او فقط استاد من است ! چرا هیچ کس باور نمیکند ؟
دختری دم کنکوری هستم :303:برای بهتر شدن وضعیت درسی از سال قبل در کلاسهای مختلف درسی شرکت میکردم
فکر میکنم دو ترم قبل بود . آقای بسیار مهربانی که حدودا 2 یا 3 سال از مادرم کوچکتربود ، یکی از استادان من بود . متاسفانه ایشان مجرد هستند و از آنجا که مثل ما پایبند یک سری اصول اخلاقی نیستند ، از گرفتن دست شاگردان و ... واهمه ای نداشتند و من هم یکی از این شاگردان بودم ! از آنجا که میدانستم هیچ قصد و غرضی در این کار نیست ، توجهی هم به آن نمیکردم ولی همواره دوستانم به این جریان معترض بودند و به همین دلیل از خانواده ام پنهان میکردم . فشار روحی از طرف دوستانم به طرز وحشتناکی آزارم میداد و بد تر از همه کسی بود که خیلی او را دوست میداشتم و مرتب به من هشدار میداد که از استادم فاصله بگیرم . استاد من یک موجود آنرمال بود و به صورتی افراطی مهربان و پاک بود ولی همه هر کار او را به صورت دیگری معنی میکردند و مرا بیشتر عذاب میدادند . کار به جایی رسید که دیگر به دوستانم هم چیزی نمیگفتم. درست آخرین جلسه بود . سوالی را اشتباه جواب دادم . استاد به شوخی دستش را بالا برد و به دوست کناری ام گفت : (( بزنمش ؟)). دوستم که کم هم شیطون نیست گفت بله . دستم روی میز بود ناگهان استاد خم شد و دستم را بوسید و گفت : این پاک است . نمیتوانم او را بزنم . آنقدر ناگهانی بود که هیچ حرفی نزدم . در آن زمان از چیز دیگری رنج میبردم و استاد بد خلقی تقصیر خودش میدانست . آن روز تا مادرم را دیدم برایش تعریف کردم. او مرا در آغوش گرفت و فقط پرسید ناراحتی ؟ و با جواب منفی من موضوع خاتمه یافت .
بعد از دو تر مادرم اجازه ی رفتن به کلاس را نمیداد . میگفت یا نرو یا به پدرت بگو ! تصمیم گرفتم به پدرم بگویم و بعد از تمام شدن حرفم او گفت : اشکالی ندارد . اگر خودت تشخیص داده ای که بی منظور بوده میتوانی بروی . از رفتار پدرم در تعجب بودم ولی دیگر فراموشش کردم . یک هفته بعد در کلاس استاد ماجرایی را تعریف کرد . بعد رو به من گفت : به مامان اینا هم گفتم !
وقتی به خانه برگشتم از مادرم پرسیدم و او بعد از کلی طفره رفتن اعتراف کرد که در این رابطه با استاد بیچاره ام صحبت کرده و او مجبور به عذر خواهی شده . از همان موقع تا شب گریه کردم . چطور مرا تا این حد تحقیر کرده بود ؟ او به من اعتماد نداشت ! تصمیم گرفتم مثل خودش بدون هماهنگی عمل کنم و برای اولین بار به استادم اس ام اس دادم و عذر خواهی کردم . نمیدانم . ادامه دادن به این کلاس درست است ؟ مادرم خبر ندارد که کس دیگری را دوست دارم و اوایل به عشق و ... شک کرده بود ولی به او ثابت کردم که چنین نیست . حالا چه کنم ؟ آیا واقعا رفتار استاد من ایراد داشت ؟ چطور با این مساله ی کوپک و دردسر ساز که یک هفته زندگی را به من زهر کرده برخورد کنم ؟ کمکم کنید !:203:
RE: او فقط استاد من است ! چرا هیچ کس باور نمیکند ؟
اگر شما *ناراضی* هستید،( صحیح نیست) که دستان شما را می گیرد.شما باید از همان نخست با خانواده تان این امر را در میان می گذاشتید و اکنون هم دیر نیست.
البته بدبختانه خانواده ها در بیبشتر موارد عوض آنکه آن شیطان صفتان را تنبیه کنند،دختران معصوم و بیگناه را اذیت می کنند،به هر روی هرچه زودتر مادرتان را خبردار نمایید.(هرچندکه پیش از این،این کار را کرده اید؛اما این مسئله باید همینجا پایان پذیرد.)
اگر افاقه نکرد،می توانید نزد حراست دانشگاه یا پلیس رفته و شکایت کنید.
