-
چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
سلام بچه ها
راستش به کمکتون احتیاج دارم. مشکلی که من دارم کمتر کسی باهاش گریبانگیر هست.
قصه از این قرار:
من 3 ماه عقد کردم و با شوهرم خیلی خوشبختم و هر دو برای پیشرفت زندگیمون داریم تلاش می کنیم ولی من یه مشکل اساسی دارم و اونم خانوادم هست مخصوصا خواهر و برادرم.
متاسفانه تو خانواده ما فرزندسالاری حکم فرماست و به جای اینکه پدر و مادر تصمیم نهایی بگیرن خواهر و برادرم میگیرن.وقتی من و شوهرم نامزد شدیم رو کشتی کار میکرد و هم برای من و هم برای اون دوری برای 3یا 4 ماه سخت بود و چون خانواده من مخصوصا خواهر و برادرم خیلی تو ظواهر امر میرن و به کلاس و پرستیش اهمیت میدن با انتخاب من مخالفت کردن که نباید عقد کنی چون خانوادش چنان و چنین و بابا اینا رو تحت تاثیر قرار دادن دیگه اینکه من و احمد با چه بدختی و زجری اینار و راضی کردیم بماند.خلاصه ما عقد کردیم و من به احمد گفتم با شغلت مشکل دارم و برام سخت که فردا به مدت 3 یا 4 ماه تنها زندگی کنم یه کار دیگه پیدا کنیم که همیشه کنار هم باشیم.واین کار و هم کردیم و رفت یه پژو خط شیراز -مرودشت (مرودشت یکی از شهرستانهای شیراز که خیلی بهش نزدیک)خریدیم که کارش عین یک کار دولتی و بیمه میشن و حقوق بازنشستگی دارن و درآمدش هم خیلی خوب ویک روز با همون پژو امد خونمون بابا اینا که بیچاره ها حرفی نداشتن. ولی خدا میدونه این خواهر و برادرم چه کردن"تو آبروی ما رو می بری""دیگه با ما جایی نیا" تو کلاست پایین وهی رو مخ بابا اینا کار کردن تا اون دوتا هم ترسیدن.نمیدونم باهشون چیکار کنم؟جلوشون وایسم یا کاری به حرفاشون نداشته باشم؟تو رو خدا اونایی که در این موارد تجربه دارن کمک کنن.آرامش ازم گرفتن ،همش من و شوهرم تحقیر می کنن و شوهرم به خاطر من چیزی نمیگه ولی خیلی بهش برمیخوره و رفت و امدش به خونمون هم کم شده.راه حل چیه؟کمکم کنید.اگر این رفتارشون ادامه پیدا کنه باهاشون قطع رابطه می کنم ولی دوست ندارم این اتفاق بیوفته.
منتظر کمکهاتون هستم یا علی
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
قطع رابطه واسه چی ؟خواهر و برادرت زدن تو فاز کلاس . تو هم بزن تو فاز بی تفاوتی .بعضی ها همیشه یه چیزی برای ایراد گرفتن دارن .
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
سلام
قطع ارتباط با خانواده راه حل مناسبی نیست چرا که ما ناچار از زیستن با اجتماع هستیم خصوصا خانواده . بررسی معیارهای مهم از نظر خانواده شما مربوط به قبل از عقد میشود و در حال حاضر خواهر و برادر شما اجازه دخالت ندارند بهتر هست منطقی با خانواده صحبت کنید یادآوری کنید که از انتخاب خود راضی هستید .تثبیت جایگاه همسرتان در خانواده بر عهده شماست بعد از عقد ایشون عضوی از خانواده شما محسوب می شوند و مطمئنا رفتار و نحوه برخورد دیگران با ایشون در زندگی مشترک تاثیر گذار هست .:72:
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
شادزی عزیز
خواهر و برادرتون از شما بزرگترند یا کوچکتر؟
ازدواج کردن یا نه؟
:72:
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
ممنونم از همه دوستان
بیبی عزیز خواهر و برادرم هر دو کوچکتر از من هستند و مجرد.ولی نقش اساسی در تصمیمات مامان اینا دارن و متاسفانه به عنوان خواهر بزرگتر احترامی برام قائل نیستند و میگن با این شغل شوهرت کلاس ما رو آوردی پایین و خجالت میکشیم به خانواده شغلش بگیم و با ما نیا بیرون.البته من این حرفها رو به شوهرم نمی گم اگه بفهمه دق می کنه.دوستان میگن بی تفاوت باش منم هستم ولی اونا نیستند و همینطور با حرفاشون مامان اینا رو تحریک می کنن و اونا هم من تحت فشار میزارن .برای هر تصمیمی من و شوهرم اوضاع داریم و فکر می کنند شوهرم گولشون زده و فقط میخواسته عقد کنه و شغلش عوض کنه در حالی که من خودم ازش خواستم.ولی این خواهر و برادر نمی فهمند. میکن طبعت پایین این چیه رفتی به عنوان شوهر انتخاب کردی ؟ آخه تا کی میشه به این زخم زبونها بی اعتنا بود؟کاش می فهمیدند.کاش می شد عینک چشمشون رو عوض کنم. تصمیم گرفتم برم یه جای دور زندگی کنم تا حرفهاشون آزارم نده. یه جای دور دور
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
تریپ کلاس کلا مال بچه هاست که هنوز تجربه زندگی ندارن و به حساب گشنگی نکشیدن که عاشقی یادشون بره .
تو کار خودتو بکن . تنها کاری که از دستت بر میاد اینه که با همگی حرف بزنی و اتمام حجت . لازم هم نکرده به شوهرت چیزی بگی . مسائل بین یک خونواده خیلی هاش به آق داماد و عروس خانم ها ربطی نداره . زیاد هم سعی نکن قضیه را جدی و مهم به خونوادت نشون بدی که فکر کنن از همین پله ی اول می تونن توی زندگی ات دخالت کنن. یه بار حرف بزن و برای همیشه دفترچه را ببند.
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
پدر ومادر تون (با تحریکات خواهر وبرادرتون ) چه جوری و تو چه مسائلی شمارو تحت فشار میذارن؟
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
ببین عزیزم خانواده پدری من خیلی توشون چشم هم چشمی دیده میشه و هر کسی داره تلاش میکنه که از بقیه عقب نیوفته و اگه کسی میره 206 میخره اون میره سمند میخره و خواهر و برادر منم مثل اونا شدن و کسر شان میدونن از بقیه عقب بیوفتن ما ماشینمون پیکان بود اون قدر بابا و مامان تحت فشار گذاشتن تا رفتن زیر بار قسط و یه سمند خریدن فقط واسه اینکه با پیکان آبروشون میرفته یا مثلا دیشب دو تا از عموهام خونه ما دعوت بودن بیچاره به شوهرم گفتم ماشین جایی پارک کنه که نبینن.خواهرم میگفت تو آبروی ما رو میبری میگن شوهر دختر حمید آقا راننده تاکسی هست .بهم میگفت یعنی برات مهم نیست مردم در موردت چی میگن؟خلاصه شوهرم بیچاره ماشین یه جاپارک کرد و زودتر از همه هم رفت تا کسی نبینه.دیشب هم همه داشتن از ماشین و داماد و کلاس و پرستیژ حرف میزدن و از خودشون تعریف میکردن و شوهرم که اصلا اهل کلاس نیست ساکت یه گوشه نشسته بود. بابا و مامان هم میدونن احمد پسر خوبی ولی بالاخره تحت تاثیر حرفهای نازی و رضا قرار میگیرن.شب جمعه رفتم شاهچراغ و شکایت این مردم ظاهرفریب کردمدلم خیلی پر بود و واقعا افسوس خوردم که هنوز نفهمیدیم واسه چی امدیم تو این دنیا.فقط پول پول بعد هم میریم
دوستان من 2 سال تو یک کشور اروپایی زندگی کردم و خیلی چیزها ازشون یاد گرفتم یکی از دلایل پیشرفتشون این بود که کار کردن عار نمی دونستن،در زمان حال زندگی می کردن و از کسی تقلید نمی کردن و فقط برای خودشون زندگی می کردن منم میخواستم اینطوری زندگی کنم که واقعا دارم با شوهرم از زندگیم لذت میبرم ولی خانوادم نمیزارن و اذیت می کنن.
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
شادزی عزیز
به حرف سایرین توجه نکن ، اگه می تونید تاثیر بذارین رو بقیه این کار رو بکنید ، یعنی تو جمع راجع به مسائل غیر مادی (حکمت ها ، مسائل مذهبی، فرهنگی و اجتماعی ) سر صحبت رو باز کنید ، اگه هم توانائی رو درخودتون سراغ ندارید، تحت تاثیر این حرفا قرار نگیرید.
تو زندگیتون تا می تونید از "تکلف " فاصله بگیرید.:305:
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
مرسی عزیزم
منم هم دارم همین کار میکنم باور کنید اونقدر از تجملات و چشم و هم چشمی بدم میاد که حد و حساب نداره ولی اطرافیان فکر می کنن من احمقم و دلم می خواد تو بدبختی زندگی کنم در حالی که خودشون بدبخت واقعی هستند چون اسیر دنیا و تجملاتش شدن و دارن تو این باتلاق غرق میشن.دیشب هم باز یه زخم زبون دیگه شنیدم داداش و خواهرم با بابا رفته بودن از یکی از رستورانهای گرون شیراز چند پرس کباب کوبیده گرفتن و من و مامان و مامان بزرگم هم تو خونه بودیم به خاطر همین برای ما هم یه پرس خریدن وقتی برامون اوردن جلو همه این خواهر و برادر ظاهر بین گفتن: به شوهرت بگو ببرت این جور جاها این قدر کتلت بهت نده بخوری.در حالی که خدا شاهد من و احمد هر وقت میریم بیرون یا تفریح اکثرا جوجه کباب می خوریم چون اعتقاد داریم گوشت قرمز زیادیش جالب نیست.دیشب سکوت کردم و حرفی نزدم ولی مامان بزرگم هم اونجا بود حالا پیش خودش میگه بیچاره شوهرش چقد دستش تنگه.لحظه شماری می کنم که از این خونه برم واقعا احساس خفگی می کنم.
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
شادزی عزیز
چرا رفتار بد دیگران باید موجب بشه که شما احساس خفگی بهت دست بده؟؟
این حس رو از خودت دور کن ، شما هیچ مشکلی نداری. در برخورد با این جماعت هم اگه همیشه سکوت کنی برا روحیه شما میشه خودخوری و فشار که این مطلوب نیست.
گاهی اوقات با شوخی و... حرف حق رو بزن ، سعیت این باشه بهشون (به پدر ومادرت) برنخوره. شما ریلکس باش و با مناعت طبع والبته به مرور زمان ، اشتباه بودن طرز فکرشون رو با عمل بهشون نشون بده.
زندگی رو در حد خودش جدی بگیرین ، اشتباه دیگرون نباید رو روحیه شما تاثیر بذاره
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
سلم عزیزم
ممنونم از کمکت.قبل از اینکه عقد کنیم شوهرم میگفت شیراز زندگی می کنیم و مامان اینا میگفتند نبرتت مرودشت ولی الان شرایط زندگیمون عوض شده و پول کافی برای اجاره خونه تو شیراز نداریم و میخواییم بریم مرودشت برای چندسالی زندگی کنیم تا پول پس انداز کنیم.ولی جرات اینو ندارم که به خانوادم بگم مطمئنم میگن دیدی گفتیم میبرتت مرودشت!دیدی گولت زد! بچت بدبخت شد؟امکانات نداره و حرفهای دیگه.اون قدر میترسم از عکس العملشون چون زندگیم تحت تاثیر میزاره ما نمی خواییم عروسی بگیریم و میخواییم بریم کربلا جرات گفتن اینو هم ندارم.در جواب مبگن خاک بر سرت مثل بیوه ها رفتی خونه شوهر .شوهرم فک میکنه من همه اینارو به خانوادم گفتم برام دعا کنید زودی برم سر زندگیم بدون هیچ ناراحتی و نق و نوقی. راستش هر محبتی و زحمتی که خانوادم برام کشیدن در جریان ازدواجم از دهنم در آوردن.با مامان نمیتونم حرف بزنم چون باهاش عین غریبه ها هستم و مسخرم میکنه و بقیه هم همینطور.تنها کسی که هست خالم که بارفتارشون کاملا مخالف و همش میگه نکنه فک کنی اشتباه کردی،شوهرت آقاست قدرش بدون و به زندگیت بچسب ولی همش نگرانم خیلی نگران شبا خوابم نمیبره.برام دعا کنید
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
اين ترس شما وقتي حتي ميخواي از حقت و از همسرت هم دفاع كني كاملا مشهوده به همين خاطر خانوادت تورو محكم و مقاوم نميدونن و به خاطر همين ضعفت به خودشون اجازه ميدن هر چي ميخوان بگن....يك بار براي هميشه با اقتدار و محكم جلوشون واستا و بگو من از انتخابم راضي هستم...به شما هم اجازه نميدن توو زندگي من دخالتبيجا بكنين....اگه نصيحتي داشتين كه به زندگيم كمك كنه گوش ميدم اما نق و نوق و متلك هاتون راجع به همسرم رو به هيچ وجه گوش نميدم.....من ميخوام باهاش برم كربلا...به جاي عروسي هم يه مهموني مختصر بگيرم....خئنه من هم همونجايي هست كه همسرم هست..تموم شد..اگه حرفي بود ميشنوم.(يه كوچولو هم صدات بلند باشه:160:)
چرا اينقدر از خانوادت ميترسي؟مگه ميخوان دار بزننت؟؟هر چي توو دلت هست بهشون بگو.....تا اخر عمرت كه نميتوني مراعات كني و بيچاره شوهرت رو عذاب بدي....شوهرت هم اول زندگي هيچي نميگه كم كم كه اين حرفا به گوشش برسه اخلاقش عوض ميشه....اين تويي كه الان بايد يه تصميم اساسي بگيري و زندگي و شوهرتو نجات بدي
عين مامان بزرگا حرف زدما!!!:311:
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
همون شادزی عزیز شما باید همیشه کنار همسرتون باشید و با احترام گذاشتن به اون کاری کنید که دیگران هم یاد بگیرن با ایشون با احترام برخورد کنند.
در مهمونی های خانوادگی اگه تنها بودند و با کسی حرفی برای صحبت نداشتن کنارش بشینید و نزارید احساس تنهایی کنه.
در مورد خواهر و بردارت هم شما نمی تونید نظرشون راعوض کنی بخصوص تا زمانی که زندگی مستقلی را شروع نکردی و با خانوادت زندگی می کنی. ولی باید سعی کنی از بحث در این گونه موارد جلوگیری کنی و بهشون بفهمونی که ازادی روش زندگیت را خودت انتخاب کنی.
به دیگران اجازه نده توی مسائل زندگیت دخالت کنند ولی با احترام و قدرشناسی با خانواده ات بخصوص پدر و مادرت برخورد کن, مواظب باش از دست دادن حمایت اونها میتونه برات گرون تموم بشه.
ولی یه شبهه ای در پست اخرت وجود داره تغییرات روند زندگی همسر از قبل از ازدواج تا حالا را نشون میده.
تغییر شغل را شما توجیه کردین ولی تغییر محل مورد نظر برای زندگی (باوجود حساسیت زیاد خانوادتون در این مسئله) دلیل خاصی داره.
ایشون قبل از ازدواج از پس انداز خودشون برای گرفتن خونه مطلع نبودن؟!!
ببین عزیزم این خیلی خوبه که تو و همسرت ارزش های مشترکی در زندگی دارید ولی ایا شما واقع بینانه با مسائل روبرو می شید یا صرفا از روی احساسات که الان در اوجه حرف میزنید.
من مقصودم این نیست که همسرتون را تحت فشار بزارید ولی با توجه به پست اخرتون نگرانی خانواده تون را تا حدودی درک میکنم. مسلما اونها نگرانند که نکنه فریب خورده باشند.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همون شادزی
قبل از اینکه عقد کنیم شوهرم میگفت شیراز زندگی می کنیم و مامان اینا میگفتند نبرتت مرودشت ولی الان شرایط زندگیمون عوض شده و پول کافی برای اجاره خونه تو شیراز نداریم و میخواییم بریم مرودشت برای چندسالی زندگی کنیم تا پول پس انداز کنیم.ولی جرات اینو ندارم که به خانوادم بگم مطمئنم میگن دیدی گفتیم میبرتت مرودشت!دیدی گولت زد! بچت بدبخت شد؟امکانات نداره و حرفهای دیگه راستش هر محبتی و زحمتی که خانوادم برام کشیدن در جریان ازدواجم از دهنم در آوردن.با مامان نمیتونم حرف بزنم چون باهاش عین غریبه ها هستم و مسخرم میکنه و بقیه هم همینطور.تنها کسی که هست خالم که بارفتارشون کاملا مخالف و همش میگه نکنه فک کنی اشتباه کردی،شوهرت آقاست قدرش بدون و به زندگیت بچسب ولی همش نگرانم خیلی نگران شبا خوابم نمیبره.برام دعا کنید
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــ
جملات قرمز دلایل نگرانی خانوادت را نشون میده. حتی اگه اون نگرانی به خاطر تفاوت ارزشهاتون باشه ولی دلایل قابل درکیه.
