فکر می کنم همسرم باعث شد من خیانت کار بشم
باسلام
از دوستانی که وقت می زارن و مشکل من را می خونن تشکر می کنم
من 4 سال هست که ازدواج کردم در این چهار سال با همسرم مشکلات مختلفی داشتم که در یک سال و نیم اخیر به اوج خودش رسیدن من این مشکلات رو لیست وار می گم
1-بدهنی و فحش دادن در صورتیکه هرگز تحت هیچ شرایطی بهش توهین نکردم
2-دست بزن البته کم پیش اومده در کل 5 یا 6 بار
3-درخواست های مکروه و خشونت و رفتارهای تقلید شده از فیلم های بد در روابط جنسی( البته حا نبوده)
4- قطع کامل هر گونه رابطه جنسی بیش از یک سال و سه ماه
5-بی محلی و کم صحبت کردن با من
6- مطمئن شدن از اینکه در این یک سال تا مرحله خیانت رفته
7-پرویی و قدر نشناسی
8-خوردن مشروبات الکی البته به صورت تفننی ولی من برام قابل تحمل نیست
دیگه همین
حالا مشکل اصلی من
مدتی در گیر و دار طلاق توافقی هستم ولی موانع زیادی پیش روم هست
1- فامیل هستیم و در واقع طلاق ما منجر به از هم پاشیدن فامیل می شه
2-دلم برای پدر و مادر هر دومون می سوزه که باید غصه نابسامانی زنگی ما رو بخورن
3-از تنهایی بد از طلاق و زندگی مجردی به عنوان یک زن مطلقه وحشت دارم
و این چیزا باعث شده امید داشته باشم که می شه این زندگی رو درست کرد چون یکم اطمینان دارم که دوستم داره و فقط از لجبازی و قدی و بچگی این کارهارو می کنه
و اما مشکل اصلی که واقعا نمی دونم چه جوری بیانش کنم
مدت یک سال هست که نا خودآگاه همسرم رو با یک آقای مقایسه می کنم و هر روز به این آقا دل بسته تر می شم
و همش حسرت می خورم که می شد با اون زندگی کنم
و در فکرم بعضی وقتها باهاش زندگی می کنم
اینکار باعث می شه غمم کمتر شه و یه شادی و امید تو دلم زنده می شه وقتی بهش فکر می کنم
و در ذهنم مرتکب خیانت می شم و تصورات بد....
دیگه از دست رفتم چی کار باید کنم؟