-
ديگه دارم كم ميارم
سلام خدمت دوستان عزيز،:72:
انگيزم رو براي ادامهي زندگي از دست دادم،:54:
روحيه ندارم،:54:
دلم به سمت هيچ كاري نميره،:54:
نه درس و نه كلاس و نه چيزي،:54:
به شدت احساس ميكنم نياز به يه جنس مخالف دارم كه بهم روحيه و انگيزه بده،:228:
از طرفي اين رابطهها درست نيست،:47:
چيكار كنم؟
شماها يه چيزي بگيد لطفا،دوستتون رو تو اين وضعيت تنها نذاريد:72::43::46:
-
به: ديگه دارم كم ميارم
سلام بر ""محمد "" دوست عزیزم...
چه شده است قهرمان...شما که انگیزه زیاد داشتید....
دوست من در یک سنی نداشتن انکیزه یا کم شدن آن طبیعی به نطر می رسد البته اگر ادامه نیابد...
خوب...همه به جنس مخالف نیاز دارند...
و اینکه بله درست هست که این رابطه ها صحیح نیست....ولی منظورم از این رابطه رابطه های رایج در جامعه ماست... وگرنه ارتباط بین دختر و پسر بسیار هم خوب است....
و اینکه خودت هم خوب می دانی....ارتباط با جنس مخالف اگر برای فرار از تنهایی یا بدست آوردن انگیزه باشد...فایده ای ندارد...چون بعد از مدتی این رابطه انرژی خود را از دست می دهد
محمد جانم کمی بگو...از خودت...از حالتت...بگو ای عزیز...
-
به: ديگه دارم كم ميارم
سلام دوست عزيزم
درسته كه الان نياز به جنس مخالف را براي ايجاد انگيزه در خودت احساس مي كني ولي اين يعني وابستگي و اينكه بخاطر انجام كار به كسي وابسته بشي يعني استقلال روحي ات را از دست مي دي الان بهترين كار برات اينه كه همينجا حرف بزني از مشكلاتت بگو تا كمي سبك بشي شايد همه ما كمي هم حالت شما را داشته باشيم ولي يه توصيه اكيد مي كنم اگر فكر مي كنيد كه با داشتن يه دوست از جنس مخالف اين خلا را پر مي كنيد بايد بگم شايد اولش اينطور باشه اما بعد از يه مدتي دوباره به همين حالتي كه هستيد برميگرديد و يا حتي مي تونم بگم بدتر از الان مي شيد
آنچيز را كه نپايد دلبستگي را نشايد
حرف بزن و بنويس بگذار به اين حس نياز فكر نكني و كليد انگيزشت بشه يه عامل قويتر براي ادامه راه طولاني زندگي ات
-
به: ديگه دارم كم ميارم
سلام دوست خوبم از وضعیت خودت بیشتر برامون بگو ما منتظریم ولی تا این حد که گفتی فهمیدم که تو تنهایی ویه جوری می خواهی این تنهایی ات را پر کنی ولی این رو بدون که جنس مخالف نیاز تو رو شاید در ابتدا برطرف کند ولی خیلی زود این نیاز تبدیل به وابستگی میشه وتو بیشتر از قبل در شرایط بد قرار میگیری پس راه های زیادی هست که کمکت کنه از جمله ورزش ومسافرت و سینما و ....اگه میتونی با یک مشاور مشکلت و مطرح کن
-
RE: ديگه دارم كم ميارم
سلام خدمت تمامي دوستان عزيز در اين بحث من رو ياري كرديد،:72:
همنطور كه فرموده بوديد ميخوام بيشتر از خودم بگم،
شكر خدا تا حالا تو زندگي هيچي كم نداشتم،البته تو هم ردههاي خودم وگرنه نسبت به خيليها ميتونم بگم اصلا چيزي نداشتم!
از يه خانوادهي متوسط هستم،دوستان زيادي دارم،اخيرا هم تازه از مسافرت برگشتم،
ولي هيچ تاثيري تو حال و هوام نداشت،انگار قبل از سفر بهتر هم بودم!:47:
شكر خدا هيچ وقت پيش نيومده احساس تنهايي كنم،
راستش رو بخواهيد مغزم براي درس خوندن خيلي خسته هست،
الان هم ترم 2 دانشگاهم،نمايي از آينده تو ذهنم نيست،
نميدونم منظورم رو متوجه شديد يا نه،همهي شما يه تصويري از آيندتون در ذهنتون هست ولي من او تصوير رو ندارم و نميدونم چرا:162:
صحبت كردن با مشاور هم فقط يه مدت كمي من رو شارژ ميكنه و دوباره همون آش و همون كاسه
اگر مطلبي رو جا انداختيم بگيد تا راجع بهش توضيح بدم
شما بگيد چيكار كنم؟
-
به: ديگه دارم كم ميارم
سلام دیگر بر دوست خوب "m-d"..
دوست عزیزم مشکل بی انگیزه بودن شما با مسافرت رفتن....با دوست دختر پیدا کردن....با مشاوره رفتن....با ماشین داشتن.... و....... غیره حل نخواهد شد.....زیرا این عوامل تنها می تواند محرکی باشند برای ایجاد انگیزه و چون ایمن محرک ها پایدار و دائمی نیستند و بعد از مدتی حس سیری به شما دست خواهد داد پس نمی توانند عامل خوبی برای ایجاد انگیزه باشند..
همانطور که خودت گفتی...وقتی هم پیش مشاور میروی تنها مدتی اثر دارد چرا...زیرا مشاور همیشه با تو نیست و حرف هایش چند روزی دوام می آورد....
پس دوست خوبم در کنار این محرک ها....باید نیروی داخلی ای باشد تا آنان را به محرک بودن امیدوار سازد....
انگیزه را در دیگران یا در محیط جست و جو می کنی....این تنها مشکل توست....
تا خود نخواهی.....اگر تمام آرزوهایت هم برآورده شود با چیزی کم داری و باز خواهی گفت اگر فلان چیز بود انگیزه ای داشتم...
لازم نیست ما تصویر کاملی از آینده داشته باشیم و دائم به آن فکر کنیم....چون ممکن است خوف و ترس از موانع و شکست های موجود در آینده ما را از ادامه راه و تلاش منصرف سازد.....تو به فکر آینده باش اما آینده را برای خود انگیزه ای قرار نده.... تو تلاش را بکن و حتی اگر آینده ای را هم تصور نمی کنی عیبی ندارد.....
بخدا می شود......تمام نیروها در درون تو ذخیره شده است فقط باید نحوی آزاد کردنش را بلد باشی....
اگر یکباره آزادش کنی....تو را نابود خواهد ساخت....
و اگر هیچ گاه آزادش نکنی....درونت را می سوزاند...
پس آرام آرام و رفته رفته...نیروهای خود را بکار بگیر...چطور؟؟
امروز اگر دیر از خواب بیدار می شوی فردا..نیم ساعت زودتر بیدار شو....و آن قدر این کار را ادامه بده و هر روز نیم ساعت زودتر از دیروز بیدار شو تا به آن نقطه آغازین برسی و سحرخیز باشی...
اگر ورزش نمی کنی.....امروز فقط چند قدمی پیاده روی کن....فردا کمی بیشتر ..پس فردا بدو....و در آخر خواهی دید ورزشکاری
اگر درس خواندن را دوست نداری یا انگیزه ای برای آن.....امروز یک مجله غیر درسی بگیر...کمی آن را مطالعه کن...چند روزی مجله بخوان...بعد یکی از کتاب های آسان دانشگاه را برگزین.....10 صفحه ای از آن کتاب را تمام کن...و هر روز این مقدار را افزایش بده .. تا این که در آخر خواهی دید کتاب ها تمام شده اما تو هنوز مشتاق خواندنی..
باز هم اگر کمکی از دست ما ساخته است در خدمتیم..
موفق باشی
-
به: ديگه دارم كم ميارم
سلام به داداش خوبمون :72:
برادر گرامی چرا غمگینی ؟ شما که در اوج جوانی و شور و نشاط هستین چرا باید همچین احساسی داشته باشین؟
همه آدما گاهی افسرده و کسل میشن و با وجودیکه کمبودی تو زندگی ندارن اما احساس می کنن هیچی ندارن و از همه عقب هستن یا کسی به اونا توجه نمی کنه ، آینده رو مبهم می بینن و نا امید می شن .
اما شما طبق قانون تالار همدردی نباید اینگونه باشید !
شما باید به امثال من که از شما چند تا پیرهن بیشتر پاره کردیم و بزرگتر هستیم و به تبع اون بیشتر درگیر مشکلات هستیم ، روحیه جوونی رو انتقال بدین و باعث شادی ما بشین !و ما این انتظار رو از شما داریم !
این احساس شما کاملا" طبیعیه چون هوای بهار این اقتضا رو داره ، گاهی بارونیه و گاهی ابری اونم ابهای تیره ! ، گاهی آفتابی و گاهی هم یه جور دیگه . بعدش هم چون تعطیلات تازه تموم شده و دوباره درس و کلاس و کار شروع شده و ما به مهمونی و استراحت عادت کرده بودیم ، الان احساس خوبی نداریم !
خود من هفته پیش به قدری حالم گرفته و بد بود که محل کارم نه تونستم غذا بخورم و نه با کسی حرفی بزنم .تازه کلی هم گریه کردم اونم بیخودی و بی دلیل! اما وقتی با یکی از دوستان نزدیکم حرف زدوم و درد دل کردم حالم بهتر شد.
اما بهتره که مطالعه درسی رو کم کم انجام بدین و در کنارش فعالیت و مطالعه غیر درسی هم داشته باشین و مهمتر اینکه با خدا حرف بزنین و همین احساسی که دارین رو بهش بگین و از خدا طلب خیر بکنین .امیدوارم که همین الان حالتون خوب باشه و نیازی به ادامه این تاپیک نباشه .ان شاء الله .
-
RE: ديگه دارم كم ميارم
دوست بسيار عزيز
كاملا متوجه شدم ، درسته شايد نتونم كمك زيادي بهتون بكنم در اصل شما چون هيچ ديدي از آينده نداري دچار سردرگمي شدي اگر درست فهميده باشم خوب عزيز من يه مطلب را بگم كه هيچ كس از آينده خبر نداره حتي كسايي كه براي آينده خودشون برنامه هايي دارند و نقشه هايي مي كشند باز هم نمي شه گفت كه همه اونها محقق ميشه اگر نمي توني آينده اي را تصور كني چرا با درگير كردن ذهنت باعث مي شي كه زمان حال را هم از دست بدي نشنيديد كه مي گن گذشته ها را از تجربه هاش استفاده كن ولي در گذشته نمان چون كه تمام شده ... آينده هنوز نيامده و كسي نمي دونه دقيقا چي مي شه پس حال را درياب و اگر بتوني حال را درست بسازي آينده خوبي در انتظارت خواهد بود
شما هم سعي كن يه برنامه ريزي درست براي امروزت داشته باشي آينده شما به امروزتون بستگي داره با نشستن و فكر كردن و از درس عقب ماندن يعني از بين بردن آينده ات ... اين روزها همه يه جورايي دچار بحران هستيم ، شايد ماجراي ليوان را زمين بگذار را شنيده باشيد و الان بهترين زمان براي اينه كه افكار مخرب ذهنتون را زمين بگذاريد و اجازه بديد به راحتي تصميم بگيره
-
به: ديگه دارم كم ميارم
سلام محمد جان
با این هوای خوب بهاری ناامیدی و بی روحیه بودن و ... را بهانه کرده ای ؟!
پسر پنجره را باز کن و از لای پنجره یک نگاهی به بیرون بینداز و ببین که چطور طبیعت با تمام قدرت هماهنگ شده تاقدر نعمت و لحظه ها را بدانیم .
الان دقیقا ساعت23:15 است اما بلبلان و گنجشکهای حیاط ما هم دیوانه و مست سرزندگی طبیعت شده اند و با هم می خوانند و دل من بی قرار عاشق را می برند .
جای همگی سبز ، چقدر افسوس می خورم که در این لحظه خاص در کنارم نیستید تا یکی از عجیب ترین صحنه های طبیعت را ببینید وبشنوید .
و تو پسر خوب و کوشا و پر توان از چیزی حرف می زنی که گمانم از درون ناشاد خود خواسته تو سر چشمه می گیرد و خودت و اراده ات در آن دخیلی ،خودت برای خودت کاری کن .
دخترها را هم نگاه کن و در ارتباط سالم با آن ها هم قرار بگیر اما مادام که توان یافتن راه شادکامی را نداشته باشی دخترکان طناز و ... هم درد تو را دوا نمی کنند . فعلا طبیعت را دریاب که شاید فردا آسمان هم جور دیگری باشد و بلبلان و گنجشکها هم در این ساعت برایمان نخوانند .
دل همگی شاد و جای همگی سبز . مخصوصا محمد پسر نازنین تالار که بسیار دوستش می دارم .
-
RE: ديگه دارم كم ميارم
ممنونم از شما ani عزيز و دلسوز و همچنين دوستان ديگري كه تو اين تاپيك به من روحيه دادن و من رو اميدوار كردند،
ولي مشكل از اينجاست كه من نميدونم چطوري دوباره روحيم رو ريكاوري كنم،
شما يه راه حل جز به جز و به طور برنامه اي به من بگيد من قول ميدم كه همش رو مو به مو انجام بدم،
ازتون خواهشمندم بهم بگيد