به خاطر دروغ همسرم ، در کمک به او مردد هستم (به مشورت فوريتون احتياج دارم)
دوستان من نامزدم ماشينشو فروخت و چند روزي بي ماشين مونده، ازونجايي كه يه سال اول نامزديمون بخاطر وضع ماليش ماشين نداشت ولي دليل بي ماشينيشو عدم ثبات دلار و اينكه نميخواد ضرر كنه بهم گفته بود و منم ماشينمو يك سال در اختيارش گذاشته بودم،تا اينكه الان نزديك يه سالي ميشه كه دليل واقعيه بيماشين بودنشو بهم گفته و من خيلي ناراحت شدم ازينكه بهم واقعيت رو نگفته بود و من بخاطر دوستداشتنم از خودم زدم و ماشينمو شب و روز در اختيارش گذاشته بودم،خلاصه اينكه الانم ماشينشو فروخته تا ماشين جديدش پلاك بشه يه هفته طول ميكشه و مونده بيماشين،بخاطر دروغي كه اونموقع بهم گفته بود يا بهتر بگم واقعيتي كه پنهون كرده بود ديگه دلم نميخواد الانم كمكش كنم مادرم ميگه يه سال كمكش كردي اين چند روزم اگه نيازي به ماشينت نداري بده،ولي به مادرم نميتونم بگم دلم ازش بخاطر اون موقع ها پره و نميتونم و احساس ميكنم اگه بدم تبديل به وظيفه ميشه و ارزش كارمم متوجه نميشه،اينكه يه داداشم داره كه اونم درحالي كه امكان مالي داره و زنشم ماشين داره(ماشينو كادو داده به زنش)ولي ماشين باباشو از صبح تا شب برميداره وقتي به شوهرمم ميگم با مال بابات برو بيا سر كار ميگه دست دداداشمه و نميتونه بهش چيزي بگه !!به منم مستقيم ديگه نميگه ماشينمو بدم بهش ولي من دلم براش ميسوزه ولي بخاطر اون سالها يه حسي بهم ميگه ديگه اشتباه يالهاي اول نامزديرو نكنم و بهش كمك نكنم,ازتون خواهش ميكنم راه درست رو بهم بگين و كمكك كنين