RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
Bruss Lee عزیز،
به تالار همدردی خوش اومدی، از اینکه به جمع ما پیوستی خوشحالم و امیدوارم در آینده بتونم از راهنمایی های ارزشمندت استفاده کنم. :72:
در مورد سوالی که مطرح کردی:
شما این خانم رو 10 سال پیش دیدید، یعنی زمانیکه هر دو حدود 10 ساله بودید. معیار شما برای انتخاب ایشون چیه؟ فقط خانواده شون؟
حتی در همین حد هم این سوال مطرح می شه که: شما در ده سالگی نمی تونستید شناخت درستی از یک خانواده داشته باشید. آیا اخیرا هم با این خانواده در تماس بودید؟
بعلاوه یک نکته مهم هست که شما باید بهش توجه کنید، هرچند که شاید براتون خوش آیند نباشه. و اون سن شماست. شما فقط 20 سال دارید و این سن بسیار کمی برای ازدواجه. ازدواج یک رابطه دوستی نیست، خیلی به مهارت نیاز داره. 70% ش مسئولیت، تلاش و تعقله، و حتی گاهی مبارزه!
به فرض که خانواده ها رضایت بدن و نشون هم بگذارید، بعد از اتمام تحصیلات و بازگشت از سربازی، وقتی به سن مناسب رسیدی، شخصیت و معیارهای شما دچار تغییر و تحول می شن. و هیچ تضمینی وجود نداره که اون موقع انتخاب امروزت رو زیر سوال نبری.
بنابراین:
شما در سن ازدواج قرار نداری، پس به افکارت در این مورد دامن نزن و روی درست تمرکز کن. سعی کن جدی تر به فعالیت های ورزشی بپردازی. به سن و شرایط مناسب که رسیدی، دختر مورد نظرت رو پیدا خواهی کرد.
شاد و موفق باشید. :72:
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام بر دوست عزیز و گرامی. که اتفاقا هم سن هم هستیم البته من چندماهی از شما کوچکترم.
برادر بزرگوارم در ابتدا ورود شما را به تالار تبریک عرض می نمایم:73: و سپاس خود را از اینکه ما را لایق راهنمایی دانستید.:72:
برویم سر اصل موضوع::
برادر خوبم نه می خواهم مانند همیشه بر مسائل تکراری اصرار ورزم (گرچه مهم هستند) زیرا خود بنده می دانم از این مسائل مانند ::کم بودن سن...نداشتن شغل...و..... آگاهی و می توانی خود به تجزیه و تحلیل بپردازی.
برادر خوبم هیچ کس نمی تواند بگوید :::افراد نمی توانند در بیست سالگی ازدواج کنند و متقابلا زندگی را اداره....
ولی هر کسی می تواند و اعتقاد دارد ......ازدواج هر فرد بستگی به شرایطی دارد. و آن شرایط چیست؟؟
رسیدن به مرحله ای که بتواند خوبی و بدی را از هم تشخیص دهد. رسیدن به این توانایی عواملی را می طلبد:
از جمله>>داشتن روابط اجنماعی مطلوب....ارتباط با جامعه در هر سطحی...."""برعهده گرفتن مسئولیت"""... درک صحیح از موقعیت خویشتن و دیگران.....قبول و پذیرش یک خانواده دیگر.....داشتن آن سطح آگاهی که بتواند پاسخگویی سوالات...استدلال ها و نیازهای همسرش باشد.
در میان مواردی که ذکر نمودم یکی از آنان برترین و مهم ترین عامل برای آمادگی در جهت ازدواج است که آن عامل چیزی نیست جز """"برعهده گرفتن یک مسئولیت""..........
برادرم آیا تا حال مسئولیتی بر دوشت بوده؟؟؟
مسئولیت سن و سال نمی شناسد اما مهارت چرا!!!
ازدواج یک نوع مهارت است و جالب تر از آن بکارگیری مهارت.
با توجه به توضیحاتی که دادی و شرایطی که داری بنده به هیچ عنوان ""ازدواج"" را حداقل تا اتمام درس دانشگاه توصیه نمی کنم.....
عزیزم دقت کردی ....چرا بنده به جزئیات مطلب شما که شامل::: خانواده آن دختر....پاکی او....سن شما.... راه کارها.... ...اشاره ای نکردم زیرا با توجه به شرایط خود مقوله ""ازدواج"" را در این مقطع نمی پذیرم.
حال برادر بزرگوارم اگر بر تصمیم خود مصصم هستی و سخن ما را فعلا قبول نداری در ادامه موضوع خود توضیحات دیگری بفرمایید تا بنده و سایر دوستان با ریشه یابی و تجزیه و تحلیل جزئیات .....مسئله را روشن تر سازیم.
موفق باشی:104:
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
philosara و نقاب جوابهای خوب و جامعی دادند .
اما حالا که به این تالار آمدی ؛ ما یک کلاس آموزش انتخاب همسر داریم . بیا و در اون شرکت کن که خیلی خیلی بدردت خواهد خورد :
http://www.hamdardi.net/thread-4858.html
موفق باشی
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام و خسته نباشید به تموم اونهایی که اومدن و تو بحث شرکت کردند
حالا یه نکته دیگه به استثنای تمام این حرف ها که من از تاپیک بوروسلی جون فهمیدم اینه که ظاهرا پدر و مادرت زیاد موافق نیستند .
بگذریم از بحث روانشناسی و معرفتی در مورد ازدواج و این که شما امادگی ندارید یا نه برای متقاعد کردن پدر و مادر شما هیچ کار لازم نیست بکنبد فقط سوره نور ایه 30 یا 32 دقیق به یاد ندارم را برای انها بیاورید و در ان ایه خدا به پدر و مادری که ...... توصیه و حر ف هایی را بیان کرده شما می توانید اول خودتون بخونید و برای انها بازش کنید .
اصل اون ایه بر چند معناست که یکی از معنا هایش اینه که میگه ای پدر و مادرانی که اجازه یافتن عفت به فرزندانتان را نمیدهید بترسید.
و در کل به انها توصیه کرده که حتی اگر کنیز بی پول شما هم نیاز داشت تا عفت خود را حفظ کند شما موظف هستید تا برایش همسر اختیار کنید.
و در اخر هم از نظر اسلامی اگر بخواهیم بی پولی شما را بررسی کنیم می تونیم اینطوری بگیم که:
اگر شما اطلاع داشته باشید در بس محل هایی از قران امده که خدا به جوانانی که بی پول و بی کار هستند قول داده که شما حرکت کنید و عفت خود را حفظ کنید روزی زن و فرزندانتان با ماست.
پس اگر جوانی پیدا شود که بگوید من بخاطر بی پولی دست از ازدواج کشیده ام ؟؟؟خدا را بد قول نشان داده واین بد تر از هر چیزیست.
البته این منظورم شما نبودید یکم کلی گفتم شاید شامل شما هم بشه !! چون من خودم اینطوری فکر می کردم رفتم دنبالش و به این جواب رسیدم . البته بیشتر این اطلاعات رو از بحث کردن با یک روحانی به دست اوردم.
امیدوارم از نظر روانشناسی هم روانشناس ها نظر بدن و این مسئله هم تو تالار همدردی حل بشه مثل تمومه مسئله های دیگه که حل شده.
و از شما هم خیلی خوشم اومد چون دارید مسئله رو بررسی می کنید نمیگید الا و بلا من اون فلانی رو می خوام .
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
درود بر شما
در ابتدا جا داره از دوستاني كه پاسخ دادند تشكر كنم،
مخصوصا نقاب عزيز و دوست خوبم كنجكاو،
نقاب بسيار سنجيده سخن ميگويد و اگر سنش رو نميگفت مي پنداشتم ايشان مردي كامل و با سني زياد هستند،
كنجاو عزيز بسيار زيبا گفتي،نه به خاطر اينكه حرفهايت برايم مطبوع بود،بلكه دقيقا بنده هم همينطور فكر ميكنم،وقتي انسان عفت خود را در خطر ميبيند،ميبايست به نحوي خود را از اين خطر در امان نگه دارد.
