لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
سلام خدمت همه دوستان مهربان همدردی.
راستش حرفهای زیادی برای گفتن دارم و نمی خوام شماها رو از خوندن خسته کنم. برای همین میرم سر اصل مطالب.
اصل مطلب اینه که من 2 سال پیش از یکی از دخترخانم های دانشکده مان خواستگاری کردم و ایشون جواب منفی دادند.(یعنی اینجوری گفتم که من می خواهم با شما ازدواج کنم، کی بیاییم خواستگاری؟؟؟!!!) می دونم روشم خیلی غلط بوده. اما نتیجه این بود که من جواب منفی ام را گرفتم و کلی ضد حال بعد آن.
حالا الان داره درسمون تمام میشه. نمی تونم بگم که مثل قبل به ایشون فکر می کنم، چون مسائل زیادی در این فاصله زمانی پیش اومده، اما هنوز هم به ایشون علاقه دارم.
حالا با توجه به اینکه درسمون داره تمام میشه، من چندتا سوال دارم:
اول: آیا دوباره برم خواستگاری(البته به شیوه معقول تر)؟
دوم: به نظر شما آیا این بار هم ضایع میشم؟
سوم: اگر مثل این دو سال که سعی کردم ایشون رو فراموش کنم، این یک ترم هم تحمل کنم تا درسم تمام بشه، می تونم به طور کلی ایشون رو فراموش کنم؟
چهارم: اگر شما دوستان جای من بودید، چی کار می کردید؟ می دونم که احتمالا میگید اگر واقعا دوستش داری، برو جلو. اما من آدم دو سال پیش نیستم. خیلی حساس شدم و طرز تفکرم کمی عوض شده.
چند تا نکته هم عرض کنم. بعد از جواب منفی ایشون، من دیگه با ایشون هیچ حرفی نزدم. فقط اکثر اوقات مورد نیشخند دوست ناشفیق ایشون قرار گرفتم و من هم مقابله به مثل می کردم. نکته بعدی تمام این شک و تردید من برای اینه که می بینم از نظر اعتقادی کمی با فرق داریم. دو سال پیش هم می دونستم اما برایم مهم نبود اما الان خیلی تردید پیدا کردم.
این رو هم عرض کنم که علت اصلی ایشون برای جواب منفی اختلاف سنی کم بود. من 2.7 سال بزرگترم.(به نظر خودم بهانه بود)
دوستان هر جور که راهنمایی کنید ممنون میشم، هر چند این زخم دیگه خیلی کهنه شده.
ببخشید اگر خیلی مبهم و خلاصه حرفهام رو زدم.
همگی موفق باشید.
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
سلام به همه دوستان.
احساس کردم سوال بی فایده و بی هدفی پرسیدم و نباید دنبال جواب آن از غیر خودم باشم. بنابراین تصمیم خودم رو گرفتم. تا آخر ترم صبر می کنم تا ببینم خدا چی می خواد.
در این مدت هم علاوه بر اینکه روی پایان نامه ام کار می کنم، روی این قضیه فکر می کنم تا تصمیم نهایی ام را با اطمینان بگیرم.
(منظورم این بود که دارم ارشدم رو می گیرم. :316:)
ممنون از همگی.
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
سلام saeed.m007 عزیز.
اتفاقا سوال شما بسیار هدفمند بود.
تا حالا به امضای خودت فکر کرده و بدان عمل کرده ای::
>>یک ساعت فکر کردن ، بهتر از 70 سال عبادت است.
همینک باید فکر کنی و تحلیل.
دوست عزیز در دنیا روزی هزاران نفر از یکدیگر خواستگاری می کنند و شاید نصف بیشتر همان هزار نفر هم جواب رد بشنوند. اما آیا این جواب رد دلیل بر عدم بی کفایتی آنان است؟؟
خیر... بسیار ساده است معیارهای مشترک بین آنان بسیار اندک بوده است.
دوست عزیزم... ما هر یک دارای قدرت اختیار و انتخاب هستیم.. همان گونه که شما اختیار کردید و عزم خواستگاری از ایشان را گرفتید(یعنی انتخاب کردید)...خب ایشان هم دارای قدرت انتخاب بوده و می تواند متقابلا شما را انتخاب نموده یا رد کند.
این یک مسئله طبیعی است...زیاد خودت را رنج نده.
اما آیا با این اوصاف می توانم دوباره پیشنهاد خواستگاری دهم؟؟
بله...چرا که نه... می دانی گاهی هدف ما بسیار روشن و صحیح است اما راه هایی که برای رسیدن به هدف انتخاب می کنیم راه هایی بن بست و خطرناکی هستند در نتیجه به مقصود نمی رسیم.
ولی آیا باید نا امید شویم؟؟
هرگز... هدف باید یکی باشد...اما راه ها فراوان هستند. امروز رفتی و مستقیم از ایشان خواستگاری کردی و جواب رد شنیدی... فردا راه دیگر را برگزین..یعنی از طریق خانواده و غیر مستقیم اقدام کن.
...........................
در خصوص تردید>>>> برادرم بگذار راحت با شما صحبت کنم...اگر امروز و حال در مورد انتخابت تردید داری و نتوانستی شکت را برطرف سازی.. بهتر است دیگر به او فکر نکنی.
زیرا حتی هنگامی که با اطمینان کامل کسی را انتخاب می کنیم ...این انتخاب ما دارای درصدی خطا هست چه برسد به اینکه انتخاب را از روی تردید انجام دهیم.
.....................
و در آخر خودت کامل ترین جواب را دادی یعنی>> صبر کردن و اتمام تحصیلات..
saeed.m007 جان به نظرم در این مدت تحصیل بسیار پخته شده ای... این را می شود فهمید و دانشگاه دید شما را بسیار باز کرده است.. بنابراین توصیه می کنم بیشتر توجه خود را بر تحصیلات و اتمام آن سازی.
..................................
:305:
توصیه>> هیچ گاه نسبت به اطراف خود بیشتر از حد حساس نباش.... زیرا دیگران تنها با ذهن و تصورات قالبی خود ما را می سنجند نه با تکیه بر خود واقعیمان.
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
سلام saeed.m007 عزیز.
تا حالا به امضای خودت فکر کرده و بدان عمل کرده ای::
>>یک ساعت فکر کردن ، بهتر از 70 سال عبادت است.
:104::104::104:
واقعا امضای پر معنایی دارید
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
از لطف "نقاب" و " بالهای صداقت" عزیز جدا ممنونم.
"یک ساعت فکر کردن ، بهتر از 70 سال عبادت است." جمله ای از امیرالمومنین، علی علیه السلام است.
راهنمایی نقاب خیلی زیبا بود. نمی خواستم در این مورد صحبت کنم. راستش همه مشکل من سر همین تردید و دو دلی در ناهمخوانی احتمالی در مسائل مذهبی و احیانا خانوادگی است و الا از اینکه روزی چند بار از ایشون "نه" بشنوم ناراحت نمیشم.
حالا یک سوال به ظاهر مسخره: به نظر شما، اخلاقی هست که بی خیال ایشون بشم؟ تا یکسال پیش تقریبا واضح بود که به من علاقه ای ندارند اما الان حدود یکسال هست که فکر می کنم رفتارشون نشانه های زیادی از علاقه داره. حالا چیکار کنم؟ برم با ایشون صحبت کنم و با اطمینان نه بشنونم یا بگویم و یا اینکه از الان بگم نه؟ دلم نمیخواد با احساسات ایشون بازی کنم. راستش در طول این مدت، از طرف خانواده چند دختر خانم به من پیشنهاد شد اما من اصلا درباره هیچ کدام حتی فکر هم نکردم. حتی می گفتم که آنها هم ادامه ندهند. چون به خودم اجازه نمیدم تا وقتی این پرونده رو به طور کامل نبستم، با احساسات کسی بازی کنم. جدی جدی میگم.
شاید واقعا بهترین کار اینه که اصلا به ازدواج فکر نکنم.
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
سلام
در حد مشاوره دادن نیستم فقط اینکه معمولا خانوم ها از مردهایی که خودشون را کوچک می کنند وضعیف عمل می کنند خوششون نمیاد
بهتر هست اگه واقعا این خانوم را می خواهید ابتدا شرایط خود را مهیا کنید سپس از طریق درست و اصولی و از طریق خانواده هاتون اقدام کنید
...>> ببینید بر فرض مثال شما به این خانوم گفتید که قصد ازدواج دارید خوب ایشون هم پذیرفت حالا انتظار داری
1) با شما رابطه دوستی برقرار کنه؟
یا اینکه 2) صبر کنه و به پای شما بشینه؟
فکر نمی کنم هیچ کدوم از راه های بالا درست باشه
برقرار کردن رابطه دوستی قبل از از دواج درست نیست ... هم به شما آسیب می زنه و هم به ایشون
اینکه بگویید که این خانوم به پای شما بنشینه هم درست نیست ... شاید موقعیتی مناسب پیدا شد برایش
...به هر حال خوب بررسی کنید و با خویشتن داری تصمیم بگیرید
موفق باشید و سال نو مبارک
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
سلام. ممنون از راهنمایی تان.
سال نو شما هم مبارک.
قبول دارم که نباید خودم را حقیر کنم. حدس می زنم جمله "از اینکه روزی چند بار از ایشون "نه" بشنوم ناراحت نمیشم." باعث شده که شما فکر کنید من خودم رو در مقابل ایشون کوچیک می کنم. منظورم این بود که مشکل من ضایع شدن سر خواستگاری و جواب منفی دوباره نیست. اگر اهل کوچک کردن خود جلوی ایشون بودم، توی رفتارم در مقابل ایشون کاملا مشخص بود. خدا رو شکر می کنم که به جز افسردگی های یکی دو روز اول پس از جواب منفی، اصلا کم نیاوردم.
اینکه شرایطم را مهیا کنم، هم کاملا صحیح است. پس از خواستگاری ناموفق، خیلی سعی کردم که تغییرات اساسی داشته باشم و تا حدودی هم موفق شدم. نه فقط به خاطر ایشون. به خاطر اینکه ایشون باعث شدن تا خودم هم بدونم بعضی رفتار و حتی ظاهرم هم باید بهتر بشه. می تونم بگم در بعضی جوانب خیلی تغییر کردم.
از نظر مالی، نمی دونم چی بگم. در دو جا کار می کردم اما مسائلی باعث شد تا الان فقط در یک جا کار کنم. راستش اگر بخواهند در مورد مسائل مادی خیلی حساسیت بخرج بدهند، حرفی ندارم. ذاتا آدم علاف و ولگردی نیستم و هرچی بیشتر تلاش می کنم تا مشکل مادی نداشته باشیم. ولی باز هم بستگی به نوع خانواده ایشون داره.
من وقتی به خواستگاری ایشون رفتم، به ایشون گفتم می خواهم همراه خانواده به خواستگاری بیام. یعنی یک خواستگاری رسمی. اما ایشون قبول نکردند.
نمی دونم مشکل از کجا بود اما ایشون مسئله اختلاف سنی رو دلیل خودشون بیان کردند.
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saeed.m007
از لطف "نقاب" و " بالهای صداقت" عزیز جدا ممنونم.
"یک ساعت فکر کردن ، بهتر از 70 سال عبادت است." جمله ای از امیرالمومنین، علی علیه السلام است.
راهنمایی نقاب خیلی زیبا بود. نمی خواستم در این مورد صحبت کنم. راستش همه مشکل من سر همین تردید و دو دلی در ناهمخوانی احتمالی در مسائل مذهبی و احیانا خانوادگی است و الا از اینکه روزی چند بار از ایشون "نه" بشنوم ناراحت نمیشم.
حالا یک سوال به ظاهر مسخره: به نظر شما، اخلاقی هست که بی خیال ایشون بشم؟ تا یکسال پیش تقریبا واضح بود که به من علاقه ای ندارند اما الان حدود یکسال هست که فکر می کنم رفتارشون نشانه های زیادی از علاقه داره. حالا چیکار کنم؟ برم با ایشون صحبت کنم و با اطمینان نه بشنونم یا بگویم و یا اینکه از الان بگم نه؟ دلم نمیخواد با احساسات ایشون بازی کنم. راستش در طول این مدت، از طرف خانواده چند دختر خانم به من پیشنهاد شد اما من اصلا درباره هیچ کدام حتی فکر هم نکردم. حتی می گفتم که آنها هم ادامه ندهند. چون به خودم اجازه نمیدم تا وقتی این پرونده رو به طور کامل نبستم، با احساسات کسی بازی کنم. جدی جدی میگم.
شاید واقعا بهترین کار اینه که اصلا به ازدواج فکر نکنم.
سلام دوست عزیز
از کجا متوجه شدین که طی این یکسال به شما علاقه پیدا کرده اند؟
اینطوری که خودتون گفتید نمیدونید که دلیل جواب منفی ایشان به شما چه بوده پس الان هم نمیدونید که اون علت رفع شده یا نه.
من فکر میکنم همینطوری که به احساسات بقیه احترام میگذارید به احساسات خودتون هم احترام بگذارید و بازیچه کسی قرارشون ندین.
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
سلام محمدصالح جان. ممنون از نکته بجایی که فرمودی.
دلیل خاصی برای اینکار ندارم. فقط حس ششم و شواهدی که میشد از آنها این مطلب رو استنباط کرد. شاید یک توهم فکری باشه و همان احساس اولیه را نسبت به من داشته باشند. نمی دونم.
"من فکر میکنم همینطوری که به احساسات بقیه احترام میگذارید به احساسات خودتون هم احترام بگذارید و بازیچه کسی قرارشون ندین."
وقتی این جمله رو خوندم برای چند دقیقه بغض شدیدی داشتم. سهم من از این عشق، فقط زجر و عذابش بود.
حدس میزنم تا حالا چنین حسی پیدا کرده نباشید که اینقدر درباره موضوعی فکر کنید که از هرچی موضوعه متنفر بشید. من تو این دو سال که گذشت، اینقدر به این موضوع فکر کردم که چندین بار به طور منطقی در ذهنم ثابت کردم که عشق اصلا وجود نداره و یا یک کلمه مزخزفه و از این جور حرفها ولی بازهم نتونستم فراموش کنم.
کاش من هم قلب سنگی داشتم و وقتی جواب منفی رو می شنیدم، این قضیه رو بطور کامل فراموش می کردم.
وقتی به عمر رفته ام نگاه می کنم، می بینم دو تا دو سال از جوانی ام را خودم به زیر پام گذاشتم و برای همیشه نابود کردم. برای هیچ و پوچ.
اما الان حالم خوبه. خدا خیلی دوستم داره و من هم خدا رو.
به زندگی ادامه میدم. شاید خودش دیر یا زود عشق واقعی رو جلوی راهم قرار بده. خواه ایشون باشه، خواه بهتر از ایشون.
امیدوارم روی تصمیمم ثابت قدم باقی بمونم.
ممنون از همه دوستان همدردی.
:72::72::72::72::72::72::72:
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
سلام دوست عزیز:72:
یه نکته :
اگه تونستید تردید رو در خودتون برطرف کنید که پا پیش بذارید اما اگه نتونستید ناهمخوانی های مذهبی رو جدی بگیرید ....
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saeed.m007
حدس میزنم تا حالا چنین حسی پیدا کرده نباشید که اینقدر درباره موضوعی فکر کنید که از هرچی موضوعه متنفر بشید. من تو این دو سال که گذشت، اینقدر به این موضوع فکر کردم که چندین بار به طور منطقی در ذهنم ثابت کردم که عشق اصلا وجود نداره و یا یک کلمه مزخزفه و از این جور حرفها ولی بازهم نتونستم فراموش کنم.
