چطوری خودمو رو از افکاری که به من تجویز کردند نجات بدم
سلام
لطفا تو این مورد بهم کمک کنین بد جور درگیرشم
من تو یه خونواده مذهبی به دنیا اومدم از همون بچگی پدر و مادرم مدام از مذهب و دین حرف میزدن مادرم همیشه میگفت هر چیزی رو از خدا بخواه به اون توکل کن تو مسجد که میرفتم بعد هر دعایی میگفتن اونایی که حاجت دارن حاجتاشون رو بخوان تلوزیون رو که باز میکردم بازم حرف از دعا و زیارت و حاجت بود،منم رو حساب این حرفا رو خدا حساب ویِژه ای باز کردم تقریبا هر چیزی رو از خدا میخواستم زمانهایی که سختی داشتم زمانهایی که مشکل داشتم زمانهایی که حالم بد بود هر لحظه برای هر چیزی دعا میکردم به معصومین متوسل میشدم اما هیچ وقت هیچ اثری از اونا نمی دیدم هر وقت دعا میکردم امیدی توی دلم شعله ور میشد و به امید خدا و معصومین می نشستم اما هیچ وقت به خواسته هام نمی رسیدم الان خسته ام میخوام این امید کاذب رو تو دلم بکشم میخوام برای ابد فراموش کنم.من تو راه دعا و زیارت خیلی زرر دیدم
باور کنین بیشتر سرمایه ام رو برای دعا دادم ،گاهی ساعت ها برای خواندن یک دعا وقت میگذاشتم و کوچکترین اتفاقی که می افتاد میگفتم خدا برام داره کاری انجام میده اما اخرش معلوم میشد این طوری نیست اما این دل بیشعور من هنوز هم امیدواره نمی دونم چرا
بگین چطوری خودم رو از این منجلاب نجات بدم میخوام مثل امریکایی ها زندگی کنم بدون دعا و زیارت.چطوری این امید رو تو دلم بکشم چطوری خودم رو از افکار دعا و زیارت نجات بدم؟
از دعا و خواستن خسته شدم هر کاری هم میکنم نمی تونم امید رو تو دلم بکشم لطفا کمک کنید بد جور درگیرم.گاهی ساعت ها از شدت فشار به خودم می پیچیم از اینکه خواسته هام و احساساتم برای خدا و معصومینش هیچ ارزشی ندارن تحقیر میشم خیلی گریه میکنم اونقدر که ساعت ها چشمام درد میکنه پیش افرادی مذهبی هم که میرم باهاشون حرف میزنم بدتر میشم.
چه طوری از دعا و خواستن و زیارت دست بکشم چطوری مثل اروپایی ها باشم