RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نگار عزیز
خیلی خوبه که تو همیشه سر حالی وخندان
عزیزم از چی ناراحتی؟زندگییت را خراب نکن .حرمتها را نشکن.بزار همیشه برایش تازه گی داشته باشی.اینها که مسئله ای نیست که به خاطرش خودت وهمسرت را نا راحت میکنی.
عزیزم ااینم باید در نظر بگیری که همسرت تمام هزینه های زندگی{خریدن خانه.عروسیو..............} فکرش را مشغول و خسته می کند.
سعی کن محبتت را بیشتر کنی .تا اون هم روحیه ی شاد تر پیدا کند
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
چقدر مردها از انسانیت فاصله می گیرند. خب گناه همسرش چیه که اون باید برای خرید خونه، خرج عروسی و... هزاران مشکل رو تحمل کنه! می خواست زن نگیره. زن می گیری باید روحیش رو حفظ کنی. بوسش کنی. نازش کنی. واسش کادو بخری. حتی اگه زیر بار فشار کاری و روحی استخونهات داره خورد می شهً!!!!
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نگار جون باید تاپیکه قبلتونو ادامه می دادی
اما جسارتا فکر می کنم شما بیشتر دنبال سوژه از همسرت هستی تا اینکه به حرفهای بچه ها در تاپیکه قبلت گوش بدی...
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
من به حرف بچه ها گوش ميدم.
من فقط به دنبال راهنمايي هستم نه چيز ديگه.
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
دوست عزیز سعی کن این رابطه دوستی رو تو شروع کنی خب هم تو حق داری و هم ایشون اما در این شرایط بهتره شما شرایط رو بیشتر درک کنی حداقل برای آرامش خودت.سعی کن تو بعضی از کارا ی مربوط به شغلش همراهیش کنی اینجوری بهش کمک می کنی که وقت آزاد بیشتری داشته باشه و هم اینکه بفهمه تو باهاش دوست هستی و می تونه باهات راحت باشه و هم تو فرصتی رو پیدا می کنی که حرفتو بهش بزنی یه جوری که احساس بدی پیدا نکنه.من پیشنهاد می کنم تاپیک مربوط به "del" رو با عنوان "موضوع مهمیه ..." بخونی به نظر من میتونه اینو به آدم یاد بده که شرایط رو به بهترین شکل میشه تغییر داد.
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
من از صبح تا عصر تو شركتش هستم و دارم بهش كمك مي كنم.اما دريغ از يك تشكر...
تازه گاهي سرم داد هم مي زنه تو موضوعات كاري.كاملا فكر مي كنه من وظيفه دارم اونجا كار كنم.دليلش هم اين هست كه قبل از ازدواج اونجا كار مي كردم و از همين طريق آشنا شديم.
ولي اونموقع من كارمند اونجا بودم و حقوق مي گرفتم.ولي الان چي؟الان اگه نخوام اينجا كار كنم انگار وظيفه مو انجام ندادم!!
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
نگار جون من قصد بدی نداشتم اما دوسته عزیز تو تاپیکه قبلت اگه دقت کنی من تجربه هایی که واقعا شبیه موضوع شما بود رو گفتم اما دلم می خواد اوضاع اونطور که می خوای باشه . به همسرت بیشتر محبت کن .خیلی از بچه ها تو تالار خیلی مشکلات بدتری دارن اما روحیشونو از دست ندادن. با روحیه و عشق ادامه بده.
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
دوست خوبم خیلی بابت این موضوع ناراحت نباش و سخت نگیر. تو و همسرت چون اکثر مواقع در کنار هم هستید و موضوع دیگه اینکه شما چون نامزد هستید توقع بیشتری از ذوق و عشق و محبت دارید و این رو من کاملا به شما حق میدم و درکتون میکنم. ما زنها احساس میکنیم _ البته بیشتر این احساس ها برای دوران نامزدی هست، و انسان بعد از ازدواج یه کم عاقلانه تر احساس میکنه، یعنی با درک بیشتری هر چیزی رو و هر رفتاری رو احساس میکنه _ وقتی همسرمون بهمون ابراز علاقه میکنه و میگه که خیلی ما رو دوست داره باید هر روز و هر لحظه با دیدن عشقش یه چیزی مثل فیلما ذوق زده بشه و با نگاه های پر از عشق به چشمهای همسرش نگاه کنه و حتی دلش نخواد که برای یه لحظه از همسرش دل بکنه. هر خواسته ای رو که داشتیم، با این دید نگاه میکنیم که باید انجام بده اگه من رو دوست داره و میگه که خیلی عاشقه، اما به منطقی یا غیرمنطقی بودن خواستمون توجه نمی کنیم.
می فهمم که تو چی میگی! چون من هم توقعات مشابه تو رو داشتم. مثلا: یه بار وقتی نامزد بودیم من حالم خوب نبود. ساعت نزدیک 12 شب بود که به همسرم زنگ زدم که حالم خوب نیست و ازش خواستم که بیاد و من رو به دکتر ببره، با اینکه چندین بار قبلا این کار رو برام انجام داده بود و حتی یه شب با اینکه صبح سر کار میرفت، تا صبح بالای سرم نشسته بود که تبم پایین بیاد و گهگاه تا ساعت چند صبح توی بیمارستان میموند که مثلا سرم من تموم بشه، اما ایندفعه وقتی بهش زنگ زدم. مادرش گوشی رو برداشت و گفت: که خوابه. ولی من باز بهش زنگ زدم و وقتی موبایلش رو جواب داد با صدای خسته و خواب آلوده گفت: که به خدا خیلی خیلی خستم. امروز خیلی کارمون زیاد بود و دارم از خستگی میمیرم. اگه حالت خیلی بد نیست فردا بیام بریم دکتر. من هم نه گذاشتم نه برداشتم، گوشی رو قطع کردم.
باورتون میشه صبح هر چی بهم زنگ میزد جوابش رو نمی دادم، یا اون قدر با هم بحث کردیم که حد نداشت و هر چی همسرم میگفت که بخدا خسته بودم، من میگفتم اگه واقعا من و مریضیم برات مهم بود باید می یومدی، باور نمی کنید سر این موضوع من تا خود صبح داشتم گریه میکردم.
یعنی میخوام بگم بعضی موقع ها انتظارات بیش از حد ما خانومها، بعضی وقتها مقایسه های کوچیکی که همسرمون رو با مردهای دور و برمون انجام میدیم، و بعضی وقتها نگرش و عقیده ای که نسبت به دوست داشتن و دوست داشته شدن داریم باعث میشه که یه جور دیگه به خودمون و زندگیمون و همسرمون نگاه کنیم و یه کم سخت بگیریم.
نگار جان، خانومی، خیلی سخت نگیر و سعی کن خیلی رویایی و آرمانی فکر نکنی، چون قرار نیست که تو و همسرت فقط این چند روزه رو در کنار هم باشید، بهتر یه کم با درک بیشتر به زندگیت و به همسرت فکر کنی و سعی نکن که خیلی مثل من به همسرت فشار بیاری در صورتی که می دونم همه ی ما خانوم ها عاشق زندگی های پر از عشق و محبت ناب هستیم.
RE: شوهر اخمو و بي حوصله ...
مشكل اينجاست كه اون اصلا خوش برخورد نيست.