جمله ابی هم نشون میده رفتارت با خانوادت تغییر کرده. باید بدونی همیشه و در هر مرحله از زندگیت به خانوادت و حمایتشون احتیاج داری حتی اگه متفاوت فکر کنی. شوهر نقش مهمی توی زندگیت داره ولی پدر و مادر جای خودشون را دارن. ضمنا به این راحتی زحمات چندین و چند ساله خانواده ات را نمیشه نادیده گرفت, اون هم به خاطر نگرانی برای خودت. اگه این نگرانی بی دلیل هم باشه باید با صبر و احترام برخورد کنی.
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
سلام عزیزم
ممنونم از همتون
در جواب ترانه جان باید بگم:
نمیدونم شما متاهل هستید و یا مجرد ولی اگر متاهل باشید می دونید که زندگی فراز و نشیب زیاد داره و خیلی از آقایون یا خانمها قولهایی میدن ولی به خاطر شرایطی که تغییر کرده نمی تونن عملیش کنن و این دلیل بر فریب دادن نیست.من نمی تونم برای 6 یا 3 ماه دور از شوهرم زندگی کنم و واقعا وقتی در کنارم احساس خوبی دارم و ازش خواستم شغلش عوض کنه تا همیشه کنار هم باشیم بنابراین هر چی پول که حدود 16 میلیون بود همه رو دادیم پژو خط و شرایط مثل قبلا نیست.ولی متاسفانه کسی از خانواده من درک نمی کنه.و الان برامون یه وام ازدواج مونده و پس انداز من و خودش که تا جند ماه دیگه جمع میکنه حدودا 6 میلیون میشه.با این پول هم جهاز باید بخریم و هم بریم ماه عسل و هم خونه بگیریم بنابراین عقل حکم میکنه یه جای دیگه که ارزونتر هست خونه بگیریم تا بتونیم پس انداز داشته باشیم و تو شیراز خونه بخریم.ما ازدواج نکردیم که دور هم زندگی کنیم اون رو کشتی و منم واسه خودم.همیشه تنهایی و اصلا هیچ فرقی با دوره مجردیت نمیکنی.
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
عزیزم من نگفتم همسرت فریبکاره ولی خانواده شما چنین دیدگاهی دارند و برای این نظرشون دلایلی هم دارند.
اگه پست قبلیم را خوب خونده باشی در آغاز بهت گفتم که باید در هر شرایطی شوهرت را همراهی کنی و با محبت بهش ارامش بدی و به خواهر و برادرت اجازه دخالت ندی.
ولی عزیزم پدر و مادرت نگران تو هستند, حتی اگه این نگرانی بی مورد باشه تو باید با صبر و حوصله به اونها ارامش بدی و بگی تو از این شرایط راضی هستی و باهم به توافق رسیدید.
شرایط مالی و محل زندگی در خوشبختی درونی افراد تاثیری نداره و اینکه شما در کنار همسرتون خوشحالید و نیاز به شرط و شروط ندارید شیرینی زندگیتون را نشون میده. ولی باید پدر و مادر را درک کنی و با حوصله برخورد کنی. مشکلی که هست تفاوت در ارزشهای شماست.
باید با احترام و مدارا باهاشون برخورد کنی ولی اجازه ندی کسی در زندگی مشترکت دخالت کنه.
تا وقتی با خانواده زندگی میکنی کم و بیش چنین مشکلاتی را داری ولی وقتی ازشون جدا بشی و اونها رضایت تو را از زندگیت ببینند مشکلاتت کم میشه.
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
ممنونم عزیزم از راهنماییهات واقعا ممنونم
من تا الان با پدر و مادرم واقعا مدارا بودم و کوچکترین بی احترامی نه من و نه شوهرم بهشون نکردیم و یکی از دلایل نگرانیهام همین که نمیتونم محکم جلوشون وایسم چون دوست ندارم صدام براشون بلند کنم چون دوسشون دارم و براشون احترام قائلم واونا هم خوشبختی من می خوان وچند بار هم گفتم من خوشبختم ولی حرفهای برادرم باعث نگرانی اونا میشه ومتاسفانه تو خانواده پدری من یک مسابقه دو به وجود امده و هر کسی باید از دیگری جلو بزنه و اگه نشه آبروشون رفته اگه برم مرودشت زندگی کنم بابا و مامان فک میکنن تحقیر شدن و از خانواده کم آوردن و دامادشون تحویل نمی گیرن.من فقط نگران بابا و مامانم از طرف دیگه زندگیم نمیتونم نابود کنم و شوهرم بزارم تحت فشار که الا و للا من خونه شیراز می خوام چون باعث میشه تحت فشار باشه و زندگیمون بشه جهنم. نمیدونم چیکار کنم واقعا سر در گم شدم.اگر پدر و مادرم کمی بهتر فکر می کردن و اینقدر خودشون با کسی مقایسه نمیکردن و به سیرت دامادشون افتخار می کردن و نه از بی پولیش خجالت بکشن من این دردسرا رو نداشتم.کاش اونا هم من درک می کردن همونطور که من مراعاتشون می کنم و از گل نازکتر نمیگم.
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
شادزی عزیز...می خوام به خاطر این طبع بلندی که داری بهت تبریک بگم:72::72:.از اینکه زود تحت تاثیر حرف جماعت قرار نمیگیری..عزیزم..منم یه ساله نامزد کردم...شرایط من با تو خیلی فرق میکنه...ولی باید شوهرت بهت افتخار کنه که اونو به خاطر خودش میخوای...مسلما ادب حکم میکنه در مقابل پدر و مادرت کوتاه بیای ولی اصلا نمی فهمم چرا در مقابل خواهر و برادرت سکوت میکنی و بهشون میدون میدی؟...سکوت تو باعث میشه اونا روز به روز وقیح تر بشن و برای فهموندن حرفشون به تو به زخم زبونای کاری تری متوسل بشن...مطمئنم اونا هیچ دشمنی ندارن فقط یاد نگرفتن که کجا باید اظهار نظر کنن کجا نه.....خیلی مودبانه ازشون بخوا تو مسائلی که بهشون مربوط نمیشه دخالت نکنن...بگو که ارزش شوهرت برا تو بالاتر از این حرفهاس..بعضی وقتا لازمه که محکم وایسیمو حرفمونو بزنیم اینجوری دیگه نیازی به قطع رابطه هم نیس....
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
charmingعزیز
ممنونم از لطفت
باور کن چندبار بهشون گفتم تو زندگیم دخالت نکنید ولی می دونی در جواب چی بهم میگن: ما دخالت می کنیم چون به ما ربط داره و با ماشین و شغل شوهرت آبروی ما رو پیش دوستان و خانواده میبری و بدتر از اون مرودشت هم میخوای بری.تو طبعت خیلی پایین و از این حرفها. متاسفانه حرف تو کلشون نمیره.ولی دیگه میخوام بی تفاوت بشم به حرفاشون و ازشون دوری کنم.
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همون شادزی
سلم عزیزم
.... راستش هر محبتی و زحمتی که خانوادم برام کشیدن در جریان ازدواجم از دهنم در آوردن.....
سلام شادزی ، چند روزی تو سایت نبودم ،
اما حالا که ارسالهاتو خوندم می خوام بگم که خیلی مراقب باش - جمله بالا - و همینطور که برا زندگی جدیدت داری تلاش می کنی ، نکنه با این نوع نگرش وبا این حرفا ، خدای ناکرده احترام ومحبت به پدر ومادرت رو ضایع کنی .
بشخصه تجربیات ذیقیمتی از برخی از دختر خانوما دارم که با رنجوندن پدر ومادرشون در پروسه ازدواجشون ، زندگی متاهلیشون با سختی زیادی همراه شد.
نسبت به حرفاشون بی تفاوت باش اما ازشون دوری نکن.:72:
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
ممنونم baby جان
نه عزیزم خیالت راحت باشه من آدمی هستم که در هیچ شرایطی به پدر و مادرم بی احترامی نمی کنم و به خاطر همین تودار بودنم و بیان نکردن نارضایتی خودم به اونا خیلی سختی میکشم و رو لبم خنده هست و تو دلم آتیش.میدونی خیلی سخت که نخوای ناراحتی درونت نشان بدی و از ته دل بخندی فقط می خوام این دوران عقد بگذره و ناراحتی و کدورتی پیش نیاد.مثلا دیشب دوباره یه متلک دیگه :خواهرم رفت چندتا عکس هنری گرفت و برادرم گفت با شوهرت بیا اینجا عکس بگیرید نبرتت زیر طاق مرودشت ازت عکس بگیره.بابا می گفت دختر باید بره دنبال خواستگار پولدار نه اینکه با یه گدا گشنه از خودش بدتر ازدواج کنه.باور کن شدم مثل یه بادکنکی که هر آن احتمال ترکیدنش وجود داره.شوهرم از این رفتارها کوچکترین اطلاعی نداره و هر وقت پیشش هستم همه غصه هام یادم میره فقط برام دعا کن که به خیر و خوشی برم سر زندگیم واقعا صبر کار سختی هست تا حالا که از پسش بر امدم .
دیشب دختر عموم که حدودا 17 ساله هست میگفت فقط می خوام شوهر پولدار کنم و بخورم و بخوابم و بابا تحسینش میکرد.و بلند میگفت آفرین آفرین.
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
سلام عزیزم این چیزا مواردی نیست که بخوای به خاطرش حرص بخوری تنها راهش اینه که بیتفاوت باشی وجوابشونو بدی بهشون بگو زنه یه ادمه فقر و خوب بودن بهتر از زنه یه پولداره پست بودنه من مهم اینه که با شوهرم خوبم اگه پولدار بود وروزی یه بار کتکم میزد خوب بود اگر شما از زندگی اینو میخواید خوب برید دنباله پولدارش مطمئن باش اونا از روی خامی این حرفو میزنن منم یه خواهر دارم با وجود اینکه وضع مالی خوبی نداره ولی دائم ادعای کلاسش میشه ودوست داره جاهای باکلاس خونه بگیره با کرایه های سنگین به من میگه تو زیاد به شوهرت رو میدی و خساست میکنی حالا با گذشت چند سال زندگی من خیلی جلوتر از اونه ومن خداروشکر میکنم که اونموقعها تحت تاثیر حرفاش قرار نگرفتم خواهر و برادر گاهی اوقات میشن اصلی ترین مشکل ادم منم خواهر و برادر فهمیده و خوبی ندارم ولی سعی میکنم خودم تو زندگی با عقل خودم حرکت کنم سعی کم زودتر عروسی بگیرید و بری سر خونه وزندگیت و هربار حرفی زدن جوابشونو بدی وبهشون بفهمونی که به اونا زندگی تو هیچ ربطی نداره
-
RE: چطوری با این خواهر و برادر رفتار کنم؟
مارال عزیز
ممنونم از کمکت
راستش من نگرانیهام به شوهرم نشون نمیدم و تو خودم میریزم و دیروز سمت چپ بدنم به سوزش افتاده بود و از دهنم در رفت و به شوهرم گفتم و اون گفت این از علائم فشار عصبی. مگه چیزی ناراحتت میکنه ؟ بهش گفتم نگران آینده هستم و اون در جواب گفت : من مثل شیر اینجا هستم نمی خواد نگران چیزی باشی اگر یک تار مو از سرت کم بشه دنیا رو به آتیش میکشم من زن مریض و عصبی نمی خوام دیگه نبینم نگران باشی فقط خنده خنده خنده.
از این به بعد تصمیم دارم نسبت به حرف همه بی تفاوت باشم واصلا حرف دیگران به من ربطی نداره. امروز حالم خیلی بهتره و استرس ندارم. واقعا شوهر خوب نعمت .از همگی ممنونم شاد باشین