تجربه های اعضاء از قانون جذب
سلام به همه دوستان
تاپیکی است با همراهی شما دوستان عزیز و گرامی در مورد قانون جذب که قرار هست به صورت
ان لاین هدایت بشه لذا:
در این راستا از تمامی اعضا تقاضا داریم تجربه ها و مطالب علمی خود را در باب قانون جذب و در همین تاپیک ارائه دهند.
با تشکر :"بالهای صداقت:"
RE: تجربه های اعضاء از قانون جذب
● قانون جذب چه میگوید؟
یکی از رازهای زندگی ما قانون جذب است. قانون جذب بیان میکند هر چیزی مشابه خود را جذب میکند. بنابراین وقتی تو راجع به چیزی فکر میکنی، در همان زمان مشابه همان افکار را به سوی خودت جذب میکنی. گویی افکار از جنس آهنربای مغناطیسی هستند و موج میفرستند. بنابراین اگر فکری از ذهنت بگذرد، امواج آن به اطراف منتشر میشود. حال اگر این افکار را در ذهنت نگهداری و دایما به آن فکر کنی و به قول معروف آنها را پرورش بدهی، قدرت مغناطیسی آنها چند برابر شده و قادر خواهد بود تمام امواج مشابه و هم فرکانس خود را به سوی خود جذب نماید و اینجاست که قانون جذب شکل میگیرد.
گویی مغز ما به مانند یک دکل مخابراتی است که دایما امواجی به کائنات میفرستد. کائنات نیز به این امواج پاسخ میدهند. به این ترتیب هرکس با جذب امواج مشابه خود دنیای آینده خود را رقم میزند.
دکتر مهرداد اخوان بهبهانی
RE: تجربه های اعضاء از قانون جذب
سلام:72::
و اما راز.................این راز است که تنها جاذب تمام خوشبختی ها ست...........
من اصلا نمی خوام مانند ملیون ها انسانی که برای سخن گفتن از یک قانون دانشمندان را جمع می کنند و می گویند و می اندیشند صحبت کنم..من شاید تا همین 3 ماه قبل چیزی از این قانون نمی دانستم ولی این روزها فهمیدم تمام کائنات در راستای خواسته های ما حرکت می کنند..روزهایی فکر می کردم خیلی مسخره خواهد بود که ما به چیزی بیاندیشیم و بعد ببینیم ان چیز به سمت ما جذب می شود ولی هر انسان با تلنگری پی به نشانه های پنهان شده در خلقت می برد و من امروز ادعا می کنم که این راز را دریافته ام..راز خوشبختی که در قانون جذب استوار است....
چون این تاپیک برای تجربیات است من هم تجربه خودم رو می گم و امروز بهش اعتقاد راسخ دارم:
بازگشت دوباره من و نامزدم به هم در راستای قانون جذب بود..من هیچ نمی دانستم ولی بازگشت دوباره ما به هم با بررسی همین قانون جذب رخ داد..وقتی روزهای بعدی که به هم نزدیک شده بودیم با هم صحبت کردیم ..متوجه شدم که تمام این یکسال او از خدا مرا می خواسته و منم از خدا او را و تمام تصورات و درخواست ها و خواهش هایمان به همه کائنات در راستای خواستن هم بوده است و نهایتا با اندکی مبارزه برای تغییر خویشتن این راز ما را به هم جذب کرد و این گونه تمام بدی ها کنار رفتند و شادی ها امروز جایگزین شدند....
از آن روز من و نامزدم فهمیدیم یکی از مهمترین چیزها که ما را به هم رساند همان قانون جاذبه است چون هر دو در تصورات خود و در قلب خود دیگری را از دنیا تمنا داشت....و خداوند ما را در راستای قلبی هر دو ما به پیش برد..
در آن روزهای ابتدای بازگشت من بر قانون جاذبه پی بردم و عهد بستیم که همیشه مثبت و خوب فکر کنیم تا خداوند خوبی ها را به زندگی مشترکمان سرازیر کند و در کنار ان مبارزه برای بهتر زندگی کردن را فراموش نکنیم..چون به نظر من قانون جذب وجود دارد ولی وقتی ثمر بخش است که ما در راستای تحقق ان خواسته ها مبارزه مثبت کنیم.
انوقت همه کائنات دست در دست هم می دهند و ما را لبریز از خواسته ها مان می کنند...
