مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
سلام
من ٢٩ سالمه.٥ ساله ازدواج كردم.خانه دار هستم.
وقتي خانواده ي همسرم از من خواستگاري كردند يه سري قولهايي دادند.براي مثال خريد ماشين براي من و همسرم.خريد خانه.خرج تحصيل من و همسرم.
ما خب فكر ميكرديم اينا پاي قول و قرارشون ميمونند ولي اونا زير قول و قرارشون زدند و كاري نكردند.حالا مشكل من اين نيست كه چرا به وعده هاشون عمل نكردن مشكل من اينه كه مدام مادرم ميگه تو شانس نداشتي كو ماشينتون ،چرا دانشگاه نميري ،كو خونتون ....همش ميگه خانواده ي شوهرت من رو سرافكنده كردن و مدام مادرم با اين حرفاش باعث ميشه اعصاب من خرد بشه و با خانواده ي همسرم سر سنگين باشم.
مامانم ميگه تو بي عرضه اي برو حقتو بگير.ميگم مادر من ،من كه نميتونم هر روز دعوا داشته باشم .ولي انگار دست بردار نيست و اعصاب من رو خرد ميكنه.همش زندگي مردم ديگه رو به رخم ميكشه.
يكبار هم به خانواده ي همسرم زنگ زد و بهشون گفت.ميدونم مامانم حق داره ولي من چه كار كنم.ديگه اونا زير قولشون زدن ولي مامانم دست بردار نيست.
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
سلام دوست عزیز.به همدردی خوش اومدی
نقل قول:
ميدونم مامانم حق داره
نه اتفاقا به نظرم حق نداره..اینکه مدام اعصاب تو رو بهم بریزه کجا حق داره؟؟درسته ازرو دلسوزی میگه اما چه نتیجه مثبتی داره؟؟
وقتی خودت ازاین موضوع ناراحت نیستی نباید اجازه بدی بقیه دخالت کنن.شما 5ساله دارین زندگی میکنین و اینطور که پیداست قراره این روال غرغر تا ابد ادامه داشته باشه.
با مادرت یه بار برای همیشه صحبت کن.قاطعانه و محترمانه.و بهش بگو اصلا دلت نمیخواد به گذشته فکر کنی.و ترجیح میدی از زندگیت لذت ببری.بگو زندگیتو دوست داری و اصلا تمایلی نداری ازاین حرفا بشنوی..بگو اگه ادامه بده مجبوری برخلاف میلت ارتباطتو باش کم کنی.
نقل قول:
خريد ماشين براي من و همسرم.خريد خانه.خرج تحصيل من و همسرم.
درسته که خونواده همسرت اشتباه کردن که قول دادن ولی خیلی کم پیدا میشه یه خونواده اینکارا رو کنه و ماشین و خونه و خرج تحصیلم بده.
شما به داشته هات فکر کن.و برای چیزایی که میخوای برنامه ریزی کن.اگه میخوای ادامه تحصیل بدی بخون تا دانشگاه دولتی قبول شی.الانا چندانم سخت نیست اینکار.
اگه دوست نداری میتونی یه هنر که دوست داری مثه ارایشگری یاد بگیری و خودت مستقل بشی.
یه کم خرج و مخارجتونو مدیریت کنید هم میتونین چیزایی که میخواین رو بخرین.
خدا رو شکر کن شوهرت سالمه و کار میکنه چه نیازی به اینکه چشمتون به دست خونوادش باشه.
ازاین به بعد هم اگه بازمادرت حرفی زد بدون پرخاش صحبتو عوض کن.
و اجازه نده این حرفا رابطه تو و خونواده همسرتو خراب کنه.
موفق باشی
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
سلام عزیزم
منم صحبت جدیدی ندارم صد در صد با صحبتهای بهار زندگی عزیز موافقم ..
دلیلی نداره که مادرتون بعد از 5 سال به شما یادآوری کنند .. در صورتی که خانواده همسر شما وظیفه خرید خانه و ماشین رو در قبال شما ندارند یعنی اگه هانواده همسرتون قول ماشین و خونه به شما نمیدادند شما جواب + نمیدادید؟؟!!!
بهنظر من هم در برخورد با مادرتون تنها سکوت کنید یا بحث را عوض کنید و دنبال توجیه یا بدگویی خانواده همسرتون نباشید ... فقط خیلی زیرکانه بحث رو عوض کنید
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
من دانشگاه ازاد قبول شدم شوهرم هم دانشجوي هست.هر چه قدر حساب و كتاب كرديم ديديم دانشگاه رفتن من خيلي سخته.ديگه من صرف نظر كردم و گفتم بعد از فارغ التحصيلي شوهرم ،من ميرم شوهرم ٣ ترم ديگه داره.
