دوست دارم نامزدمو دوست داشته باشم تا به آرامش برسم
سلام دوستان،
نمیدونم از کجا شروع کنم.دقیقا هر یک سال یک بار وقتی دیگه عاجز و مستاصل میشم میام اینجا. موضوع اینه که من 6 سال هست که با آقایی رابطه دارم. قبل از اینکه با ایشون آشنا بشم به پسر عموم علاقه داشتم. البته اون موقع خیلی بچه بودم و مثلا علاقه ام خیلی شدید بود. بعدش وارد رابطه شدم با دوستم. اقرار میکنم که اون موقع چون خیلی بچه بودم واقعا هدفی از ایجاد رابطه نداشتم و فقط در مقابل پا فشاری های ایشون جواب مثبت دادم. حالا عمر این رابطه شده 6 ساااال !!
ایشون هم الان رفته سربازی و میخواد دو ماه دیگه بیاد خواستگاری. مشکلی که الان من دارم اینه که احساس میکنم میزان علاقه ام به اندازه ایشون نیست. و دچار یک نوع وسواس فکری شدم. همش حس میکنم به پس عموم علاقه دارم :( حتی به خود دوستم هم این قضیه رو گفتم ولی اون بیچاره چون دوسم داره با این شرایط کنار اومده. حتی میگه اگه اون اومد خواستگاریت من از زندگیت میرم کنار. من کلافه شدم دوست ندارم یکسره پسر عموم توی ذهنم بیاد. دوست ندارم همش نامزدمو با اون مقایسه کنم یا فکر کنم به اون بیشتر حس دارم.
حالا که همه چیز داره درست میشه،مادرم موافقت کرده و خانواده اون هم موافقت کردن دوست ندارم اینجوری بشه. حس عذاب وجدان داره دیوونم میکنه. هم خودمو عذاب میدم هم اون بیچاره رو.
در آخر هم یکم از شرایطمون بگم. هر دو 23 سال سن داریم. اون لیسانس عمران داره و من هم دانشجوی فوق لیسانس. وضع مالی هردومون هم خوب هست. واقعا مسوولیت پذیر و با عرضه است و علاقه اش رو به من ثابت کرده تو این چند سال. از پس خودش و زندگی هم به خوبی برمیاد.
خواهش میکنم کمکم کنید و راهی نشونم بدید تا به آرامش برسم.
ممنونم:72: