سلام به همه دوستان من تازه عضو شدم يه مشكل دارم كه حدود يك سال داره عذابم ميده ميتونيد به من كمك كنين
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام به همه دوستان من تازه عضو شدم يه مشكل دارم كه حدود يك سال داره عذابم ميده ميتونيد به من كمك كنين
سلام :roz_zard
خوش امدید
می شه برامون تو ضیح بدید
اگر یه کمی با صبر و حوصله ی بیشتری برامون توضیح بدی به جای این که ماهی بگیری(راه حل اماده)ماهی گیری (فرمول حل کردن ) یاد می گیری دوست من .
.پس منتظر توضیحاتت هستیم
به جمع دوستان خوش آمدی ولی تو که هنوز مشکلت را نگفتی ؟
عزیزم همه دوستان اینجا جمع شدند تا مشکل همدیگه رو حل کنند
بله كه مي تونيم البته مي تونيم همدردي كنيم و مشورت ولي ديگه حلش به عهده خودته حالا بگو ببينم چي هست ؟
اگه توي سايت چرخيده باشي مي بيني كه اينجا هيچ ناراحتي بدون همدردي نمي مونه پس تو هم بگو تا ما خودمون و نشون بديم
مرسي از اينكه زود جواب دادين فكر نميكردم اينجا اينطوري باشه ولي انگار جاي خوبي واسه درد و دل هستش اميدوارم دوست خوبي براتون باشم
راستش مشكل من اينه كه من با يك خانومي رابطه دارم كه يك سال از اين رابطه ميگذره كه
اين خانوم 9 سال از من بزرگتره ازدواج هم كرده ولي طلاق گرفته يك بچه 10 -11 ساله جريان از اينجا شروع شد كه دائيم يك مغازه ي پوشاك باز كرد كه اين خانومو براي شاگردي اورد اونجا من هم خيلي براي باز كردن مغازه و خريد جنس به دائيم كمك كردم بعدا دائيم به من پيشنهاد داد كه برم پيش اين شاگرده واستم منم خيلي خجالت ميكشيدم ولي با اصرار رفتم (در ضمن من 18 سالمه) دو سه روزي گذشت و ما با هم خوب شديم در حد حالت خوبه چند سالته از اين جور حرفا بعد به يه بهانه اي شمارشو به من داد (راستي من خيلي خوشكل هم هستم ) البته اون هم خيلي خوشكله ها اصلا بهش نمياد 27 سالش باشه فكر ميكني دختره خيلي هم با كلاس ميگرده به من گفت واسم اس ام اس بفرست منم كه بدم نميومد ديگه بلاخره بعد از يك هفته من باهاش عادي شدم و بهش عادت كردم هر روز از صبح تا شب با هم تو مغازه بوديم اين خانوم هم خونه ي باباش بود دو سال هم بود طلاق گرفته بود جوري شده بوديم كه من نيم ساعت دير ميرفتم 10 بار زنگ ميزد كه بيا تنهام به من ميگفت با كسي نيستم فقط با تو ام -هميشه باهات ميمونم از اين جور حرفها خيلي هم حرف از س-ك-س با من رو ميزد ميگفت خيلي دوست دارم با تو س-ك-س كنم كه چقدر تو مغازه دستمو ميگرفت حالا بگذريم خيلي به هم عادت كرده بوديم كه اصلا تا اون موقع حرفي از بچه بودنه من نميزد بعد از يك ماه دائيم به من گفت ديگه نيا مغازه من هم نرفتم بعد اين يارو به من گفت چرا نيومدي گفتم اره دائيم گفته نيا كه ديد فرداش به من زنگ زد گفت من بدونه تو نميتونستم اونجا باشم در اومدم چند وقت گذشت و (من هميشه باهاش در تماس بودم ) اين از پدر مادرش جدا شد و واسه خودش خونه گرفت كه من رفتم خونشو ديدمو چند بارم گفت بيا كه ميخواستيم باهم س-ك-س كنيم كه نميشد وغيره... بعد از يكي دو ماه كه من هر روز زنگ ميزدم خونش با هم صحبت ميكرديم كم كم ديدم داره با من سرد ميشه و حرفايي كه نميزدو ميزد مثلا ميگفت ما به هم نميخوريم تو بچه اي خيلي از تو