نوشته اصلی توسط
asemaneabi222
سلام نازنین حالت رو درک میکنم
آدم صبوری بود؟چقدر رنجوندیش؟
میدونی آدمهای صبور وقتی بارها و بارها برنجن و مدام فرصت بدن یه جا دیگه صبر نمیکنن.
اگه مطمئنی اشتباه کردی و خودت رو اصلاح کردی،خودت شخصا باهاش صحبت کن،نه گریه زاری نه احساس عجز،مثل یه خانم بالغ کاملا عاقلانه صحبت کن و ازش بخواه باهم حتما چند جلسه مشاوره برید تا مشکلات رفتاریتون حل بشه،اگه قبول کرد و تونستی اعتمادشو جلب کنی که عالیه اگه هم نشد،بازهم خودتو اصلاح کن و سع کن روحیت رو بهتر کنی،نازنین جان به هیچ جای دنیا بر نمیخوره که شما با خودت قهرکنی،گریه کنی،خودتو عذاب بدی یا سرزنش کنی،اگه شماها با این روند بچگانه زیر یک سقف میرفتید کمتر از 6 ماه طلاق میگرفتید و سالها باید تاوان اشتباهت رو میدادی،من حال شما رو کاملا درک میکنم میدونم اونقدر بیقراری که توان منطقی فکر کردن نداری،امـــــــــــا اگه واقعا توی خودت تغییر بوجود آوردی نتیجه اش رو اینجا میبینی که زیر بار فشار روحی کم نیاری،دوست داشتن و عشق ارزشمنده منم براش ارزش قائل هستم،دوری و دلتنگی هم عذاب آوره،ولی اینو بدون بعضی وقتها طرف میبینه حرمتی نمونده یا ممکن هست حرمتها شکسته بشه پس میکشه کنار،به حرف دلت خیلی خیلی گوش کن ولی هر نتیجه ای گرفتی حتما از فیلتر عقلت ردش کن با بزرگترها و مشاور هم مشورت کن.
برای بهتر شدن حالت حتما مشاوره برو بهت کمک میکنه چطوری هم خودت هم رابطه ات رو ترمیم کنی
-با خودت قهر نکن،یعنی به خودت برس،ورزش کن،دوش آب گرم بگیر،توی جمع خانواده باش،با دوستات تفریح کن،مطالعه کن،فعالیت اجتماعیت رو بیشتر کن،با خونه نشستن و گریه کردن هیچ مشکلی حل نمیشه،شما میخواستی ازدواج کنی پس بالغی بهتره که رفتارها و تصمیمهات هم نشونه بلوغ داشته باشه مثلا ممکنه شما توی اون رابطه لجبازی میکردی ولی نامزدتون هم به شما بی احترامی میکرد اما از حق خودت غافل بودی و الان چون احساست آزرده شده و فقط از نبودش توی رنجی و اگه واقعا و اساسی مشکلات بینتون رو بهبود ندی وقتی هم برگشت به امید خدا و کنار هم بودید بعد از یک مدت کوتاه به خودت بگی اشتباه کردم و درست همه جوانب رو نسنجیدم متقابلا نامزدت هم حق این تحلیل هارو داره.
منم برات دعا میکنم خدا به قلبت آرامش بده.