باید بازم در مقابل شوهر عصبیم کوتاه بیام ؟
سلام دوستان عزیز همدردی ، این دومین تاپیک منه ، توی تاپیک اولم اطلاعات کلی درباره مشکلاتم داده بودم که بیشترش به عصبی بودن شوهرم مربوط بود . من 20 سالمه و شوهرم 27 سالشه ، یک ساله ازدواج کردیم و یک سالم عقد بودیم . بچه ندارم . از 16 سالگیم با شوهرم دوست بودم . از همون اول هم میدونستم پسره عصبی ایه .
من قبلا به خاطر یه دعوا که کتکم زده بود اومدم اینجا و راهنماییای خوبی بهم شد ، در حدی که به وضوح دعواهامون کم شد ، بیشترشم به خاطر این بود که من دیگه به هیییییچ وجه جوابشو نمیدادم و میذاشتم خودشو خالی کنه حسابی هرچند اونم انصافا کمتر ایراد میگرفت ازم . الان حس میکنم این کار به خودم اسیب میزنه ، نمیتونم همیشه وایسم و سکوت کنم تا اون هرچی دلش خواست بگه . ما دیشب دوباره دعوا کردیم ، بگم سر چی خندتون میگیره :
قضیه از این قرار بود که شوهرم حدودا ساعت ده شب اومد خونه خیلی خسته و کوفته ، چون از هشت صبح تا نه شب سرکارشه . من سریع شام بهش دادم ، ولی شامم مرغ بود که دوست نداره ( البته خدایی یکم بی مزه ام شده بود) کلی دعوام کرد که یه غذا هم بلد نیستی ، اصن تو به چه دردی میخوری ، من از صبح جون میکنم اونوقت این وضع زندگیمه ، عقل تو کلت نیست ، بچه ای (تا اینجا ساکت بودمو فقط اخم کردم ) من همش میخواستم مثل حرفایی که شما قبلا بهم زدین ساکت باشم و جواب ندم ولی واقعا حس کردم الان سکته میکنم از شنیدن این حرفا و باید خودمو خالی کنم . اخرش نتونستم و جوابشو دادم . بهش گفتم من بچه ام یا تو که انقد لوس بازی درمیاری ، این بدغذاییا از سنت گذشته . یهو زد زیر بشقابش و پرتش کرد اونور ، سرمم داد زد گفت یه بار دیگه بلبل زبونی کنی حالیت میکنم . منم بغضم گرفت ، بهش گفتم خودت تمیزش میکنی به من ربطی نداره . اونم اومد طرفم زد تو گوشم گفت کاری نکن بلایی سرت بیارم که مث اون دفعه التماسم کنی (منظورش یه بار بود که دعوا کردیم و خیلی کتکم زد) بعدش من نشستم گریه کردم ، اونم رفت خوابید (البته توی اتاقمون ، چون از قهر و جدا کردن جاهامون متنفره ، حتی نمیذاره من جامو جدا کنم بعد دعوا ) باورم نمیشه انقدر بی رحم بود ، قبلا اگه میزد بعدش عذرخواهی میکرد ولی اون شب رفت با خیال راحت گرفت خوابید و اصلا هم کاری به گریه ام نداشت ! امروز صبح زودتر بیدار شده بود و صبحانه درست کرده بود درحالیکه هر روز صبح من حدود نیم ساعت زودتر بیدار میشم و همه چیو اماده میکنم . من اصلا باهاش حرف نزدم حتی خدافظی هم نکردم و فقط اخم کرده بودم . وقتی داشت میرفت اومد بوسم کرد گفت خانم کدبانوی من اخمو نباشه . به نظرتون من بازم باهاش اشتی کنم و تسلیم شم ؟؟؟ اخه بعد اون حرفی که اخر دعوا بهم زد حس میکنم همه ی عذرخواهیاش الکیه و اصلا شرمنده نیست . به نظرم نباید دیگه به راحتی ازش بگذرم . خواستم برم خونه ی برادرم قهر کنم ولی اونا الان اینجا نیستن مجبورم بمونم . فقط نمیخوام غرورمو دوباره بشکونم که دیگه خالی کردن اعصابش رو من واسش عادی شه .
به نظرتون چکارکنم ؟؟؟ خواهشا بازم راهنماییم کنین