این تجربه من و نامزدم بود که حتی الان هم به آن پایبندیم و تا کلمه منفی از دهان یکی از ما خارج می شود دیگری فورا با جمله ای مثبت کائنات مخرب!! را سر جای خود می نشاند و این گونه ما هر روز مبارزه می کنیم و کائنات با ما پیش می آیند و ما شاد و شاد و خوشبخت تر می شویم...
امتحان کنید..
ضرر نخواهید کرد...:46:
RE: تجربه های اعضاء از قانون جذب
ازدواج بنده هم با همسرم فکر میکنم طبق قانون جذب صورت گرفت! در یک مقطعی من هر روز تا یک ساعت خاصی در جایی کار میکردم. اما یکروز چند ساعت مانده به پایان کارم حس کردم باید هر چه سریعتر خودم را به منزل برسانم. هی دست دست کردم که نرم اما آنقدر این حس به من فشار وارد کرد که تسلیم شدم و به سرعت خود را به منزل رساندم به محض رسیدن به منزل چند دقیقه ای نگذشت که ایشان آمدند و تازه این اتفاق کاملا تصادفی صورت گرفت و ایشان هیچگونه ارتباطی با بنده نداشتند . اولین بار بود ما اصلا همدیگر را میدیدم و بعدها ایشان تعریف میکرد که همان لحظه اول ایشان به بنده علاقمند شدند و این استارت آشنایی و ازدواج ما بود. گاهی فکر میکنم اگر آن روز حتی 3 دقیقه دیر تر به منزل رفته بودم دیگر هیچگاه ما همدیگر را نمی دیدیم و ازدواجی هم صورت نمیگرفت. به همین خاطر اغلب به خود میگویم این ازدواج خواست خدا بوده.
البته این چیزهایی که گفتم خیلی با تعریف قانون جذب مطابقت نداشت اما یک جاذبه ای خلاصه در کار بوده که انگار خودمون هم نه بهش فکر کرده بودیم و نه از موجودیت طرف مقابلمون اصلا آگاهی داشتیم!
سالها پیش یک روزی بنده مشکلی برایم پیش آمده بود که خیلی مانع کارم میشد و بسیار عذابم میداد و خلاصه عاقلان همه در این کار مانده بودند! و این خیلی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. این بود که یک روز از سر درماندگی سر نماز کلی با خدا درد دل کردم و ازش با خلوص و خشوع فراوان خواستم که این مانع را از سر راهم بردارد. شاید برایتان جالب باشد که درست همان روز بعد از نماز وقتی به محل مورد نظر رفتم و دیدم اون گره با اون شکل خاص و معجزه آسا خود به خود باز شد نمیدانستم باید چطور خدا رو شکر کنم.
"ام متي نودي شكره"
RE: تجربه های اعضاء از قانون جذب
تجربه من از قانون جذب قبول شدن در رشته و دانشگاه مورد علاقه م بود و همیشه خودم رو در اون محل تصور میکردم .
RE: تجربه های اعضاء از قانون جذب
تجربیات من از قانون جذب:
هفته پیش داشتم توی نمایشگاه کتاب قدم می زدم که دیدم یک کتابی هی بهم چشمک می زنه. اما چون کتاب بوداری بود و در راستای حل مشکلم -که مخ همتونو این چند وقته باهاش خوردم- یک آقایی دقیقا روبروی همون کتاب ایستاده بود و همش داشتم دل دل می کردم اون آقاهه بره من کتاب رو بردارم. خلاصه بعد اینکه اون آقا کلی واسه تغییر مکان ناز کرد، کلی در همون نقطه ثابت دور خودش چرخید و تا بخواد بر اینرسی سکونش غلبه کنه، منم توی دلم بالا پایین می پریدم بالاخره رفت و من کتاب رو برداشتم. خیلی بدردم خورد. همون قانون جاذبه بود....
*************
لابد همه می دونید که قانون جاذبه در مورد شکم و خوراکی ها خوب جواب می ده. بنده در دو روز مختلف از این امر مستفید شدم. یک روز که هوس خورشت کرفس کردم و روز بعد که هوس هندوانه نمودم! :310:
*************
اخیرا در یک رشته دانشگاهی گرافیک ثبت نام کردم که بشدت برای رفتن سر امتحاناتم به مشکل برخورد کرده بودم. هر سه امتحانم با نیروی جاذبه انجام شد!!! چون زمان اون امتحانات و اینکه بتونم سر موقع حاضر بشم به هیچ عنوان دست من نبود!(اگر بخوام تعریف کنم چی شد که انجام شد سرتون گیج میره...روز جمعه ای نمی خوام اذیتتون کنم!)
*************
چندین سال پیش داشتم از کوچه ای رد می شدم یه ماشینی خیلی توجهم رو جلب کرد. اون موقع نمی دونستم مدل ماشین چی بود. سالها بعد که خودم ماشین خریدم دقیقا همون مدل ماشین بود. توی ذهنم مونده چونکه بعد خرید ماشینم(در میان آپشن های دیگری از نوع و مدل ماشین) ماشینی با همون مدل و رنگ انتخاب کردم. این درحالی هست که حتی یکی از دوستانم هم همین رنگ و مدل ماشین رو برام توی خواب دیده بود!(جل الخالق! یه ماشین و اینهمه ادا؟؟ حالا کار به انتخاب شریک زندگی برسه چی می خواد بشه؟؟:163:)
*************
من همیشه دوست داشتم فوق لیسانس رو بگیرم. اون موقع که لیسانسم تموم شد انقدر قانون جاذبه کار پیدا نکردن رو برام کش داد تا بشینم واسه فوق بخونم(چون اصرار داشتم هم روزانه باشه هم دولتی هم توی دانشگاه معتبر تهران). یادمه واسه کنکور دانشگاه آزاد هم کارتش رو گرفتم اما تا آوردمش خونه انقدر دلم گرفت ناراحت شدم که رفتم پسش دادم.حتی نمی خواستم شرکت کنم! این شد که هم همون دانشگاه مورد نظر با رتبه خوب قبول شدم و هم همزمان سر کار رفتم.:227:
*************
یکبار که در یکی از کنکورهای ارشد شکست خورده بودم(چندبار کنکور ارشد دادم) با قیافه آویزون در حالی که نامه اعمالم در دست چپم بود از دانشگاه امیرکبیر به سمت مقصد راه افتادم. حال بد همانا و اتوبوس اشتباه سوار شدن و در دل به خود بدوبیراه گفتن همان! دیگه نشستم کاریش نمی شد کرد... دیدم صندلی جلوییم یک خانمیه خیلی به خودش می پیچه. پرسیدم درد دارین؟ انگار منتظر بود تا سر صحبت رو باز کنه. گفت من مثانه ام مشکل داره کلیه ام مشکل داره مانتوش رو زد بالا تمام تنش بر اثر عملهای متعدد جراحی قاچ قاچ بود! گفت دارم میرم چهاراه ولیعصر دارو بخرم پول ندارم. من شوهر داشتم و دو تا بچه اما اینجوری که شد شوهرم منو از خونه انداخت بیرون. مادرم هم بهم میگه کاش زودتر بمیری!:302: خلاصه این حرفها رو می زد دل هممون کباب می شد و واقعا هم داشت راست میگفت. این شد که توی اتوبوس یک گل ریزون راه انداختیم و براش پول داروش رو جور کردیم. من اون موقع دانشجو بودم و پول نداشتم. فقط می تونستم بهش هزار تومن بدم اما خدارو شکر مشکل اون بنده خدا حل شد. خدایا بخاطر نعمت سلامتیت شکر! اینم قانون جاذبه که برای اون خانم کار کرد!
************
بازم هست... شاید بعدا بازم بنویسم. توی زندگیم نمونه های زیادی ازش دیدم. البته لطف خداست وگرنه جاذبه به خودی خود که فهم و شعور نداره...
خدایا شکرت! قانون جاذبه رو در مورد ما در جهت خیر و صلاح دنیوی و اخروی ما بکار بنداز...آمین!
RE: تجربه های اعضاء از قانون جذب
یادمون باشه قانون جذب رو باید کاملا صحیح استفاده کنیم.
براتون مثال میزنم.
من در بچگی تو خونه ای بزرگ شده بودم که حیاط با صفایی داشت یه درخت مو بزرگ و پر شاخ و برگ که روی دیوارای خونه ما و خونه همسایه هامون پیچ و تاب خورده بود و منظره خیلی زیبایی درست کرده بود...عصرهای تابستون بعد ازاب پاشی کردن حیاط واقعا دلچسب بود..و من خاطرات و نوستالژی های زیادی از اون خونه داشتم.
تا اینکه ما از اون خونه رفتیم و این تعویض خونه برای من خیلی ناخوشایند بود و باهاش کنارنیومده بودم...و همیشه ته دلم ارزوی داشتن حیاطی مثل اون باصفا رو داشتم...این اواخر به واقع روی خونه ای با اون مشخصات خصوصا اون درخت انگور دوست داشتنی تمرکز کرده بودم.و شد اونچه میخواستم.خونه ای رفتیم شبیه همون خونه با درخت انگور خیلی زیبا
اما نکته:اتاق من تو خونه جدید خیلی برام دلچسب نبود هر چند من با سلیقه خودم درستش کردم اما برام جای سوال بود تا فهمیدم تمرکز من درباره خونه بیشتر در مورد حیاط و درخت بوده و تصور ذهنی و پیغامی برای کائنات مبنی بر اینکه اتاقم چطوری باشه نداشتم.
پس هر چیزی رو که میخواین جذب کنید با مشخصات بخواید...مثل کسی که میخواد سفارش بده رنگ مدل سایز و...رو بخواید...ازخدا بخواید یا همونو بده یا چیزی بهتر.
-------------------------------------------------
دوره ای ذهن من به شدت در جستجوی رسیدن به حقایق و مفاهیمی بی تابی میکرد و من منتظر رسیدن پاسخ بودم...تا اینکه به شکل جالبی با جایی اشنا شدم...گفته های اون شخص به واقع پاسخ سوالامو داشت و من مثه تشنه ای بودم که به اب رسیدم...(نمیتونم بگم چقد هیجان انگیز بود برام)
تا اینکه فهمیدم اون شخص مشخصات خیلی زیادیش مثل منه...حتی اسمش و افکار جالبش که من حتی از داشتن همچون افکاری مشوش بودم...اما الان دارم افکارمو میشناسم...
-------------------------------------------
سر کار رفتنم
بعد ازمدتها که خودمو متقاعد کردم سر کار برم روی کار با مشخصات خاصی تمرکز داشتم و به خودم گفتم به کمتر از اون راضی نشم...
تا اینکه اتفاقی اگهی درخواست نیرو رو دیدم که مشخصاتش دلخواه من بود و فقط رشته ای که میخواستن با رشته من فرق داشت...
اما من رفتم.
روزی که برای اشنایی اونجا رفتم دیدم با یه خانوم دیگه که رشته مدنظر اونا رو داشت به توافق رسیده بودن.یه لحظه به خودم گفتم پاشم برم اینا که توافق کردن.اما بعد به خودم گفتم اگه قرار باشه من اونجا سر کار نرم نمیرم نیازی نیست خودم پیشاپیش حکم صادر کنم.
موندم و صحبت کردیم.مدارک منو گرفتن و گفتن من چون رشتم فرق داره به عنوان رزرو هستم.
چندین روز گذشت و من تصور کردم که حتما اون دختر اونجا استخدام شده.تا اینکه باهام تماس گرفتن که برم اونجا برای کار.
بعدها که با اون دختر صحبت کردم مشخص شد روزی که میخواسته قرارداد بنویسه یه کار دیگه یه جای نزدیکتر به خونشون براش فراهم شده .
اینجوری هم من رفتم سر کار هم اون دختر...بدون اینکه هیچ کدوممون کارخاصی انجام بدیم یا ضرر کنیم
----------------------------------------------------------
پیدا کردن تالار همدردی برای هممون بر طبق قانون جاذبه بوده
----------------------------------------------------------
برای دیگران طلب خیر کنیم تا برای خودمون خیر پیش بیاد:72:
موفق باشید:72:
RE: تجربه های اعضاء از قانون جذب
با سلام
این جذب و ....، که خیلی پرسرصدا ظاهر شده و کتابهایی به خود اختصاص داده، زیاد روی علمی بودنش حساب باز نکنید.
آنقدر که اینگونه مطالب برای سخنرانان، کتاب نویسان و ... سود دارد برای شنونده ها و خواننده هایش سودی جز یک هیجان ندارد ، مانند هیجانی که با شنیدن یک جمله ادبی به انسان دست می دهد.
بهتر هست انرژی خودمان را به مقولات صحیح تر، موثرتر و عملی تری اختصاص دهیم.
فکر نکنم دوستان زیادی این پست مرا جذب کنند:311:
RE: تجربه های اعضاء از قانون جذب
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام
مسائل پاراسایکولوژیک که امروزه اتفاقا بازارش داغ هست به خاطر امیدهای اغراق گونه و پرداخت سطحی به تغییرات و وعده و وعیدهایی که گاهی به ناامیدی مراجعان منجر می شود زیاد نمی تواند پایه مشاوره قرار بگیرد.
