نتیجه دادگاه

سلام دوستان میخاستم نتیجه دادگاهمو بگم .روز قبل از تعطیلات نتیجه رسید دست وکیلم.
با اعتراض وکیل همسرم برای نفقه موافقت نشده . یعنی برای نفقه 8 ماه نفقات معوقه 800 هزار تومن و هرماه هم 100 تومن و مهریه را 1014 سکه نقدا تعیین شده است. که البته اونها تا 10 اسفند وقت برای اعتراض به مهریه دارند که در اون صورت هم مبلغی پیش پرداخت و ماهیانه یک یا دو سکه تعیین میشه . میبینین دوستان حتی اگه بنده هم از حقش بگذره خدا نمیگذره.
بخدا من از بابت این حکم اصلا خوشحال نشدم چون این اتفاق اثر بدش رو تو زندگیه من خواهد گذاشت ولی فقط به خاطر ادب کردن این خانواده مغرور پای این قضیه ایستادم. باورتون میشه که من چند روز پیش شوهرم و تو خیابون دیدم چشم تو چشم و اون بی تفاوت از کنارم رد شد بدون هیچ عکس العملی. یعنی آدم این قدر بی احساس ، اینقدر مغرور . ما 6 ماه با هم بودیم و من حق همسری رو کاملا براش به جا آوردم و اون حالا اینقدر بی تفاوت. باید تاوان این کاراشو پس بده.
دیروز خواهرم نذری داشت دختر خاله پدر شوهرم اومده بود همش دور منو گرفته بود که به خاطر امام حسین ازشون بگذر شاید شما قسمت هم نبودین. منم گفتم امام حسین راضی میشه که یه خانواده با آبروی دخترایه مردم بازی کنن اتفاقا خدا منو گذلشت سر راه این خانواده تا حساب کار دستشون بیاد.
ببخشید دوستان پرگویی کردم فقط خواستم به دوستانی که پیگیر بودن خبر بدم.
التماس دعا

سلام خانومی
من فقط می تونم بگم خدا جای حق نشسته
بهترین کار همینه که قانونی برخورد کردین بقیه اشو بسپر دست خدا
سعی کن زیاد به گذشته فکر نکنی آینده خیلی طولانی تر از گذشته است

مردمک جان
میدونی اگه اومده بودند مصالحه آمیز مشکلو حل کنند آدم ناراحت نمشد. ولی آخه این رسمشه؟ من نمیدونم این ادمها به فکر آخرت هم هستند یا حتی واسه یه لحظه خودشونو میذارند جای طرف مقابل؟ خدا جای حق نشسته.

مرسی بلوم جان
آره الینا جان دقیقا حرف ما هم همین بود به قول بابام میگه ما که میدونستیم این زندگی دیگه درست بشو نیست ولی اگه یه بار به قصد مصلحت جلو میومدن ما هم الان میتونستیم گذشت کنیم ولی چون از هون اول فقط حرفشون طلاق تفاهمی بوده ، نمیشه به این راحتی گذشت کرد.
هفته پیش بابام رفته بود شهرستان دیدم پسر دائیش که از کربلا برگشته بود ، شنیده بود که پدر شوهرم رفته پیش پسر دائی بابام(حالا اونو تو شهرستان چه جور پیدا کرده ما هم نمیدونیم) که شما برین وساطت کنین که راضی بشن تفاهمی جدا شن. اونم گفته اگه واسه آشتی میگفتین من میرفتم ولی واسه جدایی هیچ کس پیش قدم نمیشه شما با آبروی دختر ما بازی کردین. میبینین چه رویی دارن؟

خیلی ناراحت شدم که همچین روزاو لحظه هایی بهت تحمیل شد.زندگی همینه عزیزم .
هر چند که واقعا نفهمیدم همسرت چه دلیلی برای اینکارش داشت ولی به هر حال دیگه مهم نیست سعی کن به خودت برسی و فراموش کنی.
عزیزم هی خاطرات گذشته رو تو ذهنت مرور نکن گذشته گذشه به فکر آینده باش دلتو از کینه خالی کن و همه چی رو بسپار به دادگاه و خانواده چون اینطوری کمتر اذیت میشی سعی کن دنبال تفریحات سالم بری مطمین باش کسی دیگه هست که بر زندگی و سرنوشت ما حاکمه و هیچ کس از آینده خبر نداره
امیدوارم شیرینی لحظات زندگی زندگی رو دوباره حس کنی.

f-zعزیز ممنون از توجهت. دلیل شئهرم همون نداشتن علاقه بود.چند تا مقاله راجبه چگونه بفهمیم نامزدمان واقعا مارادوست دارم خواندم و فهمیدم نامزد من اون موقع ها هیچ کدوم از اون حالتهارو نداشته ولی من بدلیل عدم تجربه نفهمیدم . حالا هم راضیم به رضای خدا.

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. عزیزم سعی کن از این شکست درس بگیری و تجربه ای باشه برای ایندت . عزیزم واقعا ماانسانها هیچوقت نمی دونیم مصلحت خدا توی چیه . شاید 2 ساله دیگه متوجه بشی که خدا صلاح تو رو میخواسته که این اتفاق افتاده . فقط سعی کن خودت رو دریابی و ایندت رو بهتر از قبل بسازی . از حق و حقوقت هم نگذر.

مردمک عزیزم، نگران هیچ چیز نباش، تو درس بزرگی از زندگی گرفتی. امیدوارم همیشه به همین اندازه صبور باشی و از پس تمام مشکلات زندگیت بر بیای.. برات آرزوی موفقیت می کنم عزیزم
:72:

همای عزیزم و شاد مهربانم ممنون از لطف شما
خدارو شاکرم به خاطر وجود دوستانی چون شما و به خاطر صبر ذاتی که در من نهاده است .

مردمک جان من در جریان زندگیت نبودم فقط میخام بپرسم بچه هم داری؟ مشکل سر چی بود که طلاق اومد تو کار؟