هدف و انگیزه؟!!؟از کجا بیارم؟!؟
سلام..تا حالا چنتد تا تاپیک زدم ولی تاپیک هامو ادامه ندادم و به نتیجه ای نرسیدم.میخام ایندفه دست خالی ازینجا نرم،لطفا راهنماییم کنید:72:
یه خلاصه از وضعیتم.درآستانه 22 سالگی هستم.دانشجو.حالات و احساساتم نوسان داره.یه روز احساس بدبختی میکنم ولی یه روز رو ابر ها هستم.همیشه دنبال این بودم که هدفی برای خودم انتخاب کنم.ولی تا به امروز هیچ هدفی منو نتونسته قانع کنه تو زندگیم.خیلی دوست دارم پیشرفت کنم و موفق باشم.قدم تو این راه میزارم ولی وقتی به خواسته ام نمیرسم احساس بدبختی و پوچی به سراغم میاد.حس میکنم که دارم بی دلیل وقتم رو هدر میدم.من عاشق رشته تحصیلیم نیستم.و صرفا به خاطر بازار کار و اسم دهن پر کن و البته به خاطر اینکه تو موقعیتی که داشتم بین بقیه رشته هایی که میتونستم انتخابش کنم نزدیک تر و محتمل تر بود انتخابش کردم.من وقتایی که صحبتی از امتحان و پاس کردن واحد و یا به قول خودم وقت حساب پس کشیدن از دانشجو نیست نسبت به رشته ام حس بدی ندارم.ولی امان از روزی که امتحانا شروع شه!!!!!!اون وقته که غم دنیا رو سرم میریزه.مخصوصا وقتی که درس رو میخونم و بازم امتحانش رو خراب میکنم!!!همه افکار پوچ بودن و بی هدفی میاد سراغم که چه غلطی کردم وارد این رشته شدم،باید میرفتم سر درسایی که باهاشون حال کنم و با علاقه برم دنبال مباحثش !پس سوال اول من اینه که هنوز تکلیفم با خودم مشخص نیست که واقعا دوست دارم در آینده چکاره بشم؟!دس دارم در آینده مردم منو با چه سِمَتی بشناسن!؟هنوز در تشخیص علایقم ناتوانم.با وجود اینکه من از سنین کم دنبال شناختن هدف و تحلیل شخصیتم بودم ولی همچنان بی نتیجه هستم!
حرفام پشت سر هم نمیاد.بهتره کم کم با نظرات شما منم مشکلات دیگه ام رو مطرح کنم.
- - - Updated - - -
وقتایی که حالم داغونه به سرم میزنه برم انصراف بدم و یه رشته ای که دوس دارمو بخونم.ولی واقعیتش میترسم که بازم تو انتخابم اشبتباه کنم.با خودم میگم شاید هنوز تواناییه واقعیمو نشناختم و فقط حس میکنم که فلان چیز رو دوست دارم.و ممکنه در آینده باز هم به بن بست بخورم.علایقم راستا و سمت مشخصی ندارن و مدام تغییر جهت میدن.یک روز آینده خودم رو اینطور تصور میکنم که مهندسی موفق شده باشم و مشغول به کار.روز دیگه نظرم عوض میشه و میگم:نه!چطور میتونم کاری رو انجام بدم که بهش علاقه ندارم.و ازونجایی که در حال حاضر در رشته تحصیلیم هم ضعیف عمل کردم برای همین آیندم رو روشن نمیبینم.
- - - Updated - - -
خیلی حسرت میخورم به افرادی که کاری رو با علاقه انجام میدن.مثلا یک استادی داریم که خیلی تو زمینه تحصیلی و کاریش موفق هست.وقتی میگه فلان مقاله علمی مرتبط با رشته رو تا ساعت 6 صب با علاقه مطالعه میکردم من تعجب میکنم و البته غبطه میخورم به حالش که چرا خدا این علاقه رو در وجود من نگذاشته تا من هم از درس خوندم لذت ببرم:47:
- - - Updated - - -
کاش خدا خودش میومد و میگفت که تو اگه بری سراغ فلان کار و حرفه موفق میشی و تواناییشو داری.از این میترسم که همه جوانی و سرمایه عمر و وقتم رو هدر بدم و بعد از چندین سال به این نتیجه برسم که در جایی که باید باشم نیستم و این همه سال فقط تباهیی عمر بوده