دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست؟
با سلام
در پی خواندن تاپیک ها و موضوعات این انجمن و اتفاقاتی که برای خودم پیش اومد، یک سوال برام ایجاد شد.
با توجه به این که گاهی خانواده ها مخالفت های "نا به جا" برای ازدواج می کنند، یعنی دلایلی برای مخالفت می آورند که یا درست نیست و یا اگر هم درست است جزء شرایط اصلی برای یک ازدواج تلقی نمی شود و کاملا سلیقه ای است (مثل ظاهر یا ...) ، فکر می کنم بررسی علل بروز این مخالفت ها می تواند کمک شایانی به خیلی از خانواده ها و جوانان بکند. زیرا در صورت فهمیدن علت حادثه می توان نحوه ی برخورد با این مشکل را نیز فهمید.
منتظر نظرات شما دوستان خوب هستم.
RE: سوالی کلیدی. چرا مخالفت؟
می شه دوستان بگن که چرا جواب این سوال رو نمی دن؟ بلد نیستن یا براشون اهمیتی نداره یا ......؟؟؟
RE: سوالی کلیدی. چرا مخالفت؟
سلام reihaneh
هیچ تاپیکی بی اهمیت نیست..
چند عامل باعث می شود اعضا نتوانند به موقع پاسخگو باشند:
:305:
1>این سایت پاسخگوی آنلاین نیست و ممکن پاسخگویی به سوالات مدتی طول بکشد.
2>عدم توضیح کافی در مورد سوال مورد نظر و عدم ابهام زدایی کافی
3>عدم انتخاب نام مفید و مورد نظر بحث برای تاپیک...(دقت نمایید تاپیک را متناسب با مشکل و بسیار جزئی نام گذاری کنید)(مثال::تغییر نام(سوال کلیدی..چرا مخالفت) به نام (دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست)
.................................................. ..
که در مورد تاپیک شما مورد 2 و 3 بسیار مشهود است.. بنابراین لطفا کنید توضیح بیشتری دهید.
RE: سوالی کلیدی. چرا مخالفت؟
ممنون از راهنماییتون.
در مورد نام تاپیک؛ بلد نیستم الان اسم اون رو تغییر بدم.
و اما در مورد توضیح بیشتر؛ من یه توضیحی می دم که شما متوجه نوع سوال من و هدف من بشید، بعد از اون هر جور صلاح دیدید مسیر ادامه دادن این تاپیک رو تعیین کنید.
هر اتفاقی یک سری علت هایی داره. بنابراین مخالفت های بی جهت و غیر معقول خانواده ها (در اموری مثل ازدواج) با اینکه به ظاهر بهانه گیری و غیر منطقی هست و به ظاهر نباید دنبال علت گشت، اما مسلما این قبیل رفتارها هم علت دارد و قصد من ریشه یابی این جور مخالفت ها و سپس پیدا کردن راه برای هر چه زیباتر حل کردن این جور اتفاقات است.
به عنوان مثال، یکی از دلایلی که خانواده ها دوست دارند خودشان همسر آینده فرزندشان را انتخاب کنند و اگر فرزندشان کسی را معرفی کند شروع به بهانه تراشی می کنند این است که ::
1) در خانواده ای که رابطه "مادر(پدر) و فرزند" قوی تر از "مادر و پدر" باشد،مادر(پدر)، فرزند را جزیی از دارایی خود حساب می کند، و به همین دلیل نمی تواند تسلط دیگری بر فرزند را ببیند. مادر در چنین شرایطی آینده فرزند را "دقیقا" آینده خود می داند؛ بنابراین هرگونه انتخابی جز انتخاب خود را مردود می داند.
اگر این فرزند پسر باشد، به علت اهمیت داشتن پسر در ذهنیت نسل قدیم، و همچنین جایگاه مرد در خانواده های قدیم، مادر دچار نوعی احساس و فکر "توهم همسرگونه" بودن پسر برای خود را دارد.
حال اگر این فرزند، فرزندی باشد که همیشه تابع حرف های والدین، بدون چون و چرا باشد و یا اینکه هیچ گاه به صورت علنی با آنها در امور شخصی خود مخالفت نکرده باشد، (مثلا در انتخاب رشته فرزند رشته برق می خواسته، والدین گفته اند عمران؛ اگر در این موارد هم نتوانسته باشد به صورتی منطقی با آنها بحث کند و به جوابی کاملا منطقی نرسیده باشند) والدین دامنه ی این اختیارات راتا زندگی کاملا شخصی او حتی در سنین بالا گسترده می کنند.
در این مواقع:
اگر فرزند" کسی" را پیشنهاد کند، مادر(پدر) احساس می کند "کسی" فرزندش را از او ربوده. بنابراین شروع به مخالفت های بیجا و غیر معقول می کند.
بنابراین:
اگر شما فرزندی هستید که مادر(پدر) تان "بیش از حد به شما وابسته است"؛ اگر کسی هستید که "تا به حال به مادر(پدر)تان نه نگفته اید" ؛ اگر کسی هستید که "همیشه برنامه هایی که والدین برایتان میریزند را قبول کرده و مسیر خود را به خاطر حرف آنها "همیشه" تغییر داده اید" باید منتظر چنین مخالفت های بیجا و انتخاب سخت گیرانه والدینتان برای ازدواجتان باشید.
این یکی از دلایلی بود که به ذهن من میومد. مسلما دلایل دیگه ای هم وجود دارد که ما این مشکل را، تا این حد وسیع در جامعه می بینیم.
بنابراین هدف من اینه که در گام اول علت های این مشکل در حد امکان بررسی بشه، و بعد هم راه حل هر کدوم.
مثلا برای مخالفت هایی که به خاطر وابستگی شدید مادر (پدر) به فرزند ایجاد می شه، تجربه (تمام تاپیک های این انجمن) نشون داده که::
1) صبر و گذشت زمان چیزی رو حل نمی کنه.
2)در این حالت من فکر می کنم، فاصله بین مادر (پدر) و فرزند ، به مدت طولانی باعث می شه این وابستگی بیش از اندازه از بین بره. بنابراین اگر کسی به این علت مادر (پدر) مخالفت می کنند، بهتره یه مدتی مثلا برای تحصیل به یه شهر دیگه بره و فاصله رو بیشتر کنه.
3)همچنین تجربه (تمام تاپیک های این انجمن) نشون داده که بی احترامی و ایجاد تشنج در خانواده برای به کرسی نشوندن حرف در این حالت، کاملا اوضاع رو بدتر می کنه و دیگه به هیچ عنوان راضی نمی شن.
در این گام دوست دارم روی انواع راه حل ها بحث بشه و درستی یا نادرستی حرف ها سنجیده بشه.
RE: سوالی کلیدی. چرا مخالفت؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
ممنون از راهنماییتون.
در مورد نام تاپیک؛ بلد نیستم الان اسم اون رو تغییر بدم.
و اما در مورد توضیح بیشتر؛ من یه توضیحی می دم که شما متوجه نوع سوال من و هدف من بشید، بعد از اون هر جور صلاح دیدید مسیر ادامه دادن این تاپیک رو تعیین کنید.
هر اتفاقی یک سری علت هایی داره. بنابراین مخالفت های بی جهت و غیر معقول خانواده ها (در اموری مثل ازدواج) با اینکه به ظاهر بهانه گیری و غیر منطقی هست و به ظاهر نباید دنبال علت گشت، اما مسلما این قبیل رفتارها هم علت دارد و قصد من ریشه یابی این جور مخالفت ها و سپس پیدا کردن راه برای هر چه زیباتر حل کردن این جور اتفاقات است.
به عنوان مثال، یکی از دلایلی که خانواده ها دوست دارند خودشان همسر آینده فرزندشان را انتخاب کنند و اگر فرزندشان کسی را معرفی کند شروع به بهانه تراشی می کنند این است که ::
1) در خانواده ای که رابطه "مادر(پدر) و فرزند" قوی تر از "مادر و پدر" باشد،مادر(پدر)، فرزند را جزیی از دارایی خود حساب می کند، و به همین دلیل نمی تواند تسلط دیگری بر فرزند را ببیند. مادر در چنین شرایطی آینده فرزند را "دقیقا" آینده خود می داند؛ بنابراین هرگونه انتخابی جز انتخاب خود را مردود می داند.
اگر این فرزند پسر باشد، به علت اهمیت داشتن پسر در ذهنیت نسل قدیم، و همچنین جایگاه مرد در خانواده های قدیم، مادر دچار نوعی احساس و فکر "توهم همسرگونه" بودن پسر برای خود را دارد.
حال اگر این فرزند، فرزندی باشد که همیشه تابع حرف های والدین، بدون چون و چرا باشد و یا اینکه هیچ گاه به صورت علنی با آنها در امور شخصی خود مخالفت نکرده باشد، (مثلا در انتخاب رشته فرزند رشته برق می خواسته، والدین گفته اند عمران؛ اگر در این موارد هم نتوانسته باشد به صورتی منطقی با آنها بحث کند و به جوابی کاملا منطقی نرسیده باشند) والدین دامنه ی این اختیارات راتا زندگی کاملا شخصی او حتی در سنین بالا گسترده می کنند.
در این مواقع:
اگر فرزند" کسی" را پیشنهاد کند، مادر(پدر) احساس می کند "کسی" فرزندش را از او ربوده. بنابراین شروع به مخالفت های بیجا و غیر معقول می کند.
بنابراین:
اگر شما فرزندی هستید که مادر(پدر) تان "بیش از حد به شما وابسته است"؛ اگر کسی هستید که "تا به حال به مادر(پدر)تان نه نگفته اید" ؛ اگر کسی هستید که "همیشه برنامه هایی که والدین برایتان میریزند را قبول کرده و مسیر خود را به خاطر حرف آنها "همیشه" تغییر داده اید" باید منتظر چنین مخالفت های بیجا و انتخاب سخت گیرانه والدینتان برای ازدواجتان باشید.
این یکی از دلایلی بود که به ذهن من میومد. مسلما دلایل دیگه ای هم وجود دارد که ما این مشکل را، تا این حد وسیع در جامعه می بینیم.
بنابراین هدف من اینه که در گام اول علت های این مشکل در حد امکان بررسی بشه، و بعد هم راه حل هر کدوم.
مثلا برای مخالفت هایی که به خاطر وابستگی شدید مادر (پدر) به فرزند ایجاد می شه، تجربه (تمام تاپیک های این انجمن) نشون داده که::
1) صبر و گذشت زمان چیزی رو حل نمی کنه.
2)در این حالت من فکر می کنم، فاصله بین مادر (پدر) و فرزند ، به مدت طولانی باعث می شه این وابستگی بیش از اندازه از بین بره. بنابراین اگر کسی به این علت مادر (پدر) مخالفت می کنند، بهتره یه مدتی مثلا برای تحصیل به یه شهر دیگه بره و فاصله رو بیشتر کنه.
3)همچنین تجربه (تمام تاپیک های این انجمن) نشون داده که بی احترامی و ایجاد تشنج در خانواده برای به کرسی نشوندن حرف در این حالت، کاملا اوضاع رو بدتر می کنه و دیگه به هیچ عنوان راضی نمی شن.
در این گام دوست دارم روی انواع راه حل ها بحث بشه و درستی یا نادرستی حرف ها سنجیده بشه.
درود بر شما... آفرین :104:
شما خود به خوبی موضوع را تحلیل کردید و این نشان دهنده بینش فوق العاده ی شماست.
در واقع جواب تاپیک خود را به خوبی دادید.
تقریبا تمام مواردی که اشاره کردید بجا بوده و صحیح است.
اما یک نکته مهم دیگر.... آن است که خانواده ها اغلب از فرآیند "فرافکنی" استفاده می کنند در واقع نیازها و الگوهای ارضا نشده و نابجای خود را به فرزند تحمیل می نمایند.
معمولا در این خانواده ها اغلب فرزند به عنوان یک "سرخورده" و "قربانی" تلقی می شود که والدین برای رهایی از مشکلات موجود بین خود تنها راه را تمرکز به مشکلات فرزند می پندارند.
یعنی رها شدن از کشمکش بین خود از طریق فرافکنی و توجه بیش از حد به فرزند.
نکته دیگر عدم ابهام زدایی و روشن نمودن دیدگاه ها بطور دقیق.... گاهی می بینیم که خانواده بجای اینکه منظور و دلیل مخالفت خود را آگاهانه و بطور مسقیم بگویند به روش های غیر مستقیم و از طریق کنایه اقدام می کنند....
مثلا:: بجای اینکه بگویند فرزندم شما هنوز به سن و بلوغ فکری لازم نرسیده ای.... و به جهت جلوگیری از ناراحتی فرزند....<<>>>>> می گویند بر فرض آن دختر یا آن پسر در حد تو نیست.
خانواده ی آنان با خانواده ما برابری ندارند.
.................................................. .....................
اما گاهی صبر و گذشت زمان بهترین فاکتور لازم برای ادامه رابطه و رسیدن به هدف است.
.................
خب تا اینجا گفتیم... ادامه اش بماند به از توضیحات دیگر شما. :300:
موفق باشید
RE: سوالی کلیدی. چرا مخالفت؟
سلام ریحانه عزیز
ممنون از تاپیکی که ایجاد کردی. امیدوارم اعضا ضمن این که نظرشون رو درباره دلایل مخالفت خانواده ها میدن، راه حل هایی رو هم برای خروج از این مشکل ارائه بدند.
متاسفانه من یکی از نمونه یکی از مثال هایی هستم که ریحانه در پست قبلی بهشون اشاره کرده. من در طول زندگی خیلی کم به پدرم "نه" گفتم و این باعث شد که مسیر زندگی من طبق خواسته او تغییر کنه. الانم که 27 سالمه پدرم خواستگاران زیادی رو با بهانه های مختلف رد کرده و با این که شعار آزاد بودن من در انتخاب همسر رو میده عملا رویه ای مخالف رو دنبال میکنه.:54:
اما یکی از مهم ترین اشکالاتی که پدرم به خواستگارانم نسبت میده وابستگی اون ها به خانواده شون(پدر،مادر، برادر بزرگتر و..) هست. و انتظار داره پسر حتی در مراحل قبل از ازدواج کاملا مستقل از خانواده اش تصمیم بگیره و عمل کنه که خب پسرهای این دوره و زمونه هم اغلب این طور نیستند و یکی از دلایل مهمش وابستگی مالی اون ها به خانواده هاشونه. جالب اینجاست که موقع ازدواج برادرم، پدرم به خاطر همین رفتار مستقل برادرم ازش دلگیر شد و سعی کرد از اهرم حمایت مالی برای فشار به برادرم استفاده کنه.
RE: دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست؟
فارسی شده ی متن بالا
با سلام .
من مدتی صبر کردم تا نظر بقیه دوستان را هم بخونم که مثل اینکه نظری نداشتند.
بنابر این اگر جناب نقاب هم صلاح بدانند روی همین ها، راه کار ها رو بررسی می کنیم.
در مورد اینکه آیا فاکتور زمان، فاکتور خوبی هست یا نه، باید بگم من به این موضوع شک دارم.
به خاطر اینکه، به دلایل گفته شده در اکثر حالات، پدر و مادر اجازه ی انتخاب به فرزند نمی دهند. زیرا احساس می کنند آینده ی آنها و حاصل تمام عمرشان ( زیرا رابطه خانوادگی به صورت "فرزند و مادر(پدر)" بوده، و رابطه "مادر و پدر" بسیار ضعیف تر بوده) دارد انتخابی جدا از انتخاب آنها می کند.
راهکار ها:
1) در برخی موارد که پدر (مادر) منطقی تر هستند، گفتن محسنات (خوبی ها) دختر (پسر) مورد انتخاب، روی نتیجه گیری آنها تاثیر می گذارد.
2) در این حالت با توجه به اینکه صرفا انتخاب خود را قبول دارند (زیرا فکر می کنند اگر همسر آینده فرزند آنها، توسط فرزند معرفی شود، این اولین قدم دور شدن از مادر (پدر) است که انتخابی بدون مشارکت آنها انجام داده. بنابراین حتی اگر بهترین فرد هم باشد، باز هم قبول نمی کنند.
3) در این حالت با توجه به این که دنبال بهترین شخص برای فرزندشان هستند (یا مثلا کسی که خصوصیت خاصی داشته باشد) و کسی که فرزند انتخاب کرده آن خصوصیت را ندارد، به شدت مخالفت می کنند.
در شرایطی که گفتن محسنات راه گشا نمی شود (2و3) به نظر می رسد (با توجه به تاپیک های این انجمن) صرف گذشت زمان و پافشاری روی فرد مورد نظر، هیچ فایده ای ندارد.
در این حالت باید چند مورد را به خانواده یاد داد.
)اگر کسی بودید که تا به امروز "نه" به پدر (مادر) خود نمی گفتید، یا مسیر زندگی خود را با توجه به نظر آنها تنظیم می کردید، سعی کنید استقلال شخصیتی خود را (که از دست رفته) به دست آورید.
از نکات کوچک شروع کنید. مثلا اگر شما را از کاری نهی می کنند و منطقا شما نیاز دارید آن کار را انجام دهید، این بار منطقی با آنها صحبت کنید.
سعی کنید آنها را قانع کنید (این برای موردی هم که جناب نقاب فرمودند مناسب است؛ این که خانواده به صورت واضح دلیل را نمی گوید. با بحث منطقی پیرامون همین موضوعات کوچک زندگی، خانواده بزرگ شدن، منطقی شدن و پذیرای شنیدن حقیقت شدن را در فرزندشون می بینند.)
اما اگر قانع نشدند دختر (پسر) بیست و چند ساله که به بلوغ عقلی رسیده، دلیلی ندارد تمام موارد زندگی شخصیش کاملا طبق خواسته ی والدین باشد.
به این صورت دامنه ی اختیارات بیش از حد آنها در زندگی شخصی شما کم می شود و زمانی که شما کسی را انتخاب می کنید، از اون به عنوان یک شک و اولین قدم جدا از خواسته ی آنها عمل کردن، برداشت نمی شود.
2) در این حالت مادر دچار توهم "همسرگونه" نسبت به فرزند خود است. که اصولا بین مادر و پسر ها اتفاق می افتد. من فکر نمی کنم حتی "نه" گفتن ها هم در این حالت موثر باشد، زیرا این وابستگی بیشتر به صورت عاطفی است و نه به خاطر حرف شنوی بیش از حد.
در این حالت به نظر من بهترین راه این است که این نوع وابستگی و توهم از بین برود. شاید یکی از راه ها برای حل این مشکل داشتن فاصله با خانواده، برای مدتی طولانی، باشد.
مثلا برای تحصیل یا کار به شهر یا کشور دیگری رفتن.
اگر این وابستگی و توهم در میان باشد، بدانید که نه تنها هنگام انتخاب همسر دچار مشکل می شوید، بلکه پس از ازدواج نیز مشکلات فراوانی خواهید داشت. زیرا مادر(پدر) شما نمی توانند قبول کنند اکنون اختیار کامل در مورد شما ندارند.
این ها مواردی بود که من به ذهنم رسید.
ممنون می شم از دوستان که نظراتم را اصلاح و تکمیل کنند.
RE: دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست؟
من همچنان مشتاقانه منتظر نظرات و دیدگاه های شما دوستان هستم.:72:
RE: دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست؟
سکوت دوستان یعنی منم سکوت کنم و دیگه ادامه ندم؛ یا اینکه تنهایی ادامه بدم؟ ;)
این هم در ادامه::
اگر شما پسر هستید، به خواستگاری کسانی بروید که خانواده می خواهند و اگر دختر هستید اجازه ورود خواستگار را بدهید.