حالا مدام مادرم ميگه چرا تو عقب بيوفتي و نري.مگه اونا قول ندادن كه خرجتون رو بدن.
مادرم مدام زندگي من رو با بقيه مقايسه ميكنه ميگه همه ي كساني كه تقريبا همزمان با شما ازدواج كردن وضع و روزگارشون خيلي بهتره.
مادرم ميگه اگر ميدونستم كه اينا دروغ ميگن اصلا راضي به اين ازدواج نميشدم.
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
سلام
برخی مواقع دلسوزی های مادرانه خیلی خانمان سوز میشه.
همه کارهای مادر شما زا روی محبت و دلسوزیست
اولین راهکار اینکه:
اون مادره.شما نمیتونی و نمیشه احساسات مادرانه اش رو سرکوب کنی.شما باید روی خودت کار کنی.یعنی حرفهای مادرت رو نشنیده بگیری.شما تحت تاثیر صحبتهای مادرت قرار نگیر
دومین راهکار:
سعی کن مدام از خوبیهای زندگیت و همسرت جلوی مادرت بگی و به هیچ عنوان از بدیهای اونا به ایشون نگی.
اینطور که مشخصه مادر شما هنوز شما رو همون دختر کوچولوی خودش میدونه.شما باید طوری رفتار کنی که مادرت مطمئن بشه از اینکه شما به بلوغ رسیدی
شما دقت کن از جزییات زندگیت برای مادر نگی تا هم حساس نشه و هم به قول خودمون آتویی دستش نیاد که بتونه شما رو با دیگران مقایسه کنه
موفق باشی
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
متاسفانه مادرم دست بردار نیست و مدام به من میگه خانواده ی شوهرت و حتی شوهرت دروغگو هست.
همش داره گریه و زاری میکنه و میگه اینا ما رو جلوی مردم کوچیک کردن.
اخه مادرم به همه گفته بود که دامادم و خانوادش خیلی خوبن ومیخوان خیلی کارا برای دخترم انجام بدن. .حالا که اونا زیر
قولشون زدن و من هم با شوهرم تصمیم گرفتیم تا وقتی درس شوهرم تمام نشده من دانشگاه نرم چون توان مالیش رو
نداریم.
حالا مادرم مدام داره گریه میکنه و میگه از غصه ی درس نخواندن و عقب افتادن تو خواب ندارم.
میگه حالا همه میپرسن دخترت چه کار میکنه چی بگم.
این حرفاش من و دیوونه کرده.
بهش چی بگم که نه ناراحت بشه و هم اینکه اینقدر از این حرفا نزنه.؟
خستم کرده میدونم مادرم ناراحته .
من خودم هم خیلی دلم میخواد درس بخونم ولی خب چه میشه کرد
مادرم بیشتر از حرف مردم ناراحته.
چند نفر از همسن و سالهای من در فامیل و اشنایان دانشگاه میرن و یا درسشون تموم شده .
یه مشکلی دیگه هم هست که مدام فامیل و اشناها میپرسن شروع کردی درست و .از کی میری سر کلاس و...
یا از مادر میپرسن الهه چه کار میکنه و بعضی هاشون میگن دختر ما اینطور موفق هست و ...
من بیشتر از اینکه میبینم مادرم ناراحته غصه میخورم.
