:47:میخوام استارت یک تاپیک غمناک رو بزنم
هرچه میخواهد دل تنگت بگو::203:
اولش خودم شروع میکنم:
کاش میشد پاک بودیم و هیچ کسی نتونه ما رو از هم جدا کنه:302:[/i]
نمایش نسخه قابل چاپ
:47:میخوام استارت یک تاپیک غمناک رو بزنم
هرچه میخواهد دل تنگت بگو::203:
اولش خودم شروع میکنم:
کاش میشد پاک بودیم و هیچ کسی نتونه ما رو از هم جدا کنه:302:[/i]
خیلی سخت است وقتی همه کنارت باشند و باز احساس تنهایی کنی. وقتی عاشق باشی و هیچ کس از دل عاشقت باخبر نباشد . وقتی لبخند می زنی و توی دل گریانی . وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمی داند . وقتی به زبان دیگران حرف می زنی ولی کسی نمی فهمد . وقتی فریاد می زنی و کسی صدایت را نمی شنود . وقتی تمام درها به رویت بسته است... آن گاه دستهایت را به سوی آسمان بلند می کنی و از اعماق قلب تنها و عاشق و گریانت بانگ برمی آوری که: « ای خدای بزرگ دوستت دارم!» و حس می کنی که دیگر تنها نخواهی ماند.
عشق رازي است مقدس. براي كساني كه عاشقند،عشق براي هميشه بي كلام مي ماند؛اما براي كساني كه عشق نمي ورزند،عشق شوخيِ بي رحمانه اي بيش نيست..
معمولا اگر در 16 سالگی نتوانیم احساسمون را در کنترل و مدیریت خود بگیریم و استارت تایپیک مثبت و .....، بزنیم ، متوجه می شویم در لحظه ای که در اوج بودیم تا بتوانیم همه چیز خود را رشد دهیم از جمله عشق ، ناگهان اسیر احساسات انرژی بر و هیجانهای کنترل نشده شده ایم. حالا در هر زمینه ای کم می آوریم. چرا که انرژیهای خود را خرج موضوعات دیگری کرده ایم.
تمرکز زدایی بهترین شیوه هست که بتوانیم به همه نیازمندیهای فکری ، احساسی و رفتاری خود بپردازیم.
به این معنا که تمرکز خود را از یک مسئله احساسی کم کنیم ( اگر نمی توانیم حذف کنیم) و روی مسائل دیگر زندگی هم سرمایه گذاری کنیم.
واقعا به نظر کی این ترانه می تونه به ما کمک کنه که :
سر زنگه هندسه
میگم این درسا بسه
بزار زنگ بخوره
دل به دلدار برسه.
وقتی ما به اشتباه خودمون را بیش از متعارف درگیر یک هیجانی کرده ایم. حالا چند تا کاست و سی دی هم گذاشتیم که یا اشکمون را در بیاره یا آتش هیجانیمون را شعله ور سازد ، بعد از مدتی متوجه می شویم آن وقت که باید زیر ساختهای زندگی و رشد خود را فراهم سازیم در گیر احساسات تعریف نشده و کنترل نشده بودیم و حالا که باید در گیر احساسات و عشق زندگی باشیم ، خود را در گیر کار و ....، کرده ایم.
دور اندیشی همه آن چیزی هست که اینجا می تواند کمکمان کند.
با عرض معذرت که مزاحم این تاپیک غمناک شدم....
قفس داران سکوتم را شکستند/دل دائم صبورم را شکستند/به جرم پا به پائي عشق رفتن/پرو بال عبورم را شکستند/مرا از خلوتم بيرون کشيدند/چه بي پروا حضورم را شکستند/تمنا در نگاهم موج مي زد/ولي رويای دورم را شکستند:47:
توي هيچ جمله اي به اندازه ي اين سه كلمه نميشه حسرتو حس كرد:منو دوست نداشت:54::47:
خیلی سخته وقتی بخواهی زار بزنی اما نتونی و یواشکی سرت را بزاری رو دیوار و بگی خدایا چقدر بدبختم .
چقدر سخته وقتی ارزوی مردن واسه ات شرین ترین ارزو باشه و هیچ کس نفهمه ارزوت واسه چی بوده .
خیلی سخته بنای عظیم غرورت را واسه یکی ویرون کنی و بعد بگه …..
و سخته یکباره سقف ارزوت بریزه رو سرت و حتی نزاری هیچکه بفهمه و گریه هاتو ببینه .
خیلی سخته هرروز صبح بدرقه راه کسی که هیچ احساسی نسبت به تو نداشته دعا بخونی .
سخته وقتی برای برگردوندن عشقت هر روز قلم و کاغذ بگیری دستت و واسه خدا نامه بنویسی و بگی خدایا امیدم به تو .
واین از همه سختره که حرفهات به اندازه یک کوه باشه ،سنگین ودلت پراز غصه باشه و همیشه دنبال یه جرقه باشی که بخواهی به اندازه همه ی سنگینی حرفهای دلت زار بزنی .
حیف من بود که برات غصه می خوردم
تو دلم برای تو هفت قل می خوندم
که نباشه برای تو هیچ اتفاقی
من برات عشق و توان دو رسوندم
ولی تو ارزش این عشق و نداشتی
تو برام عشق را تو رادیکال گذاشتی
بعد اونا کردی تو کم از همه ی هستی من
تو دیگه چیزی نزاشتی که بگم دوست دارم
گفتم ای ساده دل ساده فراموشش کن
تا کجا چشم بدین جاده فراموشش کن
دست بردار از او خاطره بازی کافی ست
فرض کن گل نفرستاده فراموشش کن
مردمان نگهش قله نشینند هنوز
دل که در دره نیفتاده فراموشش کن
گفتم این تکه غزل را بفرستم نزدش
دل ولی گفت نشو ساده فراموشش کن
به شما برنخورد پای غزل بود و شکست
اتفاقی ست که افتاده فراموشش کن
تو از خواب بچه ها چه می دانی؟
و از دلتنگی یک چهارشنبه پاییزی
و از سطل خالی از عشق
و از دلتنگی شاعری آواره
که در رؤیا می بیند
قصه های بر باد رفته اش را
و تو
از عشق و من ناتمام و شب سیاه
و از حسرت بهار نارنج
و دلتنگی دختری تنها
چه می دانی؟
همیشه نگاه تو بدنبال کسی است که نگاهش در پی دیگریست....
تو منو دوستم نداشتی.............. حتی قد نوک انگشت!
از من پرسید: کدام برایت مهمتر است؟ من یا زندگی ات؟
گفتم: زندگی ام..!
او رفت .... اما هرگز نفهمید که او...زندگی ام بود!
مگذار که یاد مارا طعم تلخ این حقیقت ببرد....
این حقیقت است که ...
از دل برود هر آنکه از دیده رود!
قرن ما شاعر اگر داشت...............هوا بهتر بود
خار هم کمتر نبود از گل..............بسا گل تر بود
قرن ما شاعر اگر بود....... که کبوتر با کبوتر باز با باز.............. نمی شد شعار پرواز
وای بر ما که تصور کردیم........ عشق را باید کشت
فکرها را شستشویی لازم است
گم شدی گر در میان خویشتن
جستجویی لازم است..!
حدس میزنم شبی مرا جواب می کنی
و قصر کوچک دل مرا خراب می کنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب می کنی
من از کنار پنجره تو را نگاه می کنم
و تو به نام دیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب می کنی
به خاظر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب می کنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب میکنی
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید برم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست
خیلی سخته وقتی ببینی عشقت بقل کس دیگه ای است خیلی سخته وقتی ببینی عشقت تو رو تنها گذاشت و رفت پی عشق بازی خودش و من و مثل یک دستمال کاغذی که هیچ امیتی براش نداشتم بیرون انداخت .
خیلی سخته عاشق باشی ولی کسی از عاشقیت و متوجه نشه
:104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط erfan25
امشب از گریه خرابم کن وبگذار بمیرم مست دریای شرابم کن وبذار بمیرم
قصه عشق به گوش من دیوانه چه خوانی بس کن افسانه و خوابم کن و بگذار بمیرم
شاید من لیاقت بزرگی این عشق آسمونی را نداشتم.هر چند :تقدیر بی تقصیر نیست!:203::72::72::72:
همیشه یکی هست که درد دلت رو بهش بگی
ولی از اون روزی بترس که همون بشه درد دلت ...
همیشه یکی هست که درد دلت رو بهش بگی
ولی از اون روزی بترس که همون بشه درد دلت ...
سلام خانم صحرا !کاش به جای این متن تلخی که نوشتین یه آرزوی خوب میکردین!به جائی بر نمیخورد!!!
خیلی سخته تو دلت پر از غم باشه ولی مجبور باشی خودت رو خوشحال نشون بدی
منتظر بشی تا شب همه بخوابن واونوقت اشکاتو بریزی تا کسی نفهمه که غصه تو بخوره
خیلی سخته
اسم این شهر عجیب است بیا برگردیم
قصد این قوم فریب است بیا برگردیم
آنکه یک روز دل به نگاهش دادیم
خنده اش سرد و غریب است برگردیم
عشق بازیچه شهر است ولی در دل ما
دخترک عشق نجیب است بیا برگردیم.
خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه
لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه
يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند
يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند
تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو
خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم
نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني
تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني
تو اين روياي سر در گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم
خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني
...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....! :47::72:
عشق واقعي آدم را به خدا نزديك مي كند.
مطربا روزی تودیدی آمد و شد سا قیم ساتکینی داد بر من دم به دم گفت عاشقم
من ندانستم که سا قی عاشقست یاسادیسم ساسی عشقش مرا کرد به کویش راهیم
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
هرچند که تا منزل تو فاصله ای نیست..........
الهی مرا دریاب.
سخترین لحظه زندگی وقتیه که بفهمی یکی از با ارزشترین مخلوقات خدا رو داشتی و قدرشو ندونستی؛اونقدر بی تفاوت بودی که وقتی مرگ اونو ازت پس گرفت نفهمیدی چیو از دست دادی تا روزی که توی مراسم 40امش شرکت کردی اون وقت تازه اون موقع فهمیدی که چه موهبتی رو از دست دادی فقط بخاطر یک غروره احمقانه!
خیلی سخته وقتی عاشق کسی باشی و اون کس دیگه ای رو در بغلش بگیره
خیلی سخته که عاشق کسی باسی ئ ائن بهت نامردی کنه
خیلی سخته که در نظر همه دختر باشی ولی در باطن زن
خیلی سخته که دلت پر از غم باشه ولی ظاهری خوشحال جلوه بدی
الهی ... جیگر آدم کباب می شه با این نوشته ها.
مهربونای عاشق ایشاالله اگه خیره بهش برسین مادر...
عشق يعني خون دل يعني جفا عشق يعني درد و دل يعني صفا عشق يعني يك شهاب و يك سراب عشق يعني يك سلام و يك جواب عشق يعني يك نگاه و يك نياز عشق يعني عالمي راز و نياز
گاهی وقت هاست که سکوت مثه یه عشق یه حس دوست داشتنیه
گاهی وقت هاست که نگاه بیشتر از هزار تا حرف گفتنیه
کار تو اشک منو شمردنه دلو پس گرفتن و سپردنه
کاره من همیشه از تو گفتنه دله من محکوم به شکستنه
و عشق با دل من هم - بجان تو- جدی!
اگر تو آمده بودی کنار آمده بود
هيچ کس ويرانيم را حس نکرد
هيچ کس ويرانيم را حس نکرد...
وسعت تنهائيم را حس نکرد...
در ميان خنده هاي تلخ من...
گريه پنهانيم را حس نکرد...
در هجوم لحظه هاي بي کسي...
درد بي کس ماندنم را حس نکرد...
آن که با آغاز من مانوس بود...
لحظه پايانيم را حس نکرد...
:104: :104: :104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی