درخواست راهنمایی برای اصلاح و بهبود ارتباط با مادرم
سلام:72:
من و مامان علارغم ارتباط عاطفی نزدیکمون، از ازل یه سری مشکلات حل نشده داریم.
من خیلی وقته که می دونم اکثر این مشکلات بخاطر منه. اما دیشب تصمیم گرفتم به جای خودمحکوم سازی، یا فاصله گرفتن، تلاش کنم به شکل اصولی تری این مسائل رو برطرف کنم.
مامان یه انرژی درونی صلح آمیز داره. که من نمی تونم تفسیرش کنم، اما حس می کنم به مرکز هستی نزدیکه. روحش روی جسمش هم اثر گذاشته، مثلا پوستش همیشه معطره... خلاصه یه حالت خاص داره که نمی تونم توضیح بدم. خیلی وقتا تو آشپزخونه می شینم که تشعشعش بهم بتابه، خصوصا وقتایی که مشغول کاره و چیزی نمی گه. اما گاهی یه سری رفتارها هم داره که خیلی بهشون حساسم.
اینجا می خوام یکی یکی اینا رو مطرح کنم، و با راهنمایی شما روشون کار کنم. من و مامان اصطلاحا هیچوقت آبمون تو یه جوب نرفته، من همیشه سعی کردم بهش یاد بدم چطور باهام رفتار کنه. دیگه وقتشه خودم یاد بگیرم چطور باهاش رفتار کنم.
فعلا دوتا از مشکلاتم رو میذارم. لطفا هرچی که در موردش به ذهنتون می رسه رو بهم بگید. مرسی.:72:
1... غر زدن چیزیه که من ازش بیزارم... خصوصا وقتی "مامان" غر بزنه...
"حقیقتا" نمی دونم باید چیکار کنم، یه مدتی تحمل می کنم و ذهنم سرشار می شه از انرژی منفی. بعد عصبی می شم.
2... یه چیزیکه کلافم می کنه و بهش خیلی حساسم، و هیچ راه حل تست نشده ای هم براش ندارم، اینه که همیشه حواسش به غذا خوردن منه.
فرضا ناهار دو نوع خورشت باشه، اگه اولین قاشقم از خورشت الف باشه، میگه: مادرجون ب رو هم بخور. حالا اگه اولیش ب بود، می گفت: مادرجون الف هم خیلی خوشمزه شده. و اینا با توضیحات راجع به مواد مغزی اون یکی خورشت هم تکمیل می شن. در حالیکه فقط اگه ده دقیقه به من فرصت داده بشه، از هردوش می خورم...
یا یه چیزی تو بشقابم میریزه. اگرم خودش نریزه (چون من بارها گفتم خواهش می کنم کاری به غذای من نداشته باشید)، به یکی دیگه اشاره می کنه که اینکارو انجام بده. اگرم نه، به هرحال از دونه دونه ی برنجی که تو بشقاب منه، خبر داره. به محض اینکه تموم بشه، همه حواسش به اینه که دوباره بکشم.
البته با بقیه هم همینجوره (واقعا من فکر می کنم خیلی وقتا طعم غذا رو متوجه نمی شه اونقدر حواسش به دیگرانه)، ولی با من بیشتر. و من هم نسبت به مامان حساسم، یعنی اگه کس دیگه ای اینکارو انجام بده، ممکنه توجهم هم جلب نشه. ولی از اینکه حس می کنم زیر نظر مامان هستم، اعصابم خورد می شه.
یه نکته دیگه هم اینکه کلا تعارف تعارف بازی یکی از مشکلات خونه ماست، که گاهی هممون ازش خسته می شیم، اما فکر نکنم هیچکس جدی تصمیم گرفته باشه حلش کنه!