میخوام یاد بگیرم مثل یک زن که میتونه خونه پر از آرامشی داشته باشه زندگی کنم!
سلام
متاسفانه به علت عدم مهارت من و همسرم ،زندگی ما چندین ماهه که در حالت سکون و جدایی قرارگرفته و یک شکافی بین من وایشون رخ داده!
فعلا قصد برگشت و مراجعه به اون ندارم و فقط میخام یاد بگیرم چطور اشکالاتم برطرف کنم و مهارت هایی که بلد نیستم یاد بگیرم.
وقتی یادداشت میکنم همه چیز در ذهنم طبقه بندی میشه!
مشکلات رفتار عمومی من شامل:
1-انتقاد پذیر نیستم.
2-اعتماد به نفس نداشتم
3-انعطاف ندارم
4-کنترل روی خشم ندارم
5-به خودم و دیگران احترام نمیزاشتم
6-خودخواه بودم
7-انواع و اقسام غرور ها در من وجود داره.
8-خیلی آهسته یک کاری انجام میدم
9-ارتباط اجتماعی خوبی با جنس موافق و مخالف ندارم
10-رفتار منفعلانه یا پرخاشگرانه دارم.
11-در زندگیم برنامه ندارم.
12-آدم مرتبی و با نظمی نیستم.
13-دیگران دیر درک میکنم.
14-نسبت به محیط اطراف و ادمای اطرافم بی تفاوت بودم.
15-افکار منفی زیادی داشتم.
16-اهل مطالعه نبودم.در نتیجه نمیتونستم درست جملاتم سر هم کنم.
مشکلات رفتار خصوصی با همسرم:
1-خواسته هام با تحقیرو کنایه مطرح میکردم
2-غر زیاد میزدم
3-انتظارات مادیم از سطح توان همسرم بالاتر است.
4-در رفتارم بی اعتمادی نشون میدادم.
5-همسرم کنار من احساس اقتدار نمیکنه.
6-با خانواده شوهرم ارتباط صحیحی نداشتم.
7-نمیتونستم مث مامان و خواهرش اوضاع زندگیمون مدیریت کنم !
8-طرز صحبت کردنم زنانه نیست.
9-کنترل احساسم نداشتم.
10-تنها رفتار خوبی که داشتم و همسرم با همین ذوق میزد این بود که وقتایی که عصبانی میشد من خیلی آروم میشدم!!!!وفقط نگاش میکردم!!!!!اونم برای خودش شروع میکرد به چرت و پرت گفتن و ایراد گرفتن وتحقیرکردن و حرکات نمایشی اما من فقط تماشاش میکردم!!!!!
بعدش اون پشیمون میشد اما من دیگه نمیتونستم ببخشمش ،حرفاش و کاراش تو ذهن خودم تکرار میکردم!!!!بعدن یک جای دیگه تلافی میکردم!!!
11-مراسمایی مث تولد و اینجور چیزا برام مهم بود و هست و همسرم اونجوری که من میخاستم توجه نداشت.
12-کنار همسرم هیچ وقت نتونستم احساس امنیت و ارامش داشته باشم!احساس تنهایی شدیدی درونم بوجود اومده بود حتی بیشتر از زمانی که ازدواج نکرده بودم و الانم این حس دارم.
13-اگر روان ادم 3 قسمت کنم شامل :کودک درون-بالغ-عاقل
دقت کنید متوجه میشید قسمت عاقل من خیلی فعاله !حتی در نگارشم همین دیده میشه!موقع صحبت کردن هم ایجوریم!
یادمه همسرم همیشه میگفت یک جوری با من حرف نزن که انگار خیلی میفهمی!!!!طفلکی احساس مرد بودنش زیرسوال میرفته!!!!
حالا نمیدونم چطور از فاز عاقل برم تو بالغ؟؟؟؟؟گاهی هم از قسمت عاقل میرم به کودک !خیلی رفتارهای بچگانه پیدا میکنم.
14-اصلن شخصیت و ماهیت درونی همسرم درک نکردم!از دوران کودکیش که صحبت میکرد اگر اگاهی بیشتری داشتم خیلی از رفتاراش میتونستم ریشه یابی کنم و با یک برخورد درست اصلاحش کنم .
در بعضی از اینا تا حدودی اطلاعات پیدا کردم!
اما چون زیادن واقعا گاهی خیلی کم میارم.و دیگه نمیخام چیزی درست کنم.
تازه ممکنه موارد دیگه ای هم وجود داشته باشه که هنوز کشف نکردم.یا مواردی باشه که مبالغه آمیز عنوانشون کردم.
احتیاج به یک روند منظم دارم که به ترتیب اولویت و نیاز این موارد درست کنم.
به نظرم یک مدتی ذهنم نیاز به استراحت داره تا دوباره بتونه راه حلهایی که پیدا کرده جمع بندی کنه و نتیجه گیری کنه!
اگر تاپیک ها یا نکته هایی هست که میتونه بهم کمک کنه لطفا معرفی کنید .
متاسفانه سطح انرژی که دارم زیاد نیست!پس لطفن همراهم باشید.احتیاج به تاپیک هایی دارم که انرژی من زیاد کنه!