دیگه جز خدا هیچکسو ندارم یعنی راه حلی برام مونده؟
تهنام. همسرم هم بعد از 2 سال زندگی مشترک رهام کرد.حق با اونه من قدرشو ندونستم نفسم منو به بیراه کشوند جلوی زنم فیلمای که نباید دیدم زیاد نبود عمدی نبود ولی اثر خودشو گذاشت.دست روش بلند کردم هرچند یکی دو بار ...حالا کارم شده گریه به درگاه خدا !توبه! خدا بخشیدتم! نمیدونم شاید ...ولی اون دیگه نمیبخشه همه فکرش شده طلاق به پاش هم افتادم ولی میگه نه میدونم دوستم داره .میترسم هر چی به حال خودش بذارمش ازم دور تر شه ..یعنی راهی هست که زندگیم نپاشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: دیگه جز خدا هیچکسو ندارم یعنی راه حلی برام مونده؟
سلام دوست عزیز.
همیشه راهی هست. توکلتون به خدا باشه. به خودتون مسلط باشید، اگر واقعا پشیمان از کارتون باشید و بهش ثابت کنید که تغییر کردید، تصور میکنم که همسرتون بر میگرده. به نظر من هر زنی دوست داره که زندگیشو حفظ کنه.
باز هم بیشتر از خودتون و زندگیتون بنویسید . اینجا دوستان بسیار خوبی هستند که به شما کمک میکنند. آرامش خودتونو حفظ کنید.
براتون آرزوی توفیق دارم.
RE: دیگه جز خدا هیچکسو ندارم یعنی راه حلی برام مونده؟
سلام دوست عزیز و گرامی..به تالار همدردی خوش آمدید...
گاهی اوقات ما اعمالی انجام می دهیم که عمدی نیست بلکه از روی ناآگاهی و خلل محبت و عشق متقابل در زندگیست....
علل عمدی انجام چنین اعمالی هم ""یک نواختی"" در زندگیست....افرادی که در زندگی مشترک درجازندن و از همه روزهای زندگی را در حالتی یک نواخت به سر برند حتما انگیزه و علاقه خود را به همسر و زندگی از دست می دهند و تنها برای فرار از این حس مجبورند به پرخاشگری روی آورند که هم خودشان و هم همسرشان را مورد ازار قرار می دهند....
و این اعمال تا وقتی ادامه دارد که همسر فرد دندان روی جگر گذاشته و تحمل کند ....ولی بعد از به سر امدن تحمل و تصمیم فرد برای ترک همسرش ..........تازه ان فرد متوجه آن گرما و عشق همسرش می شود ....البته این خوب است(متوجه بودن) و در نتیجه اظهار پشیمانی می کند ولی این اظهار پشیمانی و عذر خواستن تنها راه چاره نیست...
این عذرخواهی تازه اول راه است....فرد باید در تلاش باشد تا ان دلگرمی و شادی روزهای اولیه زندگی را به همسرش عطا فرمایید و این زمانی موثر خواهد بود که خود فرد نیز به دنبال شادمانی و فرا گرفتن راه های ابراز محبت و مقابله با مشکلات باشد...
در واقع در اولین قدم ما باید خود را اصلاح کنیم تا بتوانیم روی همسر خود نیز تاثیر مثبتی گذاریم.
بنده و دیگر دوستان منتظر توضیحات بیشتر شما هستیم....اصلا هم جایی ناراحتی نیست چنین مشکلاتی در زندگی پیش می آید..
RE: دیگه جز خدا هیچکسو ندارم یعنی راه حلی برام مونده؟
یعنی راهی هست که زندگیم نپاشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ســلام payman0912
بــرادر گرامي ؛ هميشه راهي هست و در رأس تمام راهها و مسيرهاي هموار ، ابتدا فاكتور توكل و تلاش همراه با صداقت و حسن نيت ميباشد اين فاكتورها راههاي ناهموار را هموار و مسيرهاي طولاني را كوتاه نموده است و مي نمايد .
شما برادر گرامي كه اكنون پشيمان از اعمال گذشته خويش هستيد ابتدا توبه خود را عملي نموده و از اعماق وجود از خداوند باري تعال عذر خواهي نموده و مسئلت بجوييد تا در گامهاي بعدي يار و ياورتان باشد .
و اما گام بعد تلاشي صادقانه است ؛ شما دوست گرامي مي توانيد با نيتي پاك و بسيار صادقانه در پيشگاه همسرتان حضور پيدا كنيد و به ايشان از اعماق وجود اظهار علاقه نماييد ( همانطور كه مطمئنم ايشان را در باطن دوست داريد) پس علاقه خود را در ظاهر نيز به شيوه اي صحيح نشان دهيد و كاري كنيد تا پشيماني و ندامت شما را حس نمايند ، مطمئنا هر انساني توان بخشش و عفو را دارد و هر چه بيشتر پشيماني و صداقت را در طرف خود حس كند بيشتر به سوي گذشت و ايثار سوق پيدا مي كند .
انشاالله خداوند ياري گر شما باشد و بتوانيد خيلي زود به نتيجه مثبت برسيد و كانون گرم زندگي شما همراه با آرامش ؛صداقت و فضايي عطرآگين از يادخداوند سبحان استوار باشد .
RE: دیگه جز خدا هیچکسو ندارم یعنی راه حلی برام مونده؟
سلام:
به تالار همدردی خوش آمدید...
دوست من...
حرف دوستان تا حدودی صحیح است...شما توضیحات بسیار کمی در رابطه با خود و همسر محترمتون دادید و این برای پاسخ گویی کافی نیست..
