لطفا گوسفند نباشید

http://www.hamdardi.net/imgup/11448/...7b070e43ea.jpg

"لطفا گوسفند نباشید" کتابی درباره ی مسائل زندگی است. این کتاب برای تاثیر بیشتر نوشته های خوب خود از زبانی عامیانه استفاده کرده است.

نويسنده :آقاي محمود نامي

کتاب حاضر، صرفا نقل قولی است از زرتشت تا پیامبر، از سقراط تا آندره ژید و از شریعتی تا آنتونی رابینز .

جملاتی از این کتاب

ـــ به خاطر بسپار:هرگاه ما چيزي را نفهميم، آن را تصادفي يا اتفاقي مي ناميم، در حالي كه هيچ جز تصادفي در دنيا وجود ندارد
ــــ به خاطر بسپار: ما، تار و پود بدبختي را خود مي بافيم و نام آن را مي گذاريم : سرنوشت
ــــ به خاطر بسپار: هرجا كه ژرف ترين درد است ، عظيم ترين آموزش را به همراه دارد
ــــ به خاطر بسپار: كسي كه راه غلطي را مي رود، بيشتر شانس آن را دارد كه به راه درست آيد. تا كسي كه راه درست را غلط مي رود
ــــ سوال از مايكل جردن ستاره بسكتبال سياهپوست آمريكا علت موفقيت شما چيست ؟ جواب : من حاضر نيستم در هيچ كاري به مقام دوم قناعت كنم
ـــ به خاطر بسپار:هولناك ترين ناباوري ، ناباوري نسبت به خودتان است
ــــ با خود بخوان : در زندگي ام شكست وجود ندارد ، تا زماني كه از چيزي درس گرفته باشم
ــــ از اوقاتي كه "بله" مي گوييد ولي در واقع منظورتان "نه” است آگاه باشيد
ــــ به خاطر بسپار: شكست ، يا مي شكند يا شكسته مي شود.. بستگي به شما دارد
ــــ يادت باشد : ديگران را آزاد بگذار، آزاد در پذيرفتن تو .. آزاد در روي برگردانيدن از تو
ــــ به خاطر بسپار: كساني كه نمي توانند گذشته را به ياد آورند ، محكومند كه آن را تكرار كنند[/b]

پیشنهاد می‌کنیم این دست نوشته را به عنوان یک کتاب درسی بخوانید نه برای سرگرمی.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

آموختن آسان نيست
خستگي هر آن در كمين است
آزرده مي شوي ، احساس شكست مي كني
شك مي كني كه رها كني و بگذري
مي خواهي بركناره روي و وانمود كني كه اتفاقي نيافتاده
اما نه !
تو بازنده نيستي كه يك مبارزي
پيش از آن كه برنده باشيم بايد بازنده باشيم
بايد گاه بگرييم تا بتوانيم روزي بخنديم
بايد آزرده باشيم تا روزي توانمند باشيم
اگر پيوسته بكوشي و ايمان داشته باشي
در پايان پيروزي از آن تو خواهد بود

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

انسان نمی تواند
به آسمان نیندیشد!
چگونه می تواند؟!
مگر انسانهایی که
عمر را بی چرا،
به چریدن مشغولند
و
سر به زمین فرو برده اند
و پوزه در خاک دارند
و غرق در آب
و علف اند
اینها که "گوسفندان" دو پایند!

دکتر علی شریعتی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ani

انسان نمی تواند
به آسمان نیندیشد!
چگونه می تواند؟!
مگر انسانهایی که
عمر را بی چرا،
به چریدن مشغولند
و
سر به زمین فرو برده اند
و پوزه در خاک دارند
و غرق در آب
و علف اند
اینها که "گوسفندان" دو پایند!

دکتر علی شریعتی

---

با تشکر از آنی گرامی،مطالب ارسالی شما بسیار عالی بود؛یعنی حرف نداشت

آیا تاکنون و در طول تاریخ، گوسفندان یک بار از خود یا از کسی که آن ها را می کشد پرسیده اند که چرا چنین می کنید ؟! اینکه از خود پرسیده اند یا نه را نمی دانم ولی نشانی ای در دست نیست که ثابت کند یک گوسفند در طول تاریخ اندوهناک اش، یکبار چنین پرسشی را مطرح ساخته باشد که :

ای انسان چرا مرا می کشی؟ آخر من هم می خواهم زنده باشم و زندگی کنم! هنوز آرزو دارم و می خواهم ازدواج کنم و بچه درا شوم و در صحرا بچرم و کیف کنم و ... !

نه اشتباه نکنید ! قصد ندارم درباره ی عید قربان یا حقوق حیوانات سخن بگویم. می خواهم بگویم بیایید گوسفند نباشیم !

همان طور که گفتم هیچ نشانی در دست نیست که گوسفندان یکبار هم دلیل کار ما انسان ها را پرسیده باشند! شاید نمی توانند یا شاید می پرسند و ما نمی فهمیم ! ولی در هر حال انسان تا این لحظه به گوسفندی بَر نخورده است که پرسش گر باشد. با دلیل اش کار ندارم.

ولی ما انسان ها که می توانیم پرسش گر باشیم. ما که می توانیم برای کارهایی که دیگران یا حتی خودمان انجام می دهیم در پی دلیل باشیم. هم توانایی اش را داریم هم می توانیم بیان کنیم و دیگران هم بفهمند و وادار با پاسخ گویی شوند. پس چرا چنین نمی کنیم ؟

البته این که بگوییم همه انسان ها چنین نمی کنند نادرست است. درست اش این است که بگوییم بسیاری از انسان ها در مورد بسیاری از اتفاقات و رفتار ها و سخنان و ... پرسش گر نیستند. چرا ؟ مگر در این موارد انسان گوسفند است ؟!

پس بیایید هماره پرسش گر باشیم و دید انتقادی داشته باشیم. به همه مسائل. با هر سخنی روبرو شدیم از خود بپرسیم چرا؟ چرا زمین گرد است؟ چرا سیب گرد است؟ چرا باید غذا خودر؟ چرا نباید دزدی کرد؟ چرا باید نماز خواند یا روزه گرفت یا دین دار بود یا ...

پس سخن امروز من این است: اندیشه ی انتقادی داشته باشید و پرسشگرانه به مسائل نگاه کنید. هر سخنی را نپذیرید. برای هر ادعایی دلیل و مدرک بخواهید.

من نمی دونم چرا دوست دارم از زاویه ی دیگه به بعضی مشهوریات نظر کنم .

کی گفته گوسفند ، سئوال نمی کنه ؟!!! ، اعتراض نمی کنه ؟!!!و به تصور ما از کار ما آدمها صداش در نمیاد ؟؟!!!!، این تصور ماست . چون جز آنچه به زبان ما یا به روش ما بیان نمیشه رو درک نمی کنیم ، و فقط اونچه درکش برامون آسان باشه و زبانی را که با زبان ما قرابت داشته باشه را می فهمیم و اگر موردی غیر از این باشه او را فاقد درک و فهم آنچه خود می فهمیم و می دانیم می بینیم .

آیا شما ندیده اید گوسفندی که می خواهند بگیرند و برای ذبح ببرند ، تقلا می کند تا از دست شکار چیش فرار کند ؟!!
آیا وقتی او را به زمین می زنند تا سر ببرند را ندیده اید ، که چه دست و پایی می زند و چقدر تقلا می کند که بر قصاب چیره شود ؟؟ ، ندیده اید حتی بعد از اتمام کار چاقو و بریده شدن سرش باز هم می خواهد به حیات ادامه دهد و دست و پا می زند و.... .؟؟

من دیده ام این صحنه را و برای همین دوست ندارم در لحظات ذبح باشم ، چون صدای اعتراضش را به گوش جان می شنوم .

تا بوده گوسفند مظهر مظلومیت بوده و این که از آرامی و صبر و سر براهی و بی دفاعیش گرگ در کمین و زور گو و قدرت مند سوء استفاده می کند و و در پی دریدنش است ، بوده . و از این رو نیاز به مراقب داشته .

راستی چرا فکر نمی کنیم اگر به تصور ما گوسفند ساکت است و نمی پرسد ، از این است که می داند و می فهمد . چرا ما سکوت و نپرسیدن را لزوماً با نفهمی قرین می سازیم ، رفتار ، گویای این است که خاموشی و حرف نشان چیست ، نه زبان . و حقیقتاً هم این همه توجه ما به این که زبان چه می گوید ، هم در شناخت ما را به خطا می برد ، هم خوب سخن گفتن و در قید عمل نبودن شده فضیلت غالب و از همین فرهنگ زبان و بیان مداری است که رسیده ایم به دو صد گفته هایی که نیم کردار در آنها نیست .

می دانم تاپیک معرفی کتابی را در بر داشت و کیوان هم دیدی از گوسفند مطرح کرد . منم خواستم بگم دوستان نگاهی نقادانه به چنین نگاه هایی که از عرفیات در یافتمان شده داشته باشیم و از این رو این کتاب را هم به دید نقادانه بخوانیم .

نهایتاً این که بیایید :
گوسفند را طور دیگر ببینیم ، شاید برسیم به این که دیگر نگوییم گوسفند نباش . و از گوسفند آموزه ای دیگر بیابیم .

وَ لا تَقفُ مَا لَیسَ لَکَ بهِ عِلمٌ...........سوره مبارکه اسراء - آیه شریفه 36

هرگز آنچه را که علم و اطمینان نداری قبول نکن

يسبح لله ما فى السموات و ما فى الارض ............( با عرض پوزش سوره و آیه ش یادم نیست ).

آنچه در اسمانها و زمین است خدا را تسبیح میکند.


گوسفند یک حیوانه که خدا را تسبیح میکنه به زبان خودش که برای ما قابل فهم و درک نیست اما پیامبر خدا حضرت سلیمان (ع) میتونست زبان حیوانات رو متوجه باشه و باهاشون صحبت کنه . پس همونطوری که ما برای هر رفتار و سخنی دلیلی میخوایم حتما" گوسفند هم دلیل قربانی و ذبحش رو از خدای خودش سوال کرده و پاسخ هم گرفته چون اون هم به تسبیح خدا مشغوله

گوسفند نباشیم اسم کتاب است ( البته هدف نویسنده در انتخاب نام دقیقا یعنی انسان باشید و قابلیت و توانایی های خود را دست کم نگیرید و درست باشید ).

مهم این است که به عنوان انسان و اشرف مخلوقات کاری نکنیم که خدا از کرده و آفرینش ما پشیمان بشه .

گوسفند دروغ نمی گوید. دزدی نمی کند . چشم به نامحرم ندارد و....حداقل کار خودش را درست انجام می دهد اگر قرار باشد شیر بدهد شیر می دهد و...... نه مثل بعضی از انسانها که واقعا اگر مسئولیتشان برای مفید بودن تنها شیر دادن باشد همین یک کار را هم درست انجام نمی دهند و معلوم نیست در سرشان چه می گذرد .

آني عزيز ممنون از تاپيك خوبت و معرفي كتاب....
دوستان عزيز ممنون بخاطر نظرات جالبتون.... طرز برداشتهاي مختلفتون آدم رو به فكر فرو ميبره....

و حالا يه سوال ....
لطفا هركس با ديد و نگرش خودش جواب بده...

"آيا محيط اطراف و شرايط زندگي نقشي در گوسفند شدن اجباري ما نداره؟؟؟"
ميشه بهش غلبه كرد نه ؟؟؟ به چه قيمتي؟؟؟؟
من نميخوام گوسفند باشم....
اما وقتي اطرافمو ميبينم و عكس العملهاي خودمو در مقابل اعمال ديگران ميبينم احساس ميكنم شبيه گوسفندم....
و وقتي بهشون عكس العمل نشون ميدم و باهاشون ميجنگم متهم ميشم به خيلي چيزا....
چه در محيط كار.... چه ارتباطات خانوادگي .... دوستيها و پيشنهادات مقبول و غيرمقبول....
واقعا اشكال كار كجاست؟؟؟ مشخصه در خود منه...
من كاره درستو انجام ميدم و عكس العمل نشون ميدم....
چون گوسفند نيستم "انسانم"..... اما ايراد از نوع "عكس العمل" منه ....

آني عزيز و دوستاي عزيزم....
دوست دارم بيشتر در اين مورد صحبت كنين....
و اينكه راهكار جدي و درست چيه؟؟؟ و واقعا ميشه اصلا گوسفند نبود ؟؟؟؟
دستكم بايد به ديگران نشون بديم كه گوسفند نيستيم تا اونا هم فكر سلاخي به مغزشون خطور نكنه!!!
آره يا نه؟؟؟
كيوان عزيز فكر كردن زيادي و ايجاد سوالات متفاوت . وقتي خيلي زيادتر از معمول بشه و كسي نباشه كه بهشون جواب درست بده دردسر ساز ميشن.... و بلاخره آدمو وادار به سكوت ميكنن.... يه سكوت تلخ....

"آيا محيط اطراف و شرايط زندگي نقشي در گوسفند شدن اجباري ما نداره؟؟؟"
ميشه بهش غلبه كرد نه ؟؟؟ به چه قيمتي؟؟؟؟

دو فاکتور
1-محیطی
2- فردی
کاملا در ایفای چنین نقشی می تواند حایز اهمیت باشد . ( البته بایدبه خواست و توانمندی شخصی و فردی هم توجه داشت )

دقیقا اطرافیان و محیط زندگی انسان نقش مهمی در گوسفند بودن و یا نبودن دارند چرا که بعضی از گروهها باضافه محیط کاملا دوست دارند نقش چوپان و سگ گله و گرگ درنده را بازی کنند و اما در بعضی گروه ها هم شما ابدا نمی توانید چنین نقشی بازی کنید آنها از شما توقعات بیشتری دارند و بر چهارچوبهای انسانی و توانایی های شما به عنوان فرد و انسان متکی هستند . اما این مهم نیست ما در چه گروهی قرار داریم مسئله خاصت شخصی خودمان است و حق انتخابی که انسان را از سایر موجودات متمایز میکند .

اما به هر حال ما با توجه به نوع جامعه و فرهنگ گاها به جبر وادار به همرنگی با محیط پیرامون هستیم اما نه آنچنان که فهم و شعور و درک شخصی ما را زیر سئوال ببرد و متزلزل کند .

شما به عنوان فرد توانایی های اندیشمند بودن دارید و تصمیم گیری نهایی برای گوسفند بودن و یا گوسفند نبودن با خود شماست .

من نميخوام گوسفند باشم....

خوشحالم .من هم دوست ندارم گوسفند باشم . این خبر فوق العاده ای است و این یعنی شما انسان پویا و اهل تفکری هستید و هر لحظه پیشرفت خواهید کرد و با تغییرات و مدیریت بر روی اندیشه و روان و محیط و اطرافیان تاثیر مثبت می گذارید . ( البته اگر اطرافیان دلشان بخواهد گوسفند باشند شما نمی توانید نقش به سزایی داشته باشید )


اما وقتي اطرافمو ميبينم و عكس العملهاي خودمو در مقابل اعمال ديگران ميبينم احساس ميكنم شبيه گوسفندم....

دور از جون . شکسته نفسی است یا یک مشگل ؟!!! من گمان نمی کنم شیرین جون ما شباهتی به این موجود داشته باشد . همین اندازه ای که متوجه هستید که ایفای نقش گوسفند را دوست ندارید . این یعنی اینکه صاحب تفکر و اندیشه درست هستید . قرار است انسان هر لحظه پیشرفت کند . مطمئنا همه ی ما در مکانهای خاص و یا در مقابل بعضی از انسانها این حس را تجربه کرده ایم . نباید ناراحت بود . سعی می کنیم تکرار نکنیم .


و وقتي بهشون عكس العمل نشون ميدم و باهاشون ميجنگم متهم ميشم به خيلي چيزا....
چه در محيط كار.... چه ارتباطات خانوادگي .... دوستيها و پيشنهادات مقبول و غيرمقبول....
واقعا اشكال كار كجاست؟؟؟ مشخصه در خود منه...
من كاره درستو انجام ميدم و عكس العمل نشون ميدم....
چون گوسفند نيستم "انسانم"..... اما ايراد از نوع "عكس العمل" منه ....

شما با یک سری فاکتورهای اولیه خود را ملزم به رعایت ادب و انسانیت و اخلاقیت و مهارت بکنید . در آن صورت واکنش شما نمی تواند اشکال داشته باشد . قرار هم نیست در جهان هستی همه از ما خوششان بیاید و اگر دیدید دامنه ی مشاجرات و مشکلات گسترده شد آن وقت مشگل از درون شماست و بی مهارتی و یا کم مهارتی که باید در درون خود جستجو کنید و لی به نظر من چیزی که ما انسانها باید بفهمیم زیبایی همین تفاوت هاست البته به شرط رعایت اصول و قواعد و چهارچوبهای نزاکتی و روانی و اخلاقی و انسانی . حالا گیرم در این میان کسی از من خوشش نیامد . چه اهمیتی دارد ؟! باید خود کشی کنیم ؟!! نه زندگی می کنیم و خوب و پر توان و پر انرژی زندگی می کنیم . چرا که سعی خود را کرده ایم که درست باشیم .

اگر تا این اندازه می دانید که نوع عکس العمل شما اشکال دارد یک بازبینی روی آن داشته باشید و عکس العمل هایتا ن را غلط گیری کنید .

الهی قمشه ای حرف خوب و درستی می زند او می گوید : چه کسی گفته انسان جایز الخطاست ؟ انسان حتم الخطا ست و اگر خطا نکند هنر کرده است . البته این حرف به این معنی نیست که حالا که حتم الخطا هستیم . پس تخت گاز برویم .سعی بر کم کردن اشتباهات هنر است و درایت و توانایی .ما سعی خود را خواهیم کرد که کم اشتباه باشیم اما اگر اشتباه هم کردیم ماتم و کاسه ی چه کنم دست نمیگیریم

و اينكه راهكار جدي و درست چيه؟؟؟ و واقعا ميشه اصلا گوسفند نبود ؟؟؟؟

تفکر و اندیشه و هدف برای گوسفند نبودن و بهره مندی از کل توانایی و آگاهی و شناخت و مهارت ها . بله می شود گوسفند نبود . اما اگر قرار باشد گوسفند نباشیم تا حد زیادی از درجه محبوبیتهایمان کاسته خواهد شد . ببینید با این بعد می توانید کنار بیایید . من به راحتی می توانم با این مسئله کنار بیایم و ترجیح می دهم هیچ وقت گوسفند نباشم تا دیگران و من به جبر و زور ادای خوش آمدن از هم را در بیاوریم ..


دستكم بايد به ديگران نشون بديم كه گوسفند نيستيم تا اونا هم فكر سلاخي به مغزشون خطور نكنه!!!
آره يا نه؟؟؟

بله کاملا با شما موافق هستم . کسی اجازه سلاخی هیچ کس را ندارد . بنده به عنوان یک فرد ازمصاحبت و مجاورت با گوسفندان ، انسان نما خرسند نمی شوم و اگر در چنین جمعی قرار بگیرم دقیقا این حس به من دست می دهد که مرا در آخور و طویله حبس کرده اند و راه تنفس بر من بسته می شود . حتما این گروه هم فکر می کنند من یک ویروس نامناسب هستم که در جمعشان حاضر شده ام و فضای اطراف آنها را مسموم می کنم . این حس دو طرفه خواهد بود .
اما من ترجیح می دهم یک ویروس متفکر باشم تا یک گوسفند بدون فکر و از نوع مغز تعطیل


( فرشته و موعود این لفظ عامیانه است و هیچ ربطی به نوع تفکرات گوسفندها ندارد و خود من هم ایمان دارم آنها صاحب تفکر هستند . اما به قاعده گوسفند بودنشان فکر می کنند و اگر قرار باشد یک انسان به اندازه ی آنها فکر کند این کار را خراب می کند و خیلی زشت است )

منظور من هم این نبود به گوسفند حیوان نظر کنیم ، و والا اتفاقاً بر خلاف نظر شما جز انسان آن هم به نص صریح آیات و روایات بقیه موجودات در یک هدایت تکوینی و جبری بدون تفکری که انسان دارد زندگی را سیر می کنند و آنان از یک شعور تکوینی بخوردارند ، نه شعوری از نوع انسانی و در هدایتی تشریعی .

الغرض :

ما از موجودات گاه به عنوان سمبل هایی برای آموزه هایی بهره می بریم ، و البته در نگاهی الهی به جای سمبل آیه بودن ، یعنی نشانه بودن آنها برای یک آموزه مطرح است ، و تفاوتش با سمبل این است که سمبل قراداد بشری است برای نشانه قرار دادن ، اما آیت دقیقاً حکمت و پیامی است که خدا در موجودی قرار داده و چه بسا یک موجود آیتها در خود داشته باشد که هر کس به فرا خور حالش آنرا در کند و بهره ببرد ، البته برای اولوالالباب یعنی کسانی که با نظر دل نظر می کنند و " لُب " بعد از " صدر " و " شغاف " عمیق ترین بخش دل است که عمق نظر و باورها به وسیله آن صورت می گیرد . ( سمبل گیری از تفکر بر می آید ، و آیت گیری از دل و عقل )

بر همین مبناست که یکی از بزرگانی که الآن اسمش را حضور ذهن ندارم ، عمل نشخوار در گاو را نشان آیت علم آموزی آورده و توصیه کرده اند به مانند گاو بیاموزید ، که گاو همیشه در حال نشخوار است و یک باز غذایش را می جود و می بلعد و به معده می برد و بعد دوباره از معده به فضای دهان آورده و مدتها می جود ، یعنی آموخته را یک بار بخورید و درک کنید و بعد به دایره ذهن باز گردانده و آنالیز و و اکاوی کنید تا حقایق آن را دریافته و بر جان بنشانید وقص علی هذا

منظور من هم این بود که من نقد دارم و البته این نقد را هم تحمیل هیچ کس نخواهم کرد ، این نقد که گوسفند را مظهر پذیرش هر تو سری و یا نفهمی و نادانی و.... ندانیم .

یادمه یکی از استادن ما در دوران دانشجویی در یکی از کلاسها از اهل سئوال نبودن هم کلاسیهای ما در رنج بود و... یک بار رجزی خواند و گفت ما نون گوسفندی شما را می خوریم ، یعنی مثل گوسفند سرتون را پایین انداخته اید و هر چه می گوییم گوش می کنید و..... . از آن وقت من در گیر این نگاه بوده ام .

و هنوز هم دارم روی این که گوسفند جدای از این سمبول قراردادی برایش ، چه آموزه ای را به عنوان آیت برای من نوعی در بر دارد و در پی آنم که بیابم .

همینجا هم این امید را می دهم که بشود در موقعیت مناسب بعضی از آیت های بعضی پدیده ها را جمع آوری کرده تاپیکی برایش باز کنیم .

و این فراخوانی برای دوستداران این حرکت است ، هر کس یار است دست یا علی دهد . البته در تاپیکی که به این منظور باز خواهم کرد . فراخوان را خواهم آورد ، و دست یا علی شما را آنجا می خواهم .

آني عزيزم سلام...
بسيار زيبا جواب سوالامو داديد.... تمام جوابها با فهم و دانش و درايت داده شد...
پيرامون من پره از سوالاي عجيب و غريبه... كه متاسفانه جواب خيلي هاشونم واسم روشنه....
اما طرز پرسيدن سوالامو نميدونم ..... نميدونم چطور اون چيزي رو كه ميخوام بفهمونم...
اما شما بسيار زيبا جواب سوالامو دادين و من از لابلاي نوشته هاتون جوابهاي عميق و درستي رو دريافت كردم....
ممنونم آني عزيزم....:228:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

اگر به تصور ما گوسفند ساکت است و نمی پرسد ، از این است که می داند و می فهمد . چرا ما سکوت و نپرسیدن را لزوماً با نفهمی قرین می سازیم ،

---

سلام؛

این نظر همیشه صدق نمیکند،
ما بین سکوت از سر آگاهی و سکوت از سر نادانی و جهل ،باید تفاوت قائل شد،
کسی که میداند نیازی به پرسیدن ندارد؛ سکوت میکند،کسی که نمیداند، و سکوت میکند، این سکوت از سر نادانی است،و اینکه هیچ گاه زحمت فکر کردن به خودش نمیدهد،حداقل از خودش سوال کند؛ خودش را آگاه کند؛

در هر زمان، به قول فرشته مهربان باید تفکر نقادانه داشت؛حتی روی یک کتاب که قرار است با مطالعه آن آگاه شویم

جملاتی دیگر از این کتاب

جرأت کن که خودت باشی .

از تمبر یاد بگیر که تا رسیدن به مقصد به نامه می چسبد .

اندیشه حقیر ، انسان را حقیر نگه می دارد !

بزرگ بیندیشید تا بزرگ شوید !

دو گروه قادر به تغییر افکارشان نیستند : احمق ها و مردگان !

اعتراف به ایمان یک انسان در اعمال اوست نه در گفته هایش .

تنها ذهن های پاک به خرد الهی دست می یابند !

وقتی در جستجوی خودت باشی ، خداوند را در کنارت احساس می کنی .

کسی که می پرسد تا پنج دقیقه احمق است ولی کسی که نمی پرسد برای همیشه احمق است .

بعضی اوقات روباه باش که دام ها را تشخیص دهی و گاهی شیر باش که گرگ ها را بترسانی .

بزرگترین اشتباه ما در این است که پیوسته از اشتباه کردن واهمه داشته باشیم !

اگر میخی در مسیر حرکت لاستیک ماشین باشد ، باعث پنچر شدن چرخ های آن می گردد ، دو واژه ” من ” و ” مال من ” میخ هایی هستند که باعث پنچر شدن چرخ پیشرفت معنوی انسان می گردد !

هدف ما باید در زندگی مشخص باشد : آموختن و عشق ورزیدن !

زیربنای عشق آزادی است . اجبار عشق را پژمرده می کند !

گنج تو در وجود توست ، جای دیگر دنبال آن نباش .

عشق کیمیاگری است .

تنها آن چه را که تجربه کرده ای از آن توست !

به خاطر بسپار : عشق آموختنی است !

کسانی که ترس را لمس نکرده اند ، شجاعت را نخواهند آموخت !

یگانگی خود را بپذیر ، نادانی خود را بپذیر ، مسئولیت خود را بپذیر و سپس معجزه را ببین!

انسان بدون از دست دادن منظره ساحل برای مدتی طولانی ، سرزمین های تازه را کشف نمی کند !

هر چیزی را که در این جهان از دست بدهی ، معادل یا بهترش را به تو خواهند داد !

به زندگی پس از مرگ کاری نداشته باش ، دغدغه ات باید حیات پیش از مرگ تو باشد !

بشریت رشد خود را مدیون گروهی انگشت شمار است و نه گروه های بی شمار مردم !

زندگی هدیه ای حاضر و آماده نیست ، تو وارث همان حیاتی هستی که خود آفریده ای !

اگر می خواهی با عشق زندگی کنی ، بایستی آن را با دیگران تقسیم کنی .