-
نجار زندگیت کیست؟!!
:72:
نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد. یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت. پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند.
صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند، اما نجار برحرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد. سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد، از او خواست تا به عنوان آخرین کار، ساخت خانهای را به عهده بگیرد.
نجار در حالت رودربایستی، پذیرفت در حالی که دلش چندان به این کار راضی نبود. پذیرفتن ساخت این خانه را برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود.. برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بیدقتی، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت، کار را تمام کرد.
او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد. صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد. زمان تحویل کلید، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیهای است از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار، یکه خورد و بسیار شرمنده شد. در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن به کار میبرد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن به کار میبرد. یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد.
این داستان ماست.
ما زندگیمان را میسازیم. هر روز میگذرد. گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساختهها زندگی کنیم.
اگر چنین تصوری داشته باشید، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم.
فرصتها از دست میروند و گاهی بازسازی آنچه ساختهایم، ممکن نیست.
شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود. یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود. مراقب سلامتی خانهای که برای زندگی خود میسازید باشید.
منبع : http://www.cloob.com/profile/blog/one/username/asiehka/logid/595190/redirectkey/59b539fd1a98168e2b86cdb3b9dd6a69
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
طاهره خانم خيلي تاثير گذار بود . ممنونم از مطالب خوب و قشنگتون
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
ممنون خیلی عالی بود...
نجار خوب بودن مهارت می خواد
:72:
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
:72:
پایش عملکرد
پسر کوچکی وارد داروخانه شد، کارتن جوش شیرنی را به سمت تلفن هل داد. بر روی کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ای هفت رقمی.
مسئول دارو خانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد. پسرک پرسید،" خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن ها را به من بسپارید؟" زن پاسخ داد، کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد."
پسرک گفت:"خانم، من این کار را نصف قیمتی که او می گیرد انجام خواهم داد". زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد،" خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم، در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت." مجددا زن پاسخش منفی بود".
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مسئول داروخانه که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...از رفتارت خوشم میاد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری بهت بدم"
پسر جوان جواب داد،" نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم رو می سنجیدم، من همون کسی هستم که برای این خانوم کار می کنه"....
واقعا چقدر خوبه گاه گاهی ما نیز عملکرد خودمون رو در قبال دیگران بسنجیم... رفتارهامون،کارهامون،صحبته امون و...
منبع :http://rouhollah.persianblog.ir/post/54/
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
سلام طاهره جان داستانهايي كه نوشتيد بسيار زيباست ولي به نظر من بهتره توي تاپيكي كه قبلاً در اين باره ايجاد شده بود مي ذاشتين.
اينم لينكش
فقط گلچين داستانهاي كوتاه و آموزنده
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
سلام به همگی :72:
خوشحالم که این موضوع مورد توجه شما دوستان خوبم قرار گرفته :227::16:.
parmis08 عزیر:72::43:
حق با شماست . بی دقتی منو ببخشید .این تاپیک رو حتما جابجا می کنم .
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
سلام
واقعا جای پلاگین تشكر خالیه.
آقای مدیر پس چی شد این پلاگین تشكر!!!!
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
سلام
با اجازه طاهره جون
جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد.
جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد. به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت.
روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال وی را جویا شد و دانست که جوان ، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست. در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند. جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد .
همین که پادشاه از آن مکان دور شد ، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نا معلوم رفت. ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند. بعد از مدتها جستجو او را یافت. گفت: (( تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آنگونه بی قرار بودی ، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست ، از آن فرار کردی؟ ))
جوان گفت: (( اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود ، پادشاهی را به در خانه ام آورد ، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانه خویش نبینم؟ ))
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
با سلام
ممنون دوستان خیلی جالب و مفید بود
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
از طاهره و الهه آب عزیز تشکر می کنم..
:72:
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
ممنون دوستان متن های جالب وآموزنده ای بود.
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
سلام به نظر منم جالب بود اما گاهی بعضی از ما ها به خاطر غرور و خودخواهی و یا ترس از رفتارهایی که انجام دادیم می ترسیم از اینکه عملکردهای خودمون رو پالایش کنیم
ممنونم از داستانهای جالبت
-
RE: نجار زندگیت کیست؟!!
واقعا جا داره به خاطر متن قشنگتون ازتون تشکر کنم