چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
به راستی دوستان خوبم چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه
زنان چند نسل دیگه باید قربانی بشن ؟
بچه های بی گناه چند نسل دیگه باید قربانی بشن ؟
من زنی هستم مثل تمام زنانی که قربانی شده اند
فرزندان من هم قربانی ندانم کاری های خانواده همسرم هستند
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
دوست خوبم ميشه واضحتر بگي؟
چرا قرباني شدي؟
منظورت از فرهنگ غلط چيه؟
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
من یه سوال از شما دارم
یعنی شما متوجه این همه ظلم در حق خانم ها نشده اید تا کنون
اگه جوابتون منفی باشه نشون دهنده اینه که شما هنوز ازدواج نکرده اید و دختر منزل پدرتان هستید
من هم قبل از ازدواجم کوچکترین دردی را احساس نمی کردم
ولی در حال حاضر مملو از دردم
از چه بگویم ؟ از کدام نامردی ؟ از کدام ظلم ؟ از کدامین گناه ناکرده ؟
من تالار را مطالعه کرده ام اکثر مراجعه کننده گان که برای مشاوره می ایند در نهایت می بایستی خودشان را با شرایط تطبیق دهند و صبور باشند
من سوالم از این جهت است که تا کی زنان ما باید نقش قربانی را بازی کنند ؟؟؟؟
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
دوست عزيزم من ازدواج كردم اما اين همه ظلمي كه ميگي رو نديدم....سوالت خيلي كلي هست ببين مثلا يه مثال برات مينويسم....
خانم حامله اي كه از دست شوهرش دلخور شده چون از وقتي فهميده بچه دختر هست(!!!!)باهاش حرف نزده!!!!!!!
باورم نميشه توو اين زمونه هم اين افكار منسوخ نشده....من اين رو يه نمونه ظلم به زن ميدونم اما شما خيلي كلي گفتي....
مشكل را بشكاف...
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آناهیتا
به راستی دوستان خوبم چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه
زنان چند نسل دیگه باید قربانی بشن ؟
بچه های بی گناه چند نسل دیگه باید قربانی بشن ؟
من زنی هستم مثل تمام زنانی که قربانی شده اند
فرزندان من هم قربانی ندانم کاری های خانواده همسرم هستند
با سلام
به نظر میرسه دل پری داشته باشی.
منتظر حرفهاتون هستیم.
اما کمی آرومتر و خونسرد.
ما می خواهیم حداقل صداتو بشنویم
:72:
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
جناب سنگ تراشان من 12 سال تمام روش های ممکن رو بکار بردم ولی نتونستم ابتدایی ترین مسائل را به اشخاصی که تفکرات آنها مستقیما در زندگی من موثر است در مورد من رعایت کنند
نه اینکه نمی دانند ابدا
می دانند و خودشان را به کوچه علی چپ می زنند
این وسط من و بچه هایم قربانی شدیم دلم بیشتر از همه برای طفل های معصومی می سوزد که ناخواسته وارد این زندگی شده اند
این تالار پر از مشکلات عجیب و غریب است مشکل من هم با مشکلات دیگر دوستان تفاوت چندانی نمی کند
قصه دخالت های مادر شوهر و خواهر شوهر
قصه توقعات بی جا و نامربوط آنها
قصه خیانت
قصه نامردی ها و قدر نشناسی ها
و ....
به راستی ایا راه حلی وجود دارد ؟
من خودم به شخصه به این نتیجه رسیده ام که ما نه قادر هستیم و نه می توانیم مشکلات دیگران را حل کنیم و تنها کاری که می توان کرد این است که سازگاری خودمان را افزایش دهیم
کاری که من انجام داده ام
ولی به چه قیمت ؟
به قیمت اینکه پوست بدنم بعد از 12 سال پوست کرگدن شده
مگر بچه های من چه گناهی مرتکب شده بودن ؟؟؟؟؟
سوالم من از این جهت است چند نسل دیگه باید با این مشکلات دست و پنجه نرم کنند
من هیچ وقت حاضر نیستم دخترانم را شوهر دهم
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
خانمي آرووم باش...توضيح بده...حرف بزن....تو همه اين مشكلات رو با هم داري؟با همسرت مشكل داري؟
نميشه قاطعانه گفت كه اين مشكلات راه حل نداره...بعضي وقتا ما ترجيح ميديم كه دنبال راه حل اساسي نباشيم تا زندگي به روالي كه ما بهش عادت كرديم ادامه پيدا كنه....چون طاقت تغيير رو نداريم...
منظورم فقط شما نيستي ها من خودمم دقيقا همين طورم از تغيير ميترسم در حاليكه هميشه ضروري ترين كاري بوده كه بايد انجام ميدادم...
شوهر دادن يا ندادن دخترها هم چيزي نيست كه بشه الان راجع بهشون تصميم گرفت....ميدونم تحت فشار هستي اما بهتره براي حل مشكلت كه مطمئنا راه حل داره(هيچ چيز جز مرگ بدون راه حل نيست عزيزم)بيشتر وارد جزئيات بشي....
دليل اين همه پريشاني رو بگو....
چند ساله كه ازدواج كردي؟
مشكلت با همسرت هست يا خانواده همسرت؟
نظر همسرت راجع به دخالت هاي خانوادش در زندگي شما چيه؟چه موضعي داره؟
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
من 12 ساله که ازدواج کردم
مشکل من اول با خانواده همسرم بود ولی چند سال بعد به واسطه فشارهای اونها روی همسرم من و همسرم هم با هم مشکل پیدا گردیم
از نظر همسرم همیشه حق با خانواده اش است
از نظر خانواده همسرم من عروس ام و اونها مادر شوهر و خواهر شوهر پس بنا بر عرف جامعه اونها باید به من زور بگن و من باید خم به ابرو نیارم اگه اعتراضی کنم حسابم با کرام الکاتبین است
اگه همسرم من می دانست که خانواده اش جایگاه خاص خودش را دارد و من به عنوان همسر و مادر بچه ها جایگاه خاص خودم را دارم و حق را به حق دار می داد مشکل من اینقد بزرگ نمی شد
حتی اگه می اومد به من می گفت عزیزم من زورم به اونها نمی رسه من از تو عذر می خوام من به خاطر همسرم تمام ناملایمات رو تحمل می کردم ولی افسوس و صد افسوس ....
این قسمتی از مشکلات من بود
من نتونستم این قسمت رو حل کنم و یاد گرفتم که باید سازگار باشم
شما راه حلی جز این دارید ؟؟؟؟
اگر راه حلی پیدا شد من باقی مشکلاتم را روی گود می ریزم
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
تا به حال براي حل مشكلت با مشاوره خانواده حرف زدي؟
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
آناهیتا ی عزیز و محترم
وضعیت شما کاملا قابل درک است اما به نظر من هر سازشی باید درست و ریشه دار و زیر بنایی باشد . به صرف اینکه سر و صدایی بلند نشود شما اقدام به سازش کرده اید؟!
اگر پوست شما مثل پوست کرگدن شده بود که سخت می شد و شما این حس قربانی شدن را نداشتید .پوست کرگدن و حس قربانی و انتقال آن به فرزند و دلسوزی با هم ،همراستا نیست . درست نیست ؟! پس شما همچنان روحیه لطیف و نرم و نازک خود را حفظ کرده اید و به مشگل هم فکر می کنید .
و باز به نظر من
اگر 80 در صد حرفهای شما در رابطه با خانواده محترم همسر و همسرتان درست بوده باشد و ما هم به همین میزان حق را به شما بدهیم . کاملا مطمئن هستم که شما به آنها اجازه داده اید تا نقش زجر دهنده را در زندگی شما بازی کنند و شما قربانی باشید .
و بهترین راه برای پیدا کردن و ریشه یابی مشگلات مراجعه به دکتر روانشناس بالینی است .
مطمئن باشید زمانی که شما مشگلات خود را ریشه یابی کنید و درد مشخص شود درمان هم آسان خواهد بود و زمینه های تغییر به مرور و نرم مهیا می شود و شما می توانید از این احساس مخرب فاصله بگیرید .
من زن بسیار قوی و مصممی هستم و از قضا در حیطه ی زنان هم داد سخنی سر داده و می دهم شنیدنی و دیدنی !! اما در مسیر زندگی پیش آمده که بر اثر فشار در یک مرحله ی زمانی ، حس قربانی بودن را تجربه کرده ام و می دانم که بسیار حس مخرب و رنج آوری است و البته بهای بسیار سنگینی هم برای کسب این تجربه و غفلت از خود پرداخت کردم .
برای درک بهتر پاره ای از مسائل فهمیدم این تجربه برای من لازم بود چرا که با پوست و گوشت و استخوان خودم هر چند کوتاه مدت اما آن را تجربه کردم و درهای تازه ای از درک به روی من باز شد .
اما به محض اینکه متوجه اشتباهات خود شدم مسیر خود را برای ترمیم روح و روان خود تغییر داده ام و مسلما بعد از دوره ی بازپروری خود می توانستم نسبت به محیط و زمان و شرایط به افراد دخیل در رابطه ام درست تر فکر کنم و ....
و اولین مسئله این است که من در آن هنگام فراموش کرده بودم که من همیشه و همیشه حق انتخاب دارم. قدرت تصمیم گیری دارم و بیشترین کسی که باعث و بانی این احساس و تجربه است خودم !
پس زنان ما در ایجاد این حس و مخصوصا در پایداری این احساس ، خود هم به میزان زیادی مقصر هستند .
اولین گام سازنده این بود که من به جای اینکه توجه خود را متمرکز برافراد و اتفاقات پیرامون کنم ،خودم را بررسی کنم .
من اشتباهاتی داشتم و بر مبنای همان اشتباهات، اجازه سواستفاده هایی از طرف خود من صادر شده بود .
در آن روز سخت بود که اعتراف کنم که من اشتباه کرده ام و سخت هم اشتباه کرده ام و می خواستم تمام گناه را ( از منظر ذهن آن روز خود ) به گردن بانیان حس قربانی بودن بیندازم . اما امروز سهم و حق خودم را از اشتباه که کم هم نبود، پذیرفته ام .اما در جا زدن و انتقال این حس به فرزندانم و... از زنی با توانمندیهای من بعید به نظر می رسید و من این کار را به هیچ عنوان نکردم . فرزندان من ، شرکا من در ایجاد این حس در مقطع زمانی را همچنان عاشقانه دوست دارند و مورد احترام قرار می دهند هر چند که بچه ها هم احساسات بد را با من تجربه کردند . اما در آن لجنزار احساسی فرو نرفتیم و در چرخه ی بیمار سایرین قرار نگرفتیم . ما زنده ایم و زندگی می کنیم چه بهتر که سالم و درست زندگی کنیم .چون در نهایت سلامت روحی و روانی هم انسان مرتکب خطا ست حال با وخیم تر کردن اوضاع به لحاظ روح و روان خودمان ، مشگل پیچیده تر و حاد تر می شد و با انتقال این حس به یچه ها دود آن در دراز مدت به چشم خودمان می رود!!!
اول به دلیل وجود نازنین خودت و دوم به خاطر وجود نازنین بچه ها به دکتر روانشناس بالینی مراجعه کن و در نهایت برای زیبا تر زندگی کردن و لذت بردن از زندگی که حق اولیه و پایه تو و بچه ها ست .
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
ببين اناهيتاي عزيز....يه وقتاي عروسي كه وارد خانواده ميشه به دلايل مختلف ::بي تجربه بودن....با هدف بدست اوردن دل خانواده شوهر ....ترس از شوهر و....و.....بيش از حد نياز به خانواده همسر سرويس ميده....همين سرويس بيش از حد نياز ايجاد توقع ميكنه چه طور؟
مثلا شما تازه عروسي رو در نظر بگير كه براي خوشحال كردن همسرش هر سال نزديك عيد نوروز براي خونه تكاني به خونه مادر شوهر جان ميره و كمك ميكنه (اين حالت رو چنان در نظر بگير كه خود عروس از ته دل راضي به اين كار نبوده و نيست و فقط و فقط براي خوشايند ديگران اين كارو ميكنه خب؟)حالا اين خانم دو ساله بعد وقتي يه اتفاقي ميفته و از اين خانواده دلخور ميشه ديگه پا توي خونشون نميذاره....
حالا خانواده شوهر منتظر هستن كه طبق معمول هر سال عروس بياد به كمكشون اما نمياد...اينجا كسي جز عروس مقصر نيست چون علي رغم ميل باطنيش نقش يه عروس مهربون رو بازي كرده اما حالا ديگه خسته شده و بريده.....
نه مادر شوهر مقصر هست نه شوهر....
فكر كن ببين توي زندگيت چه سرويس هاي اضافه بر سازماني به خانواده همسرت دادي كه ايجاد توقع و انتظار كرده؟.....كسي تورو مجبور به قبول اين نقش ها كرده يا خودت بنا به دلايلي نقش رو ايفا كردي؟؟
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
متشکرم آنی عزیز و محترم از توضیحات مفید و ارائه تجربه هاتون
بزرگ ترین اشتباه من این بود که می خواستم کاری کنم که خانواده همسرم یک سری اصول اولیه را در برخورد با من رعایت کنند و اجازه ندهم به حریم خصوصی من وارد شوند
ان زمان من فکر می کردم اینها توقعات بسیار ناچیزی است و به خاطر به دست اوردنشان خیلی تلاش کردم
ولی این کار من باعث شد همسرم از من فاصله بگیرد
ولی خیلی وقته به این نتیجه رسیدم نمی شه چون من عروس ام و اونها خانواده همسرم و بنا بر عرف کسی که باید کوتاه بیاید و گذشت کند من هستم و اگه کوتاه نمی امدم الان بالای سر فرزندانم نبودم
شما می فرمایید هر سازشی باید درست و ریشه دار باشد ولی من راه حلی جز سازش نداشتم
الان بعد از 12 سال به تن رنجور خودم نگاه می کنم می بینم که من چه زخم های عمیقی دارم شما درست می فرمایید تجربه من نسبت به 12 سال گذشته خیلی خیلی بیشتر شده ولی به چه قیمت ؟
ولی تجربه های بدست امده من در قبال چیزهایی که من از دست دادم ارزشی ندارند چون تجربه های من فقط در مورد خانواده همسرم و همسرم به من کمک می کند
ولی در اجتماع نه تنها به من کمکی نمی کند بلکه باعث شده کارایی من در مسائل مختلف پایین بیاد
ی
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
ببخشید gh.sana عزیز
شما درست می فرمایید خیلی از مشکلات از نداشتن تجربه دخترخانم ها ناشی می شه
ولی من دوست دارم یه جور دیگه به موضوع نگاه کنم البته اگه اجازه داشته باشم فقط در عالم تفکرات خودم نه در دنیای واقعی
سرویس به مادر شوهر و خواهر شوهر چه معنا دارد ؟ به واسطه اینکه انها صاحبان نقش مادر شوهر و پدر شوهر هستند باید سرویس بگیرند
من می گویم نه و برای این نه خودم هم دلیل منطقی دارم
من به عنوان عروس انسانم خانم های اون ور قضیه هم انسان هستند نباید این سرویس دادن لطمه ای به انسانیت ما بزنه بلکه باید اولا دو طرفه باشه ثانیا وظیفه تلقی نشه فقط وسیله ای شناخته بشه برای ابراز محبت و افزایش آن
من مخالف کمک کردن عروس در خانواده همسرش نیستم ابدا ولی با شرطی و شروطی ها
البته یاداوری می کنم صحبت های من جنبه عملی ممکن است پیدا نکند فقط نقطه نظرات من است
دوباره حرف دارم خوشحال می شم اگه من رو توی بحث تنها نگذارید:72:
یه توضیح کوچولو
منظورم از دوطرفه بودن هم به این معنی نیست که بنده خدا مادر شوهر من به ازای یه باری که من برایش ظرف شسته ام او نیز برای من ظرف بشوره منظورم از دو طرفه بودن اینه که هر کس بر حسب توانایی های خودش سعی داشته باشه کاری برای طرف مقابل انجام بده تا او را خوشحال کنه
منظورم از دو طرفه بودن رابطه اینه که خواهر شوهر و مادر شوهرم من به واسطه نقش های که دارن و به خاطر عرف جامعه نتوانند به راحتی و اطمینان خاطر به عروس شان متلک بگویند و اب از اب هم تکان نخورد ولی امان از روزی که عروس به خودش جسارت همچین کاری را دهد
من به عنوان خواهر شوهر خودم ممکن است نقش عروس را در خانواده دیگری بازی کنم و چون اونجا زورم به خواهر شوهرم و مادر شوهر م نمی رسه بیام دق و دلی ام رو سر عروس خانواده خودم در اورم
این می شود سیکل معیوب
یکی از اشنا ها می گفت شب خوابیده بودم یهو با کشیده خواهر شوهرم از خواب پریدم که تا نیم ساعت زبانم بند امده بود بعد جالبه که عکس العمل خواهر شوهر را بدانید گفته بود ببخشید دستم به صورتت خورد :311:
چرا ؟ من جواب این سوالات را نمی دانم ؟ چرا نقش ها در جامعه ما به صورت پیش فرض با خودش یه سری وظایف و توقعات اشتباه می اورد :302:
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
آناهیتای عزیز:
بنظر من سرویسهایی که خودمون بصورت اضافی می دیم (که بعضا هم از روی ندانم کاری است) این بلا را سرمون میاره من الان با خانواده شوهرم قطع رابطه کرده ام اما زمانی که رفت و آمد داشتم مادرم که همیشه محافظه کار است از من می خواست که همیشه به ازای هر وعده غذایی ظرفها را بشویم.من هم اطاعت کرده و تمامی ظرفها را می شستم (حتی زمان نامزدی ام) اما بعد از مدتی دیدم خواهر شوهرم که 2 سال از من کوچکتر است بعد از خوردن غذا سریعا میره سر کامپیوتر با فلان پسر چت میکنه:311:اما وظیفه من شده بود که همش ظرفها را بشویم:302: هیچ کس هم ازش انتظار نداشت:163: تا اینکه یکبار خانه عمه شوهرم مثلا منو مهمانی عروس کرده بودند منم از یکطرف مریض بودم از طرف دیگه هم لزومی ندیدم تا اونها هستند برم پای ظرفشویی (ناسلامتی من عروس بودم) اما بعدش مادر شوهرم به شوهرم شکایت کرده بود که چرا من برای شستن نرفتم. ببین انگار دلسوزی بیجای من تبدیل به وظیفه شده بود.
این فقط یک مثال بود تا بهت بگم انتظاراتی که به نظر ما نابجا هم هست دلیلش خودمون هستیم نه اونها.بقول آنی عزیز:305:: لطف زیاد حکم وظیفه رو پیدا می کنه. شما هم باید فکر کنید ببینیسد در نهایت متوجه می شید که خودتونو باید اصلاح کنید. البته به مرور نه یکروزه.
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
ویونا عزیز خیلی متشکر از مثالی که زدی
بله شما هم مانند gh.sana به نکته خیلی مهمی اشاره کردید و اون اینه که در هیچ کاری نباید افراط و تفریط بشه
و این اگه از ابتدا باشه کمتر دلخوری پیش می اد
من هم با این مساله صد در صد موافق ام
صحبت من از یه جهت دیگه بود از این جهت که چرا یه نفر در مقام خواهر شوهر و مادر شوهر باید به خودش اجازه بده هر نوع حرکتی بکنه و اب از اب تکون نخوره ولی اگه همون حرکت رو عروس انجام بده واویلا می شه
اون مثالی که من زدم رو دقت کردی که خواهر شوهر به عروس کشیده می زنه حالا شما تصور کن که عروس به خواهر شوهر کشیده می زد ؟
سوال من اینه که چرا یک عمل یکشان دو نتیجه و دو اثر مختلف داره ؟
اگر خواهر شوهر به عروس کشیده بزنه عروس باید یه لبخند تحویلش بده
ولی اگر عروس به خواهر شوهر کشیده بزنه حساب عروس با کرام الکاتبین است
مگه هر دو یه انسان نیستند مگه هر دو حرمت ندارن
پس این تفاوت ها از چی ناشی می شه ؟
از این دسته تفاوت های دردناک زیادن این مثالی که من زدم تازه برای دست گرمی ه ( به قول معروف)
از این درناک تر هم دارم:302:
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
اين كه اگه عروس كاري بكنه اب از اب تكون ميخوره يا نه بستگي به خود افراد داره....اتفاقا من ديدم خانواده هايي كه مادر شوهر نمونه بوده اما امان از عروس نانجيب!!!
كلا همه چي بستگي به خوده طرفين داره....هر دو طرف بايد در كمال همكاري و كمك و ...احترام و محبت اجازه سو استفاده ندن....
هنر همينه كه بتوني در عين احترام و رفت و امد و ....كاري كني كه احترامتو نگه دارن زور هم بهت نگن....
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آناهیتا
چرا نقش ها در جامعه ما به صورت پیش فرض با خودش یه سری وظایف و توقعات اشتباه می اورد :302:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آناهیتا
اگر خواهر شوهر به عروس کشیده بزنه عروس باید یه لبخند تحویلش بده
سلام
این پیش فرض ها رو خود ما می سازیم ، میشه از بین بردش . این خود عروس ها هستند که باعث میشن نقش مادشوهر روز به روز مادر شوهرتر و نقش خواهر شوهر روز به روز خواهرشوهرتر بشه .
تعادل تو روابط خانوادگی و حفظ حریم ها یک اصل اساسی است . این رو همیشه باید مد نظر داشت که خانواده همسر ،خانواده همسر هستند نه خانواده خود آدم . صمیمیت بی جا ، سکوت بی جا ، صبر و تحمل بی جا باعث سرخوردگی هایی در دراز مدت میشه ، مثل الان شما که خودتون رو قربانی میدونی . شما اگر امروز قربانی شدی به خاطر اینه که تو این سالها خودت رو نادیده گرفتی ، صبر و گذشت کردی . حتی در مقابل همسر هم نباید تا این حد خود رو نادیده گرفت چون بار هم همین نتیجه رو داره چه برسه به خانواده همسر .
روابط با خانواده همسر باید محترمانه و معمولی باشه ، صمیمیت بیش از حد و اونها رو مثل خانواده خود دیدن صحیح نیست ، باید همیشه یک حریم خاصی بین شما باشه .
این سکوت ها یعنی این که شما باید خواهر شوهر و مادر شوهر باشید و حق هر کاری رو دارید.
شما از ظرف شستن برای مادر شوهرتون گفتید . من نمونش رو دیدم ، عروسی که برای مادر شوهرش کاری انجام نمی داد ، جز یک سری تعارفات و احترام های زبانی ، هر جا هم ناراحت میشد غیر مستقیم یا با واسطه به گوش مادرشوهر می رسوند ...... در مقابل برای این مادر شوهر این عروس انقدر عزیز و دوست داشتنی بود و اون رو یک عروس خوب می دونه .
اما برا ی همین مادر شوهر عروس دیگری که هم احترام داره هم کارهای مادرشوهرش رو بی منت انجام میده و اون رو مثل مادر خودش میدونه ، اگر هم ناراحتی داشت بیان نمی کنه مگر با همسر خودش اون هم در حد درد و دل و اتفاقا از همسرش هم می خواد که هوای مادرش رو داشته باشه ، برای این مادر شوهر این عروس که انقدر باهاش صمیمی شده عزیز نیست و اتفاقا توقعات بی جایی از این عروس داره اما از اون یکی هیچ توقعی نداره . عروس دومی امروز از این صمیمیت که باعث توقعات بی جا شده خسته شده ........
این ما هستیم که به دیگران یاد میدیم که چطور با ما رفتار کنند .
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
باران كاملا شفاف و روشن توضيح داد:104:
ببين اين پيش فرض ها مختص به روابط عروس و مادرشوهر نميشه....حتي ممكنه شامل روابط دوستانه هم بشه چه طور؟خب تو وقتي نتوني حد و حدود افراد و خطوط قرمز رو در روابطشون با تو تعيين كني حتي از دوستت هم ضربه ميخوري....
تو نقش مادر شوهر رو توي ذهنت پررنگ كردي....
خودت ناخواسته بهش ابهت دادي....
مادر شوهر كيه؟از كره ديگه اومده؟نه...اونم يه ادم معمولي.....چرا فكر ميكني با اعتراض به مادر شوهر كارت با كرام الكاتبينه؟كي اين قانون رو تعيين كرده؟
اين قانونگذاري دقيقا كار خودت بوده....خودت از روز اول قبول كردي كه طبق عرف رفتار كني...ناخوداگاه خودتو از خانواده شوهر ترسوندي...مبادا بهشون جواب بدم؟مبادا ناراحتشون كنم؟حالا هم كه انرژي ات تموم شده ميبيني هميشه از خودت گذشتي به خاطر اونها....
تغيير ناگهاني رفتارت با خانواده شوهر هم بعد از 12 سال كمي سخت ميشه اما بايد كم كم از زير بار اين ترس و وحشت و ...بياي بيرون...
به جاي شوهر ندادن دخترات هم سعي كن بهشون ياد بدي كه نبايد هر خواسته اي رو جواب بدن و از مادر شوهر بترسن و به خاطر ترسشون همه امورات اونها رو رديف كنن....
ياد بده كه زندگي خودشون رو بدون فكر كردن به ابهت(عرفي)خانواده شوهر بسازن ....نميگم محل نذارن بهشون اما ياد بده چه طور تعادل بين احترام به ديگران و احترام به خودشون رو رعايت كنن....
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
باران عزیز متشکرم از توضیحاتت :72:
ولی من و امثال من در دنیای ایده الی زندگی نمی کنیم و برخی از نظراتی که صد در صد درست است در دنیای واقعی نمی توان ان را عملی کرد . درد من هم از همین جاست مطالبی که می دانم درست است را نمی توانم انجام دهم
بهتره یه جور دیگه سوالم را بپرسم
فرض کنید خواهر شوهر شما به شما توهین کرده باشه و شخصیت شما رو لگد مال کرده باشه شما چه کار می کنید ؟ مقابله به مثل ؟ سکوت ؟
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
آناهیتای عزیزم
مقابله به مثل کار اشتباهیه. می دونی چرا؟ چون علاوه بر اینکه ارزش شخصیتی آدمو پائین میاره باعث می شه اونها دوباره عکس العملهای بدتری انجام بدهند و اونوقت نه تنها مشکلتون حل نمی شه بلکه چندین برابرم می شه. پس سکوت کن. گاهی سکوت بهتر از هر معنایی به ما کمک می کند. سکوت تو در برابر بی حرمتی های اونها باعث می شه تا اطرافیانت بفهمند که تو انسان با شعور و با ادبی هستی. بهتره یک سر هم به تاپیک من بزنی خانم آنی و آقای نقاب راهنمایی های زیبایی به من که موردم تقریبا مشابه شما بود کردند و من امروز از راهکارهایی که اونها بهم دادند کاملا راضی ام.
اینهم بدون که اگه هم توهینی بهت بکنند در واقع به خودشون کردند. بذار هر چی می خواهند بگویند اما مواظب باش رابطه با همسرت مکدر نشه.
توهین و پایمال کردن حقتو به خدا واگذار کن اون خیلی خوب جوابتو میده. خودت دست بکار مقابله به مثل نشو
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
تشخيص اينكه توي فلان موقعيت بايد سكوت كني يا جواب بدي با خودته....مورد به مورد فرق داره....نميشه نسخه پيچيد!!!
احترام به شخصيت طرف مقابل مستلزم پايمال شدن حقوق و احترام خودمون نيست....
در مواردي بايد سكوت كرد چون رفتار طرف به قدري وقيح بوده كه تو نبايد خودتو كوچيك كني و جواب بدي....(بيخيالي)
در مواردي بايد جواب دندانشكني بدي كه همه حساب كار دستشون بياد...(كاااملا مستقيم)
در مواردي هم اولش سكوت كني اما مثل مورد قبل براي هميشه بيخيال اون موضوع نباشي ...حواست باشه توي موقعيت خوبي به طرف بفهمون كه چه قدر از فلان حرفش ناراحت شدي(غير مستقيم)
نه توي اين تالار نه توي هيچ مركز مشاوره اي جواب سوالت رو پيدا نميكني....چون اين سوال كاملا مرتبط با رفتار گذشته خودت...رفتار طرف مقابلت و كلي فاكتور ديگه هست...:72:
RE: چند نسل دیگه باید قربانی فرهنگ های اشتباه بشه ؟
سلام
تو موقعیت شما بودن اون هم با رویه ای که تو این همه سال داشتید و تصمیم گرفتن سخته .
اما این نظر منه که نه سکوت ، نه مقابل به مثل بلکه فقط باید به هر طریقی که خودتون میدونید به طرف مقابل بفهمونید که از این حرف ناراحت شدید ، اگر سکوت کنید فکر می کنند که براتون اهمیتی نداشته .
البته نوع برخورد با هر کسی متفاوته ، بله برای برخی افراد سکوت راه خوبیه چرا که شخصیتشون طوری هست که با سکوت شما شرمنده شده و متوجه اشتباهشون میشن . اما چیزی که شما از این خانواده گفتید سکوت فقط باعث وقیح تر شدن اونها می شه . اونها این همه سال با سکوت شما مواجه شدند و تغییری در رفتارشون حاصل نشده بلکه با سکوت شما مجوزی برای بی حرمتی های بیش تر صادر شده . و نتیجش بی حرمتی های بیش تر و در مقابل رنجش خاطر بیش تر برای شما بوده طوری که امروز از این وضعیت خسته شدید .....
شما خودتون گفتید که رویه ای که من در پست قبل گفتم درسته پس چرا فکر می کنید عملی نیست چرا باید با رویه غلط پیش رفت . شما اگر حرف بزنید ناراحتی هاتون رو به خانواده همسرتون بگید حداقل سبک تر میشید که سکوت نکردید. بله این تغییر رویه سخته و ممکنه اوایل به پای وقاحت شما گذاشته بشه و بد برخورد کنند اما باید از این انفعال در اومد .
شما فقط خودت می تونی به خودت کمک کنی نه هیچ کس دیگه . از همسرتون انتظاری نداشته باشید و اون رو وارد مسائل نکنید . شما این همه سال شکایتی نداشتید پس طبیعیه که الان همسرتون نتونه درک کنه که شما داشتید رنج می بردید .
شما باید روش برخورد مناسب رو پیدا کنید و قوی و محکم باشید . اینطوری ادامه بدید فقط خودتون رو آزار میدید و اونها هم متوجه نخواهند شد . شما این همه سال سکوت کردید تغییری حاصل نشد ، حالا شجاعت این رو داشته باشید که راه دیگه ای رو در پیش بگیرید .
اگر هم توان این کار رو در خودتون نمی بینید پس همچنان تحمل کنید و به نقش خواهرشوهر و مادرشوهر دامن بزنید .