بزرگترم من بي جمبه هم كه فوري عاشق شده بودم -بعد گذشت و به جائي رسيد كه يك شب بهش هر چي زنگ زدم گفت پشت خطي دارم و قطع كرد گفت خيلي بيكاري ها كه تا بحال بهم اينجوري نگفته بود اينجا بود كه فهميدم با يكي ديگه رفيق شده كه تا يك ماه بهش زنگ نزدم بعد از يك ماه يك اس ام اس دادم ديدم زنگ زد فكر كردم ميخواد بگه دست وردار ديگه بلاخره گوشي رو برداشتم ديدم يك جوري صحبت كرد كه انگار نه انگار كه با من اين كارو كرده و منو دعوت كرد خونش من هم پذيرفتم رفتم وقتي رفتم ديدم خيلي چيزا عوض شده وسايل نو چيزاي گرون كه بعد يكي - دو ماه فهميدم با يه پسر پولدار رفيق شده كه براش خرج ميكنه كه گذشتو كه باز دوباره رابطمون كم كم سرد ميشد كه تا الان باشه حالا هم ديگه زياد به من توجه نميكنه ديگه زنگ نميزنه من هم زنگ ميزنم با زور جواب ميده انگار ديگه براش مهم نيستم من هم با ديدنه اينها بازهم نميتونم ازش دل بكنم به نظر شما چكار كنم كه اون مثل اولا شه به من علاقه داشته باشه فقط از من نخواين فراموشش كنم كه اصلا نميتونم فقط كمكم كنين دارم از فكرش ميميرم اون كه با اون پسره همه عشق و حالشو ميكنه منم شدم پيام بازرگاني تورو خدا كمكم كنين
اگه منو راهنمائي كنين چجوري دوباره يه كاري كنم با من مثل اول شه ممنون ميشم
فراموشش کن !
ایشون بهتره با آقایی که طلاق گرفته ازدواج کنند و شما هم با دختر خانمی که تا بحال ازدواج نکرده اند و الحمدالله کم هم نیستندو با سن و سال شما نزدیک هستند ازدواج کنید .
سلام دوست عزیز
به عنوان یک خانوم فقط می تونم بگم واقعاً متاسفم. از اینکه اون خانوم به خودش اجازه داده برای رسیدن به اهداف شوم خودش با تو همچین رفتاری داشته باشه.
اسم این رابطه چیزی جز هوس نیست.
پسر خوب از این به بعد حواستو جمع کن. با زنای بزرگتر از خودت و مطلقه و بیوه و ... رابطه برقرار نکن. تو الان یه نوجوان هستی که خیلی زوده بخواهی از دست همچین آدمهای بی وجدانی ضربه بخوری.
خواهرانه از تو هم خواهش می کنم دور اونو خط قرمز بکشی و اصلاً سعی نکن که بخواهی رابطتو بهتر کنی. هیچ راه حل دیگه ای هم نداره. والسلام
سلام دوست عزیز
ببین دورشو دو بار خط قرمز بکش یک بار کم. من هم با نظر دوستان موافقم همچین آدمی به دردت نمی خوره شما باید با هم سن و سال خودت و یک خانومی که از لحاظ اخلاقی وفادار به زندگی و شوهرش باشه رو انتخاب کنی نه اینکه مرتبا رنگ عوض کنه شما فکر الانتون نباشید متمان باشید که بعدا پشیمان خواهید شد.
roz-zard سلام.
تو گرفتار يك احساس شديد و بي پايه و اساس شدي . بهتر بگم گول خوردي باهات بازي شده .
اگه دوست داري به ارامش برسي با شتاب فرار كن .
اين خانوم ارزش دوستي نداره . پيشنهاداتش هم فقط هوسه. تو سن حساسي هستي .مواظب
خودت باش.
از حرف آخرت هم اصلا"خوشم نيومد. پس تو هم دوست داري جواب پيشنهاد او را بدهي و گرفتار چيز ديگري هستي !
ببخشيد رك نوشتم.
بيشتر فكر كن و سعي كن زمام خواسته هايت را در دست بگيري .
سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط roz_zard
با تشکر از اعتمادی که به دوستان خود در کلبه همدردی داشتید
دوست عزیز شما الان به خاطر این در مشکل افتادی که روشت اشتباه بوده است.
الان هم اگر بخواهی ادامه بدهی، هیچ کسی حتی خدا کمکت نخواهد کرد. و هیچ بهبودی از این طریق به دست نخواهی آورد.
اگر شما نسخه خودتون را پیش پیش بپیچید--- از من نخواهید که.... -- باید خودتون مشکلتون حل کنید.
اما نظر بنده و سایر دوستان اینه که بر احساسات خود یه مدت مسلط باش. وگرنه بعدا حتی اگر بخواهی نظرات ما را نیز انجام دهی ، نخواهی توانست.:305:
نمیدونم عشقم هوس یا نه ولی کاشکی هوس باشه بعدشم من اگه میتونستم فراموشش کنم دیگه به شما نمیگفتم حالا از یکی خوشم اومده که فکر میکنم 7-8 سال از من بزرگتره بعد فکر کنم نامزدم داشته باشه نمیدونم چرا از همسنای خودم خوشم نمیاد از بزرگتر از خودم بیشتر خوشم میاد حالا نظرتون راجع به من چیه
دارم میمیرم نمیتونم باور کنم اینا همش یه بازی بود که اون با من کرد ولی راستی یه چیزی بگم اون همه چیزشو بمن میگه مثلا از اول ازدواجش هر کار خوبو بدی که کرده بود و بمن گفت نمیدون چرا اینجوری شد بلاخره اگه میخواین نا امیدی بمن بدین دست شما درد نکنه خودم بلدم و هستم من یه راه حل یا سخنی رو میخوام که بتونه اونو به خودش بیارم با من بمونه دارم میمیرم ..........ببخشید سر شما رو درد میاریم
با سلام
به نظر بنده حقير عشقي كه سالم نباشه اولا عشق نيست ثانيا به درد ..................... مي خوره .
موفق باشيد .
به درد چی میخوره
قانون اینجا چه جوریه اگه حرفتونو قبول نکنیم دنبال یه راه حل دیگه باشیم دیگه جواب نمیدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام خوب من
منم با آرزو خانم موافقم ،يك ضرب المثل چيني هست كه ميگه:
"واسه كسي بمير كه برات تب كنه"
آرزو مند آرزو هاي شيرينت
عيد شما مبارك
البته شما دنبال جوابی برای سوالتون هستی اینکه چجوری اون خانم رو به طرف خودت جلب کنی.ولی ببین تو این چند تا ارسال اگه نگاه کنی به نظر همه این رابطه برای شما آسیب زننده است(البته بسته به اینکه شما هر دو از برقراری ارتباط چه هدفی دارید).از نظر من ما اینجا روابط رو بر مبنای منطق و اخلاق می سنجیم.این ارتباط اگه به منظور ایجاد ارتباط عاطفی و ازدواج ادامه پیدا کنه ارتباطی ناپایدار و آسیب زننده ست و اگر بر مبنای روابط جنسی آزاد باشه علاوه بر اون غیر اخلاقی خواهد بود.به خاطر همین کسی تمایل نداره راهی به شما نشون بده که اون خانم به سمت شما یا شما به سمت اون بیشتر گرایش پیدا کنید.
نظر من هم اینه که از این خانم فاصله بگیری.اون با توصیفاتی که از وضع زندگیش کردی خیییلی چیزا رو تجربه کرده .خیلی زرنگ تر از ایناست که زندگیشو با عشق به پسری به سن شما بگذرونه.مراقب سلامت جسم و روحت باش،ظاهرا خانم خوبی نیست(متوجه منظورم هستی که؟)
پس جواب اون همه فکر کردن به اون و سختی و عقب افتادن زندگیم چی میشه 1 سال عمرم تلف شد باید اون بفهمه من چقدر سختی کشیدم شما که جای من نبودید شبا همش به یاد اون چشم میزاشتم اگه این جوری پیش برم یا یه بلایی سر خودم میارم یا اون بعدشم من اصلا نمیتونم با یه دختر دیگه رابطه برقرار کنم که باعث بشه اونو فراموش کنم نمیدونم چرا خجالت میکشم یا بلد نیستم موندم چه کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟
سلام roz_zard
دوست عزیز سال نو را به شما تبریک عرض می کنم.
امیدوارم در این سال با انتخابهای جدید، و تغییر جهت هایت، بتوانی سال توام با شادکامی و موفقیتی را داشته باشی.
من یه پیشنهادی دارم.
شما در کنترل احساس خود مشکل دارید. اگر دوست داری از این چاله در بیایی، بهتر اینه که عملا در اینجا شروع کنی به تمرین.
اما تمرین:
اول اینکه ، سعی کن علاوه بر این تاپیک که ایجاد کردی، به موضوعات مشابه که در انجمن مشاوره ازدواج ایجاد شده بروی و سعی کنی علاوه بر مطالعه آنها، به آنها پاسخ هم بدهی.
فایده این کار اینست که اول از مشکلت تمرکز زدایی می کنی، ثانیا با دیدن تجارب سایر اعضاء مهارتهای کنترلی ات بالا می رود، و همچنین با دیدن مشکلات دیگران ، میزان شدت مشکل خود را بهتر فهم می کنی.
و اگر پاسخ سازنده ای هم بدهی، فایده بعدی آن خواهد بود.
اما مهمترین نتیجه اش اینست که زمان برایت سپری می شود ، در حالیکه که تو به جای خودت، لذتهایت و ...، فرصت می کنی از خودت بیرون بیایی و به دیگران توجه کنی. و اینها روی هم به نام هوش هیجانی خوانده می شوند، اگر دوست داری در مورد نقطه ضعف خودت ( هوش هیجانی) بیشتر بدانید ، می توانید اینجا را کلیک کنید و مقاله« تاثیر هوش هیجانی بر موفقیت » را مطالعه کنید. اما راهکار عملی همین است که توضیح دادم.
مطمئن باش اگر بخواهی فقط روی احساست پافشاری کنی، نه اینکه دیگر لذتی به دست نمی آوری ، بلکه به مرور دچار رنجهای روز افزونی خواهی شد.
همچنین اگر چند روزی را با دقت به موضوعات مختلف ما در انجمن آرامش، تجربه های فردی و انجمن افراد خوشخبت توجه کنی، شاید راهکاری قویتری را نیز به دست آوری. فراموش نکن باید خونسرد و صبور باشی. همین طور که سعی کردی تا حالا باشی.
سلام رز زردنقل قول:
نوشته اصلی توسط roz_zard
ببین منم با بچه ها موافقم
ان خانم اینطور که معلومه اصلا ادم سالمی نیست و همچین ادمی عشق و علاقه و تعهد و ....براش اهمیت نداره همانطور که تا الان هم همینطور بوده !
وقتی رفتن این راه به صلاحت نیست بهتره که از ادامه ی ان خودداری کنی
شما چه واقعا عاشقش باشی (که مطمئنم نیستی )و چه احساس دیگه ای به اون خانم داشته باشی حتی اگر بهش برسی مطمئن باش که پشیمان میشی چون ان ادم لیاقتش را نداره و به نظر من از هیچ لحاظ با هم جور در نمیاید
خودت هم میگی که یک سال از عمرت تلف شده از این به بعدش را نذار تلف بشه
از همین الان تلاش کن و راهت را عوض کن
از ارتباطی که خارج از چهارچوب اخلاقی و شرعی و انسانی است جدا خودداری کن
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
من دلم ميخواد ولي با اولين ديدنش باز دوباره همه چي يادم ميره و با خودم ميگم دوسم داره چون يه صورت مهربون و خوشگلي داره ولي خيلي دوست دارم يه طلافي سرش در بيارم
ميدونيد اخه يه مهربونيهايي به من كرده نميتونم از ياد ببرم من بهش گفتم من نميگم با كس ديگه نباش ولي تا اخر با من بمون اونم ميگه باشه ولي اونم يه مشكلاتي داره كه به من گفته كه دلم براش ميسوزه يه جورايي بهش حق ميدم كه نميتونه خودشو سرگرم من كنه ولي اين فكر و خيال راحتم نميزاره نميگم تقصيير اون نيست ولي تقصيير منم نيست منم توقع دارم
خدايا كمكم كن
سلام roz-zard
به نظر با همه این سختی که می کشی و احساس شدیدی که داری، ولی روز به روز داری قویتر می شی.
اگر پست های خود را مرور کنی، می توانی قدکشیدن و رشد خود را به مرور متوجه شوی. این اتفاقی بسیار بزرگ است.
هر فردی همانطور که از نظر جسمی به مرور و خیلی آهسته آهسته رشد می کند ا زنظر روانی هم به تدریج رشد میکند اگرچه خیلی ظریف و ناپیدا. ولی جالب است که رشد در بعد روانی کاملا به خود فرد بستگی دارد. یعنی وقتی شما تصمیم به تغییر می گیرید، تغییرات شروع می شود البته میزانی هزینه و رنج کشیدن نیز اجتناب ناپذیر است.
ازتون خواهش می کنم. مقالات مربوط به عشق ، آفت عشق، تفاوت عشق و هوس و روانشناسی عشق را در بخش مشاوره ازدواج سایت همدردیwww.hamdardi.com مطالعه فرمائید.
همچنین به انجمن آرامش و موسیقی و آرامش در تالار همدردی نیز مراجعه کن.
این رنج شما به مرور کاهش می یابد. اما به شرطی که به ذهن و روحت این اجازه را بدهی که به غیر از این خانم گاهی به چیزهایی که در انجمن های این تالار می بینی نیز فکر کنی.
من تصور می کنم. شما رو به جلو حرکت می کنید. خدا هم حتما کمکتان خواهد کرد.
شاد باشید.
اين دفعه ديدمش بهش چي بگم بفهمه خيلي از دستش ناراحتم
اخه يه مقدار پول ازش قرضي گرفته بودم بايد ببرم بهش بدم
می دونم تحملشو نداری که ازش دل بکنی اما این کار رو بکن و به فکر زندگی و جوانی خودت باش اولش برات سخت می شه اما بعدا می فهمی که خوب شده که ازش جدا شدی اگه این جریان رو ادامه بدی عواقب بدی رو تجربه خواهی کرد
سلام رز زرد
نیاز است که بهانه های دیدن او را هر چه هست را رها کنی.
نیاز نیست چیزی بهش بگویی...
سلام رز زرد
سال نو مبارك
قبل از اينكه بخام نصيحت كنم! :305: توي يكي از ارسالهات ازت تشكر كردم، راستش اشتباهي دستم خورد روي دكمه. سو برداشت نشه! :D
و اما رابطه شما ...
چند تا سوال ميپرسم اگه دوس داشتي جواب بده بعدش من نظرم رو ميگم.
آيا تو با اون خانوم سكس داشتي؟
و اگر جواب مثبته آيا اولين باري كه سكس داشتي (در تمام دوران 18 سال زندگيت) با اون خانوم بوده؟
درباره اين موضوع توي حرفات توضيحي نداده بودي، فكر كنم يه جورايي هم به عمد اين كارو نكردي.
اگر لطف كني جواب سوالاتمو بدي، با هم از يه زاويه ديگه اي به اين موضوع نگاه ميكنيم. قراره دو تايي از بالا بهش نگاه كنيم.
مرسي از همكاريت :72::43:
سلام
18 سال برای یک مرد یعنی نقطه صفر کسب تجربه
یک پسر 18 ساله که تستسترون تا خرخره اش اومده اساسا به یک خانوم که هیچ بلکه میتونه به یک هندوانه 37 درجه هم علاقمند بشه !!
اما چرا پسرها با زنان مسن تر رابطه برقرار میکنن اینه که راحتر بدست میان و دردسر یک دختر باکره رو در سکس ندارن .
زنان مسن تر هم ( مخصوصا زنانی که در دهه 30 عمر خود هستن ) به این علت این روابط رو با این تیپ پسرها انجام میدن که صرفا بدنبال سکس و لذت بردن هستن
خوب سکس اینگونه پسرها برای اونها ممکنه جالبتر باشه و علاوه بر این مسئله با اینکار احساس جوانی بیشتر کرده و دارن با دختران کم سن و سال رقابت میکنن و خودشون رو در سطح اونها فرض میکنن .
اون خيلي دوست داشت با من سكس داشته باشه ولي الان خيلي از من زده شه اينجوري فكر ميكنم به من ميگه بچه اي ولي ميدونم يه بهانه يه
به نظر من اين جاذبه جنسي و عدم تجربه در سكسه كه شما رو در اين رابطه نگه داشته.
توي نوشته هاتون هم هيچ حرف يا اشاره اي از هدف اين رابطه نگفته بودين (مثلا ازدواج يا دوستي).
فكر كنم موقعيتش هم پيش نيومده كه سكسي بطور كمال و تمام داشته باشين. اين عطش در ميل و جاذبه جنسي و عدم رسيدن به هدفتون (سكس) كه شايد اين هدف رو ضمير ناخودآگاهتون داشته باشه نه خودآگاه، باعث شده كه اينقدر توي اين رابطه دست و پا بزنين.
البته من به دليل رك بودن حرفام كاملا پوزش ميخام ولي بايد گفته ميشد.
خب حالا يه كم بازترش كنيم ...
سوال: آيا اگر اون خانوم حاضر به ادامه رابطه با شما باشن به شرطي كه هيچ تماس و رابطه جنسي بينتون نباشه (اصطلاحا يك رابطه كاملا پاك و شرعي - يك دوستي كاملا ساده) حتي دست همديگه رو نگيرين، و اون مهربوني ها و درد و دلها سر جاش باشه شما حاضر به ادامه رابطه هستين؟
خواهشا صادقانه جواب بدين
موفق باشين:43:
میدونم منظور شما چیه ولی اخه اون دوستی سالمی که شما میگید نیازی به جنس مخالف نداره مثال من که الان با این خانم رابطه دارم حداقل 30% رابطم برای نیازهای جنسیه ولی من نمیدونم اون خانم چه فکری در مورد من میکنه امروز غروبم رفتم خونشون قبلش بهش زنگ زدم گفتم تنهایی من بیام گفت اره وقتی رفتم دیدم دوستش پیششه چند بار این حالت برام پیش اومده بهش گفتم مگه نگفتی تنهایی گفت اره تنهام دیگه نمیدونم چرا این کارارو میکنه بعد دوستش گفت من بیرون کار دارم اینم گفت بریم من بهش گفتم برم دیگه دید که من تازه اومدم ضایعه برم گفت باش خونه ما نیم ساعته میایم رفتن (من میخواستم باهاش حرف بزنم که ببینم از ادامه رابطمون راضیه یا نه) 2-3 ساعت طول کشید نیومدن وقتی اومدن من با خودم گفتم دوستش الان میره منم حرفامو باهاش میزنم دیدم باز دوستش بهش گفت پاشو بریم شام خونه ی فلانی منم خیلی ناراحت شدم بلند شم اومدم موقع اومدن بهم گفت زنگ بزن . حالا نمیدونم منظورش از این کارا چیه ببخشید سرتونو درد اورم بازم اگه میتونی منو راهنمایی کن من بهش زنگ زدم چی بگم
اگه نظر منو بخواي تنها شخصي كه توي اين رابطه ضربه ميخوره خود خودتي
اون خانوم حالا چرا داره اين كارها رو ميكنه، خدا داند. ولي من از همين الان دارم انتهاي اين رابطه رو ميبينم.
حالا دوست باشين يا نباشين، سكس داشته باشين يا نداشته باشين، در آينده اي نه چندان طولاني، اون خانوم نسبتا محترم، شما رو خيلي راحت تر از اون چيزي كه فكرشو بكني ترك مي كنه و اصلا هم براش مهم نخواهد بود كه چه به سرت مياد. چون يكي بهتر از تو رو پيدا كرده يا خواهد كرد.
چي براي شما ميمونه؟
.
.
.
يه قلب پاره
يه وابستگي فوق العاده شديد جنسي
يه حس تملك كاذب نسبت به اون خانوم
افسردگي
وابستگي روحي - عاطفي شديد
و اون خانوم دقيقا به موازات اين بحران شما در چه وضعيه؟
داره كيف دنيا رو ميكنه و ككش هم نميگزه
پس بهتره به جاي اينكه دنبال اين بگردي كه توي تلفن بهش چي بگي، اين رابطه رو همونطور كه تمام دوستان فرمودن هر چه سريع تر ببريش:160:
اميدوارم به خاطر چاشني زياد رك بودن حرفام دلگير نشده باشي:72:
ببینم چه کار میتونم کنم
بلاخره امروز بهش زنگ زدم بهش گفتم دیگه نمیتونم طاقت بیارم چرا با من اینجوری میکنی گفتم اگه از من خسته شدی بگو گفتم اگه دلت میخواد با من نباشی بگو دیگه زنگ نزنم اونم خیلی ساده گفت دیگه زنگ نزن خیلی اعصابم خورده چه کار کنم خیلی تنهایم
حالا کمکم کنید چجوری فراموشش کنم