معمولا در اینگونه کتابهای فراروانشناسی تغییرات سنگین ، زمان بر و تدریجی را برای مراجعان چون پر کاه و کم عمق نشان می دهند. فرد وقتی تحت نفوذ سخنرانی یا کتابی قرار می گیرد، به شدت شارژ می شود و گاهی چند روز این نیروی احساسی در فکرش هست. اما ناگهان متوجه می شود سرجای اولش هست و دوباره ناامید می شود.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
معمولا محصولات گیشه و فراروانشناسی به نام افراد شناخت می شوند، عکسهای جذاب و خندان آنها شما را بر می انگیزند. و به جرات می توان گفت نفعی که این روشها برای صاحبان آنها دارد (همانطور که همه آنها در مقدمه کتابهای خودشان اشاره می کنند چندین بار این کتاب با چه تیراژی چاپ شده است) برای مراجعان آنها ندارد.
همچنین این افراد به جای تحقیقات نظام دار روانشناختی به مورد پژوهی ها و مثالهای خاصی از مراجعان خود اشاره می کنند و افراد را بر می انگیزند.
نکته مهم بعدی اینست که حرفهای این عزیزان در خصوص مسائل فراروانشناسی بکلی اشتباه نیست. بلکه در بعضی مسائل هم عبارات و مفاهیم روانشناسی علمی در آن هست. و بعضی مسائل دیگر آنها هم بی آسیب هست. لیکن ترکیب و نحوه تلقین آن به مراجعان که امید کاذب در آنها ایجاد می کند آسیب رسان هست.
هیچ روانشناسی از طرف مراجع مسئولیت قبول نمی کند و به او قول نمی دهد که تو چنان خواهی شد. بلکه به او می گوید که باید با سختی و طی زمان و با مهارتهایی که کسب می کنی اندک اندک تغییر کنی.
اما در فراروانشناسی مدینه فاضله ای را در نزدیکی شما ترسیم می کند. که شاید بتوان طی چند روز آدم دیگری شوی.
این انرژی دمیدن در مراجع به صورت افراطی نتایج کوتاه مدت مفید و درازمدت غیر مفیدی را ایجاد می کند.
با توجه به توضیحاتی که داده شد. اگرچه ما با محتویات اینگونه تاپیکهای فراروانشناسی مخالف نیستیم، اما از تاکید و پیگیری اغراق گونه اینگونه مباحث هم خشنود نبوده و مورد تاکید ما نیست.
پس این تاپیک و تاپیک های مشابه به زودی منتقل می شود به انجمن سایر موضوعات مورد علاقه اعضاء
=========
البته سال 1387 هم یه اشاره ای به موارد مشابه داشته ایم.
RE: تجربه های اعضاء از قانون جذب
تجربه من در مورد قانون جذب خیلی زیاده.چون بهش خیلی خیلی اعتقاد دارم.
حضور هیچکس در زندگی ما اتفاقی نیست
خداوند در هر حضوری جادویی نهان کرده است برای کمال ما ،
خوش آنروزی که دریابیم جادوی حضور یکدیگر را.
:72::72::72::72::72::72::72::72::72:
تلقین و تکرار هم بسیار مهم در زندگی
چند سال پیش من به صورت پیمانکار در اداره ای مشغول به کار بودم که اصلا از قراردادی یا رسمی شدن خبری نبود ولی من هر روز صبح که میخواستم برم سر کار ناخوداگاه این جمله رو تکرار میکردم که من رسمی میشم من کارم محکم میشه که مثه معجزه اتفاق افتاد یهو دولت اعلام کرد نیروهای پیمانکار قراردادی شوند!!!.
تجربه دوم هم در مورد خانواده ام بود که من برای انها یک جمله رو مدام براشون تکرار کردم و تلقین کردم تا اونو به سمت خودشون جذب کردند خیلی تجربه دارم ولی نمیشه اینجا نوشتشون.
بخاطر همین میتونم به یقین بگم قانون جذب /تکرار جملات و تلقین میتونه مسیر ادمو عوض کنه.
مثلا اگر مدام تکرار کنیم ما شانس نداریم یا بگیم نمیشه یا هرجمله منفی دیگه واقعا همون تو زندگیمون اتفاق میافته
پس مواظب حرف هامون باشیم.
موفق باشید
RE: تجربه های اعضاء از قانون جذب
چرا دخترای زیادی که تو خونه نشستن و منتظر خواستگارن ، خواستگار رو جذب نمیکنن ؟ آخر هم بی شوهر می مونن؟
RE: تجربه های اعضاء از قانون جذب
تجربه من اينه كه كنترل فكر خيلي موثره و همينطور حسي كه آدم واقعا داره وهمش با هم بايد يكسو باشن نه اينكه عقلت با دلت بجنگه حست با تصوراتت كه اينطوري فقط اتلاف انرژي هست. :303: