نمی دونم در مورد رابطه احساسی که با یک آقا برایم پیش آمده، چه تصمیمی بگیرم؟
سلام دوستان گلم
من همیشه به این سایت سر میزدم ولی مشکلی مطرح نمیکردم ولی حالا درگیر یه مشکل شدم لطفا کمکم کنید
داشتم از سر کار بر میگشتم که تو مسیر خونه با آقای اشنا شدم که اونم از سر کار بر میگشت خونه. پیشنهاد دوستی اجتماعی داد. من قبول کردم:exclamation::exclamation::exclamation::ex clamation::exclamation:( من 26 سالمه و از این اتفاقا زیاد برام افتاده و خداییش همیشه جواب منفی دارم . )
خیلی رسمی شروع کردیم ولی خیلی زود ( یه هفته نشد) به هم علاقه مند شدیم. دو بار دیگه هم همدیگه رو دیدیم. ایشون دو سال ازم بزرگتره و مثل خودم لیسانسه و کارمنده.
جور عجیبی بهم علاقه مند شدیم. انگار یه عمره همدیگه رو میشناسیم.
من تا الان دختر عاقلی بودم هیچ رابطه بی هدفی نداشتم اگه رابطه ای داشتم آشنایی برای ازدواج بوده اونم با اطلاع شخص دیگه ای. مجبور شدم چند بار خطمو عوض کنم به دلیل مزاحمایی که شمارمو بزور پیدا میکردن و قصد دوستی داشتن. ( دختری نبودم که دوست بشم)
مشکل من اینه که الان با وجود این علاقه که خیلی سریع بوجود اومده حتی نمیتونم این شخصو درست بشناسم. از طرفی اصلا نمیخوام از دستش بدم . لطفا کمکم کنید بهم بگید چطور با این قضیه کنار بیام؟
نمی دونم در مورد این رابطه چه تصمیمی بگیرم؟
سلام
مشکلمو با عنوان
کد HTML:
[HTML]دختر عاقل عاشق شده
[/HTML] مطرح کردم ولی قفل شد.
کاملا اتفاقی تو مسیر برگشت به خونه از سر کار ،با آقایی آشنا شدم که پیشنهاد دوستی اجتماعی داد. ازش بدم نیومد و قبول کردم. ( با توجه به اینکه تا حالا دوست پسر نداشتم) . رابطه تلفنی خیلی رسمی شروع شد ولی بعد از دو ملاقات دیگه بسیار بهم علاقه مند شدیم. بهتره اینم بگم من ادم اجتماعی هستم 26 سالمه و بچه نیستم زود به کسی دل ببندم . از نظر خواستگار باید بگم جز دختراییم که خواستگار زیاد دارن و معمولا از طریق دوستان و همکارام برای ازدواج معرفی میشم.
حالا مشکل من اینه که نسبت به این علاقه دو طرفه و سریع جا خوردم و نمی خوام راه اشتباه رو برم از دوستان کمک خواستم که ضمن اظهار نظرشون نسبت به این رابطه ، کمکم کنن تا اشتباه نکنم.
در اینجا جواب دوستان رو دادم :
با تشکر از هم آوا، محمد و فدایی یار عزیز
من کاری که گفتید( مدیریت رابطه و تعیین تکلیف) رو کردم و طوری که غرورم نشکنه ( هر چند خیلی برام سخت بود) بهش گفتم من درسته باهات دوست شدم و رابطه ای رو شروع کردم ولی ادامه این دوستی و نداشتن هدف تو این رابطه با ارزشام ناسازگاره . ازش خواستم اگه هیچ برنامه و هدفی برای ازدواج با من نداره بهم بگه و البته به غرورم بر خورد و گفتم ببین اگه همین الانم بخوای بیایی خواستگاریم من اجازه نمیدم چون به دلایلی فعلا قصد ازدواج ندارم . ( حالا میگم چرا) و اینم بدون با وجود این علاقه ای که بهت دارم فک نکن جوابم مثبته چون من نمیخوام ازدواجم از سر احساس باشه. حالا جواب ایشون:
گفت چرا نمیخوای ازدواج کنی منم گفتم چون خواهرم ازم بزرگتره و خانوادم موافق نیستن من زودتر ازدواج کنم تا حالا هم خواستگارامو فقط به این دلیل رد کردن. گفت تصمیم ازدواج تصمیم سختیه و من از قول دادن الکی خوشم نمیاد. فقط بدون تو تنها دختری هستی که اینقد دوسش داشتم نمی گم هیچ دختری تا حالا تو زندگیم نبوده ولی تو برام متفاوتی و گفت کاش لیاقت تورو داشته باشم.
حالا من به چند دلیل نمیتونم هیچ تصمیمی بگیرم :
- خودم مشکل دارم و نمیتونم مجبورش کنم بیاد خواستگاریم چون خونوادم اجازه اومدن خواستگار به خونمونو نمی دن
- خیلی دوسش دارم و اونم خیلی دوسم داره جدایی برام سخته
- من میدونم فعلنا امکان ازدواج واسم نیست و از طرفی اگه ایشونو از دست بدم میترسم بعدا مجبور به ازدواج با کسی باشم که علاقه ای بش ندارم
بی صبرانه منتظر نظراتتونم
- - - Updated - - -
چرا کسی چیزی نمیگه؟؟؟؟:54::54: