شما جاي من بوديد چيكار مي كرديد؟
- كاري كه به اينترنت و كامپيوتر نياز داشته باشه نمي تونيد انجام بديد. زياد نمي تونيد رو صندلي بشينيد. يه كاري مثل منشي شدن يا فروشندگي با حقوق 200 تومن و ساعت كاري 8 ساعت انجام ميديد و اين ميشه شغل شما. سر كار با هركي برخورد داشته باشيد يا دلش به حالتون بسوزه يا مسخرتون كنه كه شما كجا اينجا كجا! كار منشي هم به اين شكله كه شما صرفا منشي نيستيد و بايد كار نظافت رو هم انجام بديد. تا دير وقت سر كار بمونيد و گلايه كردني بگن همينه كه هست. تو خونه هم با خانواده اي سر مي كنيد كه نه دوستتون دارن نه حمايتتون مي كنن. آخر هفته ها هم مجبوريد از مهمون پذيرايي كنيد با وجود اينكه ديسك كمر داريد و چنتا تا عمل جراحي بايد رو شما انجام ميشده كه نشده. مهمونا هم به بهانه ديدار پدر و مادرتون و شما و يا بهانه دلتنگ شدنشون ميان. موفقن كار و در آمد و زندگي مرفهي دارن و شما بايد پذيرايي كنيد فقط. هيچ كسي هم (هيچ بني بشري) هم نمياد بگه زندگيت چطوري ميگذره. (كاري پيدا نكردما بايد بگردم ببينم ميشه پيدا كرد يا نه. خانواده هم تاكيد دارن صاحب كارت زن باشه. مشكلي ندراما كه بگيد خودت روده راست تو شكمت نيس، فقط اينكه تو شهر خيلي كوچيك انتخاب خيلي كم ميشه و مثل دفه قبلي بايد خانمي رو انتخاب كنم كه ميگه همينه كه هست و سو استفاده مي كنه). در ضمن پيدا كردن كار بيرون خيلي برام سخته چون پدر و مادرم تو شهر شناخته شده هستن كسي باورش نميشه كه دختر فلاني اومده منشي بشه يا فروشنده و باز به مشكل مي خورم تو پيدا كردن كار.
- بشينيد براي بار چندم براي كنكور بخونيد با وجود اينكه استرس و اضطراب شديد داريد و تا حدي افسرده هستين. هرچي مي خونيد و زحمت مي كشيد به خاطر استرس به باد ميره و نتيجه نميگيريد. مطالب رو بلديد ولي سر جلسه كنكور نمي تونيد تست بزنيد. تو خونه هم هميشه دعواي خانوادگي پا برجاست. شما و خانوادتون هم باهم ديگه به هيچ وجه سازش نداريد.
شما جاي من بوديد چيكار مي كرديد واقعا؟ من تجربه هر دو مورد بالا رو داشتم الان خيلي سردرگمم. نمي دونم كدوم مسير رو برم. نمي دونم راه سومي هست يا نه. از خانوادم خواستم برام يه اتاق جدا بگيرن يه جايي تا يه مدت از هم دور باشيم ولي قبول نمي كنن. خودم عميقا حس مي كنم براي هر دو طرف بهتره كه از هم فاصله بگيريم. حس مي كنم اگه از خانواده جدا بشم كارا خيلي بهتر پيش ميره. و مي تونم اون وابستگي و بند ناف رو ببرم ولي اجازه نميدن. متاسفانه متوجه شدم والدينم دوس دارن من بهشون وابسته باشم. مورد دوم برام عذاب آوره ولي اينكه بتونم بعد از يه سال از خانواده جدا بشم طوري كه خودشون هم راضي باشن همينه. در غير اين صورت هيچ جوره نميذارن ازشون جدا بشم.