بهم اطمینان بدید که خدا هست

سلام. عزیزان من خدا رو باور داشتم. ولی جدیدا گاهی با شک و تردید های رنج آوری مواجه میشم. هرگز دوست ندارم فکر کنم که نیست. اما چند شبه از این فکر که اگه نباشه عاقبتم چیه نتونستم بخوابم. فکر میکنم یکی رو تو ذهنم میپرستم. همین. خواهش میکنم اگر تاپیکمو خوندین فقط یک جمله بگید آروم شم که توهم نیست. هست. بحث نمیخوام. نصیحت و سرزنش هم نمیخوام. فقط یک جمله بگید یک دل شم.

بلدا خانوم شما تا حالا کارت جایی گیر نکرده التماسش نکردی کارت رو راه ننداخته ؟

این همه بنده ای که خلق کرده دور و بر خودتون نمی بینید ؟

این همه قشنگی هایی که تو دنیا هست از درختی که خدا رو تسبیح می کنه تا کوهی که رام هست در برابرش

برای بر طرف شدن شکتون فقط یه نگاه 5 ثانیه ای به خودتون بکنید

سلام عزیزم:72:
به نظرم فکر کردن زیاد در مورد چیزی موجب شک میشه
زیاد دنبال دلیل نباش و اصلا به این قضیه فکر نکن می دونی چرا؟ چونکه اگه زیاد روی این قضیه تمرکز کنی و بیشتر فکر کنی به کفر میرسی.:81:
خدا هست
باین جمله رو باور داشته و به بقیه چیزها مثل اگه خدا نبود چی میشد..
یا اگه خدا نباشه تکلیفمون بعد مرگ چی میشه...
یا اگه خدا هست چه جوریه و یا ...
پس ببین هر چقدر فکر کنیم خدا هست اما افراط در تفکر در وجود خدا و فلسفه هایی که برای اثبات خدا وجو داردف منجر به کفر و از دست دادن اعتقاد میشه می دونی چرا؟
بزار بگم : به خاطر اینکه ذهن ما محدوده و نمی تونه چیزی رو که نامحدوده رو درک کنه. ما محدودیم و خدا نا محدود ،به خاطر همین نمی تونیم چیز نامحدود رو به خوبی درک کنیم و اگه در مورد نامحدود زیاد فکر کنیم به دلیل محدود بودن ذهنمون به نتیجه ای نمی رسیم و حاصل بی نتیجه گی میشه کفر، و از دست دادن اعتقادات.
پس همیشه اگر این افکار به ذهن ات اومد به خودت بگو ذهن من محدوده و من نمی تونم در مورد نامحدود قضاوت کنم و دیگه به اینکه خدا وجود داره یانه فکر نکن .همیشه تو فکر و دلت داشته باش که خدا هست اما روش فکر زیاد و یا تفکر فلسفانه اینا نداشته باش.همه ی ما انسان ها و موجودات دارای ذهن محدود هستیم و تو همون حد می تونیم تفکر کنیم و با تفکر محدود نمیشه در مورد نامحدود به نتیجه رسید.:305:

یک داستان:325: : یک روز یکی از دانشمندان ایرانی (فکر کنم :ابوعلی سینا ) یک ماکت از منظومه شمسی درست کرده بود (یک خورشید در وسط و تعدادی توپ با طناب یسته شده که به دور آن میچرخیدند همانند منظومه شمسی)یکی از دوستان این دانشمند که مسلمان نبود آمد و این ماکت را دید و گفت :عجب چیزی ، اینرا چه کسی درست کرده است؟دانشمند گفت: هیچ کس !!!
مرد گفت : چه میگویی،پرسیدم : چه کسی اینرا درست کرده استدانشمند دوباره گفت: هیچ کس! اینخودش بوجود آمده است!
مرد گفت :آخر چه میگویی مگر میشود چنین چیز دقیقی خودش بوجود آمده باشد
دانشمند گفت: تو این ماکت کوچک را که اینجاست باور نمیکنی که خودش بوجود آمده باشد ،آنوقت میخواهی من باور کنم که مدل اصلی آن( همان منظومه شمسی) بدون هیچ خالقی بوجود آمده است؟ آن مرد کمی به فکر فرو رفت و به خاطر همین مطلب به وجود خدا پی برد .:103:

- - - Updated - - -


ازخداپرسیدم خدایا چه چیزی تورا ناراخت میکند خداوند فرمود هر وقت بنده ای با من سخن میگوید چنان به حرفهای او گوش میدهم که گویی به جز او بنده ای ندارم ولی او چنان سخن میگوید انگار من خدای همه هستم الا او.


باور نـمی کنـم ...
خـالـق نظـم دانـه هـای انـار ،
زنـدگـی مـرا ...
بـی نظـم چیـده باشـد !

روی هر پله ای که باشی خدا یک پله بالا ترست نه به خاطر این که خداست به خاطر این که دست تورا بگیرد.

- - - Updated - - -

سلام عزیزم جوابت برام مهمه حتما جوابمو بنویس که اگه قانع نشدی و یا خوشت نیومد برات مطالب دیگه ای بزارم

بی همدم عزیز فقط تو یه جمله به شما میگم
چون ما شک داریم پس وجود داریم ما عقل داریم پس حق داریم در هر موردی.توجه کنید هر موردی شک کنیم تا به حقیقت برسیم
اگر ما به حقیقت نرسیم دو حالت داره یا اینکه اصلا حقیقتی در اون مورد وجود نداره یا اینکه تحقیقمون کامل نیست
پس نباید.ما باید ابتدا تعریف مشخصی از محدود یا نامحدود داشته باشیم بعد تصمیم بگیرم.
به نظر استدلال شما جنبه علمی و عقلانی نداره
موفق باشید.
و دجواب صاحب تاپیک باید بگم این مسئله به حدی گسترده هست که توی یه جمله نمیشه گفت
قطعا شما ادم عاقلی هستید و هر چی که بقیه بگن قبول نمیکنید
پس خودتوت تحقیق کنید

یلدا خانم، خدا رو برای چه کاری میخوای؟! یعنی میخوای بدونی هست که برات چکار کنه؟ چون از یک دختر خانم

بعیده همچین سوال فلسفی براش پیش بیاد بدون اینکه چشمداشتی دنیوی برای خودش داشته باشه.

دوست عزیز:72:

لطفا این تاپیک رو ببین : http://www.hamdardi.net/thread-20604.html

متاسفانه هرموقع خواستم مطلب زیبایی در آن بذارم نتونستم ادامه بدم و دیگه پستی در آن تاپیک بذارم

ولی فکر کنم اگه دوستان ادامش بدند خالی از لطف نباشه :43:

نگاه به نشانه های کوچک و ناچیز در آن گاهی میتونه تلنگری باشه به روح سرکش و ماجراجوی ما:72:

بچه ها، ممنون که بهم پاسخ میدین. نیومدم که بحث فلسفی راه بندازم. مرغ اوله یا تخم مرغ. نیومدم که توجیه شم. اومدم خیالت راحت شه. یک مسئله هست که لازم میدونم با خودم حلش کنم.
من مشکل اعتقادی ندارم، بیش از اون مشکل اعتمادی دارم.

یک انسانم مثل خیلی های دیگه لطف هایی که بهم شده فراموشم میشه. حتی اینکه کی بودم و چی بودم.

toojih
خدا رو واسه چیزی نمیخوام. میخوام بدونم اون منو واسه چی میخواد سعی کنم همون باشم. میخوام مطمئن باشم که اگر پا رو دلم گذاشتم، اگه غرورمو شکستم، اگه عذاب وجدان گرفتم ارزششو داشت و یک توهم نبود که هر روز دلم ازم نپرسه چرا بهانه هاشو یکی یکی ازش میگیرم به اسم دینم، خدا.

میخوام روی حکمتش حساب باز کنم. روی تشویقش، روی دستورش، روی دعاهام، روی توکلم.

من از حرف الکی زدن خوشم نمیاد. میخوام اگر تو نمازم میگم تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میطلبم دروغ نگفته باشم، حرفم حرف باشه. اگر بگم منزهی، از تصورات اشتباهم مبرا باشه، اگه میگم گواهی میدم یگانه ای واقعا برام تک باشه.

نمیخوام منافق باشم. یا میگم هستم و سعی میکنم حد توانم پاش وایسم. یا میگم نه نیستم. قول نمیدم.

بهم یادآوری کنید. اگر به اعتمادتون پاسخ داده، اگه دعاتونو اجابت کرده، بگید که شما هم حس کردید و اتفاقی نیست.
ممنون.

همینکه می خواهی بهت اطمینان بدهیم که هست ، یعنی اینکه هست . چون اگر نبود که تصور بود و نبودش هم نبود و در پی اثبات بودش نبودیم .

هرکس هم تلاش می کند انکار کند که خدایی نیست همین خود دلیل بر بودنش هست والا چیزی که نیست ، نیست دیگر تلاش برای اثبات نبودنش نیست .

غول و دیو ساخته ذهن انسان هست . آیا تا حالا شده به موازت همه عمر بشریت راجع به اثبات وجود یا عدم دیو و غول این همه بحث شود و اندیشمند مشغولش شوند ....

نکته دیگر شواهد است ..... تا دلت بخواد آیت هست ... به فضا سری بزن و سیری کن و .... بنگر این همه عجایب خلقت را ..... و در همه آنها نظمی سیستماتیک که م را به اعجاب وا می دارد و اثبات می کند که نه تنها آفریننده ای دارند بلکه این آفریننده بسیار قادر و توانا و حکیم و .... هست

من خیلی سر کشم. از کجا میتونم شروع کنم؟
ازم چی میخواد؟

نمیتونم خوب و بد رو تشخیص بدم.

من صدایش کردم یک جایی که هیچ کس نبود . جوری حسش کردم که مردم برایش ...:43::43:
قبلش داشتم دق می کردم یک چیزهای کوچکی از او فهمیدم که الان وقتی به او فکر می کنم از خوشی داشتنش نمی دانم چه کار کنم. زندگیم را زیر ورو کرد. بعد از این فکر می کنم می توانم همه چیز را فقط با فکر کردن به آن چه از او فهمیده ام تحمل کنم و هرچه تازه می فهمم با آن جور در می آید... تازه من آدم خوبی هم نیستم. اما به اندازه ظرفیتم به من داد...

اگر واقعا می خواهی به اطمینان و... برسی از خودش بخواه . از کس دیگری نخواه. بعد هم نه حرف بزن نه دلیل بیاور نه تکان بخور فقط گوش کن و تماشا کن و بخوان که از دستت نرود...

این نکته کنکوری است ها : مرتب از خودش بخواه .

- - - Updated - - -

الان نوشته ام را می خوانم به نظرم می آید خیلی مغرورانه نوشته ام . نه که خیلی عارف و واصلم !!!!!:311:
چه کنم جنبه ندارم دیگر. یک ذره که می فهمم می خواهم برایش بمیرم....
ویرایش ندارد خب!!!!
ببخشید ها همگی تان...
خب این خدای ما این طوری است دیگر . یک ذره اش هم آدم را خل می کند...:43::43: