انعکاس رفتارهای اشتباه من در شوهرم

سلام دوستان
خیلی از شماها بهم گفتین خیلی کارارو انجام ندم.من تا حالا بارها به شوهرم گفتم ازت متنفرم.باور نمیکرد اما من دلم میخاست باور کنه از ته دلم ازش بدم میاد
حالا دقیقا اونم مثل من شده و همش حرفایی که من میزدم رو میزنه
همش میگه کی میخای بری من راحت شم؟یا تا کی میخام با تو این زندگی رو تحمل کنم
خیلی پشیمونم از حرفام.دوباره شده مثل اون روزایی که خیانت میکرد و من نمیدونستم و همش بهش میگفتم چرا اینطوری شدی و اینقدر بد شدی؟
شبا میاممثل اوایل بغلش کنم و ببوسمش اما نمیتونم.انگار یهنیروی خیلی قوی منو از این کار بازمیداره و نمیزاره بهش محبت کنم
دیروز وقتی از سرکار اومده فقط واسش چای بردم و اون شروع کرد روزنامه خوندن و من اومدم تو اتاقم.انگار وجود هیچکدوممون دیگه واسه اون یکی مهم نیست
جالبه وقتی بهش میگم چرا اینقدر ساکتی و حرف نمیزنی میگه خب من چه حرفی دارم با تو بزنم
واقعا خیلی زوده واسه این همه دوری.فقط یک سال و نیم از ازدواجمون گذشته!!!

درود بانو شارلوت

درختی رو در نظر بگیر که قطرش 5متره شما اگه هرروز یه لیوان بنزین پاش بریزین چی میشه بعد یه مدت؟!!
حتی سرسبزترین درخت هم باشه خشک میشه و نابود میشه.

شاید بتونی میخ ها رو از توی دیوار بکشی بیرون ولی با سوراخی که توی دیواره میخوای چیکار کنی؟

گفتن انجام نده انجام دادی.حالا هم میل خودته میتونی درستش کنی ولی چندبرابر قبل کار خودت رو خرابتر کردی.میتونی همینجوری ادامه بدی یا میتونی سوراخ بجا مونده از میخ دیوار رو پر کنی خودت باید تصمیم بگیری بانو شارلوت :72:

آخه شما نمیدونین چی به روزم آورده
واقعا بعضی وقتا میخاستم اوج تنفرمو به رخش بکشم تا اونم حرص بخوره
دیشب دیگه صبرم سر اومد.همیشه منو خورد میکنه و تحقیرم میکنه.همیشه مثل یه آدم کودن کههیچی نمیفهمه باهام رفتار میکنه.
دیشب که بازم داشت همونطوری باهام حرف میزددیگه نتونستم تحمل کنم و گفتم بسه دیگه تو دو ساله داری شکنجم میدی و به هر طریقی خوردم میکنی
من کسی بودم که همیشه همه حرفامو قبول داشتم و رو حرفم حرفی نبوده.کسی بودم که هیچکی جرات نداشته توهین کنه بهم.اونقدر ابهت داشتم که کسی نه جلو روم نه پشت سرم حرفی نزده اما از وقتی با تو آشنا شدم و عقد کردیم تو داری منو له میکنی.مدام داری منو و شخصیتمو زیرسوال میبری.بابا اونقدرا که تو فکر میکنی نفهم نیستم.بسه دیگه هیچی اعتماد بنفس نمونده واسم.من اون شارلوت 3 یا 4 سال پیش نیستم.هیچی از اون ةآدم باقی نزاشتی
احساس میکنم همیشه ضعف های خودشو با این رفتارا میخاد بپوشونه
بابا اگه من اینقدر کودن بودم که اینقدر موقعیت اجتماعیم از تو بهتر نبود.کمه کم تو هنوز فوق دیپلمی و من فوق لیسانس.خیلی داغون کرده روحیمو
اعتماد بنفس بالاش روانیم کرده
من بعضی وقتا واقعا عصبی میشم و به سرم میزنه یا خودمو بکشم یا اونو
اینو به خودشم گفتم که من خیلی روانم بهم ریخته اینقدر سوهان نکش به روحم اما به خرجش نمیره

بانو شارلوت خودت جواب خودت رو دادی

شوووهرت اعتماد بنفسش پایینه فکر میکنه جلوت کم آورده اینجور یمیخواد بقول خودش با تحقیر شما شما رو بکشه پایین همسطح خودش کنه :72:

راه درازی داری واسه درست کردن این زندگی.

1.اول خودت رو بازسازی کن.
سخته خیلی هم سخته ولی سعی کن حرفای شوووهرت رو نشونی خودتو بزن به اون راه.دنبال کارایی برو که دوست داشتی انجام بدی یکم خودت رو شاد کن برو پیاده روی برو باشگاه
2.این از اولی هم سخت تره سعی کن به شوهرت اعتماد بنفس بدی ازش تعریف کن
شاید خیلی سخت باشه ولی مشکلت رو ریشه ای میتونی حل کنی
3.سعی کن خوب یهاش رو ببینی بقول معروف با یه چشم بهش نیگا کن

مردا درسته زنایی رو دوس دارن خوشگل باشن پولدار باشن کارمند باشن مدرکشون بالاتر باشه خیلی هم دوسشون دارن ولی تا وقتی که از شووهرشون خودشون رو پایینتر نشون بدن :72:

خود من همسرم فوق داره چون آدم شوخی هستم یکم اذیتش میکنم بخودش میگم تورو اذیت نکن پس برم کیو اذیتش کنم.اینارو خواهشا به حساب تحقیر کردن نزارین چون شوخیه که مردا با همسراشون میکنن.ولی شما هم خواهشا از مدرک پایینترش نگین و اینکه مدرکتون بالاتره اگه میخوای واقعا زندگیت درست بشه باید مشکلت رو ریشه ای حل کنی طول میکشه سخته خیلی هم سخته ولی صبور باشی درست میشه.

بهتره کم کم شروع کنی اول از خودت شروع کن.

من هیچوقت تحقیرش نکردم و هیچوقت تحت هیچ شرایطی نه از مدرک نه از سطح خانوادمون نگفتم.هیچوقت نخاستم اونو پایین نشون بدم چون احساس میکنم اگه شخصیتشو خانوادشو زیر سوال ببرم یا پایین ببرم یه جورایی خودمم پایین میرم و نشون میدم منم همین لیاقتم بوده دیگه!
مسئله اعتماد بنفس بالاییه که داره
همش میگه تو که مونده بودی تو خونه بابات و خاستگار نداشتی در صورتی که خودش چندتا از خاستگارای منو میشناسه که قابل مقایسه باهاشون نیست
جالبه من 22 سالم بوده که عقد کردیم اونوقت به من میگه تو خونه بابات مونده بودی و تامن اومدم رو هوا زدی!
خب منم زیاداینارو جدی نمیگیرم اما وقتی داغ میکنم همه حرفا و رفتاراش کنار هم قرار میگیره و به این نتیجه میرسم این اصلا منو نمیخاسته پسش چرا اومده خاستگاریو منو گرفته؟
باور کنین اینقدر ازش زده شدم که حتی حاضر نیستم خانوادشو ببینم و نمیتونم تحمل کنمشون
آخر هفته قراره خانوادش بیان من از الان عزا گرفتم
فضولیای مادرشوهر و پدرشوهرمم یک مسئله بزرگه
اینقدر فضول و بی ادبن که حتی توی کشوی وسایل شخصی و لباسا و کمدای منم میگردن
وای که آتیش میگیرم

یه رازی رو بهت بگم

ما مردا تقریاب این جمله رو به همسرامون میگیم نود درصد اونی هم که نمیگه یه جای کارش میلنگه مشکل داره :311:

مسئله اعتماد بنفس بالاییه که داره
همش میگه تو که مونده بودی تو خونه بابات و خاستگار نداشتی در صورتی که خودش چندتا از خاستگارای منو میشناسه که قابل مقایسه باهاشون نیست
جالبه من 22 سالم بوده که عقد کردیم اونوقت به من میگه تو خونه بابات مونده بودی و تامن اومدم رو هوا زدی!

خوب اینو منم بعضی وقتا شوخی به همسرم میگم میدونما خواستگارم زیاد داشته.اینم برمیگرده به اینکه ما مردا میخوایم جایگاهمون رو ثابت کنیم به همسرامون.خدا خیرت بده من فکر کردم چی میگه اینکار اشتباهه ولی شوخیش رو مردا میگن زیاد جدی نگیر ایندفعه گفتش بگو خوب واسه اینکه تو از همه خواستگارم بهتر بودی منم زرنگی کردم سریع مخت رو زدم.

مردا کلا پررو هستن اعتماد بنفسشون کلا همیشه بالاست زیاد جدی نگیر این اخلاق توی همه مردا هستش.جدی نگیرش که اذیت میشی.ایندفعه اینو گفتش زودی بپر بغلش اونایی که گفتم رو بگو.

یا دیدی دیگه یکم داری اذیت میشی بهش بگو: تو که راست میگی من داشتم میترشیدم

به خنده و شوخی بگو.

در مورد این موضوعی هم که گفتی ما هم یه فامیل داریم یکم عجیب غریبه همه اخلاقاش خوبه ها ولی فضوله باورت نمیشه من یکی فکر کردم شوخی میکنن ولی دیدم نه چند سال قبل اومده بود خونه بابام حتی در حموم رو باز کرده بود ببینه داخلش چیه؟!!!!!!!!!!!!

آبجیمم سریع همه لباسا رو جمع کرد و خونه رو مرتب کرد.

هرچیز خصوصی که داری و شخصی یکجوری یواشکی تابلو نباشه از دم دست جمع کن.دیدی دارن دنبال چیزی میگردن بگو مثلا مادر جون دنبال چیز یمیگردین براتون بیارم.حواست باشه یکجورم نگیر ناراحت بشنا و آقات دلگیر نشه ولی حرفتم بزن :72:

من بمر دیگه دیرم شد روز خوش

شارلوت گلم این حرفهای تحصیلات چی بود دیگه به همسرت زدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اینا مال کسی هست که دیگه آخر راهه و داره جدا میشه و نمی خواد زندگیش رو بسازه...
عزیزم اعصاب مصاب نداری عقل که داری .....
بین اتفاقا به نطر من مسرت چون می دونه از تو چایین تره جلو تو اعتماد به نفسش بالاست تا با حرفاش تو رو تحقیر کنه..کسی که شخصی رو تحقیر میکنه نشان میده که قبول کرده اون شخص ازش بالاتره...حالا تو با یه مسیله روبرو هستی این که همسرت رو می خوای یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟خوب اگه پاسخ منفی است که راهی که در پیش گرفتی رو ادامه بده...حالا اگه پاسخت مثبته دقت کن انسان اگه بذاره همسرش خودش رو جلوی اون بزرگتر نشون بده چه اشکالی داره...تو که به بزرگی و دانایی خودت واقفی....به نطرم تنها راه کم کردن این تحقیر اینه که با رفتارت و نه گفتارت زیاد این تفاوت طبقاتی فرهنگی و تحصیلاتی رو نشان ندی....
ببین راهش اینه زمانایی که داره تحقیرت می کنه خودت رو سرگرم کاری کن و اعصاب مصابت رو کنترل کن بعد از اون روی یه ورق مطالب ناراحت کننده رو بنویس و بعد در زمانی که با هم خوبین بگو بیا زندگیم رو بسازیم بیا یه زمانایی رو برای رفع کدورت ها بذاریم و از اون هم بخواه رمانایی که از تو ناراحت میشه روش تو رو به کار بگیره و در یه زمان خوب از روی ورقها شروع کنید اون موضوع رو تحلیل کنید و به او یاد بده هر چند حرفش تلخ باشه رو با تحقیر نگه و فکر کن یه جمله به جای اون پیدا کن.....
دوست من رفتارهای شما و متقابلا همسرتون این زندگی رو رو به پرتگاه می بره پس کمی بیشتر از کمی از مواضعت پایین بیا و مدیریت زندگیت به سمت بهتر رو در دستان خودت بگیر شارلوت باهوش با سواد و با فرهنگ بالا و توانمند می تواند....
و در متنی از آقای خاله قزی که در تاپیک دوستان بود و تاثیرگذار است استفاده می کنم:

به یکی از بزرگترین بازاریاب های آمریکا گفتن توی کی ناامید میشی که مشتری ازت خرید نکنه؟برگشت گفتش:

یا اون بیوفته بمیره یا من

بیوفتم بمیرم

پس صد در صد توانت رو بذار اگه این زندگی رو می خوای

ممنونم دوست عزیز
اگه یکم با دقت بیشتری میخوندین نوشتمو متوجه میشیدین من در مورد مدرک و اینا بهش هیچی نگفتم و اینا حرفایی بود که خودم با خودم میگم
نمیدونم اصلا این زندگی ارزششو داره که من اینقدر این در اون در میزنم
شوهر بیخیال و گاهی خیانتکار و بدجنس و چشم چرون و ...

فقط اینو میگم خداروشکری شما زنا مثل ما مردا نیستین وگرنه امار طلاق میشد 70 درصد حداقل :311:

مشکلات رو یکی یکی کن بانو شارلوت اینجوری زودتر میتونی حلش کنی.

ولی واقعا زندگی متاهلی و رسوندنش به یه سطح علی که نه ولی خوب خیلی سخته واقعا مشکله و مهارت زیادی میخواد و صبر و تلاش بسیار.

من میگم یک کاری کنیم بیا یکی یکی دنبال کنیم نقاط ضعف رو هر دفعه روی یکیشون متمرکز بشیم اینجوری زودتر به نتیجه میرسیم :72:

یادم میاد قبلا به mehrabooniگفته بودی رابطه نامشروب داشتی
شاید این عذاب هایی که باید به خوبی پاس کنی
پس تحملت رو ببر بالا این شاید همون توبه اصیل باشن
شاید باید این سختی ها رو بکشی که توبت قبول بشه
شاید این نتیجه اعمال قبلیته
توبه که کشکی نیست
متافیزیک نشنیدی
ازت خواهش می کنم پیش شوهرت بمون باهاش خوب رفتار کن جذبش کن تا بهت خیانت نکنه
تو هم به فکر مقابله به مثل نباش چون قبلا این اتفاق افتاده زمانی که دوست پسرت در مورد رابطت بهش گفته شاید همش به این دلیله که ترکت نکرده
گاهی به خدا می گم عدالتت کو و وقتی این چیزها رو می بینم به بزرگی و عدالتش پی می برم

- - - Updated - - -

شارلوت خانم شما یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگران
چرا از بعضی کارهای بد شوهرت ناراحت می شی مگه خودت نعوذ بلله معصومی
در مورد گذشتت فقط اونقدر می دونم که خودت گفتی لطفا اگه می خوای به نتیجه برسی یک طرفه پیش قاضی نرو
بازم می گم سعی کن زندگیتو حفظ کن
به نظر من الان بعد تشکیل زندگیت نباید به سادگی اونو از هم بپاشونی تو جامعه ما زن مطلقه خیلی اسیب می بینه اینم مثل دوستیات نیست که بتونی بپوشونیش پس حتما پیش مشاور برو
چون بیشتر حرفای همه ادمهای دوربرت از رو احساسه و شاید تنها زمان حالتو می بینن ولی مشاور همیشه گذشته رو برسی می کنه تا به حال برسه روانشناس من که اینطوریه

- - - Updated - - -

و ایندرو هم پیش بینی می کنه و صلاحتو می گه

از نظر روانشناسیم شخصیت تو بررسی می کنه و بهت بهترین پیشنهاد می ده
اگه تو اینترنت تعریف شخصیت سرچ کنی می گه
کارها و عادات اتفاقات مهم گذشته که در اینده انسان تاثیر می زاره