شايد بقيه دوستان گمان كند انسان نبايد به خاطر جلوگيري از گناه ازدواج كند،كه بارها در پاسخهاي دوستان در پستهاي ديگر خواندهام،
ولي هيچ چيز مطلق نيست جز پروردگار،
قابل توجه دوست عزيزي كه اول از همه جواب داده بودند ضمن تشكر بايد عرض كنم بنده از سربازي معاف هستم و مدتي در شرايطي سختتر از محيط سربازي نيز زندگي كردهام،
ميدانم اين چيزها ملاك نيست و امروزه خانه و ماشين بسيار مهمتر است اما اگر بحث بر سر پختگي باشد به جرات ميتوانم بگويم نسبت به همسن و سالان خودم بهتر ميتوانم گليمم را از آب بيرون بكشم،
خوشبختانه آدم بي ثباتي نيز نيستم (دقت كنيد اين جملات حرفهاي خودم نيست،حمل بر خودستايي نشود،قضاوت ديگران را نقل قول ميكنم)
يعني زماني كه انتخابي كنم،از انتخاب خود پشيمان نميشوم،
مورد ديگه اينه كه اگر ميترسم مساله رو با خانواده مطرح كنم نه به خاطر اينكه خانواده با اين دختر مخالفن يا كلا با ازدواج من در حال حاظر مخالف هستند،
بلكه از آنجاييكه ديروز مراسم خاستگاريه دوستم بود ميترسم خانواده فكر كنند كه مرا نيز جو گرفته است در صورتي كه خيلي قبل تر از دوستم بنده به فكر ازدواج افتادم،
البته اين رفيق شفيق ما نيز به بلوغ فكري لازم براي ازدواج رسيدهاند و اشون نيز از نظر رفتاري و عقلي با يك مرد برابري دارند،
در ضمن،خوشبختانه اين احساس ما رنگ و بوي هوس به خود ندارد و صرفا به خاطر نياز جنسي نيست،
بلكه نياز به تشكيل خانواده،نياز به مستقل شدن،نياز به هم صحبت و هم فكر داشتن است كه بنده را به فكر ازدواج مياندازد،
بنده به هيچ وجه اهل دوستيهاي تميز و كثيف و سالم و خراب نيستم كه بگويم اين نيازها را با دوستيهاي خياباني ميتوانم برطرف كنم.
راهنماييهاي شما دوستان براي بنده بسيار مهمه و بنا به صلاحديد آنها را به كار ميبرم،
پس در اين مورد بنده رو راهنمايي كنيد كه آيا اختلاف سني در حد يكي دو سال ميتونه مشكلي رو ايجاد كنه؟
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
ضمن سلام دوباره به دوست گلم
اجازه بدین فعلا هیچ چی نگم فقط در مورد
>>>پس در اين مورد بنده رو راهنمايي كنيد كه آيا اختلاف سني در حد يكي دو سال ميتونه مشكلي رو ايجاد كنه؟ <<<
باید براتون چند تا مقاله بزارم تا بخونین!!
دختر بزرگتر از پسر باشد
ازدواج با اختلاف سنی بالا
اختلاف سنی برای ازدواج دختر و پسر
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
ممنون به خاطر مقاله ها،
امروز تكليف يه قضيه معلوم ميشه بذاريد بعدا براتون كامل تعريف ميكنم كه اوضاع از چه قراره.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام دیگر...و سپاس از دوست خوبم bruss lee.
از آنجا که شما فرمودید بعد از معلوم شدن قضیه ....مسائل را توضیح خواهید داد ...ما هم فعلا دست نگه می داریم و هماگان منتظر توضیحات شما دوست گرامی هستیم.
بنده در مورد اختلاف سنی.....بحث ها دارم
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
سلام دیگر...و سپاس از دوست خوبم bruss lee.
از آنجا که شما فرمودید بعد از معلوم شدن قضیه ....مسائل را توضیح خواهید داد ...ما هم فعلا دست نگه می داریم و هماگان منتظر توضیحات شما دوست گرامی هستیم.
بنده در مورد اختلاف سنی.....بحث ها دارم
درود بر شما همدردان عزيز
نقاب عزيز ممنونم از شما كه پيگير هستيد،
راستش اون قضيه منتفي شد،
قصد داشتم برم پيش مشاور و مساله رو با ايشان در ميان بگذارم و ايشان نيز با خانوادهي بنده موضوع را مطرح كنند،
اما ديدم اينجوري فقط صورت مساله رو پاك ميكنم،موقعي ميتونم ادعا كنم كه خودم بتونم با شهامت مساله رو درميان بگذارم،
بگذريم،
در واقع ميشه گفت هنوز مردد هستم،حرفهاي نقاب تاثيرگذاري بسياري بر من داشت،
نميدونم چرا آدمها حرف هم سن و سالهاشون رو راحتتر قبول ميكنن تا حرف بزرگترها رو،
حمل بر بي ادبي نشهها،حرف همهي شما حكم فرمان رو براي بنده داره،اما اگر توجه كنيد در اجتماع نيز تاثيرپذيري افراد از گروه سني خودشان بيشتر است تا از بقيه قشر سني
راستش وقتي پدر پيرم را ميبينم كه صبح زود از خانه بيرون ميزند تا بتواند خرج خانواده را در بياورد اندكي مضطرب و نگران ميشوم،
نگران نه از ترس كار و تلاشا،اشتباه نشه يك وقت،به لطف خدا از كار و تلاش ترسي ندارم،
درسته كه نترسيدن از كار شرط لازم براي كار كردن است،اما شرط كافي نيست!
چون ممكن است بنده جرات كار و تلاش را داشته باشم اما توانايي آنرا نداشته باشم،
من هم از اين مضطربم كه شايد جنم و توانايي پدرم را نداشته باشم،
البته در سنين بالاتر اين مساله مرتفع خواهد شد زيرا با اتمام تحصيل ميتوان شغلهاي با حقوق مناسب پيدا كرد،
كه باز ميرسيم به حرف نقاب عزيز كه ميگفتند "با توجه به توضیحاتی که دادی و شرایطی که داری بنده به هیچ عنوان ""ازدواج"" را حداقل تا اتمام درس دانشگاه توصیه نمی کنم....."
چه زيبا اشاره كردي!معلومه سنجيده شخن گفتي،
چند سوال ميپرسم كه فقط جنبهي اطلاعات عمومي داره در بحث با دوستان دنياي واقعي ممنون ميشم راهنماييم كنيد،
1.اومديم فردي تا آخر عمر نتوانست عرضهي به عهده گرفتن مسئوليت رو پيدا كند،آيا اين فرد محكوم به تجرد است؟
2.در همين سايت مطالب و پستهايي رو خوندم مبتني بر اينكه ازدوج نبايد صرفا به خاطر برطرف كردن نياز جنسي باشه و يا مثلا براي فراموش كردن نفر قبلي،
تمام اين حرفها درست،ولي ميشه بگيد پس هدف از ازدواج چيست؟
آيا هدف از ازدواج چيزي جز رسيدن به آرامش و كمال است؟
آيا به جز داشتن مونس و همدمي رسيدن به اين آرامش و كمال امكان پذير است؟
از اونجايي كه مطالب اين سايت بسيار زياد است و دسترسي بنده به اينترنت محدود،از دوستان تقاضا دارم اگر مقاله يا مطلبي در سايت در رابطه با سوال شماره 2 هست لطفا لينكش را به بنده معرفي كنيد يا در همين تاپيك قرار دهيد تا بتوانم به سوالي كه برايم ايجاد شده است پاسخ دهم،
البته همونطور كه عرض كردم اين سوالها بيشتر به منظور بالا بردن دليل و منطق در بحثها است،
ديجيتال و كنجكاو،من مجدد از شما به خاطر لينكهايي كه معرفي كرديد متشكرم فكر نكنيد بدون سر زدن ازشون گذر كردما،به خاطر مشغله هنوز نتونستم در اين كلاسي كه لينكش رو گذاشتيد شركت كنم:D و اون مقالهها رو كامل بخونم ولي دراولين فرصت مطالعه خواهم كرد و همچنين استفاده،
اما ياد پست شماره 5 دوست عزيز،كنجكاو،افتادم،
به نقل قول از يكي از اقوام،فردي مغازه داشت (اين فرد مجرد بود)،مغازه بسيار لوكس و شيك بود با اجناس بسيار مرغوب بر فرض مثال لباس مردانه،
چند قدم اونورتر فرد ديگري نيز مغازهي لباس فروشي مردانه داشت (اين فرد متاهل بود)؛اما مغازهاش بسيار ساده بود و از نظر مكاني در اون پاساژ موقعيت مغازهي پسر مجرد رو نداشت،
پسر مجرد ميبينه اين بنده خدا خيلي فروشش بيشتر از خودش شده،قيمت اجناسش رو مياره پايين،ولي باز ميبينه اين يكي روزيش بيشتره،ويترينش رو تغيير ميده باز ميبينه فروش اون فرد از فروش خودش بيشتره،
آخر سر با توپ پر ميره سر وقت طرف ميگه من خيلي وضعيت و كيفيت اجناسم از تو بهتره،همچنين اجناسمم ارزونتره،چيكار ميكنه كه از هر 10 تا مشتري 7 تاش از تو خريد ميكنن؟
طرف ميگه من زن دارم بچهام نيز به دنيا اومده دارم خرج اونها رو در ميارم،الله اكبر!قربون قدرت خدا برم،چقدر بزرگه،قديميها راست ميگفتن هر آنكس كه دندان دهد نان دهد،
درود بر تو كنجكاو،به بزرگي خود خدا قسم كه اميدم به جز خودش به هيچ كسي نيست ولي با اين حرفت اميد بينهايت من رو به خدا نسبت به قبل چندين برابر بيشتر از بينهايت كردي،
ببخشيد خيلي انگار زياد شده،الان صداي سايت بغلي در مياد از بس من سر و صدا كردم:300:
نقاب بنده منتظر نظرات شما راجع به اختلاف سني هستم،
يادم بندازيد بعدا يه جريان ديگه رو براتون تعريف كنم حتما يادم بندازيد اون هم راجع به يه جوونه كه وقتي حرف ازدواج پيش اومده انگيزش در زندگي چندين برابر شده.
تا درودي ديگر،بدرود:43: