+لطفا بگید باید چی کار کنم ؟

سلام دوستان
من یه مشکلی دارم که خواستم اینجا کمکم کنید تا بتونم از پس این مشکل بر بیام
من با اقایی 26 ساله دوست شده بودم که به من گفته بود مجرده اما بعد از 1 ماه
گفت که متاهله من خودمم به این موضوع شک کرده بودم
به همین دلیل دیگه نخواستم رابطمو با ایشون ادامه بدم اما هنوزم بعد از گذشت
چند ماه دست بردار نیست و هر کاری میکنم نمی تونم راضیش کنم که دیگه بهم زنگ نزنه
میگه خیلی خیلی دوسم داره و بهم وابسته شده و نمی تونه فراموشم کنه
خواهش میکنم کمکم کنید بگید باید چی کار کنم در ضمن من دوس ندارم که باهاش خیلی بد
رفتار کنم چون بالاخره انسانه و برا خودش شخصیت داره
من نمی خوام باهاش حتی حرف بزن حس بدی پیدا میکنم
هر بار که باهاش حرف میزنم
از خودم بدم میاد
البته من زیاد جوابشو نمی دم

سلام
هلی هلی ! گرامی تا جاییکه یادمه شما اصلا اهل اینجور دوستی ها نبودید ؟
به هر حال ، اتفاقیه که افتاده . راه حلش هم خیلی سادست . شما یکبار منطقی با ایشون صحبت کنید و بگید به دلایلی ( دلایل رو هم بگید ) دیگه نمیخواهید باهاش صحبت کنید و بعد هم دیگه صحبت نکنید .

در صورتی که خودتون مایل نباشید فکر نمیکنم کسی بتونه شمارو مجبور کنه که باهاش صحبت کنید .

چطور مي تونيد اين اطمينان رو ازش بگيريد كه بعد از شما (به عنوان زن دوم) عاشق نفر سومي و چهارمي و ... نشه؟؟؟؟؟

سلام:
به نظر منم خیلی راحت میشه این موضوع رو حل کرد....
ایشون اصلا قابل اعتماد نیست چون کسی که به زن خودش خیانت می کنه معلوم نیست به شما هم پایبند بشه و در ضمن ساختن زندگی رو ویرانه زندگی دیگران حماقت است...
خوشبختانه شما خودتونم همین نظر رو دارید...خوشحالم...
پس:
طبق گفته digitalman یکبار کاملا منطقی و مودبانه باهاش حرف بزن و بعد به هیچ عنوان جوابشو نده..اصلا و ابدا جواب نده...
حتی اگر می تونی سیم کارتتو عوض کن...
خودت رو هم درگیر اون نکن..هرچی می خواد بشه بشه..اون خودش مسئول زندگی خودشه...
موفق باشی....

سلام
با ایشان بگویید باوجودی که احترام زیادی برایتان قائل هستم اما نه خودم و نه خانواده ام موافق چنین آشنایی و ارتباطهایی نیستند و اگر مطلع بشوند بسیار دلخور و ناراحت خواهند شد .
:72:

بهترين كاري كه ميتوني در حق خودت انجام بده و زود تمومش كن .به اين فكر كن كه چطور ميشه يه مرد متاهل بدنبال تو باشه ، به نضر من جوابش يه كلمه است ......

با نظر دوستان کاملاً موافقم و پاسخ من هم همینه اما می خوام بدونم چه چیزی باعث شده که این سوال رو بپرسی در حالی که تو خودت جواب رو می دونی ، چه چیزی تو رو دو دل کرده؟ بگو تا علت رو بر طرف کنیم

به نظر من هم شما خودتون پاسخ سوال تون رو دادین ، میشه خیلی منطقی باهاش صحبت کرد ، لازم نیست بد باهاش برخورد بشه . شما یه مشکل دیگه دارید، فکر کنم شما خودتون هنوز بهش وابسته اید...

سلام بچه ها ممنونم از پاسخ هاتون
راستش من اولین بارم بود که با کسی دوست میشدم و اینم از اقبال بد من اینطوری از اب در اومد
همش به خاطر تنهایی بود با خودم گفتم تا کی باید تنها باشم و تصمیم گرفتم که سخت گیریهامو بزارم کنار و
با یه پسر خوب و مومن دوست شم
نمی دونم شاید خدا واقعا نمی خواد من با کسی رابطه داشته باشم
دوستان خوبم من که نمی خوام با این اقا ازدواج کنم
اصلا فکر همچین چیزی خنده داره
میگم این اقا اصلا حرفای منو قبول نداره هر چقدر براش دلیل میارم بازم حالیش نیست
همش میگه دوست دارم دوست دارم
راستش دیگه داره حالمو به هم میزنه با این دوست دارماش
من چند بار خواستم همین کارو کنم و گوشیم و خاموش کنم
اما از محل کارم و دوستام و دانشگاه بهم زنگ میزنن من نمی تونم
این کارو کنم
چند با ازش پرسیدم که با وجود زنش چطور میتونه به کسی دیگه وابسته شه و بهش بگه دوستش داره
اما اون جوابمو نمی ده
اما در جواب بعضی از دوستان که گفتن معلومه اون منو برای چی می خواد
باید بگم که اون میدونه که من دختری نیستم که هر کاری بگه انجام بدم و نسبت به این مسایل خیلی
حساسم
تا به حال فقط یک بار اونم تو خیابون قرار گذاشتیم و همدیگرو دیدیم
اونم فقط نیم ساعت بود
بعدش که فهمیدم متاهله
به هیچ عنوان نخواستم ببینمش

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط heli heli

.... با یه پسر خوب و مومن دوست شم ...

---

ببخشيد البته، ولي تعريف شما از "خوب" و "مومن" چيه؟ انتظار دارين يه پسر مومن و خوب بياد با يه دختر دوست بشه؟