-
بعد از جدایی
سلام
میخوام جدا شم می خوام آزادیمو بدست بیارم
دیگه نمی خوام به خودم دروغ بگم 2سال ادای آدامای خوشبخت رو در اوردم
من با این مرد ازدواج نکردم با آیندش ازدواج کردم و حالا دیگه این آینده برام ارزش نداره
همیشه مشکل بوده سر همه چیز، سر حجاب، سر برخورد با خانواده ها، سر به قول عباس توقعات من،
سر بچه نخواستن من ،سر اصرار های زیاد مادر شوهرم روی بچه دار شدن، سر درامد کم عباس، سر قبول نکردن من (من قبول ندارم یه زن خانه داری وظیفش) و همیشه اینو یه لطف می دونم که زنها به همسرانشون می کنن
همیشه بحث ها از چیزای کوچیک شروع میشه
از نظر من عباس زیاد از مادرش حرف شنوی داره
وهرچقدر هم خوشبین باشم باشم نمی تونم تحمل کنم
عباس با اینکه25 سالش است اصلا اهل جوانی کردن ها نیست من یه روزی اینو حسن می دونستم اما دیگه برام حسن نیست خسته ام می کنه
ما هردو لجبازیم و مغرور همیشه یکی باید کوتاه بیاد تا قهر تمام شه، این بد نیست
اصلا زندگی باید این باشه، اما مسئله اینجاست: اگه قرار باشه زندگی همش قهر باشه!همش عدم تفاهم داشتن! پس این چه جور زندگی کردنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر چند ماهه من این شده، همش می شینم فکر می کنم، اگه طلاق بگیرم زندگیمو چه جور از اول شروع کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تازه درسم تمام شده، وهنوز کار ندارم، پول خاصی هم ندارم، و نمی خوام دیگه با خانوادم زندگی کنم،
یا باید خونه بگیرم یا از ایران خارج شم، و برم زندگی خودمو از اول اون جا شروع کنم.
1-خودم ترجیح می دم از ایران خارج شم ،حوصله بر خورد با فامیل را ندارم، حتی خانوادم!
2-یا بشینم برای فوق لیسانس بخونم و بگردم کار پیدا کنم
می دونید من تصمیم خودمو کم کم گرفتم برای جدایی، اما نمی دونم چه کار کنم بعدش .
هنوز با همسرم هم به طور جدی مطرح نکردم، نمی خوام تا لحظه آخر هم به خانوادم هم بگم،
اگه بگم می خوان پا درمیونی کنن ومن مشکل را در خودم می بینم که حاضر نیستم کوتاه بیام
مشکل را در عباس می بینم که کلی خواسته هایی داره که من از اجرا کردنشو خوشم نمی یاد (مثلا دوست داره من تنها برم خرید مثلا بدون مامانم تنها پرده های خونه رو بدوزم بدون اینکه مامانم بخواد کمکم کنه و من نمی تونم تنها این کار هارو کنم )هزار بار گفتم میگه هزار بار خراب کنی بار هزارو یکم درست می کنی و من در بودجه خونه نمی بینم این کارو انجام بدم.
دوست داره من بعد از گرفتن مهندسی بشینم خونه خیاطی کنم این کار هارو دوست داره و من حوصله این کار ها رو ندارم
انتظار داره من هر روز برم پیش مامانش آخه ما پیش هم زندگی می کنیم و من اصلا دوست ندارم هر روز برم پیششون
در عوض اگه من بخوام هفته ایی دوبار برم بار دوم میگه سهم این هفته ات را رفتی
فاصله خونه مامانم با ماشین کمتر از نیم ساعته و ما ماشین نداریم و با ماشین پدرش می ریم
ما معمولا همیشه قبل از بیرون رفتن بحثمون میشه واسه همین نصف مهمانی ها در لحظه اخر کنسل می شن:( سر اینکه این لباسی که من پوشدم توش دستم بیرونه، گردنم مشخصه، لاک قرمز نباید بزنم چون دوست نداره جلب توجه کنم)
دیگه خستم ،تحمل کردن برام خیلی سخته
می خوام جدا شم اما نمی دونم بعد جدایی چه کار کنم
می خوام برم دنبال زندگیم و همسری مطابق خواسته هام پیدا کنم(شاید در دلتون سرزنشم کنید)
اما گناهم چیه که نتونستم حداقل یکی از آرزوهامو در شوهرم پیدا کنم
منو راهنمایی کنید و بم بگید بعد از جدایی چه کار کنم.
-
RE: بعد از جدایی
سلام ترانه جان
عزيزم مطمئني كه همه ي فكرهاتو كردي ؟ يعني ميخواي قيد خانواده و .... رو بزني ؟؟؟؟
بهتر نيست با همسرت با هم به يك مشاور مراجعه كنين ؟؟؟؟ اينجوري شايد ايشون بفهمه كه چقدر در حق شما ظلم ميكنه !!!! طلاق بايد آخرين گزينه باشه ولي شما انگار خيلي زود ميخواي عملي اش كني ....
به نظرم بهتره كه با همسرتون پيش يه مشاور برين و بعد از اينكه كاملا مطمئن شدي كه ايشون اصلا نميتونه خودش رو با خواسته هاي شما وفق بده اون وفت ميتوني به طلاق فكر كني .....
حيف نيست كه ميخواي همه ي زندگي و آينده ات رو دستي دستي خراب كني ؟؟؟؟
عزيزم دركت ميكنم كه برات سخته ولي تو بايد تمام تلاشت رو براي نگه داشتن زندگيت بكني و همه ي راهها رو امتحان كني و اگه نشد اون وقت به فكر ..... بيافتي.
بهتره كه بيشتر فكر كني ..... حيفه كه بخواد اينجوري بشه .....
-
RE: بعد از جدایی
رویای عزیز
مگه مشاور معجزه می کنه
قط از آدم می خواد میخواد اینطور رفتار نکنه
آدم هم بعد مدتی تمان حرفا یادش می ره
نمی شه ذات کسی رو عوض کرد
-
RE: بعد از جدایی
سلام ترانه جون
شرایط تو را تو یکی از دوستام من به عینه دیدم ولی به بزرگی خدا قسم بعد از اینکه جدا شده (شرایطش از تو وحشتناکتر بود)پشیمون شد که چرا جدا شد چون همه فکر میکنن اگر طلاق را انتخاب کنن آرامش برمیگرده و زندگی اون چیزی میشه که اون میخواد ولی باور کن اینجور نیست میشه آغاز مشکلات بعد از جدایی .خودت را بعد جدایی سرزنش میکنی که ای کاش باهاش زندگی کرده بودم ای کاش تحملش کرده بودم ای کاش یه وقت دیگه به خودم و اون داده بودم .اگر خودتو دوست داری اگر نمیخوای برای خودت و زندگی آیندت دردسر درست کنی به خودت یه وقت بده و من میدونم که میتونی زندگی خوبی را از سر خط دوباره شروع کنی البته اگر خودت بخوای .
امیدوارم که هرچه زودتر مشکلاتت حل بشه .
موفق باشید
-
RE: بعد از جدایی
ترانه جان
توي زندگي مشترك كه همه چيز بر وفق مراد آدم پيش نميره !!! مطمئن باش هيچ كس رو پيدا نميكني كه توي تمام مسائل با هم تفاهم داشته باشين .....
بلاخره هم تو و هم شوهرت بايد به يك سري از خواسته هاي طرف مقابلتون احترام بگذارين و بهش عمل كنين.....
ببين عزيزم به اين فكر كن :
1) آيا شوهرت معتاده ؟
2) آيا شوهرت هوس بازه و مرد زندگي نيست ؟
3) آيا شوهرت كتكت ميزنه ؟
4) آيا شوهرت دزد و قاچاقچيه ؟
5) آِيا شوهرت واقعا دوستت نداره و تو هم واقعا دوستش نداري ؟
اگه تا مورد 4 حتي يكي شون هم برات اتفاق افتاده بود، كه واقعا حق داشتي كه بخواي جدا شي ولي آيا واقعا اينطوره ؟
نميگم مشاوره معجزه ميكنه ولي ميگم شايد همسرت راجع به وظايف خودش نسبت به تو اطلاعي نداره و تفكر مرد سالاري داره .....تو هم حق داري كه يك سري چيزها رو ازش بخواي ولي ايشون بر اساس اين تصور فكر ميكنه كه زن بايد مطيع شوهرش باشه و هرچي شوهرش بگه عمل كنه .....و حق اظهار نظر نداره....
اين درست نيست كه تو از همين اول يك دفعه بهش بگي كه ميخواي طلاق بگيري ..... بهش بگو كه واقعا ديگه كم آوردي و اگه اينجوري پيش بره زندگي برات با جهنم فرقي نداره .......
با هم پيش يك مشاور برين تا بتونه شوهرت رو روشن كنه و بفهمونه كه نسبت به شما وظايفي داره و شما هم حق اظهار نظر دارين و اين نيست كه هرچي اون بگه بشه !!!!!!
شايد مشاور بتونه قانعش كنه كه كوتاه بياد و ذهنش رو روشن كنه كه : نه بابا اينجوري ها هم نيست كه من دارم پيش ميرم و ..........
اگه شوهرت تو و زندگيتون رو دوست داشته باشه سعي ميكنه كه كوتاه بياد ..... اگه هيچ موقع كوتاه نيومد و تو هنوز هم فكر كردي كه داري اينجوري حروم ميشي و زندگيت شده بردگي و تا آخر عمرت ديگه به اون چيزهايي كه ميخواي نميرسي ...........اون موقع راجع به طلاق صحبت كن
ولي الان كه هنوز دير نشده واسه ساختن زندگيتون .........بهتره كه همه تلاشتون رو بكنين
موفق باشين
-
RE: بعد از جدایی
یه وقت مشاوره به نصیحییون گرفتم
نمی دونم تنهایی برم یا با عباس برم
رویا
منو کتک نمی زنه
اون 4 مورد رو هم نداره
اما ......
-
RE: بعد از جدایی
سلام عزيزم
خوب كاري ميكني ... به نظر من بهتره كه اول خودت يه سري به مشاوره بزني و مشكلت رو مطرح كني و بعد همراه با همسرت بري
فكر ميكنم كه اينجوري بهتر باشه
ولي بازم خودت مختاري ....
موفق باشي دوست عزيز .... اميدوارم كه مشكلت حل بشه
-
RE: بعد از جدایی
سلام ترانه خانوم
خوب راستش زندگی با همچین آدمی که به مادرش وابسته هست و تفکرات نسبتا قدیمی و مردونه داره(که هیچ کدوم خوب نیست مخصوصا تفکراتش)
زیاد جالب نیست ولی بنظر می رسه اون آدم به این بدی ها هم نیست که می گی من فکر می کنم اینقدر به خودت تلقین کردی : من از روز اول نمی خواستمش دیگه به یه باور برات تبدیل شده که نمی تونی باهاش زندگی کنی!
آره خوب نیست که کسی اهل گشت و گدذار یا همون جوونی کردن نباشه اما ببین چندتا از حرفاتو مینویسم روشون بیشتر فکر کن:
1)من با این مرد ازدواج نکردم با آیندش ازدواج کردم و حالا دیگه این آینده برام ارزش نداره
2)عباس با اینکه25 سالش است اصلا اهل جوانی کردن ها نیست من یه روزی اینو حسن می دونستم اما دیگه برام حسن نیست خسته ام می کنه
3) میگه هزار بار خراب کنی بار هزارو یکم درست می کنی
4)ما هردو لجبازیم و مغرور همیشه یکی باید کوتاه بیاد تا قهر تمام شه،
5)فکر چند ماهه من این شده، همش می شینم فکر می کنم، اگه طلاق بگیرم زندگیمو چه جور از اول شروع کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
6)می دونید من تصمیم خودمو کم کم گرفتم برای جدایی، اما نمی دونم چه کار کنم بعدش .
7)دوست داره من بعد از گرفتن مهندسی بشینم خونه خیاطی کنم این کار هارو دوست داره و من حوصله این کار ها رو ندارم
8)سر اینکه این لباسی که من پوشدم توش دستم بیرونه، گردنم مشخصه، لاک قرمز نباید بزنم چون دوست نداره جلب توجه کنم)
9)می خوام برم دنبال زندگیم و همسری مطابق خواسته هام پیدا کنم(شاید در دلتون سرزنشم کنید)
.
.
توضیحات موارد بالا(خیلی خیلی مختصر):
1)تقصیر اون بیچاره چیه از اول بهش دروغ گفتی؟ داری زندگی اونم خراب می کنی و اونم بشدت ضربه می خوره!
2)خب حسن نمی دونی چرا؟ چون آینده نگر نبودی؟ اون که از اول بهت گفته یا نشون داده بود اینطوره!
3)بده می خواد به مادرت متکی نباشی؟ بده می خواد خودت یابگیری؟ بده می خواد اعتماد بنفس داشته باشی؟خودت میگی تو بودجه ی خونواده نمی بینی که این کارو انجام بدی! یعنی اون اینو نمی دونه؟ ولی حاضره هزینه کنه که شما رو پایه خودت وایسی تازه معلومه به فکرش هستی که نگران اقتصاد خونه ای پس اینقدر به خودت تلقین نکن و سمج نباش برو پی زندگیت!
4)حداقل تو این مورد 50% کار خودتی، اول خودتو درست کن 2 بار تو کوتاه بیای بار سوم اون خجالت می کشه کوتاه میاد!
5)اول اینکه تکلیفت هنوز با خودت مشخص نیست می خوای بری تو چاه؟ دوستانه میگم معلومه اینقدرام جات بد نیست که واسه اینکه بعد طلاق چیکار کنی چند ماهه فکر می کنی! چون کسی که به جونش برسه اگه خونه ی باباش باشه و بپذیرنش وقت رو تلف نمی کنه و یه حرکتی انجام می ده!
6)آره خب کم کم گرفتی!!! چرا؟ چون هم وقت داشتی (جاتم بدنبوده که اینقدر آآامش داشتی کلی دربارش فکر کنی)هم زیاد به این مسئله فک کردی و مدام تلقین کردی که طلاق راهه نجاته! با اینکه می دونی بعد طلاق تازه اول راهی یه زن مطلقه، بی کار، بی سرمایه، حرفا و متلکا و .... کلا بگم مشکل انسانهای نابخرد، بدون مردی که سایش رو سرت باشه امروزه دختراش دربه در دنبال شوهرن اون موقع شما می خوای شوهر مورد علاقتو پیدا کنی؟ فک کردی خواستگارا دم در صف کشیدن شوهرت نمیزاره خوشبخت شی؟ دشمنته؟ بهترین شوهری هم که گیرت بیاد یه یه مرد مطلقه خواهد بود که تازه معلوم نیست اون چرا طلاق گرفته؟ شاید مثه شما از روز اول دروغ گفته و بخاطر آیندش ازدواج کرده لجبازه و حس کرده نمی تونه زندگی کنه طلاق گرفته؟ ها؟ تازه این جزو بهترین حالت هاست! یهو دیدی یارو ....
7)دوست داره؟ اجبار نیست؟ خب بشین باهاش در این باره حرف بزن! اونم مثه ما امروزه زنا رو می بینه کار می کنن فک نکنم مجبورت کنه بشینی تو خونه همونطور که دوست داره درس بخونی و پیشرفت کنی اگه حس کنه خونه نشینی مانع پیشرفتت میشه قطعا مخالفتی نداره والا محیط دانشگاه رو که خودت می دونی ... پس اون بهت اعتماد کامل داره! نه؟
8)حق داره نخواد جلب توجه کنی! حتما طوری رفتار می کنی که حساسش کردی ! اصلا مشکلت لاکه؟ واسه لاک و اینکه مردای نامحرم نمی تونن ازت لذت ببرن می خوای از شوهرت که تو رو واسه خودت می خواد طلاق بگیری؟ معلومه نه ازت پول می خواد نه با پیشرفتت مشکل داره فقط می خواد مال اون باشی بده؟؟؟
9)برو دنبال زندگیت ببینم چه همسر بهتری پیدا می کنی که تو رو واسه خودت بخواد و تو اولین و آخرین تجربش تو زندگیش باشی؟ حتما پیدا می کنی آخه کاره 2 ساعت گشتن تو بازاره نه؟! من 1.5 ساله هر دختری می بینم خوب که فکر می کنم می بینم بدرد زندگیه آیندم نمی خوره با اینکه هر کدومشون رو بخوام خونوادم مخالفتی نمی کنن مگه اینکه چی باشه تازه من مجردم و (البته خیلی خیلی زوده ولی میشه دربارش فک کرد و تجربه کسب کرد) حالا شما بعد طلاق می خوای دوروزه شوهر پیدا کنی؟ می دونی بعد طلاق می خوای با قریضه ی جنسیت چیکار کنی؟(اینو رک گفتم چون هر دومون نوعی هستیم) می دونی چون زنی دیگه با خود ارضایی هم ارضا نخواهی شد؟ اول تو خونه امتحان کن اگه 2 ماه دووم آوردی(خواستی خود ارضایی هم کن ببین راضیت می کنه؟) بعد به طلاق هم فک کن تازه تو خونه تنها نیستی یعنی نمی تونی با مرد دیگه ای باشی(هر چند فکر نکنم شما از اوناش باشی) ولی شهوت چیز کثیفیه، بالا که بگیره طرف به محرم خودشم رحم نمی کنه چه برسه به زنی که تنهاست و هرکاری بخواد می تونه بکنه و اگه چشمش رو روی خدا ببنده دیگه هیچ مانعی نیست جلوی کارشو بگیره تو شهر ما که ماهی چند برادر و خواهر سنگسار میشن و چند پسر به جرم تجاوز به مادرشون حالا ما خودمون که می دونیم تو شهر این مطلقه ها و بیوه زنا چکارا می کنن حالا شما اینقدر به خودت اطمینان داری که می خوای طلاق بگیری؟ شما که نمی تونی در مقابل هوست واسه یه حجاب خوب مقابله کنی؟ الله اعلم!!!!!
حالا اینا خیلی مختصر هم بود من حال ادامشو (کلا درباره ی همه چی) ندارم والا که جای یه کتاب نوشته اینجا خالیه این فقط جزوش بود!!!!!!!!!
-
RE: بعد از جدایی
آقای mke عزیز خیلی متعصبانه و یک طرفه صحبت کردین.
ترانه هم خیلی از حساسیت هایی رو داره که در وجود خیلی از خانمها هست، من وقتی مشکل ترانه رو می خونم می تونم درکش کنم، و می دونم که این حس یک احساس مقطعیه و وقتی به آدم دست می ده که احساس می کنه هیچ حق انتخابی نداره و باید به کارهایی تن بده که دوست نداره. اکثرا این جور مواقع به جدایی فکر می کنن چون جدایی رو تنها راه به دست گرفتن اختیار زندگی خودشون می دونن، ترانه عزیز و دوست داشتنی حق داره ناراحت بشه، اما فکر کردنش به جدایی به نظر من درست نیست، این مشکلیه که با مشاوره رفتن و گرفتن نقش های اساسی و مهم در زندگی حل میشه.
ترانه فقط باید سعی کنی که روی زندگیش کنترل بیشتری داشته باشه، خودش رو کنار نکشه و اظهار نظر کنه و همسرش هم باید به خواسته های اون احترام بذاره و چیزی رو بهش تحمیل نکنه.
به هر حال ترانه عزیز، امیدوارم از مشاوره نتیجه خوبی بگیری و از این حس بد رها بشی...
:72:
-
RE: بعد از جدایی
ترانه جان كمي بيشتر فكر بكن .گاهي خودت رو جاي شوهرت بگذار .خيلي از توقعات شوهرت توقع همه مردهاي ايرونيه .تمام مردهاي ايروني زن خياط و آشپز دوست دارن . مشكلاتت رو آروم و بدون موضع گيري با خود شوهرت مطرح بكن . در مورد اهداف آيندت آيا قبلا" با شوهرت صحبت كرده بودي .اگه واقعا" دوستش داري سعي كن اول در برخوردت با مشكلاتت بيشتر فكر كن .و فعلا" در برابر شوهرت موضع مخالف نگير .