دلم خيلي گرفته، دارم ديونه ميشم، ٢٨ سالمه و مهندسي كامپيوتر خوندم، همسرم ٣٧ ساله و معماري خوندن و البته شغلشون آزاده، ٤ ساله ازدواج كرديم و يه ني ني ٤ ماهه داريم الان، ما عاشق هم بوديم و برا رسيدن به هم خيلي خيلي انتظار كشيديم، اما تو زندگي مشترك هميشه اختلاف داشتيم و الان مدتيه كه خيلي بيشتر شده، سر هر موضوع كوچيك دعوامون ميشه و من حالا مدتهاست فقط گريه ميكنم، خيلي زياد، اونقد كه چشام ديگه تار ميبينه، شايد تأثيرات زايمان باشه اما هرچي كه هست حالم خيلي بده، خيلي وقتا يكيمون كم مياره و ميگيم جدا شيم اما باز تا الان نتونستيم، هر دفعه يكيمون اون يكي رو آروم كرده، اون ميگه ساده به دست نياوردمت كه ساده از دستت بدم .....
الان با وجود مشكلات زيادمون واقعا منطقي ترين راه جداييه، اما نميتونم اونم نميتونه،خيلي درموندم....
مشكلات ما سر چيزاي خيلي كوچيكه گاهي اما نميدونم چرا دعوا ميشه، اوايل منم خيلي دادو بيداد ميكردم اما الان ٩٠ درصد أوقات فقط گريه ميكنم، ديگه زبون همو نميفهميم، يه چيز ساده ميگم اون كلي برداشت ميكنه، كلي از من انتظار داره كه باب ميلش باشم مثلا پوششم، ارتباطهام، رفت و آمدهام، وهمه چيزم بايد مطابق با نظر اون باشه اما انتظاراتي كه من از اون دارم با كلي دعوا آخرش قبول ميكنه..... درمونده م