان آيا بابا بازهم مرا سوار دوچرخه مي كند ؟ من دوچرخه بابا را به دوستانم نشان خواهم داد و اجازه مي دهم آنها هم سوار دوچرخه پدرم شوند .
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
رهائی عزیز
سلام ، موقعیت بسیار سختی است ، من تجربه مشابه رو ندارم اما تجربه زندگیم بهم میگه:
- به عکس اصرار و خواست شما ، بهتره دخترتون کمتر وکمتر پدرش رو ببینه اما خلا عاطفی پدرش باید با ارتباطات جدید و تعریف شده از طرف شما پر بشه. (فکر کنید بازیهای منحصر به فرد وجدیدی با خودتون ، ارتباط بیشتر با اقوام و آشنایان ، دوستان خصوصا مرد و...)
- این طبیعیه که یاد آوری کنه مواردی رو که با پدرش داشته ، بنابراین نباید خودتون رو خیلی نگران کنید. (درخصوص دارو ، دوچرخه سواری و..)
- درخصوص ارتباط دختر تون با پدرش هرچه قانون تعیین کرده انجام بده ، بیش از اون رو انتظار نداشته باش.
- درسته که دوست دارید رابطه عاشقانه خودتون با مادرتون ، بین دخترتون با شما برقرار بشه ، اما بنظر من این راهش نیست ، شما بیش از حد و قبل از موعد دارید نگرانی از خودتون بروز میدید.
بنظر من یه مرور کنید مادرتون چطور با شما رفتار میکرده که شما این عشق ورزی رو ازش یاد گرفتید.
توجه زیاد به فرزند و به تبع اون زیر ذره بین بردن تمام حرکات و ... واینکه احیانا آب تو دل دخترتون تکون نخوره و... اون نتیجه ای رو که میخواید ازتربیتش بدست بیارید رو بدست نمی ده:72:.
-
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام دوستان نكنه منو فراموش كرديد؟
ديروز برادرم زنگ زد و گفت تهران كاري برام جور كرده نمي دونم برم يا بمونم . آخه من بعد از جدائي مدت يك هفته مرخصي گرفتم براي كار رفتم تهران اما ديدم تهران ساعت كاري زياده اكثراً تا ساعت 5 يا 6 ؛ اما اداره اي كه من الان كار مي كنم ساعت 30/2 ميرسم خونه و وقت زيادي دارم به دخترم برسم. اولين مشكل من ساعت كاري و دومين مشكل من در تهران نداشتن استقلال است چون با هزينه هاي تهران مجبورم در منزل پدرم كه همراه برادرم زندگي مي كند بزندگي كنم پدرم پيرشده است و زياد حوصله بچه را ندارد ميترسم دخترم باعث ناراحتي او شود . در كل انساني هستم كه ميل ندارم مزاحم شوم و دوست دارم هميشه روي پاي خودم بايستم . از آنجائيكه خانواده ام در مسائل بعد از طلاق ( اجاره كردن خانه و... ) به هيچ عنوان كمكي به من نكردند من ميترسم در تهران هم به من كمك نكنند و من تنهاي تنها بمانم . نمي دانم چه كنم ؟ شرايطم در شهرستان تا حدودي ثبات يافته است . به شرايط عادت كرده ام تنها دلتنگي ام اين است كه در اين شهر به جز چند دوست مهربان كسي را ندارم . در اين شهر دوستانم كمكم كردند . نمي خواهم اين دوستان خوب را از دست بدهم. لطفاً شما نظر بدهيد جاي من بوديد چه مي كرديد ؟ شايد در نظرات شما نكته اي باشد كه من از آن غافلم.
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
اگه من جای شما بودم:
(اولویت رو دخترم و بعد از اون کار و... قرار میدادم)
- جسارت تغییر (تغییر درمکان زندگی ، تغییر در کار و... ) رو در خودم ایجاد می کردم.
- اطلاعاتی درخصوص موقعیت جدیدم کسب می کردم.
- ابتدا از استخدام در شرکت جدید اطمینان پیدا می کردم بعد اقدام به استعفا از کار قبلیم می کردم.
- یه فرصتی (یک هفته ، ده روز ....) بطور موقت در موقعیت جدید قرار می گرفتم ، و واقعیات موجود رو لمس می کردم ، این فرصت خوبی برا تصمیم گیریه
- اقدام می کردم برا تغییر
- با شرایط جدید - محیط جدید ، کار جدید و... - سازگار میشدم
و ....:72:
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
با سلام
سلام رهایی، از اینکه بر تعارضات خود فائق آمدی و دست به انتخاب گری و تصمیم زدی و بر انجام مسئولیت های پیش آمده قوی ظاهر شده بسیار خرسندم و شما را تحسین می کنم. تحسین من به خاطر این نیست که طلاق گرفته اید، تحسین من به خاطر اینکه خود را حاکم سرنوشت خود دانسته اید. چه تصمیمهایی که مبتنی بر تغییرات زندگی و تحمل و سازگاری بوده است، چه تصمیمی که برای جدایی داشته اید.
کسی که تصمیم می گیرد همواره قوی هست و خدا هم کمکش می کند.
همچنین از همه اعضایی که در این تاپیک وارد شده اند تشکر ویژه دارم، حقا که بهترین راهنمایی ها و مشورت ها را داده اند. و بسیار خوب عمل کرده اند که حاوی درسهایی برای خود من هست.
به خاطر جمعبندی از مسائل و تکمیل کردن مطالب، جسارتا چند مورد را در ذیل مورد توجه قرار می دهم.
یکم:
اولین و مهمترین مسئله: « التیام بخشی به خودتون» در مورد مسائل گذشته اتون هست. تا وقتی که متاثر از زندگی قبلی هستید، تصمیمات شما واکنش به مشکلات قبلی هست، نه لزوما بهترین تصمیم گیری. به این منظور باید دقیقا این مقاله التیام شکست عاطفی را مطالعه و به کار گیرید.
دوم:
همانطور که baby عزیز اشاره داشته اند، مسئله اصلی شما خودتون، بعد فرزندتون و بعد کارتون هست.
برای ترمیم مسئله قبلی نیاز به شبکه اجتماعی حمایت کننده و دلسوز و همراه دارید. که خانواده و دوستان نقش بسیار مهمی دارند. شما باید ارزیابی کنید اگر خانواده اتان حمایت کننده و همراه هستند آنها را در اولویت قرار دهید.
برای مسائل کاری گفته های baby نکات انعطاف بخشی را ایجاد می کند که شما هم بتوانید به شهر خودتون برگردید و هم کار خودتان را داشته باشید.
سوم:
پرهیز از واکنش های افراطی
ببین اینطور نباشه به خاطر اینکه در زندگی از آن طرف بوم افتادید، حالا از این طرف بیفتید. شما اکنون مستعد این هستید که برای نشان دادن قدرت خودتون و اینکه قوی هستید همه چیز را دستاویز قرار دهید و حتی به استهلاک بکشانید.
مثلا ممکن است فشار زیادی برای موفقیت خودتون و یا فرزندتون بگذارید تا بدین وسیله به همگان ثابت کنید که بدون همسر سابقتون می توانید موفق تر بشوید.
فراموش نکنید اگر فرزند شما فوق تخصص بگیرد، شما در زمینه شغلی رئیس شوید و از نظر تحصیلات عالی بشوید و سرمایه اتان اندازه کوه بشود، هیچ کدام نشانه موفقیت بعد از طلاقتون نیست. به عکس نشانه شکست بعد از طلاقتون هست.(اگر با آرامش از درونتان نبوده و واکنش به بیرون باشد.)
یعنی چون آرامش و رضایت از زندگی نداشته اید به صورت افراطی افتاده اید دنبال اینکه شاخص های هنجارهای اجتماعی را بالا بکشانید. در واقع از بیرون دیگران را می کشید از درون خودتون را.
خلاصه این بند اینکه:
آرام و صبور باشید. و انرژی خود را روی آرامش خود بگذارید نه تصور کنید که این آرامش را با کسب چیزی می توانید به دست آورید.
چهارم:
نسبت به ارتباط فرزندتان با پدرش حساسیت زیادی به خرج ندهید نه بزور او را دور کنید، نه بزور سعی کنید پیوند را برقرار کنید.
دست از تلاش در این زمینه بکشید، اما ممانعتی هم ایجاد نکنید.
پنجم:
صبور باشید و سعی نکنید خیلی سریع تصمیمات مهم را پشت سر هم بگیرید. در این فاصله انرژی خود را روی گسترش شبکه اجتماعی خود و ارتباط با خانواده ات، دوستان و فامیل قرار بده. و سعی کن محور توجهت را از مسائل قبلی زندگیت به مسائل زمان حال بکشانی. خیلی هم در این شرایط به فکر زمان آینده نباش.
ششم:
به نظرم برای سازگاری با شرایط جدید جلسات حضوری مشاوره با یک مشاور مجرب خانواده داشته باشید.
طلاق خواه ناخواه عوارضی دارد که به صفر نمی رسد. لیکن ممکن است بهترین راه برای فردی باشد و نسبت به «یک زندگی آشفته غیر قابل ترمیم» بسیار اثرات مثبت را در کنار خود داشته باشد.
سعی نکن واقعیت ها را پنهان کرده یا وارونه نشان دهید. وضعیت فعلی خود را بپذیر با همه نقاط ضعف و قوتش .
و حالت سیاه و سفید به وضعیت فعلی خود نده.
اینطوری می توانی بر اساس واقعیات تصمیم بگیری.
هفتم:
سعی نکن تمرکز زیادی روی فرزندت داشته باشی. شما برای اینکه جای پدر او به او کمک کنی، به اشتباه ممکن است مادر بودن خود را دو برابر کنی. دقت کن اگر می خواهی جای پدر او را تا اندازه ای جبران کنی. باید مردانه برخورد کنی. قاطعیت، عقل گرایی، مقداری خونسردی، و جسارت آموزی
خلاصه و نتیجه گیری:
اولویت یکم: التیام مشکلات زندگی قبلی
اولویت دوم: پرهیز از تصمیم گیری ها ی مهم تا پایان مرحله قبل
اولویت سوم: انرژی گذاشتن روی شبکه اجتماعی و حمایت گر خود از جمله خانواده
اولویت چهارم: عدم افراطی گری در کسب موفقیت برای خودت و فرزندت
اولویت پنجم: صبوری، خونسردی، و حساسیت زدایی نسبت به رابطه دخترت با پدرش، و بگذاری زمان نقش مهم خود را ایفا کند.
اولویت ششم: در مورد وضعیت فعلی از جمله کارت با انعطاف پذیری و آرام تصمیم بگیر. کار اولویت آخرت هست.
اولویت هفتم: برای اینکه جای پدرش را پرکنی باید نقشهای مردانه را ایفاء کنی نه دو برابر مادرانه رفتار کنی.
رهایی واقعی، رهایی از خویشتن است. رهایی از احساس های آزارنده ای هست که داریم. چه احساسهای تنفر آمیز، چه احساسهای شیفتگی چه احساسهای ناامنی، چه احساسهای تنهایی و ....
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
عزيزانم سلام
ديروز دوستم بدون اطلاع من دخترم را به مغازه همسرم برد . همسرم خيلي خوشحال شده بود و به دوستم گفته بود باز هم او را به ديدن من بياور . دخترم را در آغوش گرفته و كلي نوازشش كرده بود . دخترم هم بسيار خوشحال شده بود .
سئوال من اين است آيا اين كار دوستم درست بوده آيا باز هم دخترم را به ديدن همسرم ببرد.
من عقيده دارم او پدر است اگر واقعاً دلش تنگ شده باشد خودش اقدامي مي كند . يا اينكه چرا در روزهائي آغازين جدائي يمان گفته بود كه دوست ندارد دخترش را ببيند و هيچ سراغي هم از او نگرفت.
دوستم عقيده دارد دخترم بايد پدرش را ببيند هرچند كه او بيان نمي كند كه دلش براي دخترمان تنگ شده ( غرور بيجا ) . اما اين يك نياز طبيعي براي دخترم است كه پدرش را ببيند.
به من كمك كنيد . به نظر شما آيا درست است كه دوستم باز دخترم به به ديدن همسرم ببرد يا نه ؟
ميترسم همسرم فكر كند اين ديدار هدفي به دنبال داشته باشد ؟
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام رهایی عزیز
نکته اساسی اینه که شما مواظب باشی خیلی رو این موضوع زوم نکنی و تابو نشه برایت . به عبارتی بگذار روند طبیعی طی بشه ، نه دخترت را سوق بده به سمت پدرش نه او را باز دار از رفتن به سوی او ، و نه تلاش خاصی برای رابطه بین آنها داشته باش. بگذار روند طبیعی ، هر چه در رابطه بین اونها پیش میاره پیش بیاره .
نکته دیگر این که مواظب باشی هیچ وقت دخترت را واسطه بین خودت و همسرت قرار ندهی ، و کلاً بچه را واسطه برای هیچ کاری قرار ندهی . فرزند شما مسیر رشدش را به طور طبیعی باید طی کند و فقط نیازه که شما با مطالعه و آگاهی از مراحل رشد رفتار خودت را با او درست تنظیم کنی و به خصوص در این شرایط بدانی که چگونه با او رفتار کنی که خدای نکرده تعادل رفتار را از دست ندهی با محبت افراطی یا نگرانی زیاد برای آینده اش و... که اینها عوارض خوشایندی نداره .
فی الحال شما لازمه زمان حال را دریابی ، و به آرامش و تقویت روحیه خود بپردازی که همین بزرگترین خدمتیه که به فرزندت می کنی .
از حواشی بپرهیز و در ارتباطاتت با افراد هم از کسانی که ذهن شما رابه سوی زندگی گذشته و چه بود و چه شد ؟! سوق می دهند و یا به سوی همسرتان که کی بود چه کرد ؟! ، و همچنین افرادی که انرژی منفی ساطع می کنند ، و افرادی که خود درگیر مشکل هستند و نسخه خود رابرای شما می پیچند یا حتی قصد درد دل و راهنمایی گرفتن از شما را دارند بپرهیز و با یک شرمنده ام آنان را به این درک برسان که شما فعلاً نیاز داری وقت صرف خودت و زندگیت در حال حاضر کنی .
باز هم یادآوری می کنم ، با دغدغه آینده ، زمان حال را از دست نده که این آینده همیشه در پیشه چون فردای شما که آینده امروزتان است زمان حال آنوقت شما خواهد بود و باز هم آینده ای در راه است ، و دغدغه های آینده محور شما به پایان نخواهد رسید .
موفق باشید و سرافراز
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رهايي
ديروز دوستم بدون اطلاع من دخترم را به مغازه همسرم برد .
رهایی عزیز
این نکته را هم مد نظر داشته باش که ما لازمه برنامه زندگیمون رو به گونه ای تنظیم کنیم که حتی دوست و نزدیکانمان بدون هماهنگی کاری رو ولو به نفعمان هم باشه انجام ندهند . دقت کنیم که گاهی این دلسوزیهای بدون هماهنگی و بدون سنجش درست ، ممکنه نابجا باشه و مسئله ساز ، لذا دقت کنید که دوستتون حالتی مداخله گر ولو از روی دوستی و دلسوزی برای شما را در پیش نگیرد .
این یک توصیه کلی است . حتی در این تالار هم روش درست اینه که شما رهنمودها و راهنماییها را دریافت کنی و اما بعد بنا به شرایط و احتمالات ، خود با ظرافت و دقت پردازش کنی و با روش درست از آنها استفاده کنی یا حتی بعضی موارد ممکنه حرف درستی باشه اما به کار شما نیاد یا نیاز به طی زمان داشته باشه ، چه برسه به دنیای واقعی و اطرافیانی که ما با آنها تعامل داریم .
نظم در روند زندگیت و جلو گیری از هر عاملی که این نظم منطقی را به هم بریزه ، یکی از اصول مهم برای جذب آرامش در زندگی شما و دخترت هست .
-
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رهايي
به من كمك كنيد . به نظر شما آيا درست است كه دوستم باز دخترم به به ديدن همسرم ببرد يا نه ؟
ميترسم همسرم فكر كند اين ديدار هدفي به دنبال داشته باشد ؟
سلام
نه درست نیست.
من در پاسخ قبلی اولویت هایی که شما باید به آنها بپردازید معین کردم.
شما نباید سرمایه گذاری کنید روی رابطه ای که تمام شده است چه مستقیم و چه غیر مستقیم.
البته این به معنی این نیست که فرزندت از دیدن پدرش محروم بشود. بلکه فقط به این معنی هست که بدانی مهمترین جایی که الان باید به آن بپردازی کجاست.
پاسخ فرشته مهربان حاوی توضیحات مفیدی در این مورد هست.