-
شوهرم نسبت بهم سرد شده
سلام دوستان ما دوسال شده که ازدواج کردیم اوایل خیلی به شوهرم گیر می دادم همین باعث شد شوهرم خیلی ازم دور بشه و به خانواده اش نزدیکتر الان همخیلی از هم دور شدیم و من فقط به طلاق فکر می کنم تازگیا خیلی به خواهرش گیر میدم نمی تونم ببینم شوهرم خواهرشو بیشتر از من دوست داره اخه خیلی با هم صمیمی اند الان شوهرم میگه به من ربطی نداره که باهات چه رفتاری داره من میخوام باهاش خوب باشم خواهر شوهرم خیلی بهم بی احترامی کرد اما شوهرم فقط در جوابش سکوت می کنه و فکر می کنه همه مشکلات از منه در صورتی که اصلا اینجوری نیست خواهر شوهرمم به اندازه کافی مشکل داره نمی تونه ببینه شوهرم کوچکترین ابراز محبتی بهم می کنه خیلی فضول و حسوده واقعا خسته شدم تورو خدا کمکم کنید:203:
-
به طلاق فکر نکنید
سلام عزیزم:72:
به نظرم حساسیت روی یک موضوع و گیر دادن باعث میشه بیشتر شوهرت ازت دور بشه چون از دست گیر دادن هات خسته و دل سرد میشه.
چرا پیش شوهرت به خواهرش گیر میدی؟
وقتی خانواده همسرت رو به خاطر بی احترامی ببخشی ویا پیش همسرت خوبی شون رو بگی و وقتی همسرت هست با ملایمت برخورد کنی به نظرم نتیجه بهتری میگیری و علاقه همسرت هم بهت بیشتر میشه.
این رو هم بگم می تونی با محبت خواهر شوهرت رو به سمت خودت جذب کنی ، درسته شاید اوایل سخت باشه و دوباره بی احترامی ببینی اما خوب به مرور نتیجه مثبتی دار.
به نظرم گیر دادن و حساسیت نسبت به خانواده همسرت رو به کلی ترک کن چون باعث میشه اعصابت خورد بشه و فقط خودت ضررمیکنی.
و اینکه با عرض معذرت خود شما هم حسودی می کنید که نمی تونید ببینید همسرتون خواهرش رو بیشتر از شما دوست داره؟حسودی رو ترک کنید به دلیل اینکه خواهر شوهر شما با همسرتون خواهر برادر ن و نسبت خونی و نسبی نزدیکی دارن و این طبیعیه که خواهرشون رو خیلی دوست داشته باشن ، و اصلا به طلاق فکر نکنید حتی یک لحظه
و شما و همسرتون چند سالتونه؟
فرزندی هم دارید؟
:43:
-
ممنون از راهنماییت
عزیزم راستشو بخوای دو سه بار محبت کردم و بی محبتی دیدم و دیگه منم بی خیال شدم ببین من نمیگم شوهرم دوسش نداشته باشه من میگم زندگیشو فدای خواهرش نکنه اخه هر چی خواهرش بگه بدومن چون و چرا میگه چشم حتی اگه با این چشم گفتنش من به سختی بیفتم... بارها شده پیش شوهرم ااز من بدگویی کرده ولی شوهرم بهش هیچی نگفته...
من 21 سال وشوهرم 29 سالشه یه پسر یه سال و نیمه هم داریم
- - - Updated - - -
کسی نیست کمکم کنه بالهای صداقت فرشته مهربان کجایین
-
-
سلام عزیزم :43:
این مشکل تو با صبر کردن و سیاست داشتن حل می شود. سعی کن به همسرت نزدیک بشوی . به خاطر چندبار که خواهر شوهرت چیزی به تو گفته حیف است به فکر طلاق بیفتی . :72:
بچه هم که داری دختر خوب !! یک کمی بیشتر کنار بیا و فکر کن و نگذار عصبانیت کنند که کار بدون فکری انجام بدهی. یک کمی بیشتر بساز. خوبی های زندگیت را ببین. همین سایت را نگاه کن ببین مردم چه مشکلاتی دارند و صبر می کنند. زندگی ات را نگهدار.....:72:
-
ممنون عزیزم
تو راست میگی ولی خوب من اصلا سیاست ندارم و نمی دونم دربرابر کارهای که خواهرشوهرم انحام میده چیکار باید انجام بدم تاحالا هر کاری باهام کرده من همون وقت عکس العمل نشون دادم و همون کارهام باعث شده خیلی نسبت به من حساس بشه و ازم کینه به دل بگیره اومدم اینجا تا کسی بهم کمک. کنه اما ظاهرا کسی نیست.
-
سلام عزیزم:72:
به نظرم سیاست هایی رو که بلد هستید نمی تونید تو زندگی تون اجرا کنید.
درسته میگن که صاف و سادگی اما به نظر من اگه سیاست نباشه خیلی چیزها رو از دست میدیم.
من خیلی ها رو با مشکل شما می شناسم و باعث شده که خانواده شوهرشون باهاش بد رفتاری کنند چونکه هرچی گفتن عروس زود عکس العمل نشون داده و یا متلک گفته و انها هم ازش ناراحت شدن و نسبت به محبتهاش دلسرد شدن. در مورد شما هم اینطوریه؟؟؟
اگه مشکلتون اینطوریه که گفتم باید بگم که نباید عکس العملی داشته باشید وقتی بهتون چیزی گفتن که خیلی هم ناراحتتون کرد چیزی نگید و تو موقعیت بهتر که حرف اش پیش اومد به صورت متلک بگید که ناراحت شدید. سعی کنید همیشه به شوهرتون مهربون باشید و اگه خواهرش از شما بد گویی کرد پیش شوهرتون به خواهرش محبت کنید.
اینم بگم که اگه همسرتون بعد از بد گویی خواهرش رفتارش با شما عوض شد یعنی تاثیر گرفته و اگر بعد از بد گویی خواهرش رفتارش عادی بود ، معلومه که حرفاشو باور نکرده.
با محبت خوارها گل می شود به شوهرت خیلی بیشتر محبت کن.و اگر هم خواهر شوهرت اینا حرفی گفتن پیش شوهرت عکس العمل منفی نشون نده.
اینم به یاد داشته باش که اگر شوهرت ازت دلسرد بشه خواهر شوهرت اینا به راحتی میتونن در مورد زندگی تون تصمیم بگیرن و حتی اجراش کنن .امیدوارم راهنمایی ام مفید باشه . اگه راهنمایی ام مفید نبود چراشو حتما برام بنویس.:43:
-
ممنون عزیزم اره حرفی که زدی درسته من خانواده شوهرم خیلی قبولم داشتن حتی دوران عقد و اواییل ازدواجمون مادرشوهر و خواهرشوهرم هر جا می رفتن ازم تعریف می کردن ولی نمی دونم چی شد که یه دفعه رفتارشون از اینرو به اون رو شد من به شوهرم خیلی محبت می کنم خودشم همیشه اینو بهم میگه ولی نمی دونم چرا کارهایی رو که خواهرش می کنه باور نمی کنه همشم میگه هر وقت جلوی من اون کارا رو کردبهش میگم و این یعنی اینکه حرفای تو رو باور ندارم شوهرم یه خواهر دیکه هم داره ولی نمی دونم چرااصلا تحویلش نمی پیره ا یه سری پشت سرم حرف زده بود و شوهرم فقط ازم دفاع کرده بود در صورتی که من بیشتر مقصر بودم و شاید باورت نشه 4ماه باهاش قهر بود ولی نمی دونم پرا این یکی که خیلی باهام بدتر کرده اینقدر خوب رفتار می کنه. عزیزم تا حالا که هر کاری خواستن کردن دیگه چیکار می خوان بکنن
ممنون عزیزم راهنماییت خیلی مفید بود واقعا استفاده کردم
-
سلام
خودت هم اشاره كردى كه اوايل زدنگى به شوهرت گير ميدادى و همين باعث شده ازت دور بشه. من يه عقيده اى دارم و اون اينه... اگه مردى با خواهر يا مادرش ارتباط سالم و صميمى داره اين قابليت رو داره كه با شما هم همين طور باشه.
اين نشون ميده كه اون مرد عاطفه داره و روش ارتباط با خانوم ها رو هم بلده فقط بايد قلقشو پيدا كنى. تا با تو هم احساس راحتى كنه.
مثلا شوهر من كلا آدم سردى هست. حواسش به خيلى چيزايي كه برا ما خانوما مهمه نيست. با من، مادر و خواهرش هم همينه. به نظرم سعى كن به جاى اينكه با اين رابطه خواهر برادرى مقابله كنى سوارش شو! يعنى تو هم برو و تو همون فضا با هر دوى اون ها صميمانه برخورد كن و حتى گاهى تقويتش كن و ازشون تعريف كن. نشون بده از اينكه روابط صميمى دارن خوشحالى و كم كم از درون هم اين احساس رو در خودت ايجاد و تقويت كن.
وقتى تو سوار اين صميميت بشى دو طرفه سود ميكنى. هم قلق دوستى با شوهرت رو ياد ميگيرى( بلاخره قبول كن اين دو يه عمر با هم بزرگ شدن و خوب با خلقيات هم آشنان و تو از تجربشون استفاده مي كنى) از طرف ديگه با خواهر شوهر هم ارتباطت دوستانه تر ميشه!
غرورت رو كمى فيتله شو بكش پايين و به جاى اينكه در مقابلشون وايسي كنارشون باش. باور كن وقتى شوهرت ببينه كه با خواهرش خوبى اون هم منصفانه تر برخورد ميكنه. گاهى بعضى رفتاها تو روابط زناشويي وقتى طرف احساس امنيت كنه معقول تر ميشه!
من اين كار رو كردم و نتيجه خوب گرفتم... سعى كن خوبى هاى خونواده همسرت رو كشف و پر رنگ كنى... و خودت رو از اونا بدونى... و هميشه تو ذهنت داشته باش مردى كه يك روز با عشق به او بله گفتى از همين خانواده بيرون اومده. هم ضعف هاش و هم خوبى هاش!
مادر شوهر من خيلى به بچه هاش وابسته اس و تو فاميل به لوس كردن بچه هاش معروفه... من هم اوايل دچار بحران هايي از اين قبيل بودم... اما الان با همين كاراى ساده، خدا رو شكر جورى شده كه اگه همسرم هم زمانى ناراحتم كنه ميان و دلداريم ميدن از تجربيات خودشون تو شرايط اينچنينى برام ميگن! و من هم خيلى وقتا بهشون فضا ميدم تا بدونن پسرشون هنوز هم پسرشون هست!
ببخشيد خيلى پر حرفى كردم... ولى حيفه زندگى آدم به خاطر مسائل چنين سطحى، خراب بشه! گاهى ذهن ما مسائل رو از انچه هست برامون بزرگتر ميكنه!
موفق باشي
راحت بگير!
- - - Updated - - -
سلام
خودت هم اشاره كردى كه اوايل زدنگى به شوهرت گير ميدادى و همين باعث شده ازت دور بشه. من يه عقيده اى دارم و اون اينه... اگه مردى با خواهر يا مادرش ارتباط سالم و صميمى داره اين قابليت رو داره كه با شما هم همين طور باشه.
اين نشون ميده كه اون مرد عاطفه داره و روش ارتباط با خانوم ها رو هم بلده فقط بايد قلقشو پيدا كنى. تا با تو هم احساس راحتى كنه.
مثلا شوهر من كلا آدم سردى هست. حواسش به خيلى چيزايي كه برا ما خانوما مهمه نيست. با من، مادر و خواهرش هم همينه. به نظرم سعى كن به جاى اينكه با اين رابطه خواهر برادرى مقابله كنى سوارش شو! يعنى تو هم برو و تو همون فضا با هر دوى اون ها صميمانه برخورد كن و حتى گاهى تقويتش كن و ازشون تعريف كن. نشون بده از اينكه روابط صميمى دارن خوشحالى و كم كم از درون هم اين احساس رو در خودت ايجاد و تقويت كن.
وقتى تو سوار اين صميميت بشى دو طرفه سود ميكنى. هم قلق دوستى با شوهرت رو ياد ميگيرى( بلاخره قبول كن اين دو يه عمر با هم بزرگ شدن و خوب با خلقيات هم آشنان و تو از تجربشون استفاده مي كنى) از طرف ديگه با خواهر شوهر هم ارتباطت دوستانه تر ميشه!
غرورت رو كمى فيتله شو بكش پايين و به جاى اينكه در مقابلشون وايسي كنارشون باش. باور كن وقتى شوهرت ببينه كه با خواهرش خوبى اون هم منصفانه تر برخورد ميكنه. گاهى بعضى رفتاها تو روابط زناشويي وقتى طرف احساس امنيت كنه معقول تر ميشه!
من اين كار رو كردم و نتيجه خوب گرفتم... سعى كن خوبى هاى خونواده همسرت رو كشف و پر رنگ كنى... و خودت رو از اونا بدونى... و هميشه تو ذهنت داشته باش مردى كه يك روز با عشق به او بله گفتى از همين خانواده بيرون اومده. هم ضعف هاش و هم خوبى هاش!
مادر شوهر من خيلى به بچه هاش وابسته اس و تو فاميل به لوس كردن بچه هاش معروفه... من هم اوايل دچار بحران هايي از اين قبيل بودم... اما الان با همين كاراى ساده، خدا رو شكر جورى شده كه اگه همسرم هم زمانى ناراحتم كنه ميان و دلداريم ميدن از تجربيات خودشون تو شرايط اينچنينى برام ميگن! و من هم خيلى وقتا بهشون فضا ميدم تا بدونن پسرشون هنوز هم پسرشون هست!
ببخشيد خيلى پر حرفى كردم... ولى حيفه زندگى آدم به خاطر مسائل چنين سطحى، خراب بشه! گاهى ذهن ما مسائل رو از انچه هست برامون بزرگتر ميكنه!
موفق باشي
راحت بگير!
-
ممنون اراس جوم حرفای خیلی خوبی زدی خیلی ارومم کزد دقیقا مشاوره هم که رفته بودم همین حرفا رو زد خودمم خیلی دوست دارم با این حس حسادتم کنار بیام ولی نمی دونم چرا نمیشه خیلی سعی کردم اما تا حالا هیچ نتیجه ای نداشته خیلی برام سخته که ببینم شوهرم یکی رو بیشتر از من دوست داره و همین باعث میشه اعصابم بهم بریزه خواهرشوهرم خیلی به این داداشش وابسته است واسه همین اگه من یکم تندتر باشوهرم حرف بزنم همون موقع علیه من موضع می گیره و چشم غره بهم میره هنوز نمی خواد باور کنه که داداشش زن گرفته و زندگی شخصیمون به خودمون ربط داره وقتی داریم با شوهرم دوتایی حرف می زنیم همش دلش می خواد از حرفامون سردر بیاره و طبیعیه که من خیلی از این قضیه عصبانی بشم
خداکنه بتونم با این مساله کنار بیام...