نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
سلام به خواهر برادر های گلم خوبید امیدوارم همیشه شاد باشید نه مثل من!!!!!!!شوهرم 1 دفعه گفت دیگه من رو نمی خواهد گفت ازم خسته شده و دوستم نداره مردم و شکستم با 1 بچه 2 ساله ما عاشق هم بودیم من هنوز هستم اما اون میگه به این دلیل و این دلیل دیگه بریدم به خواهرش گفت خواهرش هم ازم خواست کارایی که می خواهد بکنم و من چند روز کردم اما میگه اون که رفته دیگه رفته بر نمیگرده !!!!!!!!!!!گغته 1 چیزایی هست که فقط به مشاور میگه من وقت گرفتم اما دل تو دلم نیست چی میشه نمی خواهم خانوادهام بفهمن اخه من کاری نکردم دارم دیوونه میشم این همه سردی از اون ؟؟؟ نمی دونم تو سر مردا چی میگذره و چی شده که اون می خواهد به این راحتی زندگیمونو خراب کنه برام دعا کنید من خیلی کمبود ها داشتم اما بخاطره عشقم ازشون گذشتم اما حالا چیکار کنم؟؟؟
به: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
سلام به مریم خانم گل 2008
عزیزم به تالار همدردی خوش آمدی .
از چی می ترسی ؟! هنوز که اتفاقی نیفتاده و هنوز هم نزد مشاور نرفته اید که این همه خودت را باخته ای . این بهترین کاری است که همسر ت ازت خواسته چون قطعا می داند که نیاز به کمک دارد . زود قضاوت نکن . بگذار زمان به کمک مشاور همه چیز را حل کند .
به: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
سلام ممنون اتفاق افتاده میدونید اون به من دلسرد شده می گه می خواهم تا آخر عمر همین رویه رو داشته باشم ما دوتا فکر می کنیم اگه 1 مدت از هم دور باشیم بهتره من بروم خونه مامانم تا کمی حال هوامون عوض شه و اون هم اینجا در کنار خانوادش بمونهشاید بتونم کنار بیام که قرار نیست عاشقا همیشه عاشق بمونن نمی دونم چیکار کنم بروم یا بمونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
به: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
البته فاصله گرفتن فکر بدی نیست . چرا که انسانها وادار به تفکر می شوند . در شوهرت تغییراتی اتفاق افتاده اما نباید کاسه ی چه کنم دست بگیری . شوهرت کاری را می خواهد انجام بدهد که فکر می کند می تواند کمک کننده باشد و تو هم باید تا آن روز صبر کنی . احتمالا شما هم اشتباهاتی داشته ای اما فعلا مهم نیست ، فکر کن که چطور رابطه ات را ترمیم کنی . پس در اولین قدم باید از حرفهای شوهرت ناراحت نشوی و در مرحله بعدی توانایی های خودت رادست کم نگیری . بگذار با مشاور صحبت کند با حرفهای تکراری همدیگر را فعلا آزار ندهید . باید بهش ثابت کنی که توانایی همراهی در شرایط سخت و تغییر را داری البته در عمل و نه در حرف . بگذار مشاور را برود بعد تصمیم جدی بگیر . فعلا با یک پروژه سفر خودت و یا شوهرت از هم فاصله بگیرید و فعلا هم نگذار خانواده از موضوع و مسئله بویی ببرد تا بعد از روز مشاور . شاید به راستی شوهر تو افسرده شده باشد و این حرفها هم سر منشاش همان افسردگی باشد و با یک اقدام کوچولو همه چیز حل شود .
به: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
با خواندن این تاپیک مطلبی یادم افتاد که شاید بی ربط نباشد...
البته مشکل شما در این حد نیست..