این کار مادر ارجمند و دلسوزتان نیز تحقیر شما که نبوده،بلکه مسبب بزرگی شماست.اگر شما به این لمس دستان و ادانه آن راضی هستید که هیچ،اما در غیر آن صورت اصلاً نباید به آن آقا پیامک می فرستادید . . .
RE: او فقط استاد من است ! چرا هیچ کس باور نمیکند ؟
سلام
با تشكر از راهنمايي ارزنده جناب گرد آفريد من هم نظر ايشون رو تاييد مي كنم ، و به خواهرمون ميگم كه مهرباني ودوست داشتن هم حد واندازه وحريم حرمت داره و اين دليلي بر جايز بودن عمل ايشون نمي شه ، همنطور كه خودتون هم گفتيد اين اعمال ايشون توي عرف ما هم پذيرفته نيست چه برسه به شرع پس بدون نگراني ودقدقه تصميمي عاقلانه با راهنمايي ومشورت بگيريد تا باعث عدم تكرار همچين حركاتي از جانب استادتون بشه انسان هر چه قدر هم احساساتي ودل پاك باشه نبايد به خودش اجازه بده همچين حركاتي رو انجام بده چون اين ميشه دوستي خاله خرسه اگه واقعا مهربان و پاك سيرت هست بهتره اين رو بدونه كه با اين رفتارش افراد دور برتون به ايشون و شما سؤظن پيدا مي كنند واين فكر انديشه شما رو دچار فشار واسترس مي كنه و شايد خداي ناكرده همين باعث عقب افتادگي شما از هدفتون كه همون درس خوندن است بشه مگر هدف استاد شما قبولي شما در كنكور نيست وليبا اين حركات نتيجه زحمات خودش رو هم به باد ميده. مهمترين فاكتور بعد از درس خوندن آرامش روحي است كه باعث ميشه انسان بهتر به نتيجه اش برسه پس ايشون يا هر كس ديگه نبايد اين آرامش روحي رو از شما سلب كنند. و تنها كسي كه مي تونه جلوي اين حركات رو بگيره خود شما هستيد وخانوادتون.
با تشكر
RE: او فقط استاد من است ! چرا هیچ کس باور نمیکند ؟
سلام aram_666
از اینکه چنین مثبت اندیش هستید، خوشحالم...، اما نباید مثبت اندیشی منجر سوء استفاده از ما بشود...
قصه شنگوگ و منگول را که از بچگی برامون تعریف می کردند. یادتون هست...
واقعا خیلی قشنگ بود...
گرگه در نمی زد بگه من گرگم.... اومدم بخورمتون....
اون هر بار خودش را مهربانتر و شبیه تر به مادر شنگول و منگول نشون می داد...
به اشتباه فکر نکنی این قصه برای بچه ها فقط صحیح هست... ، ما باید واقع بین باشیم...
اگر من منزل شما بیایم...، برای برخورد و معاشرت سعی می کنم به خاطر ادب اجتماعی خودم را با شما هماهنگ کنم... مثلا اگر شما بدون کفش روی فرش راه می روید، بنده کفشهایم را در می آورم( حتی اگر منزل خود روش دیگری داشته باشم) سعی می کنم ارزشهای شما را محترم بشمارم.... و .....
در اینگونه مسائل که مخصوصا در فرهنگ و مذهب ما حساستر است....، افراد خود را در احترام به نظرات دیگران مقیدتر حس می کنند.
حالا اگر یک نفر بدون توجه تبعات حرکات خودش، فقط آنچه را که دلش به او دیکته می کند انجام می دهد، در واقع نسبت به آداب اجتماعی یا ناآگاه هست، یا اینکه علیرغم آگاهی غرض دیگری دارد. هر کدام از این دو که باشد، مقصر هست و باید عذرخواهی کند.
و شما در این مورد مقصر نیستید.
بهتر این بود، همان اول شما نیز قاطعانه این مسئله را به او گوشزد می کردید و از او می خواستید که حریم ها را رعایت کند. اما اگر اینکار را نکردید، شما نیز در این مشکل کنونی دخیل هستید.
به نظر می رسد، شما نیاز هست که بیشتر با خانواده ات هماهنگ باشی... با ذکری که از خانواده ات کردی، به نظر می رسد آنها نه بی مسئولیتی می کنند( که شما را به خودتان واگذار کنند و بی توجه باشند)، نه شما را درمحدودیت قرار می دهند( که بخواهند محکومتان کنند یا توبیختان کنند)، لذا شاید بهتر است که نظرات دوستانت را مبتنی بر اشکال داشتن اینگونه رابطه ، نظرات والدینت را ، نظرات اعضاء تالار همدردی را و نظرات بنده را در این مورد مورد توجه و دقت بیشتر قرار دهی... .
هنوز هم دیر نشده است... اگر بخواهی ساده لوحانه و خوش باورانه با همه در گیر باشی و احساسات خودت و آن آقا را بها بدهی، به زودی زجر بیشتری را باید تحمل کنی... همانطور که تا کنون هم این وضعیت پیشرفت داشته است...
RE: او فقط استاد من است ! چرا هیچ کس باور نمیکند ؟
آرام جان سلام
با اين توصيف هايي كه شما كردي پس بگو اگه پسر همسايه اومد و دستتو گرفت غرض همسايگيه اون فقط همسايه ماست
گلم غلط غلطه حالا مي خواد به هر اسمي و هر بهونه اي باشه اشتباه اول تو وقتي بود كه دفعه اول كه برخورد غير متعارف از اين استاد ديدي چيزي نگفتي و بار اشتباه دوم تو وقتي بود كه از او به خاطر گوشزد كردن نوع برخوردش با شاگردش از جانب خانوادت عذر خواهي كردي پيشنهاد مي كنم كه به كلاسهات بري مثل سابق زيادم به اين استاد قشنگت!!! رو ندي و به قول خودتون تحويلش نگيري مگه شما براي آمادگي در كنكور به اين كلاسها نرفتي پس بشين درستو بخون توي اين وادي ها نرو كه ميشي پشت كنكوري ها.... ببين بهت كي گفتم حالا خود داني
RE: او فقط استاد من است ! چرا هیچ کس باور نمیکند ؟
با سلام خدمت aram_666:72:
خیر مقدم عرض میکنم ورودت ذو در جمع دوستان....:16:
در جریان امر قرار گرفتم..
.نکاتی رو که دوستا ن ذکر کردند بسیار گویا و از انتخاب یه مسیر حساس برای شما حکایت میکنه....:72:
دخترم:43:....آری همانطور که خودت زیبا بیان کردی او فقط استاد شماست ..هیچ ملکیتی برای او از حریم خصوصی شما وجود ندارد ...
معمولا دختران گل ما بخاطر احترامی که به اساتید میذارن گاهی از حقوق مسلمه خودشونم علی الرغم میل باطنیشون میگذرند...و اینجا آغار مشکلات عدیده است...:47:حتم به یقین کار ایشون اصلا مورد تایید نیست...و تا الان هم سکوت شما (بنا به هر دلایلی) امروز باید شکسته بشه...از قاطعیت در این ترمز کردن نترسید...:72:
به این قضیه فکر نکنید که او از برخورد جدید شما چه فکری خواهد کرد...به عواقب این ماجرا فکر کنید...
اگر کنکور دارید سعی کنید بیشتر تمرکز خودتونو به دروس بدید....
ما همیشه احترام اساتید رو داریم ولی مهمتر از اون در این شرایط مبارزه با این هجمه فشار روانی برای تو دختر گلمه...اگر مشکل دیگه ای هست که خودتو درگیر کرده باز هم توضیح بده...
موفق باشید:72:
RE: او فقط استاد من است ! چرا هیچ کس باور نمیکند ؟
نمیدانم چرا ولی تا او را نبینید،حرفم را باور نمیکنید . او واقعا قصد و غرضی ندارد ... راستش من از خانواده ام بسیار ناراحت شده ام که بدون هماهنگی با من اینطور رفتار کردند . دوست داشتم به خودم بگویند که نسبت به من بی اعتماد هستند . سه روز تمام برای اولین بار با پدر و مادرم قهر کردم .آنها در طی این سه روز بر خلاف استبداد همیشگی مرتب ابراز احساسات میکنند و به من میرسند . نمیدانم این چه نوع دوست داشتن است ؟
این استاد من یک معشوقه داشته که از دستش داده و هنوز در عشق او بسر میبرد . اصلا به من کاری ندارد . حتی تا حدودی موضوع پسری که با او دوستم را توسط هم کلاسیم کم و بیش شنیده و گفته اگر کمکی از دستش برآید دریغ نخواهد کرد . این یعنی به من احساسی ندارد! ولی دوست پسر من نگران ماجراست . خودش حتی تا به حال دست مرا هم لمس نکرده و از نزدیکی بیش از حد استادم شدیدا ناراحت میشود. طوری که میترسم در موردش صحبت کنم . او هم حرف شما را میزند و میگوید استاد تو مقدمه چینی میکند برای رفتار های بعدی که شاید تو تحملش را نداشته باشی . و از من میخواهد کلاسم را عوض کنم ولی من با این درس مشکل دارم و این تنها استادی است که با شوخی و خنده به زور درس را به من میفهماند.در ضمن من متاسفانه خیلی خجالتی هستم و امکان ندارد بتوانم به استادم اعتراض کنم . من سخت ترین شرایط را هم به خاطر دیگران و مخصوصا معلمم تحمل میکنم اما طاقت ناراحتی آنها را ندارم . اولین بار که دستم را گرفت از شدت اضطراب دستم به شدت میلرزید . او همانطور که درس را برای بقیه توضیح میداد فشار آرامی به دستم آورد و کمی بعد آنرا رها کرد . ناراحت نبودم چون باز هم میگویم که قصدی نداشته ولی این اولین مردی بود که به جز محارم من توانسته بود دست من را بگیرد . من توانایی اعتراض را ندارم !
