حرفام تو گلوم گیر کرده ، چطوری به همسرم بگم؟فرشته مهربون ، آقای sci کمک میخوام . لطفا

سلام به همگی
چند وقتیه که یک سری حرفا توی گلوم گیر کرده ، موندم چطوری باید به همسرم بگم که ناراحت نشه ، البته قبلا هم سعی کردم ولی همیشه با دلخوری تموم میشه ، که آخرش معمولا به قهر منتهی میشه .
ولی دیگه طاقتم تموم شده ، دیگه نمیتونم تو خودم بریزم ، هرچی بهش فکر میکنم میبینم واقعا مهم هستند ، و تا دیر نشده باید یک فکری براشون کنم .

بزرگترین گلگی من که الان دیگه واقعا روی اعصابمه اینه که همسرم توی کارای خونه اصلا به من کمک نمیکنه ، حتی اگر هیچ کاری نداشته باشه و دو روز بیکار تو خونه باشه به من کمک نمیکنه ، فقط میشینه میگه گشنمه ، یک چیزی بیار بخوریم . منم دارم مرتب میپزم و میشورم و میبرم و میارم .... خسته شدم به خدا :54: چی کار کنم ؟ اگر یک کاری بهم بگه و من انجام ندم باهام سرسنگین میشه یا قهر میکنه ، انگار من کلفتش شدم .

اگر بهش بگم فلان کار رو انجام بده ، لج میکنه اصلا دیگه انجام نمیده .

دومین گلگی من ، ببخشید این رو میگم ولی رابطه جنسیمون هست . خود رابطه مشکلی نداره ، ولی من توقعاتی دارم که همسرم اصلا بهش اهمیت نمیده ، بارها ازش خواستم که قبل از رابطه بهم محبت کنه ، یک دو تا حداقل حرف خوب و قشنگ بزنه و یا منو ببوسه ... ولی اصلا ... بار ها بهش گفتم ،تازه ناراحت هم میشه . خیلی پرو میخوابه و توقع داره من شروع کننده باشم . :54: ( اینا رو مینویسم واقعا گریم میگیره )
وقتی بهش میگم ، عزیزم من یک زن هستم ، قبلش به یک پیش نوازش نیاز دارم تا بتونم خیلی راحت و قوی باهات ارتباط برقرار کنم ...
( اون نمیفهمه یا خودش رو به نفهمی زده؟

این دو مسئله باعث شده ، من فشار زیادی رو تحمل کنم ، فشار اینکه همسرم من رو درک نمیکنه و برای من ارزش قائل نیست . احساس میکنم مثل زنای پشت کوهی شدم ، که فقط باید کار کنم و صدام هم در نیاد .
البته همسرم مرد خیلی خوبیه ، و خیلی صفات خوب دیگه ای داره ، ولی این دو مورد فعلا داره من رو خیلی اذیت میکنه ، احساس میکنم افسره شدم . از همسرم دور شدم ، احساس میکنم من رو فقط برای خودش میخواد و دوستم نداره .

چطوری بهش بگم که مشکلاتمون حل شه . این فکرا باعث شده که وقتی بهش محبت میکنم بعدش احساس سرخوردگی کنم و از کار خودم پشیمون شم . و این مسائل داره من رو از همسرم دور میکنه . ازش خسته شدم .

سلام
در مورد نیاز جنسی میتونم حدس بزنم آدم گرمی هستی و چون میدونی مردا براشون این رابطه مهمه تقریبا. سعی میکنی نه بهش نگی حتی گاهی تو ذوقت خورده یا حوصله نداشتی اما باز هم. تمام تلاشت کردی که بهتون خوش بگذره.

