-
عشق و دیگر هیچ ...
:72:
عاشق باش، نه عاشق شخصی معین، فقط عاشق باش!
بگذار عشق کیفیت وجود تو باشد، نه فقط رابطه تو با شخصی دیگر، زیرا هر گاه عشق به رابطه تبدیل شود تنها یک نفر را در بر میگیرد نه کل عالم را.
معامله ای بس خطرناک است، برگزیدن یک نفر ، و مستثنی کردن کل عالم، در جایی که کل عالم متعلق به توست و تو متعلق به آن. کل عالم پیوسته عشقش را بر تو جاری میسازد و پاسخ ندادن به آن بسی ناسپاسی است.
عاشق خورشید باش، عاشق ماه ، ستارگان، درختان، کوه ها ، انسانها، حیوانها، فقط یک عاشق باش و بگذار کل، معشوق تو باشد. این همان چیزی است که تو را دیندار میکند. آنگاه که عشق تو در همه ی فضا گسترده شود و هیچ حد و مرزی نشناسد، آنگاه که هیچ چیز نتواند عشق را محدود سازد، آنگاه که عشق تو بر هیچ چیزی متمرکز نیست و فقط حالتی از بودن است، آنگاه عشق عبادت است، آنگاه عشق رهایی بخش است....
" اشو"
-
به: عشق و دیگر هیچ ...
-
به: عشق و دیگر هیچ ...
طاهره جان
جان گرفتم ، تازه شدم . سخن از دل ما می گویی . دست گل ات درد نکند .
-
به: عشق و دیگر هیچ ...
عشق مراحل دارد .چرا باید لذت ذره ای از آن دریا را منع کرد ؟
آب دریا را گر نتوان کشید لااقل قدر ذره ای بتوان چشید
به نظر من هر کس در هر حدی حتی حد لحظه ای که رخ یار در نظر آید ودیگر هم تکرار نشود حق عاشق شدن دارد ولی :
پاک وشکوفا نه آلوده ومادی
-
RE: عشق و دیگر هیچ ...
-
به: عشق و دیگر هیچ ...
سلام
زیبا بود خصوصا" اون دوسطر اولش .یه یادآوری حسابی بود!
متشکرم
-
RE: ماموریت تو ...
@};-
خدا همه را برای ماموریتی فرستاده است، اما ما ماموریتمان را از یاد برده ایم، فراموش کرده ایم که برای چه در این جهان هستیم، در خواب غفلت به سر میبریم و آن را زندگی مینامیم.
باید از خواب غفلت بیدار شد . ما در دنیاییم تا هدفی را بر آورده کنیم، همه آفریده شده اند تا آوازی بخوانند، رقصی به اجرا در آورند و عطری بپراکنند.اما این فقط زمانی ممکن است که تو چنان هشیار شوی که بتوانی خودت را نه با چشمان دیگران، بلکه با چشمان خودت ببینی.
هر چه اکنون درباره خود میدانی به واسطه ی دیگران است.کسی به تو میگوید زیبا هستی و باور میکنی، کسی دیگر میگوید باهوش هستی و تو باور میکنی، یکی این را میگوید، دیگری آن را میگوید، و تو پیوسته چنین چیزهایی را می اندوزی.
تو مستقیما چیزی در مورد خود نمیدانی، چهره ات را از روی آیینه میشناسی . اما آیینه فقط میتواند صورتک تو را بنماید.برای دیدن چهره ی اصلی ات باید به درون بنگری، باید آن را از درونی ترین هسته ی وجودت بشناسی.
آنگاه که چهره ی اصلی ات را بشناسی، شادی و نشاطی فراوان از وجودت فوران میکند، ناگهان میبینی تصادفی به دنیا نیامده ای، بلکه خدا برای ماموریتی تو را فرستاده است، تو حامل پیامی مهم برای آفرینش هستی، به تو نیاز است تو در این جهان پهناور هدفی را برآورده میکنی، سهمی اساسی ادا میکنی، و این صلح و صفا و شادی و نشاطی می آفریند ... و عشق ...
"اشو"
-
RE: عشق و دیگر هیچ ...
طاهره جان حرفات خیلی به دل میشینه.آخه من تازه خودمو شناختم تازه فهمیدم کیم چیم چی می خوام باید چیکار کنم.خیلی لذت بخشه وقتی آدم از خودش به خالقش میرسه اونجاست که می فهمه چقدر با ارزشه.آره تو راست می گی ما هر کدوم برای مامریتی اومدیم.به وجود من نیاز است من هم به سهم خودم اومدم به همه بگم که بیایید تا وقت داریم عاشق باشیم از وجود خودمون از وجود داشته هامون حتی از وجود خاری در کنار گل لذت ببریم .خدا جون ممنونم ازت که کمکم کردی بشناسمت ممنونم ازت که این همه نشونه از خودت برام گذاشتی تا شناختت برام راحتتر بشه و با شناختنت طعم شیرین عاشقی رو بچشم.
-
RE: عشق و دیگر هیچ ...
آن که می گوید دوستت دارم، خنیاگر غمگینی است، که آوازش را از دست داده است.ای کاش عشق را زبان سخن بود.
"شاملو"
-
RE: عشق و دیگر هیچ ...
عشق یعنی دستهایم ماله توست
چشم های خسته ام دنبال توست
عشق یعنی ما گرفتار همیم
دوستدار هم طرفدار همیم
هر چه می خواهد دلش ان میکند/میکشد ما را وکتمان میکند
عشق غیر از تاولی پر درد نیست/هر کس این تاول ندارد مرد نیست
امدمتا عشق را معنا کنم/بلکه جای خویش را پیدا کنم
امدم دیدم که جای لاف نیست/عشق غیر از عین و شین و قاف نیست