-
بي مسئوليتي همسر
سلام خدمت همه دوستاي خوب و مهربون همدردي :72:
موضوعي هست كه دوست داشتم با شما دوستان خوب در ميون بگذارم و ازتون راهنمايي بخواهم .
از تون مي خواهم منو راهنمايي كنين كه اشكال از شوهرمه يا من در رفتارهام مشكل دارم .
5 سال است كه ازدواج كردم و تقريبا در تمام اين مدت شاغل بودم و تمام و كمال درامدم رو بي هيچ چشمداشتي تو خونه خرج كردم . در اين مدت مدام شوهرم بهانه مي اورده كه كار نيست و من سر هر كا ري نمي تونم برم و از اين جور بهونه ها ( البته بايد بگم حدود يكسال رفت سركار چون من بيكار بودم و چاره اي نداشت ديگه ) . من در تمام طول اين مدت فقط تحمل كردم و سكوت كردم . تا جايي كه ديدم واقعا دارم منفجر ميشم و ديگه طاقت ندارم .
اين چند وقته ديگه كارش به جايي رسيده كه ميگه پول زياد خرج نكن . لازم نكرده بري فلان چيز رو بخري . الان موقع كرايه خونه دادن ميخواي دست من خالي بمونه .
در طول اين مدت حدود يك سال و نيم من بيكار بودم در اين مدت هم هر چي كه ميشد بفروشي و پولش كني فروخت .
من خيلي باهاش صحبت كردم ولي همين كه شروع مي كنم به صحبت كردن ميگه من مرد خونه ام با من اينجوري حرف نزن دو روزه داري ميري سركار اينقدر منت سرم نذار . اينقدر پولاتو به رخ من نكش .
آنقدر بداخلاق شده كه وقتي باهاش حرف ميزنم ازش ميترسم نكنه يه چيزي طرفم پرت كنه يا حركتي بكنه .
جالب اينجاست كه تا موقعي كه من حرفي نمي زنم و بحثي نمي كنم ، خيلي منو دوست داره عاشقمه و حاضره همه كارهاي خونه رو انجام بده . حرفهاي عاشقونه ميزنه ، از دوران نامزدي مون ميگه .
آخه من نمي دونم چجور آدميه آخه واسه خودشم خرج نمي كنه كه بگم لباس خريده ، يا جايي رفته يا خرجي كرده . واقعا سردرگم شدم . ميدونم تقصير خودمه نبايد اونو تا اين حد بي مسئوليت بار مي آوردم .
تواين مدت خيلي از نظر روحي به هم ريختم . خواهش مي كنم راهنماييم كنيد .
-
RE: بي مسئوليتي همسر
خواهر گرامی هنوز هم سر کار میری ؟
شوهرت چی میره سرکار ؟
مگه مثل سابق درآمدت رو خرج نمیکنی ؟
هر دو کار میکنید و اون میگه خرج نکن ؟
-
RE: بي مسئوليتي همسر
سلام دوست خوبم
اره عزيزم هنوز سركار ميرم .
اون سركار نمي ره .
يك هفته اي هست كه ديگه خرج نمي كنم . نمي دونم درسته يا نه ؟
-
RE: بي مسئوليتي همسر
عزیزم تو این موقعیت که شوهرت سرکار نمیره درست نیست تو هم کاری به خرج و مخارج خونه نداشته باشی .
کارش چیه که گاهی هست و گاهی نیست ؟
خب الان که بیکار شده نگرانه که نتونین اجاره خونه رو بدین برای همین میگه خرجهای دیگه رو بذار کنار .
گاهی شاید مردی بخواد بیکار باشه و مثلا" بخوره و بخوابه اما همیشه اینطور نیست و هیچکس از بیکاری مطلق خوشش نمیاد و خود بیکاری دری میشه برای ورود به مشکلات ریز و درشت دیگه . مسلما" دوست نداره اون تو خونه باشه و تو بری سرکار و براش پول بیاری اما نمیدونم شرایطش چطوره که تو میگی بی مسئولیته .
شاید واقعا" کار مناسب گیرش نیامده .منظورم یک کار با درآمد حلال و آبرومنده البته نه ریاست یک اداره یا شرکت .اما خب انسان صرفا" به خاطر درا»د نباید به هر کاری هم تن بده و حلال و حرام براش مهم نباشه .
البته من کار شوهرت رو تایید یا تحسین نمیکنم برعکس اینکه شوهر آدم بیکار تو خونه باشه خیلی بده و انگیزه کار کردن رو از زن خونه هم میگیره ، باعث کینه و کدورت بین همسران میشه ، رابطه زن و شوهر بهم میخوره و ...اما در هر شرایطی و برای هر انتخابی انسان باید بین بد و بدتر ، بد رو انتخاب کنه تا کار خرابتر نشه .
مثلا" اگر شما هم الان پولهاتو خرج نکنی پس خرج خونه چی میشه ؟ اینجوری شوهرت هم فکر میکنه که تو پولت رو به رخش میکشی و حالا که بهت نیاز داره تو پا پس میکشی و تنعاش میذاری .
اما وقتی خودش کار کنه و درآمدی داشته باشعه میتونی با توافق هر دوتون یا همه ش رو پس انداز کنی برای روز مبادا یا اینکه یه مقدارش رو خرج کنی و مابقی رو پس انداز کنی .
-
RE: بي مسئوليتي همسر
mouod عزيز ممنونم ،
اون قبل از اينكه با من ازدواج كنه تو رستوران كار مي كرده ولي بعد از اين كه با من ازدواج كرد ميگه من از اين كارها خوشم نمي آيد و ميخواهم خودم يه مغازه بزنم . منم بهش مي گم خوب يه مدت وايسا يه جا كار كن تا پولمون جمع بشه بعد ميتوني باهاش مغازه بزني .
يه اخلاقي هم كه داره اينه كه تا وقتي كه پول در خانه هست هيچ تلاشي از خودش نشون نمي ده اما به محض اينكه خيالش راحت شد كه هيچ پولي نداريم و يه قرون پس انداز هم نداريم ميره سركار اون موقع دو روزه كار پيدا مي كنه . همين كارهاش باعث شده نسبت بهش بي اعتماد بشم .
تازه جديدا فهميدم من كه ميرم سركار ميشينه خونه با يه دختره sms ميزنه البته من فقط تا همين حد متوجه شدم .
شماره يكي از دوستامو از تو گوشي من برداشته و چند بار مزاحمش شده . اصلا اين چيزها برام باورنكردنيه .
اصلا نمي دونم چه معني داره از سركار كه ميام ميشينه همه گوشي من رو زيرورو مي كنه اس ام اس ها مو ميخونه .
هر بار هم كه ميگم تو صبح تاشب تو خونه چيكار مي كني ميگه كه اصلا نمي خوام برم سركار . اصلا ازت خوشم نمياد . تو باعث شدي من اينقدر عصبي و افسرده بشم .
جالب اينجاست كه من در تمام طول اين مدت هيچ شكايتي ازش نداشتم و هر از چند گاهي از دردوستي با او وارد بحث مي شدم مي گفتم بيا با هم صحبت كنيم مشكلمون و حل كنيم مشكل تو مشكل من هم هست ميتونيم با مشورت كردن با هم به يه نتيجه اي برسيم . هر بار هم به نتيجه اي مي رسيديم ولي فردا صبحش روز از نو روزي از نو .:302:
ميدونم يه جاي كارم اشتباهه . البته يه چيز ديگه هم بايد بگم و اون اينه كه خيلي بيش از حد به اون بها دادم و هميشه به دنبال راضي نگه داشتنش بودم و ميترسيدم از اينكه نكنه از دست من ناراحت بشه ، نكنه حرفي بزنم يا حركتي بكنم كه باب ميل اون نباشه و اون منو تنها بذاره بره يا طلاقم بده .
-
RE: بي مسئوليتي همسر
بعضی از کارهاشون مثل اساماس بازی با دخترها یا ...نتیجه بیکاریشونه و اینکه کاری ندارن بجز تو خونه نشستن،
و ضمنا، شما باید الان مشکل رو مرحله به مرحله حل کنین،
اول سعی کنین مشکله بی مسئولیتی وسر کار نرفتن ایشون رو حل کنین، بد برین سراغ مشکله اساماس بازیشون یا ...
به نظرم ایشون عادت کرده به این وضعیت،
نمیدونم ممکنه یا نه...
اما باهاش جدی بشینین صحبت کنین،
جدی و منطقی و البته خونسرد...
سعی نکنین چیزی رو بزنین تو سرش یا رو نقاطی که حساسه دست بذارین...
فقط بهش بگین از این وضعیت خسته شدین...
ضمنا، نمیدونم این ممکنه براتون یا نه...
اما یه مدت سر کار نرین، تا با روی خشنه زندگی روبرو بشه...بی پولی رو کامل درک کنه، بفهمه باید جواب صاحب خونه رو بده...
بذارین بفهمه، وظیفشه که هزینههای زندگی رو تامین کنه...
ایشون تا زمانی که شما سر کار بری، احساس امنیت میکنه و لزومی نمیبینه که بره سر کار...
الان هم مطمئنه که اگر پول رو تو خونه خرج نکنی، ۲ روز دیگه که صاحب خونه یکی دوبار بیاد دره خونه، اجاره خونه رو خودتون میدین...
و هوا دوباره آفتابی میشه، روز از نو روزی از نو!
واقعا متاسفم که بعضی مرد ها...
موفق باشین،:72:
کامران
-
RE: بي مسئوليتي همسر
متشكرم جناب كامران
با حرفهاتون موافقم .
من بيشتر مشكل رو در خودم مي بينم . ميشه راهنماييم كنيد .
از دوستان ديگه هم خواهش مي كنم نظر بدهند .
-
RE: بي مسئوليتي همسر
عزیزم هر کسی را بهر کاری ساختن. وظیفه مرد کار کردن و تامین نیازهای همسر و زندگیشه و وظیفه زن نگه داشتن خانه و تامین نیاز های روحی. متاسفانه شما نقش خودتو رو از دست دادین و شدین نقش مرد!
به نظر من نمی تونین یک هو تغییر رویه بدین. باید کم کم دوباره مسئولیت ها رو سر جای خودش بذارین.
-
RE: بي مسئوليتي همسر
سلام
به تالار همدردی خوش امدید
این مشکل بزرگی است که من هم با ان (البته نه به این درجه) روبرو بودم.
قبلا که ایشان کار کردهاند کارشان چی لود؟ منظورم در مدت یکی دو سالی است که اشاره کردید؟
شما چند سال دارید و همسرتان سنشان چه قدر است؟
نحوه اشنایی شما و ازدواجتان چگونه بوده؟
دوست خوبم اگر میل بودید به سوالات پاسخ دهید تا انچه که به نظر و تجربه من کار امد بوده خدمتتان عرض کنم.
اما سعی کنید تا رسیده به شرایط منطقی ارامشتان را حفظ کنید
تا بعد....
-
RE: بي مسئوليتي همسر
دوستاي خوبم ازتون خواهش مي كنم راهنماييم كنين.
امروز تصميم گرفتم بيشتر راجع به مسائلم بنويسم .
من و شوهرم از ابتداي ازدواج بدون حمايت والدين زندگيمون را شروع كرديم و قبل از ازدواج با هم دوست بوديم و در اون مدت پول زيادي به اون قرض دادم . اون سالهاي ساله كه از خونوادش جدا زندگي مي كنه و تو اين مدت روي پاي خودش بوده و كار مي كرده . بعد از اين كه با من آشنا شد منو تشويق كردكه برو سركار و درامد داشته باش كه مجبور نباشي واسه يه قرون پول به مامانت التماس كني .
بعد از مدتي كه سركار مي رفتم . اون كارش رو رها كرد و به بهانه هاي مختلف ديگه سركار نمي رفت و مرتب از من پول قرض مي كرد . قرضي كه هيچوقت برنگردوند . من هم فقط دلم براش ميسوخت و بخاطر اينكه خونواده اي نداشت سعي مي كردم حمايتش كنم . البته من هم هيچوقت به درخواستش نه نمي تونستم بگم و نه گفتن هنوز هم كه هنوزه برام مشكله . بعد از عقدمون هم يكسال بلاتكليف بوديم و او همچنان بيكار بود يه وقتهايي يه جنسي چيزي مي خريد و مي رفت مي فروخت بعد از يكسال با كلي دردسر يه خونه اجاره كرديم و در اون موقع فكر مي كردم كه همه چي تموم شده و از اين به بعد مي رويم سرخونه زندگيمون و اين انگيزه اي ميشه واسش كه بره و با كار و تلاش دنبال كاري بگرده و به عشق خونواده ش كار مي كنه . بعد از به دنيا اومدن دخترمون يه سال مي رفت سركار چون من تو خونه بودم و نمي تونستم برم سركار .
وقتي دخترمون يه خورده بزرگتر شد دوباره شروع كرد به بهانه گرفتن كه با اين كارها آدم نمي تونه زندگيشو بگذرونه اگه تو هم با من كار كني خيلي زندگيمون بهتر مي شه و خلاصه كلي نقشه كشيديم كه من و تو ميريم سركار تا سال ديگه اينقدر جمع مي كنيم باهاش يه خونه بهتر اجاره مي كنيم و خلاصه .......... و همچنان ماجرا ادامه دارد .
تو اين مدت هم با خريد و فروش جنس يه مقدار درآمدي تونست دربياره ولي اصلا خيلي ناچيز بود .
اون چيزي كه بيشتر از همه من رو آزار مي ده اينه كه مي بينم با دوست صميمي من تماس مي گيره و اس ام اس مي زنه . البته دوستم نمي دونه كه اين شماره شوهرمه و مرتب هم ميگه ببين اين مزاحمه چه اس ام اس هايي به من مي زنه .
واقعا ديگه دارم ديوونه مي شم . هر بار شروع مي كنم باهاش صحبت كردن سريع حالت تدافعي مي گيره وسايل خونه رو پرت مي كنه و يه وقتهايي به سمت من حمله مي كنه . واقعا خسته شدم نميدونم چكار كنم .
آيا به نظر شما اين حق من نيست كه بدونم شوهرم صبح تا عصر چكارمي كرده وقتي بهش مي گم چه خبر چه كارها كردي مي گه به خودم ربط داره تو فضولي . يه وقتهايي خيلي بد حرف مي زنه و من واقعا نگران دخترم هستم كه بي تربيت نشه .