به نظرم هیچ ایرادی نداره اگه زود. شروع و تمام کردی بفهمه زیاد بهت خوش نگذشته‌است اگه توضیح خواست که خوب.... نیستی با لحن خوب بگی. گرچه خودت هم میدونی اشتیاق من از تو بیشتر بود اما. عجله. کردی....باناز کردن بگی خوب دیگه....
یا قبلش بیا بغلش بگو حرف بزن ا
میگه چه بگم بگو از س ک. س یا بگو از محبتت نسبت به من بهش بگو وقتی میگی من تو اوج هستم بگو.... بدون رو در واسی زمانی که خودت رفتی و تقریبا میفهمه مشتاقی بگو.

و اما کارای خونه مردا کلا از امرو نهی بیزارند تو یه فرصت مناسب بهش بگو وقتی میگم فلان کار کن مثلا آبیار و تو میاری نه اینکه کار سختی انجام دادیا اما من احساس با ارزش بودن برات میکنم. (نگو وقتی نمیاری احساس بی ارزشی میکنم)
بگو تو. من خودم میبینم خسته ای توقع کار ازت ندارم و نباید هم داشته باشم. ولی در عوض دوست دارم تو هم منو درک کنی و هر وقت مثلا تعطیل بودی یا.... به. من کمک کنی...

با سلا م .وارزوی شادی/بااینکه من نه روانشناسم ونه کارشناس این مسائل .باتوجه به سوابق تاهلی عرض میکنم که پخت وپز وشور همه کار زن هست عده ای از شوهرا میان تو اشپزخونه ظرف میشورن عده ای هم میان الکی گیر میدند فلان شی کجا بزار بپا غذا نسوزه چی پخته ای وکم پخته ای؟ازاین فضولی ها واصلا هم کمکی نمیکنن///وعده ای هم مینشینن ومنتظرن بخورند.تقریبا با مقایسه بااین سه نوع گروه شوهر شما در حد متعارف هست نه ازارت میدهد نه کمکت می کند حالا خیلی خوب نمیشه گفت ولی بد هم نیست!! اما درمورد معاشقه او ناشی مسائل جنسی هست .باید بفهمد این لذت جنسی مراحلی داره که پیمایش ارام وزمانبرش خودش یک انگیزه تحریک واوج لذت هست .وهدف ااز این ارتباط شوهر باید برا جلب رضایت بقصد اینکه زنش لذت ببره وارد صحنه شود وخودش هم بعداز ارگاسم زن بایه لذت جزئی خود را خاتمه دهد این یعنی پر کردن خلع نیاز جنسی زن !!نه اینکه بجای اینکه طرف را عرش اسمانها نبری بش بگی که بپر!!واون همیشه زجر اورهست بخاطر قانون سایت نمتونم واضح بگم!! مرد باید در ک کند که زن باید از همه چی بی نیاز باشدوهدف ازاین معاشقه یک خدمت چند دقیقه ای به حکم زن برای زن درقبال خدمات روز مره که 24 ساعت برا شوهر انجام میدهدمیباشد وبهیچ وجه حتی اگه تو خونه رو ی تخت بستری باشد سرم وصلش شده باشد اگه احساس امادگی ونیازی را درزن وخودش دیده باشه باید کوتاهی نکند.این حرفها ازروی تجربه هست.درضمن حالا اون درکش نمیرسه ونمیفهمه تو غرورتو بشکن همیشه برو پیشش وتو پیشنهاد بده خب چی میشه کرد؟خدا اینو ناقص العواطف افریده !!یاااینکه بش یاد بده کلیه مراحل را به ترتیب!!ولی خب باید زبان هم با حرف های شکر آلودش عالم احساس بیافریند کلماتی که تکون دهنده وشنیدنش یک عالممم لذت داره باید بکار گرفته بشه .تو خودت پیش قدم باش حالا شانس تو ایجوری اورده دیگه یا سیخ میسوزد یا کباب!!این عادت روزگاره!! ولی متاسفانه عده ای زن رابعنوان ابزار الات دستی خودشون استفاده میکنند ونمیفهمند که او انسان هست واحساس او فراگیر تره!!!باید زن را قبلا از همخوابی به عالمی برسونی که خودش التماس کنه که.....ولی نااگاهی مردان زنان را بپای نت کشونده تا حرف دلشونو بگن در عموم ..ببین این خانم چقد صبر وچقد حیا کرده اند ودر اخر مجبوربفاشش شده اند..این یعنی کودنی تمام عیار یک مرد!! مردی که از ارزوها ونیت ها وخواسته های قلبی وتخیلی وعالم خاص رویایی زنش بیخبر باشه واجازه ازادی بیان نداشته باشند چطور میتونه قلب زنی را تصاحب کنه؟! در مورد کمک در کار خونه بیخیالش شو اما د رین موردخودت طراحیی های خاص مرحله بمرحله را بش بگو تااجرا کنه اگه نکرد مثل کوه استقامت واز ادامه ارتباط بپرهیز بگو حال ندارم سرم گیج میره تا نیاز حنسی ش اورا مجبور به پذیرش امر مطابق اصول شما بنماید..موفق وسربلند باشد!

- - - Updated - - -

عدم تمایل مردان برای مشارکت در کارهای خانه به این معنی نیست که زنان باید تمام مسئولیت‌ها را بدوش بکشند بلکه خانم خانه باید وظایف خانه را مدیریت کرده و از همسرش درخواست کند تا با او در انجام کارهای خانه مشارکت نماید. همچین زنان باید از شوهران خود بخواهند مسئولیت کاری را که انجام می‌دهند بر عهده بگیرد. تعداد کمی از مردان مسئولیت انجام کارهای خانه را به عهده می‌گیرند و بسیاری از آنان آگاهانه یا ناآگاهانه امور منزل را وظیفه زنان می‌دانند. اغلب زنان خواهان مسئولیت یکسان زنان و مردان در انجام امور خانه هستند و حاضرند برای رسیدن به این برابری، مبارزه کنند اما بهتر است به جای مشاجره و مبارزه با مذاکره و گفت‌وگوی توافقی این مشکل را برطرف کنید. همچنین باید توجه داشت برخی مردان ترجیح می‌دهند نوع کار مربوط به امور خانه را خودشان انتخاب کنند و طی انجام آن نظارت نشوند و مورد انتقاد قرار نگیرند. زنان باید توجه داشته باشند که با در نظر گرفتن چند نکته ساده اما کلیدی می‌توانند مردان را به مشارکت در کارهای خانه تشویق کنند. برخی از این توصیه‌های کلیدی به شرح زیر است: - درخواست مورد نظر خود را به شیوه‌ای محترمانه و دوستانه مطرح کنید.- تلاش کنید تا درخواست خود را به طور واضح و دقیق بیان کنید و از انتقاد و قضاوت بپرهیزید.- موضوع را به گونه‌ای مطرح کنید که انگار نیازمند کمک هستید.- سعی کنید آرام باشید و به صحبت‌های همسرتان گوش کنید حتی اگر با او موافق نیستید.- تلاش کنید موضوع مسئولیت انجام کارهای منزل را در مواقعی که مشغول به کاری مشترک مثل باغبانی هستید، مطرح کنید.

سلام خانومی. گلگی جزو رفتارهای جراتمندانه نیست.
اول خودت رو آروم کن و بعد وقتی که واقعن به آرامش رسیدی شرایط درخواست کردن و موقعیت عاشقانه رو براش ایجاد کن.
تا وقتی شما درست درخواست نکردی، مسئولیتی متوجه همسرت نیست!

برای خودت توضیح بده که شوهرت رو دوست داری نکات مثبتش رو برای خودت یادآوری کن. بعد می تونی با روی خوش درخواست کردن رو شروع کنی. اونقدر ادامه بده تا جواب مثبت بگیری. باید بهش یاد بدی چه کار کنه تا تو راضی باشی. صبور باش و روی خودت کار کن.

موفق باشی.:72:

hana جان ، مرسی از پاسخت عزیزم .
من اصلا دوست ندارم همسرم قبل از سکس در مورد سکس حرف بزنه ، اصلاااااااااااا ، من دلم میخواد قبلش از اینکه من رو دوست داره بگه ، یا از من به خاطر بعضی چیزا تشکر کنه ، و یا از جذابیت هایی که دارم بگه ...
وقتی پیش هم میخوابیم ، کارایی رو میکنه که دوست داره من هم متقابلا براش انجام بدم ، مثلا ( خیلی من و ببخشید که این رو میگم ) با بدن من ور میره ، من از این کار خیلی بدم میاد ، بعد بهم میگه این همه بهت ور میرم به روی خودت نمیاری که تو هم یک کاری برای من بکنی ؟ ... من از این چیزا بدم میاد ... اگر در مورد چیزایی که گفتم حرف بزنه و یا بوسم کنه ، بدون اینکه ازم بخواد خودم همه کار براش انجام میدم .

توی یک جمله بگم که اگر بهم دوست داشتنش رو نشون بده و یا از جذابیت من بگه من خیلی تشویق میشم . فقط همین
بارها بهش گفتم ، ولی بهم میگه باز تو رفتی توی اینترنت یک چیزی خوندی داری حرف چرت میزنی ، یعنی اصلا نمیخواد بفهمه که این نیاز منه ، خودش رو به اون راه میزنه و باز کاری میکنه که خودش دوست داره .

{نقل قول hana :و اما کارای خونه مردا کلا از امرو نهی بیزارند تو یه فرصت مناسب بهش بگو وقتی میگم فلان کار کن مثلا آبیار و تو میاری نه اینکه کار سختی انجام دادیا اما من احساس با ارزش بودن برات میکنم. (نگو وقتی نمیاری احساس بی ارزشی میکنم)}

اون این کارا مثل آب بیار رو برام انجام میده ، ولی توی کارای خونه بهم کمک نمیکنه ، و همین که لج میکنه ، من هم دیگه با یک کار کوچیک مثل ظرف شدن خسته مشیم . این در صورتیه که من چندین ساله که دارم با همسرم زندگی میکنم ، ولی جدیدا این حس ها ر پیدا کردم ، احساس میکنم داه ازم سو استفاده میشه .
مثلا اگر بگم آشغال ها رو ببر ، لج میکنه میگه نمیبرم . محکم میگه نمیبرم و واقعا هم نمیبره . من و خیلی ناراحت میکنه ، در صورتیه که میبینه من غذا پختم ، جارو کردم دارم سالاد درست میکنم که ازش میخوام آشغال ها رو ببره ، به راحتی میگه نمیبرم .

shahrear : ممنونم از اینکه درکم کردی ، ولی من حرفام رو به همسرم هم قبلا زدم ، ولی شاید من بد میگم و یا اون بهش اعتقادی نداره .
gisu: جان مرسی عزیزم ، 100% درست میگی .
she : عزیزم مرسی که به تاپیکم سر زدی ، باز هم بیا حتما . من این موقعیت رو چطوری فراهم کنم ؟ چطوری حرف هام رو بگم که به نتیجه برسم . چطوری جراتمندانه حرفم رو بزنم ؟


- - - Updated - - -

تمناي عزيز براي ياد گرفتن رفتار حراتمندانه يه سر به تاپيك مفيد خانوم she بزن....ختما راهگشاست.اسم تاپيك هست:مشاوره تخصصي she با اقاي sci

عزیزم همیشه تاپیکشون رو دنبال میکنم .
چطور درخواست هایی که دارم رو بگم ؟

عزیزم سعی کن هم تو کارای خونه و هم توی معاشقه طرز جمله بندیت به صورت دستوری نباشه. سعی کن طوری حرف بزنی که اونم بدونه داری درکش میکنی.

مثلا در مورد آشغال بردن به این دو مورد دقت کن.
1- آشغالها رو ببر بیرون
2- اگه وقت کردی میتونی آشغالها رو ببری بیرون؟

تو جمله اول تو کاملا داری بهش دستور میدی و دقیقا همون حس کلفتی که تو داری در وجود همسرت هم بیدار میشه و با خودش میگه مگه من کلفتشم که با من اینجور حرف میزنه مثلا من مرد خونه ام ها! نمیبرم که بفهمه اینجا حرف حرف کیه.

تو جمله دوم همسرت دقت میکنه که تو بهش ارزش قائل شدی و بدون اینکه بهش دستور بدی وظیفه خودش میدونه که بله بردن آشغال کار مرده نه زن و همون لحظه اون کار رو انجام میده


در مورد رابطتون هم به این صورته . تو از کارایی که همسرت میکنه انتقاد میکنی و میگی کارایی من دوست دارم رو نمیکنه و کلا باید ترک کنه و کارایی که من میخوام رو انجام بده ولی نه اینکه این رابطه 2 طرفه است و هر دو باید لذت ببرین؟ چرا با کارایی که همسرت میکنه مخالفت میکنی؟ (اونا هم کارایی که تو وجود اون لذت رابطه رو بیشتر میکنه و در واقع نیاز داره اول کار انجام بده همون طور که تو دوست داری نیازهات برآورده شه). پس بدون مخالفت به علایقش تلاش کن علایق خودت هم برآورده شه. مثلا بگو دوست دارم همون طور که بدنم رو لمس میکنی از جذابیتهام بگی و از عشقی که بهم داری و بوسم کنی.
یعنی همزمان هم نیازهای تو برآورده بشه و هم نیازهای اون

سلام عزیزم خیلی خیلی شرایطت و چیز هایی که گفتی مثل شرایط زندگی منه درکت می کنم چی می گی
من قبلا توی روابطمون از شوهرم می خواستم که منو ببوسه و این کمترین کاری بود که ازش بخوام و چون توی کتاب ها و اینترنت خوندم که باید نیاز ها و اون چیز هایی که دوست داریم به شوهرمون بگیم چون اون ها علم غیب ندارن ولی متاسفانه در جواب من شوهرم گفت که من خوشم نمیاد بهم بگی چی کار کنم چی کار نکنم و منم گفتم من خیلی خیلی دوست دارم منو ببوسی گفت بهم نگو خودم این کار رو می کنم و من بهش نگفتم و کلا از اون موقع بوسه تعطیل شد من اون رو می بوسم تا ناخوآگاه حرف های من یادش بیاد که من رو ببوس ولی انگار نه انگار
حرف های عاشقونه و احساسی که ابدا نهایت نهایت یه دوستت دارم تکراری که اون حسی رو که باید بهم انتقال بده نمی ده
شوهرم فقط یکسال پیش واسم گل خرید وقتی بهش بعد یک سال گفتم من خیلی گل وو هدیه دوست دارم اصلا پولش مهم نیست فقط بهم نشون بده که به یادم بودی می گه قصد داشتم واست بخرم ولی خوشم نمی یاد بهم یاد آوری کنی و لی بازم نمی خره
چون می دونه خیلی دوستش دارم با قهر کردن و زنگ نزدن و پیام ندادن کوچکترین اعتراض منو سرکوب می کنه
اینقدر اعتماد به نفسم رو از دست دادم که واقعا وقتی بهم زنگ نمی زنه و سراغ نمی گیره به کل می ریزم به هم
دیشب خونه رفیق هاش خوابیده وقتی بهش می گم خونه کدوم دوستتی ؟ دیگه نه جواب پیام منو داده و نه زنگ زده
دلم خیلی شکسته و در کت می کنم که چی می گی من حق هر گونه ابراز ناراحتی و درد و دل کردن باهاش رو ندارم فرضا دلم خیلی گرفته و زنگ می زنم بهش و گریه می کنم کوچکترین حرفی واسه دلجویی ازم نمی زنه و سریعا می گه کاری نداری و اگه بگم نه قطع می کنه و مجددا من باید جهت معذرت خواهی بهش زنگ زنم می گه خوشم نمیاد که گریه کنی
من هنوز عقدم فکر می کنم شوهرم اصلا واسم هیچ ارزشی قائل نیست