کمک به بهبود زندگی خواهرم

سلام ب همگي دوستان واعضا ومشاورين محترم.
زندگي خواهرم خيلي ذهنمو مشغول کرده ازتون ميخوام کمکم کنيد تابدونم چکارميتونم براش بکنم.2سال پيش خواهرم طلاق گرفت بچه 2سالش پيش خودش بود تااينکه برسر مسائلي 1سال پيش شوهر سابقش خواهرزادم رو پيش خودش برد وچندماه بعداز اون خواهرم ازدواج کردشوهر سابقش ب محض شنيدن ازدواج خواهرم اونو از ديدن بچه اش محروم کرد البته ما دريک شهرستان وشوهر سابق خواهرم هم درشهرستاني ديگه زندگي ميکنه وباماخيلي فاصله داره.حالا خواهرم1سال هست که بچه اش رو نديده وافسردگي گرفته تاحدودي.ميگه شوهر دومم خيلي خيلي خوبو با محبته وخيلي دوستش دارم اما زندگي ديگه براي من جذابيتي نداره ديگه هيچ چيز برام خوشايند نيست.
چندين بار بهش گفتم که بذار بچه دارشين 1بچه ميتونه سرتو گرم کنه تا کمتر ب بچه اولت فکر کني اماميگه وقتي از زندگي بدم مياد وقتي نتونستم براي بچه اولم مادري کنم چطور ميتونم ب بچه دوم فکر کنم.و1مشکل ديگه اي هم که هست اينه که خواهرم ميگه در ازدواج دومش در رابطه نزديکي با همسرش اذيت ميشه واين رابطه اصلا براش خوشايند نيست قابل ذکر که قبلا اينطوري نبوده.
حالا ازتون ميخوام مشاورين کمکم کنيد تابدونم بهترين راه براي بهترشدن زندگي خواهرم چيه.ممنون

خوب بچه رو ببینه ، اگر نمی زاره قانون راحت می تونه حقش رو بگیره

سلام

نقل قول:

---

مشکل ديگه اي هم که هست اينه که خواهرم ميگه در ازدواج دومش در رابطه نزديکي با همسرش اذيت ميشه واين رابطه اصلا براش خوشايند نيست

---

یعنی چی ؟ بیشتر توضیح بدین

در مورد بچه همونطور ک آقا داود فرمودن از راه قانونی شاید بشه اقدام کرد

ممنونم دوستان
بله از راه قانونی میشه اما شوهرسابقش گفته که میخوام فراموشت کنه تابهتر باموضوع کنار بیاد چون وقتی تورومیبینه شروع به بهانه گیری واذیت کردن میکنه.وهم اینکه ازخواهرم اتو داره وتهدیدش میکنه که اگه بخوای اقدام کنی ابروتو پیش همه میبرم.
ودر مورد رابطه نزدیکی منظورم روابط جنسی بود که خواهرم میگه در ازدواج دومش از اینجور روابط چندشش میاد.من بهش پیشنهاد کردم بره پیش ی مشاور اما میگه کمکی بهش نمیکنه.راستش خواهرم کمی توداره و زیاد بهم چیزی نمیگه واین برداشت خود من از بعضی حرفهاش هست که احتمالا هنوزم همسر سابقشو دوست داره وهمسر دومشو بعنوان یک دوست دوستش داره.وفکر میکنم مث شادی خوشبخت شاید بخاطر کم نیاوردن همسر دوم رو انتخاب کرده.از لحاظ دیدگاه ب همسر کمی مانند شادی خوشبخت فکر میکنه وهمسر سابق رو سرتر از همسر فعلیش میبینه وقابل ذکره که همسر دومش باشناختی که من ازش دارم ازلحاظ رفتار باهمسر خیلی بهتر از همسرسابقشه وخود خواهرم اینو تایید میکنه.مشکلش کمی شبیه مشکل شادی خوشبخت اما باتفاوت وجود 1بچه ودوست داشتن همسر فعلی.

- - - Updated - - -

ممنونم دوستان
بله از راه قانونی میشه اما شوهرسابقش گفته که میخوام فراموشت کنه تابهتر باموضوع کنار بیاد چون وقتی تورومیبینه شروع به بهانه گیری واذیت کردن میکنه.وهم اینکه ازخواهرم اتو داره وتهدیدش میکنه که اگه بخوای اقدام کنی ابروتو پیش همه میبرم.
ودر مورد رابطه نزدیکی منظورم روابط جنسی بود که خواهرم میگه در ازدواج دومش از اینجور روابط چندشش میاد.من بهش پیشنهاد کردم بره پیش ی مشاور اما میگه کمکی بهش نمیکنه.راستش خواهرم کمی توداره و زیاد بهم چیزی نمیگه واین برداشت خود من از بعضی حرفهاش هست که احتمالا هنوزم همسر سابقشو دوست داره وهمسر دومشو بعنوان یک دوست دوستش داره.وفکر میکنم مث شادی خوشبخت شاید بخاطر کم نیاوردن همسر دوم رو انتخاب کرده.از لحاظ دیدگاه ب همسر کمی مانند شادی خوشبخت فکر میکنه وهمسر سابق رو سرتر از همسر فعلیش میبینه وقابل ذکره که همسر دومش باشناختی که من ازش دارم ازلحاظ رفتار باهمسر خیلی بهتر از همسرسابقشه وخود خواهرم اینو تایید میکنه.مشکلش کمی شبیه مشکل شادی خوشبخت اما باتفاوت وجود 1بچه ودوست داشتن همسر فعلی.

علت طلاق خواهرتون از همسر قبلیش چی بود؟

همسر سابق خواهر شما حرف اشتباهی زده و همین یک سال هم که فرزندش رو ندیده آسیب های بسیار جدی به کودک رسیده. توصیه اینه که خواهر شما بره با یک وکیل مشورت کنه و ببینه چه راه حل های قانونی وجود داره. برای مشکلات فعلیشون و بچه دار شدن هم ایشون نیاز به مشاوره داره و اینکه شما به عنوان واسطه از ما در اینجا مشاوره بگیرید و بهش انتقال بدید کمکی به حال خواهر شما نمی کنه. ایشون باید خودش بره و همراه با همسرش مشاوره بگیره.

سلام ممنونم دوستان بخاطر راهنماییتون.
همسرسابق خواهرم از اول باخانوادمون برسر مسائل کوچک مشکل داشت البته ايشون حتي باخودشون هم مشکل دارن هميشه در تلاطم هست وارامش ندارد وچشم چران بتمام معنا.چندين بار هم فهميديم که در نبود خواهرم زنان فاسدي را براي انجام کارهاي کثيفش بخانه اش برده بود اواخر زندگيشان هيچ توجهي مخصوصا از لحاظ جنسي به خواهرم نداشت وهمين باعث اشتباه خواهرم شد.بعد از ان دعواهاي پياپي واخرش هم جدايي.
sinead عزیز همون طوری که توضیح دادم خواهرم بخاطر تهدید همسرسابقش جرات نمیکنه اقدام قانونی بکنه ودر این بین فقط میسوزه.پس بنظرشما من چطور میتونم کمکش کنم؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط تپش قلب

سلام ممنونم دوستان بخاطر راهنماییتون.
همسرسابق خواهرم از اول باخانوادمون برسر مسائل کوچک مشکل داشت البته ايشون حتي باخودشون هم مشکل دارن هميشه در تلاطم هست وارامش ندارد وچشم چران بتمام معنا.چندين بار هم فهميديم که در نبود خواهرم زنان فاسدي را براي انجام کارهاي کثيفش بخانه اش برده بود اواخر زندگيشان هيچ توجهي مخصوصا از لحاظ جنسي به خواهرم نداشت وهمين باعث اشتباه خواهرم شد.بعد از ان دعواهاي پياپي واخرش هم جدايي.
sinead عزیز همون طوری که توضیح دادم خواهرم بخاطر تهدید همسرسابقش جرات نمیکنه اقدام قانونی بکنه ودر این بین فقط میسوزه.پس بنظرشما من چطور میتونم کمکش کنم؟

---

باید سعی کنید با شوهر خواهرتون مذاکره کنید ، البته اون هم نه شما ! بلکه یه مرد
هیچ راه دیگه ایی نیست جز اینکه با سیاست جلو برید

اقای داود دوست عزیز ممنون
راستش تاحالا چند نفرمرد از فامیل وساطت کردن باهاش حرف زدن اما گفته سرم بره اجازه نمیدم ببینتش.هممون واقعا مستاصل هستیم نمیدونیم چکار کنیم.مابیشتر فکرمیکنیم که چون هنوزخواهرم رو دوست داشت وبخاطر ازدواج خواهرم میخواد زندگی رو بکامش تلخ کنه اما خود این اقا 1ماه بعد از طلاق ازدواج کرد وخواهر من یکسالونیم بعدش" یعنی انتظار داشت خواهرم تا اخر عمر مجرد بمونه.بااینکه خواهرم گناه کار بود اما اگه کم محلی شوهرش نبود راه خطا نمیرفت واین اقاصدبرابر بدتر گناه کار بود این اقا یک مرد زناکار بود وخواهرم فقط بایک مزاحم تلفنی دوست شد حالاخواهرم بخاطر ترس از عابروش بایدبسوزه این چ عدالتیه.چطور خدا روخوش میاد که اون مرد باخوشی زندگی کنه وخواهرم هر لحظه زندگیش به این فکر باشه که بچه اش چی خورد گرسنه هست زیر دست نامادری اذیت میشه یا نه و....
زندگی خواهرم تمام دغدغه فکریم شده به هر حال ممنونم از همفکریتون

- - - Updated - - -

اقای داود دوست عزیز ممنون
راستش تاحالا چند نفرمرد از فامیل وساطت کردن باهاش حرف زدن اما گفته سرم بره اجازه نمیدم ببینتش.هممون واقعا مستاصل هستیم نمیدونیم چکار کنیم.مابیشتر فکرمیکنیم که چون هنوزخواهرم رو دوست داشت وبخاطر ازدواج خواهرم میخواد زندگی رو بکامش تلخ کنه اما خود این اقا 1ماه بعد از طلاق ازدواج کرد وخواهر من یکسالونیم بعدش" یعنی انتظار داشت خواهرم تا اخر عمر مجرد بمونه.بااینکه خواهرم گناه کار بود اما اگه کم محلی شوهرش نبود راه خطا نمیرفت واین اقاصدبرابر بدتر گناه کار بود این اقا یک مرد زناکار بود وخواهرم فقط بایک مزاحم تلفنی دوست شد حالاخواهرم بخاطر ترس از عابروش بایدبسوزه این چ عدالتیه.چطور خدا روخوش میاد که اون مرد باخوشی زندگی کنه وخواهرم هر لحظه زندگیش به این فکر باشه که بچه اش چی خورد گرسنه هست زیر دست نامادری اذیت میشه یا نه و....
زندگی خواهرم تمام دغدغه فکریم شده به هر حال ممنونم از همفکریتون

چه مدرکی دست شوهر سابقشه که با اون تهدید می کنه ؟
به نظرتون با توجه به شناختی که ازش دارین تهدیدش رو عملی می کنه ؟
در هر حال قانون از مادر این کودک حمایت می کنه و اجازه دیدار به اون ها رو خواهد داد. اما مشکل زندگی خواهر شما با دیدن نهایتا هفته ای یه بار حل نخواهد شد.
اولا خواهرتون باید مشکل ارتباط با همسر فعلیش رو حل کنه و دوما اینکه حضور یه بچه دیگه خواه ، ناخواه می تونه خلاء احساس عاطفی خواهرتون رو برطرف کنه .
موفق باشی.

اسمانی عزیزبله یجورایی داره و عملی میکنه والبته حتی اگه مدرکی نباشه مردم دوست دارن باور کنن تا سوژه ای برای غیبت هاشون باشه.وتو جامعه ما مردا اگه گناه بزرگی کنن بچشم نمیاد اما زنها حتی اگه یک خطا ازشون سربزنه از دید مردم زن خیلی بدیه که با وجود شوهر ارتباط دوستی داشته باشه.منم بهش خیلی اصرار ب اوردن بچه دوم داشتم بهیچ وجه قبول نمیکنه همه زندگیش رو در بچه اش خلاصه کرده میترسم شوهرش بخاطر بیتوجهی وبیمیلی در روابط جنسی کم کم ازش خسته بشه

مشکل خواهر شما فقط ندیدن دخترش نیست.

خواهر شما خیانت دیده.
خواهر شما خیانت کرده ( به اضافه این که همسرش مستنداتی از این خیانت داره مساله را بدتر می کنه. یک ترس همیشگی با خواهرتون هست که یه روزی اینها را رو می کنه )
خواهر شما طلاق گرفته.
یکسال بعد از طلاق به دلیل مشکلاتی (؟) همسرش بچه را پیش خودش برده.
چند ماه بعد از اون دیگه مادر و فرزند همدیگه را ندیدند.

هر کدام از این 5 مورد نیاز به چندین جلسه مشاوره و درمان داره تا فرد بتونه به شرایط عادی برگرده.
مجموعه این عوامل هست که خواهرتون به افسردگی و شرایط امروزیش رسیده.
بهتر هست که به یک مشاور مجرب مراجعه کنه و درمانش را شروع کنه.

در مورد بچه، مشکلی که پیش اومد و پدرش بچه را برد چی بود؟
تصمیم دادگاه و قانون موقع جدایی برای بچه چی بود؟

ممکنه چون خواهرتون ازدواج کرده، همسر سابقش دوست نداره بچه بره خونه مرد غریبه.
می تونید باهاش صحبت کنید و بگید که بچه را بیاره خونه شما و خواهرتون بیاد اونجا پیشش.
اگر از کسی حرف شنوی داره، باهاش صحبت کنه و بهش بگه که این بچه نباید چوب اشتباهات شما دونفر را بخوره.
شما با هم مشکل داشتید یا طلاق گرفتید یا ... بچه را نکنید وسیله لجبازیهاتون با همدیگه.

شیدای عزیزممنون
راستش بعد از جدایی" پسری که باهاش دوست شده بود مزاحمش میشد اذیتش میکرد ودر همون موقع شوهر سابقش اظهار ندامت بخاطر جدایی وازدواج دومش رو بخواهرم میکرد.در این بین خواهرم نام شخصی رو که مزاحمش میشده رو ب شوهر سابقش میده تابه حسابش برسه و از شر طرف راحت بشه.
بزرگترین ایراد خواهرم اینکه همیشه سرخود عمل میکنه چوب اشتباهاتش رو میخوره وهیچوقت درس عبرت نمیگیره تا 1 بار هم شده به حرف کس دیگه گوش کنه خلاصه اینکه همسر سابق به حساب طرف میرسه اما مدارکی دستش میاد تا همیشه خواهرمو باهاش بترسونه از اون ب بعد بچه رو میبره و دیگه نمیذاره ببینه.
شیداجان شوهر سابق خواهرم اونقدر مرد زبان نفهمیه که نگو .نمیدونیم تا کی این مشکل ادامه خواهد داشت .
خواهرم از لحاظ روحی واقعا داغونه "تمام تلاشمو میکنم تا راضیش کنم بره مشاوره.اما نمیدونم بخاطر همه این مسائل فایده ای خواهد داشت یا نه

کار همسر سابق خواهرتون که از اعتماد خواهر شما سواستفاده کرده اصلا درست نیست.
خواهر شما احساساتش خیلی زخم خورده است. دو بار به شکل خیلی اساسی همسرسابقش از اعتمادش سواستفاده کرده.
یکبار زمانی که همسرش بود و بهش خیانت کرد.
یکبار هم که بعد از جدایی.

روانشناسی می گفت بچه را تنبیه کنی، دردش کمتر از زمانی است که در هراس تنبیه نگهش داری. مثلا زمانی که مادر می گه بذار بابات بیاد بهش بگم و ...

خواهر شما الان در هراس تنبیه هم هست. این که کی و کجا همسر سابقش ( که بهش ثابت کرده قابل اعتماد نیست ) تهدیداش را عملی کنه.

البته خودش هم اشتباهاتی داشته از جمله خیانت به همسرش و این که بعد از طلاق باز هم به رابطه صمیمی با ایشون ادامه داده و از دوست پسرش به همسر سابقش شکایت کرده و ...


یه راهی پیدا کن بره مشاوره و درمانش را شروع کنه.
حتما فایده داره. شاید صددرصد خوب نشه، ولی بهتر می شه. حداقل مانع بدتر شدنش می شه.

از نظر قانونی وضعیت بچه چگونه است؟ قرار بوده کی نگه داری کنه؟ پدر؟

شيداي عزيز ممنون
حزانت بچه تا7سالگي با مادرش هست.وقراربود پيش خواهرم بمونه تا اينکه اون مسائل پيش امد و ازنظر قانون زن وقتي ازدواج کنه حزانت بچه ب مرد ميرسه.
باتمام اين اوصاف خواهرم وقتي از زندگي گذشته اش ميگه با نفرت ازشوهرسابقش حرف نميزنه.ومن دليلشو نميفهمم
خيلي بهش اصراميکنم براي رفتن پيش مشاور امافايده اي نداره انگار گره اين مشکل بجز خدا بدست هيچ بنده اي وا نميشه.