RE: او فقط استاد من است ! چرا هیچ کس باور نمیکند ؟
بازم که داری همان حرفهای پیش را می زنی!!!از همین الان باید به فکر شکایت یا دستکم اول تذکر به آن مثلاً آقا بکنی،همین و بس.
این اندازه هم احساسات به خرج
عیبی ندارد،اما مراقب باش!!پسرها در این سنین تمام بدنشان هورمون جنسی است و تنها و تنها به رابطه جنسی می اندیشند . . .
اگر می توانی مشکلات پس از آن رابطه را حل کنی،خوب ادامه بده.
RE: او فقط استاد من است ! چرا هیچ کس باور نمیکند ؟
دوست پسر من سالم ترین پسری است که تا با حال دیدم . حتما مسایل جنسی هم هست ولی مهم اینه بیشتر از من مذهبی است و از حزفش هم فرار میکنه. اصل رابطه ی ما حول درس من و دانشگاه اون و کمک به هم میچرخه .
من اینقدر دختر ساده و احمقی هستم که هیچ کس فکر اینکه دوست پسر داشته باشم را هم نمیکنه . دوست پسر داشتن من هم داستان جدایی دارد . من هیچ وقت اهل خلاف نبودم . این چیزا هم واسم بی معنی بود ولی اشتباه چند نفر از والدینم ... بی هدف به سمت این مساله رفتم ولی وقتی کار اشتباهم را فهمیدم که دیگر دیر شده بود . حالا دیگر احساسی که بوجود آمده بود ، مانع قطع رابطه میشد !
علاوه بر این هر شرط و شروطی میذاشتم دوست پسرم قبول میکرد. دیگر خبری از اون پسر مغرور و سنگ اولیه نبود و شاید حتی احساسش توی این رابطه خیلی بیشتر از من بود . من چند وقت پیش تصمیم جدی به اتمام این ماجرا گرفتم تا بهتر درس بخوانم و خودم را کاملا آماده کردم اما به هر روشی روی آوردم نشد . گفتم میخوام برم خارج از ایران گریه کرد ! گفتم درس دارم . گفت مگه تا حالا مانعش بودم ؟ راست هم میگفت . همیشه کمکم بود !.گفتم خانواده ام نمیذارن ، تا هشت ماه تحمل کرد که همدیگر را نبینیم. گفتم بهت خیانت کردم ،منو بخشید و قول گرفت که دیگر نکنم . ولی هرچه گفتم بیا تمومش کنیم گفت: تو شاید بتونی ولی من دیگه نمیتونم . میخوای اذیتم کنی ؟ . جدا اذیتش هم کردم تا زده بشه ولی هربار میگفت : تو اذیتم کن ولی من نه حالا ، هیچ وقت این کار را نمیکنم .
متاسفانه اون پسر طوری خودش رو توی این رابطه باخته که غرور براش بی معنی شده . بر خلاف من ! اگه بی احساس بی احساس هم باشم ولش نمیکنم.تقصیر من است که او گرفتار شده! در ضمن من به اون مدیونم . اگه اون نبود شاید خیلی خطاها میکردم ! پسری که توی بحرانی ترین مراحل زندگی من که حوصله ی خودم را هم نداشتم ، مرا تحمل کرد و یک لحظه عقب نگرفت ... به خدا رفتارهایی با او کردم که اگر خودم بودم ، تا حالا طرف مقابلم را ترک کرده بودم ولی تحمل او بر خلاف اوایل خیلی زیاد شده. من هیچ کاری نمیتونم بکنم
RE: او فقط استاد من است ! چرا هیچ کس باور نمیکند ؟
من كلي براي ارام خانوم جواب نوشتم ولي نمي دونم چي شد كه ارسال نشد