خسته ام...کمکم کنید مثل قبل شم
سلام من دختری 22 ساله هستم و دانشجوام.
اما از این همه سکون خسته شدم هیچ کار مفیدی انجام نمیدم سراغ هر کاری هم که میرم نصفه و از وسط راه رهاش میکنم.
از رشته های ورزشی گرفته تا فعالیت های هنری همرو نیمه کاره رها کردم....
الان از خودم بدم میاد احساس میکنم تنبل ترین دختر منم...خیلی هم احساس خستگی میکنم...
برای شروع هر کاری همون اول کار به آخرش نگاه میکنم!!! با خودم فکرمی کنم اگه بخوام ادامه بدم تا به جای خوبی برسم باید چند سالی تلاش کنم که با همین فکر از شوروعش منصرف میشم!!!خدارو شکر این فکر برای همه چی به سراغم اومده به غیر از درسم!!!!!!!
در زمینه درس هم خیلی افت کردم نمره هام به شدت پایین اومده معدلم خیلی کم شده...
هر کاری رو به بعد موکول میکنم...وقتی هم که میخوام شروع کنم اینقدر سر خودمو شلوغ میکنم که خیلی زود خسته میشم اما هر کاری میکنم خودمو راضی کنم یک فعالیت داشته باشم در کنار درسم مثلا یک کلاس ورزشی برم نمیتونم !!!دوست دارم همه کار را رو با هم تو یک زمان انجام بدم!!!!
دوست دارم فعال باشم سر گرم باشم از اینکه همش بخوابم خسته شدم ولی....
صبح ساعت 7 بیدار میشم تصمیم دارم درس بخونم...اما این ور و اون ور میکنم دست دست میکنم یک باره تصمیمم عوض میشه تا ظهر میخوابم....
از خونه بیرون نمیرم مگر به قصد دانشگاه یا بعضی از روزا برای پیاده روی...
رشتم کامپیوتر تمام پروزه هامو انجام میدم بعدشم فقط آهنگ گوش میدم همین!!!تمام فعالیتم شده انجام تکالیف دانشگاه میل زدن تکالیفم به استادم خوابیدن خوابیدن خوابیدن....
RE: خسته ام...کمکم کنید مثل قبل شم
سلام ester عزيز.... به تالار خوش اومدي ....
عزيزم از نوشته هات مشخصه كه تو تنبل نيستي ..... بي انگيزه اي.....
اما چرا؟؟؟ چراشو يا خودت ميدوني يا بايد بيشتر از خودت و اوضاع دور و برت بنويسي تا ما يه چيزي دستگيرمون بشه....:162:
اولش فكر كردم شايد رشته تحصيليتو دوست نداري .... بعد فكر كردم شايد الان دوست صميمي كه باهاش وقت بگذروني نداري...
خب ... عزيزم بنويس چند وقته اينطوري شدي؟؟ ترم چندي؟؟ موضوع جديدي اطرافت اتفاق افتاده كه باعث بشه اينجوري بشي؟؟
دوست عزيزم كمي بيشتر از خودت بنويس .... :303:
ضمنا خانومي عيدت مبارك....:43:
RE: خسته ام...کمکم کنید مثل قبل شم
سلام شیرین جون
عید شما هم مبارک باشه.ممنون از لطفتون که جواب دادین...
الان نزدیک به 1 سالو نیم هست که اینجوریم البته خودم خیلی سعی کردم خوب همیشه میزان این حالتم به یک شدت نبوده با شروع یک فعالیت جدید مثل یک کلاس ورزشی بهتر شدم اما متاسفانه بعد از یک مدت کوتاهی راهاش کردم و دوباره خونه نشین شدم بهتر بگم اتاق نشین!!!
من از 24 ساعت 20 ساعتش تو اتاقم هستم...
البته از همین امروز سعی کردم با خودم بجنگم امید وارم موفق شم!!!
من ترم 3 هستم..راستش فکر میکنم خیلی چیز ها باعث شد یکیش هم اینه من 2 سال پشت کنکور بودم و آرزو داشتم رشته ای که الان میخونمو قبول شم اما نمیدونم چرا همین که پذیرفته شدم از درس بیزارم!!!رشتمو دوست دارم اما از درس و اون اتاقی که 2 سال اتاق مطالعم بود...
این همبگم به تازگی خواستگاری داشتم کهخودم راضی بودم اما خانوادم تنها به دلیل دوریه راه با ازدواجمون مخالفت کردن...البته فقط مادرم...به بهانه وابستگیشون به من و اینکه تحمل دوریه من رو ندارن...من هم روی حرفشون حرف نزدم و فعلان سکوت کردم تا بعد...
الان خیلی سر در گمم...نمیدونم چی میخوام..همش احساس میکنم دلم گرفته...اضطراب دارم....
اینم بگم یکی دیگه از کارهایی که شروع کردمو رهاش کردم همین سایت هستش!!!!شما به من خوش آمد گفتین اما من از مرداد ماه وارد سایت شدم اوایل خیلی میومدم ولی بعد از مدتی دیگه نیومدم الان هم که فقط میام میخونم همین!!!!!
اگه سئواله دیگه ای هم هست بفرمایید من جواب میدم...
فقط کمکم کنید از این حالت خارج شم هر چند خودم بیشترین کمک رو باید به خودم کنم.
RE: خسته ام...کمکم کنید مثل قبل شم
سلام :
میشه شما سه کار یا فعالیت یا هدفی که از همه چی براتون مهمتره و به اونها علاقه دارید بگید .
RE: خسته ام...کمکم کنید مثل قبل شم
سلام.
((زندگی مثل یه تابلوی نقاشیه که هر کدوم از ما جای خودش رو داره وبه زندگی معنا میده .یا مثل یه بازی می مونه که فقط حالت رقابتی نداره بلکه لذت تنوع و«انگیزه » به اون معنا میده.فشارهای زندگی(و چه بسا بی حوصلگی.) مثل یه چرخ می مونه وما نباید بزاریم که اون چرخها مارو له کنه بلکه باید حرکت کنیم وبه حرکتمون معنا بدیم .
آدم باید انگیزه داشته باشه اگر این مهم تو زندگیش نباشه میخواد زودتر کرکره رو بکشه پایین .ولی چون انگیزه داره تو زندگیش خلاء رو نمی بینه و ایجاد نمیکنه .بلکه اینقدر در خودش دریچه های ناشناخته رو احساس میکنه .که میخواد هر روز این دریچه ها رو باز کنه و به یه گوشه ای از وجود خوش پی ببره.))
من هم چند سال پیش این مشکل شما رو داشتم و زندگی رو خیلی به خودم سخت میگرفتم.ولی باور کنید( این یه شعار نیست) انگیزه من رو از اون حالت در آورد وقتی به اطراف خودم نگاه کردم و یه کم تأمل ،دیدم که از دنیا و زندگیم خیلی عقب افتادم . و دریچه های ناشناخته زیادی تو وجودم دارم .میل به شناخت من رو به این راه سوق داد وزندگیم هدف مند شد .باور کنید تا اون موقع معنای دقیق اینکه وقت طلاست رو نمیفهمیدم .یا میشه گفت برای زمان ارزش قائل نبودم .
« ما در مدرسه تمام وقتی به نام زندگی ثبت نام کرده ایم و همواره در حال یادگیری و آموزش هستیم و فرایند آموزش پایانی ندارد»
روزت را دریاب با آن مدارا کن /این روز ازئان توست /24 ساعت کامل به قدر کفایت فرصت هست تا روزی بزرگ شود......احمد شاملو
RE: خسته ام...کمکم کنید مثل قبل شم
این شاهکار احمد شاملو .بدون شک کمکت میکنه.
پیش از آنکه واپسین نفس را برارم /پیش از آنکه پرده فرو افتد پیش از پژمردن آخرین گل/بر آنم که زندگی کنم بر آنم که عشق بورزم
برآنم که باشم/در این جهان ظلمانی در این روزگار سرشار از فجایع در این دنیای پر از کینه نزد کسانی که نیازمند منند کسانی که نیازمند ایشانم کسانی که ستایش انگیزند، تا دریابم شگفتی کنم باز شناسم که ام که میتوانم باشم که میخواهم باشم تا روزها بیثمر نماند، ساعتها جان یابد لحظه ها گران بار شود هنگامی که میخندم هنگامی که میگریم هنگامی که لب فرو میبندم در سفرم به سوی تو به سوی خود به سوی خدا که راهیست ناشناخته پر خار ناهموار گاهی که باری در آن گام میگذارم که قدم نهادم و سر بازگشت ندارم بی آنکه دیده باشم شکوفائی گلها را بی آنکه شنیده باشم خروش رودها را بی آنکه به شگفت در آیم از زیبای حیات .اکنون مرگ میتواند فراز آید اکنون میتوانم به راه افتم اکنون میتوانم بگویم که زندگی کرده ام.
موفق باشی
RE: خسته ام...کمکم کنید مثل قبل شم
سلام dijitalmanمن اولین هدفم کاره...میخوام درسمو هر چه زودتر بخونم و یک شغل مناسب داشته باشم از اینکه با22 سال سن از پدر و مادرم پول تو جیبی میگیرم بدم میاد...
دومین هم ورزش هستش خیلی علاقه دارم تو خیلی از زمینه ها هم فعالیت داشتم اما نصفه!!!! به هنر هم خیلی علاقه دارم که رشته نقاشی رو تصمیم داشتم ادامه بدم که اون هم یک دوره رفتم و ....
سلام کیوان از شما هم ممنونم اما من بی انگیزه نیستم...با ور کنید انگیزه هم دارم...هدف هم دارم اما نیرو و توان ندارم...احساس میکنم هیچ توانی برام نمونده....همش اضطراب دارم...شبا راحت نمیخوابم...ولی نمیتونم هم بلند شم...میخ کوب شدم!!!!احساس خستگی شدید میکنم...این انگیزه برای رسیدن به شغل مورد نظرم بالاتر؟؟؟؟ولی نمرات درسیم به شدت افت کرده...چون روحیه ندارم...نمیدونم هم چرا این طور شدم؟؟!!!! اعتماد به نفسم هم نسبت به قبل خیلی کم شده...اصلا ندارم...
سر شار از انرزی بودم اما الان .....!!!!شاید مشکلم خیلی اساسی تر از اونیه که من بخوام تو این سایت به دنباله راه حل براش باشم...اگه نظر شما هم اینه بهم بگید باید چی کار کنم؟؟؟ منو از کمکاتون بی بهره نذارید..ممنونم
RE: خسته ام...کمکم کنید مثل قبل شم
سلام ester جان . هدفهای خیلی خوبی داری . اگر بتونی در راه این اهداف گام برداری دیگه این احساس خستگی را نخواهی داشت .
اگر ممکنه سه موضوع یا اتفاق یا مشکل بزرگ که الان داری واذیتت میکنند را هم بگو ( اگر قابل گفتن هستند )
راستی من یک کتاب خیلی خوب سراغ داره در مورد مشکل شما ؛ اگر دوست داری و وقتشو داری معرفی میکنم تا بخونیش .
RE: خسته ام...کمکم کنید مثل قبل شم
سلام دوست عزیزم
ببین نمیدونم این کتابو خوندی یا نه ولی اگرم قبلا خوندی دوباره اونو بخون
کتاب: قورباغه را قورت بده
نویسنده:برایان تریسی
به نظرم این میتونه خیلی کمک کنه
کتابش کوچیکه و وقت کمی هم ازت میگیره
موفق باشی
RE: خسته ام...کمکم کنید مثل قبل شم
سلام خیلی ممنون کاترین جان برای معرفی کتاب..من این کتابو نخوندم اما حتما میخونم...
digitalman سلام ممنون از پیگیریتون...یک نیا ممنونم...خیلی به سئوالتون فکر کردم اما هرچی فکر کردم مشکل بزرگ پیدا نکردم!!!اون کتاب رو خیلی ممنون میشم بهم معرفی کنید...چون به حداقل کمی تغییر نیاز دارم چون امتحانام در حال شروع هستش اما من روحیه درس خوندن ندارم...
انشاالله این 2 کتاب کمی بهم کمک کنه..
به تازگی بی دلیل گریه میکنم...چند روز پیش با دوستی صحبت میکردم ایشون صحبت میکردن و من اشک میریختم...ازم پرسید چرا گریه میکنی گفتم نمیدونم...فقط بغض گلومو گرفته و من نمیتونم جلو اشکمو بگیرم!!!!