سلامی دیگر... دوستان راهنمایی خوبی ارائه دادند..تنها یک مورد.
'saeed. تصور و حس شما در آن زمان درباره عشق و عاشقی بسیار طبیعی بوده.. چرا؟؟
از انجا که برمی آید شما فردی بسیار منسجم و دقیق هستید و بیشتر به جزئیات توجه می کنید البته این خصوصیت خوبی است اما باید از کل به جزء برسی. تا بیش از این خود را اذیت نکنی.
یعنی ابتدا با خود خلوت کنی و ببینی آیا واقعا آن دختر را دوست داری و می توانی به عنوان همسر آینده او را بپذیری....
شما در حالتی که قرار دارید که هم انرژی کشنده و مثبت دارد و هم انرژی منفی..... اگر فردی در این حالت متناقض گیر کند دچار وسواس فکری خواهد شد و از همه بیشتر بر جسم و روح خود آسیب خواهد زد.
اگر می گویی نسبت به عشق بی تفاوت شده و می گفتی عشق وجودندارد>>> درست از عواقب چنین حالتی است... یکی از خصوصیت های این حالت آن است که چندماهی نسبت به موضوع بی تفاوت می شویم و تا سر حد تنفر پیش می رویم و درست چند ماه دیگر نسبت به آن موضوع علاقه بسیار یافته و شوق بسیاری نشان می دهیم.
'saeed عزیز دو راه داری::
الف>> بدون هیچ گونه تردیدی امروز انتخابت را انجام دهی و عواقب انتخاب خود را پذیرا باشی..
ب>> تا اتمام تحصیلات خود صبر کنی و تا آن مدت به هیچ کس و موضوعی نیاندیشی جزء تحصیل و شغل.
.................................................. .........
و در مورد اینکه بفهمی دختری به شما علاقه داره:::
>>آن دختر در محیط دانشگاه یا در هر موقعیت دیگری که شما در آن قرار دارید دائم در مقابل دید شما قرار بگیرد... مثلا وقتی وارد قسمتی می شوی ناخودآگاه متوجه شوی که او همان جاست.
>>نگاه ها و حرکات او وقتی با شما سخن می گویید ... نوعی شیطنت در صحبت کردن و خنده های بی دلیل و نگاه های طولانی به شما
موفق باشی
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
سلام به همه.
اول از "چشم بارانی" عزیز بخاطر نکته ای که اشاره کردند و همینطور به خاطر امضایی که خیلی بدلم نشسته، تشکر می کنم.
دوم هم از نقاب زیرک بخاطر اینکه فکر می کنم درسهای دانشگاهشون رو با دقت مطالعه کردند و به هدف زدند، تشکر می کنم.
سعی می کنم حتما به توصیه های مفید شما دوستان توجه کنم. یعنی همان راه دوم نقاب رو بهتر می دونم.
همگی شاد و پیروز باشید.
:72::72::72::72::72:
RE: لطفا اگر می تونید، کمک کنید. دوباره برم خواستگاری؟
دوستان اگر دیدید که یک دفعه جوابم رو گرفتم و به نوعی بحث رو تمام کردم، به حساب این بگذارید که خودم رو به خوبی می شناسم.
اگر بخواهم ادامه بدم، مجبور میشم اینقدر این قضیه رو کش بدم که هم حوصله شما سر میره و هم مطمئنا راه حلی بهتر از راهکار فعلی برای مشکلم پیدا نمی کنم.
بنابراین به پاسخ منطقی و معقولی که از همفکری با شما دوستان بدست آوردم، احترام میگذارم.
این بیت شعر رو هم چون خیلی دوست دارم، برای پایان عرایضم می نویسم:
نه هر کس لاف یاری زد، به محنت یار من باشد./ نه آن کو دل زمن برد، آشنا دلدار من باشد.