زبرا با بررسی فرد مورد نظر به صورت جامع و کامل و توضیح دلایل رد کردن (و شاید قبول) با معیارهای مورد نظر، خانواده متوجه می شوند شما بر اساس معیارهای ثابت اقدام به انتخاب یا رد فردی می کنید،بنابراین بیشتر می توانند با شما همراه شوند و شرایط پذیرش آن فرد مورد نظر را به این صورت آماده می کنید.
همچنین در بستر زمان باید غیر مستقیم با خانواده ات صحبت کنید.
RE: دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست؟
دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها؟!
اگر دلیل مخالفت درست و محکم باشد به قول قدیمی ها و در یک کلام
آنچه جوان در آینه بیند پیر در خشت خام بیند
RE: دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست؟
مهمترين دلايل از نگاه من:
1. فرد مناسب تري را در نظر دارند (حالا در خيال)
2. كلا از سوژه خوششان نمي آيد (به دلشان ننشسته است)
3. حرف مردم (بايد به عنوان اولين گزينه نوشته مي شد!)
4. تضاد فرهنگي كه مشهود هم باشد (يه جورايي رابطه با گزينه 3 دارد)
5. احساس "حيف شدن" فرزند (با توجه به دليل 1)
6. عدم اطمينان به طرف مقابل (معمولا با يه مهريه ي سنگين، حاصل مي شود!)
7. خردسال بودن فرزند (جسما و عقلا، هر چند قدش چنار شده باشد)
RE: دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست؟
من به عنوان یک مادر تا کنون چندین بار تجربه ی خواستگار برای دختر 22 ساله ام را داشته ام .
و مهم ترین و البته اولین دلیلی که خیلی نرم و نازک خواستگاران را رد کرده ام .
1-عدم آمادگی فرزندم برای شروع زندگی زناشویی .
پس می بینید که بیش از آنکه انگشت اشاره ام به سمت طرف مقابل باشد به سمت فرزند خودم بوده .( این مورد یک نمونه است از واکنش خانواده ها نسبت به مقوله ی ازدواج فرزندان )
حال یک خانواده ای آنقدر شهامت دارد که این مسئله را باز می کند و روی اصل و لپ مطلب مانور می دهد و مخالفت می کند و یک خانواده ای هم با بهانه آوردن از اصل ماجرا و اعتراف پرهیز می کند و ...
2- باور دارم برای ازدواج کردن همیشه وقت هست اما برای یک سری از مسائل و تجربه کردن آنها همیشه وقت نیست .
درشرایط سنی که دخترم دارد فعلا این دو علت اصلی ترین موارد برای رد نرم و نازک یا قلاب سنگ خواستگار ان است :311:
RE: دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست؟
آنی عزیز،
منظور از مخالفت، همون طور که در اولین ارسال گفتم، مخالفت های غیر منطقی هست.
پس از طرف من به دخترتون بگید در بقیه موارد زندگی سعی کند با شما وارد تعامل و بحث منطقی شود که هم یاد بگیرد منطقی فکر کردن و حرف زدن و هم شنیدن و قبول کردن حرف منطقی حتی اگر تلخ باشد.
به این صورت شما هم دیگر در لفافه سخن نمی گویید و با دلیل های غیر منطقی خود؛ او را گیج نمی کنید و خیال خودتان هم راحت می شود.
مسلما صداقت نتیجه ی بهتری می دهد.
مورد 2 رو می شه واضح تر بگید؟
RE: دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست؟
آقای مصطفی،
مورد 1 :: همان مورد 3 در تاپیک 7 است.
مورد 2 :: مسلما دلایلی دارند که به دلشان ننشسته. همین جوری که بی دلیل، کسی نچسب نمی شه. اگر دلایلشون منطقی باشه، که عقل حکم می کنه انسان قبول کنه که این مورد مناسب نیست. اما اگر دلایلشون غیر منطقی و یا حتی منطقی اما غیرضروری برای داشتن یک ازدواج موفق باشه، اون موقع هست که علت اصلی جای دیگست و می شه موضوع این تاپیک.
مورد 3:: راستش من درست این گزینه رو درک نمی کنم. از قدیم گفتن در دروازه رو می شه بست، در دهن مردم رو نمی شه.
اگر واقعا فرد مورد نظر آدم درستی برای ازدواج باشه، من درک نمی کنم چرا باید به خاطر حرف اطرافیان (که اگه اهل حرف زدن باشند، در هر حالت هست؛ اگر هم نباشند، خوب نیستند) اون مورد خوب رو از دست داد؟
من خودم یکی از اقوام فامیلمون، عروسی برای پسرشون گرفتند که از زمین تا آسمون با فرهنگ خانوادگی فامیل فرق داشت و ورودش مثل شوک بود به خانواده (البته خوب دختر و پسر به هم می خوردند). مادر پسر، محکم پشت عروسش وایساد و اهمیتی هم به حرف های اولش نداد. یک ماه بعد هم همه چیز عادی شد.
اما این سوال برای خودم هنوز مطرحه؛ که اگر کسی پدر و مادرش به همین دلیل موردی که بسیار باب طبعش بوده رو قبول نکنند، چه باید کرد؟
مورد 4:: اگر این تضاد بین دختر و پسر هم باشد، که خوب منطقا نباید ادامه داد و مورد خوبی نیست، اما اگر دختر و پسر مشکلی ندارند، مشکل کنار آمدن خانواده با این تضاد باشد، باز هم جزء مورد 3 می شود(در بالا)
مورد 5 هم که همان طور که فرمودید مربوط به 1 می شود.
مورد 6 :: فکر می کنم بحث جدا گونه ای لازم داشته باشه.
مورد 7 :: که خانم آنی هم اشاره کردند و به نظر من فرزند باید خودش شرایطی را ایجاد کند که پدر و مادر متوجه شوند می توان به صورت منطقی و بدون لفافه با فرزند صحبت کرد.
RE: دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست؟
ریحانه جان
من در صحبت کردن با فرزندم مشگل ندارم و از قضا او بسیار خوب حرفهای من را می فهمد و با من همیشه در این مورد همسو است اما مسئله ما بعضی از خواستگاران هستند که بی دقت و بی دلیل پافشاری می کنند .پس می شود بحث طرف مقابل .
RE: دلیل مخالفت خانواده ها با برخی ازدواج ها چیست؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
)اگر کسی بودید که تا به امروز "نه" به پدر (مادر) خود نمی گفتید، یا مسیر زندگی خود را با توجه به نظر آنها تنظیم می کردید، سعی کنید استقلال شخصیتی خود را (که از دست رفته) به دست آورید.
از نکات کوچک شروع کنید. مثلا اگر شما را از کاری نهی می کنند و منطقا شما نیاز دارید آن کار را انجام دهید، این بار منطقی با آنها صحبت کنید.
سعی کنید آنها را قانع کنید (این برای موردی هم که جناب نقاب فرمودند مناسب است؛ این که خانواده به صورت واضح دلیل را نمی گوید. با بحث منطقی پیرامون همین موضوعات کوچک زندگی، خانواده بزرگ شدن، منطقی شدن و پذیرای شنیدن حقیقت شدن را در فرزندشون می بینند.)
اما اگر قانع نشدند دختر (پسر) بیست و چند ساله که به بلوغ عقلی رسیده، دلیلی ندارد تمام موارد زندگی شخصیش کاملا طبق خواسته ی والدین باشد.
به این صورت دامنه ی اختیارات بیش از حد آنها در زندگی شخصی شما کم می شود و زمانی که شما کسی را انتخاب می کنید، از اون به عنوان یک شک و اولین قدم جدا از خواسته ی آنها عمل کردن، برداشت نمی شود.
ریحانه عزیز من حرف شما رو کاملا در این زمینه قبول دارم. ولی وقتی مخالفت والدین غیر منطقی باشه هیچ جوره نمیشه با بحث منطقی اون ها رو راضی کردی. و با توجه به این که پسرهای امروزی غالبا در هنگام ازدواج از نظر مالی به خانواده وابسته اند و از طرف دیگه خانواده دختر روی حمایت خانواده داماد از پسرشون حساب باز میکنند، بسیاری از پسرها مجبور به تن دادن به ازدواج با کسی میشند که خانواده شون برای اون ها انتخاب کرده.