نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان
من يه سوال دارم و اون رو تو عنوان مطرح كردم ميشه لطفا نظر بديد؟:72:
- - - Updated - - -
خواهشآ نظر بديد! فرشته ي مهربان عزيز كممممممممممممككككك
به دلايلي نميخوام لينك تاپيكاي قبلمو بذارم ، خواهشا بانام كاربريم سرچ كنيد ،هنوزيك سال از جدائيم نميگذره ، همسرسابقم دوست داره برگردم، جيكار كنم ؟ هنوز دوسش دارم ولي خيلي ميترسم !
هاجس جان آیا همسر سابقت تغییر کرده؟ رابطه اش با عمه اش به کجا رسید؟
سلام شيده جان ، ممنون از اينكه بهم سر زدي<br>ظاهرا كه خودش به بعضي اشتباه هاش پي برده ولي هنوز رو عمش تعصب خاصي داره و اصرار داره كه رابطش با عمش به خاطر احساس دين به اونه چون خيلي بهش كمك كرده<br>راستش خودمم بعضي وقتا فكر ميكنم خب اگه رابطه ي ديگه اي وجود داشت دليلي نداشت كه دوباره بياد سمت من و بخواد من برگردم البته منم خيلي جاها مقصر بودم <br>نميدونم واقعا نميدونم چي درسته !
- - - Updated - - -
ظاها موضوع من براي دوستان جذاب نيست
از گفتارت این طور بر می آد که می خوای برگردی این طور نیست؟
خب هنوزم بهش علاقه دارم
سلام.
خیلی احساس محور و سریع تصمیم گیری می کنید! هم شما و هم همسرتون. یه دفعه ای بدون اینکه تلاش خاصی کنید جدا می شید حالا هم دوباره می خواین به هم برگردین. بدون هیچ ریشه یابی، بدون بررسی علل اصلی مشکلتون!! چون اون موقع از هم خسته شده بودین و دیگه حوصله همدیگرو نداشتین جدا شدین حالا هم چون دلتون تنگ شده می خواین ازدواج کنید.
یادمه که اون موقع که با شوهرت اختلاف داشتی توجه خاصی به حرف هایی که اینجا بهت زده می شد نمی کردی و آخرش هم کار خودت رو کردی؟
تو این مدت چه تغییری کردی؟ همون هاجس سابق هستی که دلش برای شوهر سابقش تنگ شده؟ یا نه مهارت خاصی بدست آوردی و خودت و زندگی قبلیت رو تحلیل کردی؟
شوهر سابقت چی؟ اون تغییر کرده؟ اون تحلیل کرده؟ سهم خودش رو تو بوجود آوردن اون ماجراها پذیرفته؟
وقتی به همه ی این سوال ها جواب دادی، خودت براحتی می تونی تصمیم بگیری که به هم برگردین یا نه.
با سپاس از بانو صبای گرامی :72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
شما فعلا دارید احساسی تماس میگیرید هم انموقع که جدا شدید و هم الان
اونموقع هم نیاز بود برید پیش مشاور و به راهکارهایی که میده عمل کنید الان هم نیازه برید پیش مشاور متخصص تا مشکلاتی قبلی را حل نکردید وارد فاز ازدواج دوباره با ایشون نشید.
- - - Updated - - -
فکر کنم بهتره این مشکل را با کمک یک مشاور حل کنید :
هنوز رو عمش تعصب خاصي داره و اصرار داره كه رابطش با عمش به خاطر احساس دين به اونه چون خيلي بهش كمك كرده
چون هنوز این رابطه وجود داره و عادی نیست.بهتره خط قرمز های خودتان را مشخص کنید
احساسی تصمیم گیری نکنید :81:
اره من عاشق عمه م هستم نميتونم بدون اون زندگي كنم از اينكه ازدواج كردم پشيمونم از تو خوشم نمياد برو و راحتم كن
این جمله ای است که در دوران زندگی با شوهرت مثل آن را زیاد شنیدی. خانواده همسرت هم درباره این رابطه به شما هشدار داده بودند و مخالف آن بودند. همچنین در تاپیک های قبلی ات این رابطه شوهرت با زنی که از محارم است برای کسی قابل هضم نبود و همه به شدت اعتراض داشتند. بهتره یک بار دیگر تاپیک هایت را بخوانی.
حالا هم شوهر شما به صراحت می گوید این رابطه هیچ اشکالی ندارد و چون به عمه اش مدیون است باید این طوری رفتار کند.
- - - Updated - - -
همه اذعان دارند که رابطه این آقا با زن محرمش بسیار زشت و ناپسند است و علت جدایی شما همین بود. حالا هم این آقا پشیمان نیست و فقط لحن بیانش را عوض کرده است. آن موقع می گفت عاشقم حالا می گه مدیونم.
در ثانی عمه هم کم نمی گذاشت و توصیفی که از رفتارش کردی کاملا یادم است. خوب بلد است شوهر سابقت را توی چنگش نگه دارد و شوهر شما هم ناراحت نیست.
یادت باشد اگر برگردی آش همان آش است و کاسه همان کاسه. به نظر من اگر یک زن نامحرم بود و شوهرت ازدواج مجدد می کرد پذیرش آن خیلی راحت تر از این رابطه ای بود که توصیفش را کردی .
لطفا دوستانی که می خواهند پست بگذارند به پستهای مدیر همدردی در تاپیک اول خانم هاجس دقت کنند. به نظرم در هیچ جایی از پستها مشکل همسر ایشون که رابطه زشت و ناپسندی با عمه شون دارند اشاره ای نشد و این فقط فکری بود که خانم هاجس داشنتد.
سلام
ممنونم ازهمگي ازاينكه وقت گذاشتن
راستش من اصلا مطمئن نيستم و نبودم كه رابطه ي ايشون و عمه ش واقعا در چه حدي بوده و هست !
شوهر سابق من خيلي مغروره ، هنوزم اين غرور رو دررفتارش حس ميكنم ، اينكه به راحتي حاضر نيست اشتباهش رو بپذيره ، شايد درون خودش به اين نتيجه برسه و رسيده باشه ولي جلوي من يا ديگران به هيچ وجه قبول نميكنه كه اونم تو اين جدايي سهم داشته
ما خيلي سريع از هم جدا شديم ، من درخواست مهريه كردم ، ايشون هيچ تلاشي نكردن ، جهزيه م رو اورم ، بازم ايشون هيچ تلاشي نكردن ، حتي دريغ از يك اس ام اس ! حتي كوچكترين بي احترامي هم به همديگه نكرديم ، در نهايتم من مهريمو بخشيدم و توافقي جدا شيم ، ايشون حتي روز طلاقم خودشون نيومدن و به وكيل وكالت داده بودن براي طلاق!!!
ولي درست چند ساعت بعد از طلاق يه اس ام اس فرستاده بود كه :
امشب تو داري ميري و زندگي ميره
تو داري ميري و خونه ميميره ... !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
واقعا خودمم هنوز نميدونم چي درسته ، تو اين مدتم خيلي خواستگار داشتم ولي دلم راضي نميشه با كس ديگه اي ازدواج كنم ، البته مشكلات خودمم داشتم ، همون نگاه بدي كه به زن مطلقه ميشه و ...