ولی جسارتا منم نظرم رو می گم:
دوست عزیز زندگی مشترک جایی است که زن و مرد برای رسیدن به آرامش و تعالی هم قدم در اون می گذارند و هر طرف به هر دلیلی از حدود خود تعدی کند کار به بن بست کشیده می شود..
درست است که عشق و علاقه و به دنبال اون ازدواج موجب میشود که 2 نفر به هم کاملا نزدیک بشن و وارد حریم خصوصی هم بشوند ولی دلیل نمی شود که حریم شخصیتی هم را نادیده بگیرند..
هر فرد حدودی دارد که حتی به همسر خود اجازه بی احترامی به ان را نمی دهد...این تفکر که عشق موجب استحکام زندگی است صحیح است ولی فاصله محبت و نفرت یک تار موست حتی نسبت به همسر..
درسته که یک خانم از خیلی چیزها در زندگی می گذره که مطمئنا مرد هم این کارو می کنه...ولی خانم ها دارای روح حساسی هستند و مرد خود را تمام پشتوانه خود می دانن..
حالا تحمل توهین و در ادامه برخورد فیزیکی آثار مخربی رو در روح یک زن می گذاره که گاه التیام بخشیدن اون امکان نداره..به خصوص اگر اون خانم با صبوری تحمل کرده باشه و شما باز هم ادامه داده باشید و به خصوص اگر اون خانم از دسته خانم های مغرور باشه که شخصیتشو خیلی دوست داره...
من فکر می کنم هر خانمی که در مقابل چنین چیزهایی می گذره هم روح بزرگی داره و هم همسرش رو خیلی دوست داره و هم مطمئنه که همسرش تکرار نمی کنه...
من نمی دونم شما چقدر روی قول هاتون پایبندین ولی همسرتون حتما می دونه و با توجه به تمام احساس و منطقش تصمیم می گیره...
توکل به خدا و... کاملا صحیحه ولی وقتی شما پشیمون باشید اونم 100% و واقعا تکرار نکنید...
باید این عادت ها رو ترک کنید...با همسرتون صادقانه صحبت کنید..نه اینکه احساساتشو تحریک کنید نه...با دلیل و منطق به هم کمک کنید و این مشکل رو حل کنید ..به دور از دروغ....
مطمئن باش خانم شما از اعماق چشمان شما می تونه خیلی چیزها رو درک کنه....
ازش بخواه منطقی صحبت کنید ..حتی از مشاوره های حضوری خانواده استفاده کنید و زندگیتون رو از نو بسازید..
حتما موفق می شید اگر از ته دلتون بخواهید.
موفق باشید.
RE: دیگه جز خدا هیچکسو ندارم یعنی راه حلی برام مونده؟
سلام...
دوستان خوبم همه گفتني هارو گفتن و چه خوب و مفيد گفتن....!
من فكر ميكنم وقتشه شما هم توضيحات بيشتري از نوع روابطتون و علل و نوع درگيري هاتون به دوستان گلم ارائه كنيد تا بهتر بتونن كمك كنن.....
صبر يه زن بيشتر از اينه كه سر فيلم ديدن و يكي دوبار كتك خوردن به اينجا برسه....... حتما مشكلات عميقتري بوده كه شما ازش بيخبرين......
ما منتظريم پيمان خان:72:
نظر شما الان من باید چیکار کنم ؟؟؟
سلام حداقل خوشحالم که اینقدر برادر یا خواهر خوب دارم.تو این سه روز که همسرم پیش والدینشه کارم شده التماس به خدا... که میدونه تو دلم چه خبره .هنوز دلواپسمه بهش گفتم روزم دم افطار زنگ میزنه تا مطمان شه یه چیزی خوردم ولی با همه این حرفا میگه فردا با مادرش میره دادگاه از منم خواست برم بهش گفتم نمیتونم .مادر و پدرشم ناراحتن که من تو خونه خودم تنهام.دیگه چشمام اینقدر اشک ریختن تار شدن .میسوزن... نمیدونم خدا جوابو میده یا نه نمیدونستم اینقدر میتونم در مورد یه مشکل ضعیف بشم از همه چیز سیر شدم.چیزای مهم گفتم جز اینکه پدر و مادرم هم با خانمم مشکل دارن یه مدت هم خانمم با اونا ناملایمتی داشت مخصوصا با خواهرم البته اونا یه مدته از ما دورن من هم همیشه تا میشده هواداری خانمم رو کردم.ولی قدر مسلم تکرار اشتباهاتم باعث رنجش همسرم که البته شخصیت باغرور و مهربونی رو داره شده میگه واسش سخته گذشته رو فراموش کنه ناگفته نمونه چند وقته دکتر واسش قرص خواب و ارامبخش نوشته به نظر شما الان من باید چیکار کنم ؟؟؟
RE: دیگه جز خدا هیچکسو ندارم یعنی راه حلی برام مونده؟
سلامی دیگر....
خب دوست عزیز من توصیه می کنم قبل از رفتن به دادگاه یک بار دیگر با همسرتان و حتما با خانواده ایشان در مورد اختلافتان صحبت کنید و بگویید که از کردی خود پشیمان هستید...
اگر امکان دارد با همسر خود در جایی خلوت سخن بگویید و قول دهید دیگر اشتباهات را تکرار نخواهید کرد و از او فرصت بخواهید .........بگویید در صورت دادن فرصت به شما هرگز پشیمان نخواهد شد و شما اماده هستید با تمام تلاش و انرزی زندگی را به سمت پیشرفت سوق دهید...
RE: دیگه جز خدا هیچکسو ندارم یعنی راه حلی برام مونده؟
بهر روشي كه خودتون صلاح ميدونين بايد اعتماد و اطمينانش رو جلب كنين فقط همين