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
سلام عزیزم
همه مادرها نگران زندگی بچه هاشون هستن و این طبیعیه
منم یه مشکلی دارم که هنوز پدر و مادر من باهاش کنار نیومدن
اونم کار همسرم هست که ماموریتی هستش
برای من بیشتر پدرم حساسیت نشون میده و می گه کی قرار کارش درست بشه
من اوایل زیاد حساسیت نشون می دادم ولی از وقتی بچه دار شدم دیگه جواب کسی رو نمیدم و ناراحت هم نمیشم
میگم دنبالش هر وقت خدا بخواد درست میشه
با اینکه در نبودش خیلی بهم سخت می گذره ولی نمی زارم خانوداده ام متوجه بشن
اونا هم از سر دلسوزی می پرسن :305:
و همیشه از خوبیهای همسرم بهشون می گم و این خیلی تاثیر داشته
و یا همسرم خیلی بهشون محبت می کنه چون ته دل بابام رو در مورد کارش می دونه
سعی می کنه یه جور دیگه دلشون رو راضی کنه :72:
تو هم سعی کن از خوبیهای همسرت بگی و به همسرت بگو به مادرت بیشتر توجه کنه و محبت بکنه اونم اروم میشه
البته خانواده من به شدت برای تو در موردش حرف نمی زنن
ولی به هر حال من سعی می کنم جو رو اروم نگه دارم
مثلا همسرم هر بار پدر و ماردم رو ببینه محال بغلشون نکنه و بوسشون نکنه و سربه سرشون نزاره
مخصوصا مادرم رو خیلی دوست داره ( چون واقعا مامانم زن صبور و ارومیه )
به هر حال منظورم اینه که این مشکل فقط به دست خودت باز بشه
چون مادرت رو به هیچ عنوان نمی تونی تغییر بدی :324:
پدرشوهر منم قول خرید خونه رو بهم داده ولی هنوز نشده البته سرقولش هست
فامیلمم می دونن وهر بار که می پرسن
می گم قسمت نشده هنوز ایشالله می خریم :323:
از سر خودم باز می کنم نمی زارم روم تاثیر بزارن و زندگیمو خراب کنن
به کسی چه ربطی ما چیکار می کنیم مگه من میرم بپرسم تو زندگیشون چی می گذره که بقیه انقدر کنجکاوی می کنن .
تو هم رو خودت کار کن و خودت را حتی اگر ناراحتی پیش پدر و مادرت شاد نشون بده از زندگیت
گناهی ندارن نگران بچه هاشون هستن جق بده
من خودم الان مادرم و دقیقا حس می کنم نگرانی مادرت
یه مادر دلش می خواد بچه اش همه جوره در اسایش باشه :310:
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
ببخشید الان توی چه مقطعی قبول شدید؟
اگه مقطع تحصیلات تکمیلی هست به نظر من دانشگاه آزاد زیاد آینده خوبی نداره.اگه قصدتون ادامه تحصیل تا آخر باشه دکتری معمولا توی همون دانشگاه که ارشد خوندی احتمال قبولی داری بعید میدونم با درس خوندن توی دانشگاه آزاد بشه دکتری دانشگاه معتبر دولتی قبول شد.
من اگه جای شما بودم اینا رو به مادرم میگفتم و بهش میگفتم پول هم که باشه من تصمیم دارم دولتی درس بخونم.
به مادرت بگو به فامیلا بگه خدا رو شکر دخترم زندگی خوبی داره درس هم دیگه خودش میدونه که میخواد بخونه یا نه.چند بار که این جواب رو بشنون دیگه این حرف رو تکرار نمیکنن.مطمئن باش دانشگاه هم که بری این دفعه به مادرت میگن پس کی بچه دار میشه بچه دار که بشی میگن چرا بچه اش راه نیافتاده....
کلا این حرفها برای سرگرمی اونهاست و ادامه داره...
ببین من خودم هم با این قضیه مدتی درگیر بودم.بعد ازدواج من فامیلامون دائم به مادر من میگفتم چرا دخترت اینقدر توقعش رو پایین آورده چرا سرویس طلای سنگین نخریده دختر تو با این تحصیلات چرا اینجوری خرید کرده کلا به همه چیز ایراد میگرفتن و میخواستن به مادرم تلقین کنن که شوهر من برام کوتاهی کرده و مادرم هم همه حرفها رو به من انتقال میداد.
من هم یک روز همه حرفها رو کات کردم.به مادرم گفتم به همه فامیلها از طرف من بگو که من این هستم زندگیم هم همینه اگه کسی من و همسرم و زندگیم رو می پسنده باهام ارتباط داشته باشه اگه هم خوشش نمیاد مجبور نیست حتی اسم من رو بیاره.به مادرم گفتم دیگه دوست ندارم حرف فامیل رو بشنوم ازشون برام نگو.
من این حرفها رو هر چند ناراحتم میکرد ولی به همسرم نمیگفتم که یه موقع با فامیلهام لج نشه.
بالاخره با رفتار قاطع همه من و زندگیم رو رها کردن و به زندگی خودشون پرداختن.
راستی شما توی تاپیکت نوشتی که 29 ساله هستی پس حتما اگه که ارشد هم بخوای بخونی 7-8 سال از اتمام کارشناسی گذشته.توی این چند سال چرا مادرت به درس خوندن شما گیر نداده چرا الان یادش افتاده.
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
به مادرت بگو هنوز جوونی و می تونی بعدا هم درس بخونی :303:
بهش بگو با این گریه زاریهات داری دلخوشی رو ازم می گیری
من الان با این شرایط خوشبختم و همسرم رو دوست دارم :43:
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
من دو سال كه پشت كنكور بودم حدودا ٢٠ سالم بود كه رفتم دانشگاه ٤سال و نيم طول كشيد كه فارغ التحصيل شدم.
مامانم هميشه گير ميداد ولي الان بيشتر شده چون حدودا ٣ نفر از دختراي فاميلمون (پدري و مادري)در يكسال ازدواج كرديم و تقريبا همسن و سال بوديم با يكسال يا دو سال اختلاف سني.
يك نفر از اونا كه ارشدش رو گرفته .يكيشون هم پارسال شروع كرد ارشدشو.يكي ديگشون هم براي ادامه تحصيل رفته خارج .
مامانم هم همش داره منو مقايسه ميكنه با اونا و هي حسرت ميخوره.
مناسفانه در فاميل ما اونايي كه همسن هستن خيلي با هم مقايسه ميشن .مثلا هموني كه رفته خارج دختر دايي ام هست .زن دايي ام به مادرم ميگه اينا (منظورش ما ٤نفر) همزمان ازدواج كردن ولي دختر شما از بقيه عقب مونده .
در كل مقايسه زياده,
به نظر مادرم كه خيلي دير شده.وقتي هم من پشت كنكور موندم هم همين اوضاع رو داشتم.
البته ناگفته نمونه كه من هم تنبلي كردم و توي اين مدت ميتونستم درس بخونم برا ارشد و تا حالا دولتي قبول شده بودم.
ولي خب چه ميشه كرد.
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
سلام دوست عزیز
مادرت حق داره نگرانت باشه چون مادره و سرشار از احساسات این رو وقتی خودت مادر شدی بهتر درک می کنی.
ولی برای اینکه مادرت ناراحتی هاش از یادش بره باید از چیزای خوبی که در زندگیت داری براش صحبت کنی از شوهرت و خوبی هاش از خانوادش و خوبی هاش.و خیلی چیزای دیگه
به حرف فامیل هم بها نده دهن مردم رو هیچ وقت نمی تونی ببندی اگر هم به فرض الان می رفتی دانشگاه لابد به رشته ات یا خیلی چیزای دیگه گیر می دادن. تو مجبور نیستی به فامیل جواب بدی . وقتی بهشون جواب ندی خودشون ببینن این مسئله برات مهم نیست و اهمیت نمیدی اگر قصدشون ناراحت کردنت باشه کم کم بی خیال می شن.
عوض این فکرا به زندگیت و شوهرت برس. سعی کن خودت و شوهرت به مادرت زیاد محبت کنید تا ایشون هم پیش فامیل پز اخلاق خوب دامادشون رو بدن.
اگر امیدمان را از دست ندهیم و هر چی را از خدا بخواهیم خداوند هر وقت صلاح بداند ما را از ان نعمت بی بهره نمی گذارد.
موفق و پیروز باشی.
سلام دوست عزیز
مادرت حق داره نگرانت باشه چون مادره و سرشار از احساسات این رو وقتی خودت مادر شدی بهتر درک می کنی.
ولی برای اینکه مادرت ناراحتی هاش از یادش بره باید از چیزای خوبی که در زندگیت داری براش صحبت کنی از شوهرت و خوبی هاش از خانوادش و خوبی هاش.و خیلی چیزای دیگه
به حرف فامیل هم بها نده دهن مردم رو هیچ وقت نمی تونی ببندی اگر هم به فرض الان می رفتی دانشگاه لابد به رشته ات یا خیلی چیزای دیگه گیر می دادن. تو مجبور نیستی به فامیل جواب بدی . وقتی بهشون جواب ندی خودشون ببینن این مسئله برات مهم نیست و اهمیت نمیدی اگر قصدشون ناراحت کردنت باشه کم کم بی خیال می شن.
عوض این فکرا به زندگیت و شوهرت برس. سعی کن خودت و شوهرت به مادرت زیاد محبت کنید تا ایشون هم پیش فامیل پز اخلاق خوب دامادشون رو بدن.
اگر امیدمان را از دست ندهیم و هر چی را از خدا بخواهیم خداوند هر وقت صلاح بداند ما را از ان نعمت بی بهره نمی گذارد.
موفق و پیروز باشی.
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
سلام
مادر شما بیشتر تحت تاثیر دیگران قرار میگیره و تحریک میشه
به مادرتون بگید اگه خانواده شوهر به قول و قرارهاشون عمل نکردن درعوض شوهر خیلی خوبی داری و نمیتونی و نمیخوای که بخاطر یکسری از حرفها خدای نکرده زندگیت رو خراب کنی و کار به طلاق بکشه!!
اونوقت اگه این اتفاق بیافته همین آدم ها که مدام میروند روی اعصاب مادرتون بدتر از دفعه قبل هزار و یک جور زخم زبان میزنن!
مادر شما میتونن به بقیه بگن خانواده داماد دچار یک بحران مالی شدن و نتونستن به وعده هاشون عمل کنن و هنوز هم گریبانگیر مشکل خودشون هستن ولی در عوض خود بچه ها برای زندگیشون برنامه ریزی کردن و
میخوان پس انداز کنن و انشالله وقتی داماد فارغ التحصیل شد دخترم در صورت تمایل خودش ادامه تحصیل میده
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
خيلي ممنون دوستان.
من به شوهرم گفته ام كه مادرم خيلي ناراحته از بدقولي ها.
و همچنين در مورد درس نخوندن .
شوهرم هم حق رو به مادرم ميده ولي همسرم هم ميگه چه ميشه كرد.
شرايط اين جوري شده ديگه.
الان حالم بهتره.حرفاتون واقعا خوب بود .
ديروز كه مامانم رو ديدم و فهميدم كه چه قدر ناراحته خيلي بهم ريختم و وقتي برگشتم خونه كاملا معلوم بود كه ناراحتم.
سارا جان حق با شماست.مادرم بيشتر به خاطر حرف مردم روي من فشار مياره تا اينكه پيشرفت خودم.البته ايندم براش مهمه
چون مدام ميگه جلوي مردم كم ميارم و همچنين خودت هم بعدا پشيمون ميشي وقتي ميبيني همه از تو بالاترند.
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
سلام دوست من
به نظر من همونطور که فکور عزیز گفتن بهتره که این حرفها رو با همسرتون خیلی عنوان نکنید چون در دراز مدت روی ذهنشون اثر میذاره. در عوض سعی کنید محبت دو طرف رو به هم زیاد کنید
اگر راهکارایی رو که تا الان گفته شده یادداشت کنید و یکی یکی به کار ببرید قطعا مشکلتون حل میشه
اصلا همون بهتر که خونواده همسرتون کمکتون نکنن چون این مسئله توقعاتی رو قطعا در آینده ایجاد میکرد. زندگی ای که خودتون میسازید ارزشمندی بیشتری خواهد داشت.
برای درس خوندن هم دیر نمیشه اگر هر دو با هم درس میخوندین خیلی سخت میشد مخصوصا دورۀ ارشد که درسها و پروژه ها خیلی سخت میشه و آدم نیاز داره یکی حمایتش کنه اینجوری تا همسرتون درس میخونن شما حمایتشون میکنین و وقتی هم که شما درس بخونین ایشون حامی شما خواهند بود.
این مشکلتون خیلی بزرگ نیست ولی بدونید که هر حرکت اشتباهتون و تحت تأثیر حرف دیگران قرار گرفتن میتونه یه زخم تو دل خودتون یا همسرتون ایجاد کنه که بعدها در زندگیتون ایجاد مصیبت کنه
در آخر یه نکتۀ دیگه رو هم بگم : میتونید از فیلتر ذهنی استفاده کنید. این قابلیت رو دارید؟
اگر که این توانایی رو ندارید سعی کنید که در خودتون پرورش بدید در زندگی خیلی میتونه بهتون کمک کنه
توی زندگی خودم یکی از عواملی که تنش رو کم میکنه همین قابلیته که من در خودم افزایش دادم
فیلتر ذهنی یعنی اینکه : حرفای تکراری و حرفایی که بار منفی داره رو اصلا نشنوین. این قابلیت رو خانوما میتونن به راحتی کسب کنن.
وقتی که کسی شروع میکنه به زدن حرفایی که هیچ بار مثبت و هیچ نکتۀ قابل تفکری نداره ذهنتون رو روی یه مسئله دیگه متمرکز کنید و به یه جای دیگه و یه چیز خوب فکر کنید.
این که میگم خودم تجربه ش کردم. بار منفی رو بر ده تقسیم میکنه. امتحان کنید
امیدوارم قوی و درست عمل کنید.
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
شوهرم با مادرم صحبت كرد درباره ي اين موضوع.
نميدونم مادرم قانع شد يا نه.
شوهرم گفت كه ما ميخوايم روي پاي خودمون بايستيم و اصلا انتظار كمك از خانواده ام رو ندارم.به مادرم گفت كه اگر خانواده ام
بخوان كاري برامون انجام بدن تا اخر عمر منتشون روي سرمون هست.گفت فقط برامون دعا كن كه خدا به خودمون توانايي بده كه به چيزهايي كه ميخوايم برسيم.
اميدوارم كه ديگه مامانم تكرار نكنه چون خودم خيلي نسبت به اين موضوع حساس شدم و فكر ميكنم اگر ديگه چيزي بگه مدتي باهاش رابطه ام رو قطع كنم .اخه ديگه خستم كرده.
مادرم فقط داره خودش و خودم رو ناراحت ميكنه.
اميدوارم قانع شده باشه.
اصلا نميتونم نسبت به حرفاي مادرم بي تفاوت باشم .
حرفهاي مادرم واقعا منو ناراحت ميكنه و حس بدي نسبت به شوهرم و خانوادش بهم دست ميده كه در زندگيم تاثير منفي داره.
مشکل ما مصداق این ضرب المثل هست که شاه می بخشه اما وزیر نه.
من بیخیال شدم مادرم دست از سرم بر نمیداره.
هر روز اعصابم سر این موضوع خورده.
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
سلام.گلم منم یه مشکل تقریبا عین مشکل تو دارم.مامانم با ازدواج با شوهرم مخالف بود و الان که 8 ماهه از عقدمون میگذره روزی 1000 بار میگه خریت کردی باهاش ازدواج کردی. من که گول حرفاتو خوردم و راضی شدم.به همه خاله هام هم هر روز میگه ازش خوشم نمیاد چون پول به اندازه کافی نداره.بخدا کمن از شوهرم راضیم باهاش خوشبختم اما مامانم هرر وز میگه خودتو بدبخت کردی.شاید باورت نشه اما کار هر روز من شده گریه. هیچ لذتی از دوره عقدم تا حالا نیردم.شوهرم لسیانس داره و توی مرکز بهداشت کار میکنه.اما مادرم اذیت میکنه.میگه من یه داماد بهتر میخاستم جلوی فامیل تو آبرومو بردی.حتی تو خونه با منو شوهرم زیاد حرف نمیزنه.
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
لطفا" در تایپک های تاریخ گذشته پست ارسال نکنید، توجه به تاپیکهای زنده موجب میشود،زحمات شما بی ثمر نباشد
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
سلام عزیزم
اول اینکه من توی دانشگاه سراسری لیسانس گرفتم، اما برای فوق مجبور شدم بروم آزاد. واقعا قابل مقایسه نیست و الان از اینکه یکسال صبر نکردم تا شانسمو برای سراسری امتحان کنم خیلی پشیمونم.عملا مدرک فوق لیسانسم به هیچ دردی نمی خوره. تازه مدرک لیسانسم رو هم یه جورایی ضایع کرده. خلاصه اینکه به نظر من نه به خاطر پولش بلکه به خاطر اعتبار و محیط مناسب سعی کن که سراسری قبول بشوی.
نکته دوم اینکه به هیچ عنوان توی مکالمات با مادرت بهش اجازه نده تا قر بزنه.تا خواست شروع کنه موضوع رو عوض کن یا مثلا اگه تلفنی باهاش حرف می زنی بگو باید بروم و کار دارم و تماس و قطع کن.
چون هر چقدر هم که سعی کنی نمی تونی بی تفاوت باشی و این حرفا تاثیر خودشون رو می گذارند و هر روز با این حرفا انرژی منفی می گیری و به زندگی دلسرد می شی
RE: مادرم از دست خانواده ي شوهرم شاكيه.من چه كار كنم؟
دوستان خيلي متشكرم.
يه روز خيلي اعصابم بهم ريخته بود و دوباره مادرم شروع كرد به زدن همون حرفا.
من ديگه كنترل اعصابم رو از دست دادم و با مادرم دعوام شد.
خيلي ناراحت شدم و
مادرم هم ناراحته از دست من.
ميگه از سر دلسوزي و فقط به خاطر خودت ميگفتم و گرنه كه سودي براي من نداره.
ميدونم مادرم درست ميگه ولي واقعا تاثير منفي روي من ميگذاشت و عصبي ميشدم.