"بهاره آروند" کارشناس مسایل خانوادگی ..معتقد است که این امر یک مشکل در میان خانواده است که می تواند با همکاری حل شود. او می گوید::""دوستی داشتم که روزی همسرش به خانه امده و به او گفت که گرفتار عشق یک دختر دیگر است. پشیمان است نمی داند که با این حس چه کند " آن خانوم تصمیم گرفت به همسرش کمک کند تا این بحران را پشت سر بگذارد. پس به جای این که به احساسات زنانه اش بها دهد راه مادری کردن را پیش گرفت و هر چند که خودش فشار زیادی را تحمل کرد. اما به جای آن زندگی اش حفظ شد. خودش می گوید رابطه ای که حالا با همسرش دارد بسیار صمیمانه تر است.
بسیاری از روان شناسان نیز معتقد هستند که در مواجهه با چنین وضعیتی بهترین کمکی که زنان می توانند به عنوان شریک زندگی به مردان بکنند این است که این رابطه جدید را جدی نگیرند.
موفق باشید
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
عزیزم همه مشکل دارند که بتونند با طرف مقابلشونو بروند مشاوره خب توهم باهاش برو شاید خودش مشکلی داره نباید اینقدر زود ناراحت بشی انشااله مشاور حلش میکنه اما در انتخاب مشاور خیلی دقت کن
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
نگران نباش همه چیز بعد از مشاوره معلوم میشه هنوز که اتفاقی نیفتاده
با کمک مشاور و دوستان در این تالار مشکلاتتون حل می شه
شما هم در این مدت به خودتون فکر کنین اینکه چطور بودین؟
انتظارات رو برآورده می کردین یا نه؟ و نیاز ها ی همسرتون؟
بیشتر فکر کنین و کمتر نگران باشین با درایت شما همه چیز حل میشه و اگه براتون مقدوره بیشتر از خودتون و زندگی مشترکتون توضیح بدین از اول آشناییتون
ممنون
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
سلام از لطفه همتون ممنون واقعا دستتون درد نکنه که به من کمک می کنید راستش من و همسرم با هم دوست شدیم 1 اشتباه این بود که راه رو با قلب رفتم نه با عقل شاید اگه عاقلانه بود به اینجا ختم نمی شد خلاصه ازدواج کردیم و من بچه خواستم و اون نخواست و تو مدت بارداری و شیر دهی من با بیوهای رابطه داشت که بعدا بهمش زد من به هیچ کس چیزی نگفتم و ساکت موندم تا حالا. می بینیم که به خانوادش همه چیز رو میگه و اونا کمی حق رو بهش می دن هرچی ایراد تا حالا داشتم بهشون گفته و من تصمیم گرفتنم بهشون بگم که پسرشون امام زاده نیست. من خیلی ایراد دارم ولی اون هم داره من از طلاق می ترسم مامانم اینا شهرستانن همیشه می گفت برو پیششون اما الان می گه اون رفتن های تو من رو سرد کرد کم آوردم مشاور خوب هم سراغ ندارم اگه شما مشاور خوب که زود هم وقت بده سراغ دارین بهم بگین ببخشید سرتون رو درد اوردم
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
دکتر چگینی هم بلوار کشاورز کار میکنه هم طرفای مطهری خیلی خوبه 88820247-88966861اون شماره ای که ادرسش تو بلوار کشاورز ارزونتر نمیدونم کدوم یکی از این شماره ها هست موفق باشی
RE: نمیدونم؟؟این همه سردی !چرا؟
عزیزم زود قضاوت نکن . اگر پیش مشاور بروید به شما و همسرت کمک می کند .
از اینکه بنشینی و گذشته را زیر ورو کنی که اشکالات شوهرت را استخراج کنی خوشم نمی آید ولی به اشکالات و کوتاهی های خودت فکر کن و از همین حالا یک فکری بکن . شاید با تولد بچه شوهرت را فراموش کرده ای و تمام وقتت را صرف بچه می کنی ؟! یک کم هم اینجوری وبه این چیزها فکر کن . اکثر زوجهای جوان در سن 1-2 سالگی بچه که توجه زیادی طلب می کند همدیگر را فراموش می کنند و رابطه شان آسیب می بیند . خوب فکر کن ببین اشکال دقیقا از کجا شروع شده .