-
چرا من سر عقل نمیام؟
من ۲۹ سال سنّ دارم و ۸ ساله ازدواج کردم. بچه ندارم و همراه شوهرم آمریکا زندگی میکنم.
ازدواج من از روز اول اشتباه بود، با اینکه هر دو تحصیل کرده هستیم اما از زمین تا آسمون با هم تفاوت داریم. یعنی از نظر شخصیتی، جهان بینی، اجتماعی، خونوادگی و هر چیز دیگه که فکر کنید. یادم میاد هر کسی که شنید من و اون قرار ازدواج کنیم، از تعجب خشکش میزد.
من همون روز اول تمام اینا رو متوجه شدم، اما علاقه جنون آمیزی که بهش داشتم، باعث میشد نتونم ازش دلم بکنم. الان که چند سال گذشته، به خاطر ناراحتیها و شکنجه هایی که بخاطرش کشیدم، به همون اندازه که عاشقش هستم ازش تنفر دارم. خیانت، اعتیاد، عصبی بودنش، قدر نشناسیش و چیزهای دیگه. اما هنوز این عشق جنون آمیز نمیذاره ازش دلم بکنم.
البته نمیگم که اون منو دوست نداره، خیلی هم داره، اما خوب این مدلیه دیگه!! من باید برای با اون بودن، خودم رو عوض کنم، بشکونم و کوچیک کنم تا تو دنیای اون جا بشم و این سختترین کار دنیاست. الان تک تک سلولهای بدنم میخوان ازش فرار کنن، اما این قلب احمقم حرف گوش نمیده. یکی به من بگه چکار کنم. ممنون
-
سلام
ميشه لطفا سن همسرتون رو بفرماييد و اينكه چطور اشنا شدين؟ (اگه سنتى نبوده چه مدت قبل ازدواج از هم شناخت داشتين)
تحصيلاتتون چه اندازه هست و اينكه روز اول عاشق چى همسرتون بودين كه بىخيال بقيه موارد شدين؟
-
همسرم ۳۵ سال سنّ داره. من مهندس عمران هستم. همسرم یک بار من رو بیرون همراه خونوادم دید و چون اونها رو از قبل میشناخت، حدس زد که من دخترشون هستم. خلاصه با من تماس گرفت و گفت که قصد ازدواج داره.
فقط ۳ ماه با هم دوست بودیم و بعدش عقد و ازدواج.
- - - Updated - - -
نمیدونم چرا اما از همون روز یک کشش خاص نسبت بهش پیدا کردم، هیچ چیز حتی ظاهرش با معیارهای من همخونی نداشت، اما یک نفوذ خاصی رو من داشت که نمیتونستم مقاوت کنم
-
سلام
اعتیادشون در چه حده؟
چند بار خیانت کردن؟و در چه حد بوده؟
ایا تلاشی برای بهبود اوضاع کرده ای؟
اگر بله چه کارهایی کردی؟
هر دو در امریکا زندگی میکردید؟قبل از ازدواج
- - - Updated - - -
سلام
اعتیادشون در چه حده؟
چند بار خیانت کردن؟و در چه حد بوده؟
ایا تلاشی برای بهبود اوضاع کرده ای؟
اگر بله چه کارهایی کردی؟
هر دو در امریکا زندگی میکردید؟قبل از ازدواج
- - - Updated - - -
این کشش خاصی که میگین به نظرتون مربوط به چی هست؟
-
سلام
به تریاک اعتیاد داره. تو این چند سال ۱۰۰ بار کمکش کردم که ترک کنه و کرده ( یعنی پدرم در اومده هر بار) . زمانی که ازدواج کردیم هر دو ایران زندگی میکردیم، اما بعدش مهاجرت کردیم .
قبل از من با یک دختری دوست بود، بعد از ازدواج هم نمیتونست انگار فراموش کنه، تماس تلفنی بود اوایل. بعدشم فیسبوک و چت و کلی دختره عکسهای ناجور از خودش میفرستاد. هر بار که متوجه میشدم کلی معذرت خواهی میکرد و میگفت نرو بدون تو میمیرم. مدتی هم به ناچار من ایران بودم، بر گشتم فهمیدم با کلی دختر ارتباط داشته. میگفتم عزیزم من که حرفی ندارم، بذار جدا شم و تو راحت با هر کی میخوای باش ، امّا نمیگذاشت و همش میگفت بابا بیخیال به زندگیت بچسب، این همه خوبی میکنم بهت نمی بینی و بند میکنی به اشتباهاتم.
این هم بگم من دختر زیبایی هستم و از همه نظر بهش رسیدگی میکنم
- - - Updated - - -
نمیدونم این کشش از کجا اومده. یعنی میدونم مسخره هست اما نه شخصیّت و نه ظاهرش من رو جذب نمیکنه ، اما انگار بهش اعتیاد دارم، یا شاید تن مردونه صداش همون بار اول که تلفن کرد بهم.
- - - Updated - - -
-
خب مسئله اعتیاد حل شده.
چند وقته از ماجرای خیانتشون میگذره؟
تا به حال به مشاور مراجعه کرده اید؟
- - - Updated - - -
از لحاظ اقامت به شما وابستگی نداره؟
-
حل شدن که در واقع همش حل و باز وصل میشه و دوباره بعد از یک مدت تصمیم به ترک میگیره و من باید پدرم در بیاد تا اون ترک کنه.
مشاور نرفتیم اما من خیلی مطالعه و تحقیق کردم و مطمئن هستم جدایی تنها راهه
- - - Updated - - -
خیر. هر دو اقامت داریم
- - - Updated - - -
شاید از حرفام این استدلال رو بکنید که دختر ضعیفی هستم، اما اصلا اینطور نیست. بسیار قوی و مستقل هستم و اعتماد به نفس بسیار بالایی دارم. فقط دل کندن ازش برام محاله
-
کسی میتونه کمک فکری به من بکنه؟
-
بچهها چرا کسی جواب من رو نمیده؟ من تا الان تمام سختیها رو تک و تنها حل کردم، هیچ کس حتی خونوادهها و دوستام رو در جریان نگذاشتم، الان که به بن بست خوردم و با شما مطرح کردم، هیچ کسی جواب نمیده؟
-
آخر هفته است.
شاید اگر تا شنبه صبر کنید و اون روز تاپیکتون را بالا بیارید، جوابهای بیشتری بگیرید.