انگار شوهرم رو نمی شناختم
سلام دوستان
من حدور 2 هفته پیش اینجا پست گذاشتم که متوجه شدم شوهرم سیگار می کشه.
با راهنمایی دوستان و مطالعه تصمیم گرفتم که فضای گرم عاطفی برای همسرم ایحادکنم که دیگه سراغ ایم چیزا نره. و البته به خودش چیزی نگفتم که می دونم.
امروز که دیگه قاظی کرده بودم بهش گفتم که می دونم باهام صادق نبوده و خلاصه که من می دونم.
و داشتم بهش از تصمیم خودم می گفتم که دارم روی خودم کار می کنم که عیب هامو بشناسم و رفع کنم که بهم گفت این 1 ماه که تو به خودت وقت دادی کمه و من تو رو می شناسم تو نمی تونی تغییر کنی!!این حرف خیلی برم سنگین بود انتظار داشتم که تشویق بشم و اون هم بگه چه خوب من هم روی خودم کار می کنم روی رابطه مون!!
من که ناراحت شدم و اون تقویمی رو که روش برنامه ریزی کرده بئدم رو پاره کردم و اون از خونه رفت تا اروم بشه من هم رفتم بیرون وقتی برگشتم خونه بود استراحت کردم و بعد بهش گفتم که می خوام از پیشت برم اولش نیومد دنبلم جون تلفن من هنوز اونحا بود فکر می کرد که نمی رم بهد من که دیدم نیومد دنبالم بهش گفتم زنت داره میره کاری نمی کنی! خلاصه اومد دنبالم اما من رفتم ولی خیلی زود برگشتم ی حسی بهم گفت برگرد. وقتی برگشتم روی تخت خوابیده بئئد و داشت با تبلت چیزی می دید تا که منو دید از جا پرید و بغلم کرد و منو برد به ی اتاف دیگه من که اعتمادم رو از ددست داده بودم رفتم ببینم چی نگاه می کرده و متوجه شدم داشته فیلم پورن می دیدده!!
دیگه این برام قابل قبول نیست . پی کار کنم. اون لحظه یقین پیدا کردم که با یک بیمار روانی دازم زندگی می کنم. خواهش می کنم مشاورین و کسانی که اطلاعاتی در این مورد دارند راهنماییم کنید
- - - Updated - - -
خواهش می کنم راهنمایی کنید