-
قصدش از این کارها چی بود
سلام خواهش میکنم کمکم کنید
من با دختری تو نت اشنا شدم میدونم میگید چت اشتباه ولی این موضوع فرق داره حدود دو ماه با هم بودیم این خانوم یه نامزدی کرده بود که منجر به طلاق شد و من از زیر بم قضیه خبر دارم نامزدش ادم شکاک و کثیفی بوده هم خودش هم خانوادش که و مورد ضرب شتم قرار داده ایشونو و اثار روحی بدی روی اون گذاشته بود تو این اشنایموممن به هم ابراز علاقه کردیم و از سوی من بیشتر بود و میگفت چون درکم میکنی بهش گفتم میخوامت می خوام قسمت من بشی گفت اره ولی خانوادم شاید نزارن ما از لحاظ اخلاقی کاملا شبیه هم بودیم و ایشون از شکست عشقی من خبر داشت و قرار بود من برای کار و درسم برم شهرشون تو یه سال اینده و قبول کردن و گفت اگه اومدی نشد نگی فلانی دروغ گو بود منم گفتم شاید قسمت هم نشدیم مشکلی نیست نمی گم با هم خیلی خوب بودیم ولی گاهی با سوال کردن های بیش از حدم به نظرم اذیت میشد ولی همو دوست داشتیم در مورد اینده شوهر ایندش سوال زیاد پرسیدم که که ایده الش بودم خوب بودیم تا سه هفته پیش گفتم قلبم به تو دادم عاشقت شدم گفت مرسی گفتم همین گفت اره خب سرم شلوغه بعد می حرفیم ولی ازدواج قبلیش احساسش از بین برده بود بعد دو روز کم پیدا بود ک دیگه سر سنگین بود جوابم زیاد نمی داد جواب سلامم به زور میداد حرسم بالا اورده بود که دیر ج میداد گفتم میخوام برم چون من انگار ادم نیستم خداحافظ ولی گفت خودت میبری میدوزی گفتم باشه نمیرم باز همون جور بود این که حرف نمیزد خیلی ناراحت بودم زیاد حرف باهاش میزد ولی زیاد حرف نمیزد نمیدونم چش بود هر سری یه حرف میزد میگفتم دوستم داری یه سری گفت من کسی میخوام پیشم باشه درکم کنه سه ماه یه بار ببینمش منم گفتم سه ماه چیه من هر ماه میام دیدنت یه سری دیگه میگفتمن تو عمل انجام شده قرار گرفتم مامان بابا یه پسر که پسر دوست بابامه اوکی ازدواج دادن تو وقتت تلف نکن این داستان ها ادامه داشت تا چند روز پیش که سمج وایساده بودم گفت اشغال عوضی گمشو برو
حالا من موندم چش بود چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کمکم کنید نمیتونم فرا موشش کنم
-
سلام دوست گرامی
به تالار همدردی خوش آمدی
لطفا برای راهنمایی بیشتر از خودتون بگید.
چند سالتونه؟
قصد شما از این ارتباط چیه؟
شغل شما چی هست؟سربازی رفتید؟
خانواده شما در جریان این ارتباط هستند؟اگه هستند نظرشون چیه؟
منتظر پاسخت هستیم:72:
-
تشکر
من دانشجوی ترم اخرم رشته برق و ارشد مث اب خوردن شهر اونها قبول میشم کارم هم تا حدودی جوره فقط یه مصاحبه مونده سربازی هم رفتم
سن من 24 و خانوم 22 خانواده ها نه فقط باید برم دانشگاه شهر مورد نظر که بحثش مطرح کنم من قصدم فقط ازدواج چون واقعا عاشقش هستم
-
اتفاق خاصی نیوفتاده، مدتی شما رو توی آبنمک خوابونده بود، الان جایگزین پیدا کرده، همین :305:
-
-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
000000k
یعنی بر نمیگرده
چرا! ممکنه بر گرده! بستگی داره به اون آقایی که جانشین شما شده... :325:
-
عجیبه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:huh:
مگه هنوزهم پسر اینجوری هست....روی همه ی پسرا روسفید کردی
-
عزيزم . شما با هر كيسي آشنا شدي كه قرار نشده بري ازدواج كني كه !
خودش هم گفته كه ميخواد بره با اون ازدواج كنه . از نظر احساسي هم كه به قول خودت مشكل داره .
كلا چيز خوبي به نظر نميرسه .
احتمال ميدم هنوزم رابطه قبليشو نتونسته ترميم كنه .
-
اون همه دوست دارم چی بهم میگفت تو درکم میکنی
روز اخر هزار فحش بهم داد یه خودتی بهش نگفتم
بهش گفتم بگو ذوستم نداری گفت بگم دوست دارم امید وار میشی بگم ندارم نا امید اخه چی بگم
بعد چند روز گفت تو خیلی جدی گرغتی من ازت بدم میاد
تکلیف دل زندگی درب داعون من چیه
یعنی چی من روی پسرها سفید کردم بخدا چنان به هم اعتماد داشتیم عکس شب عقدش هم واسم فرستاد دارم میمیرممممممممممممممممممم
-
به قول خودش بتلاشیم که به هم برسیم الان بهم گفت جدی گرفتی
سه چهار نو بهونه اورد
یکی من قصد رفتناشتم قبول نکرد گفت حوصله حرف زدن ندارم از سوال جواب متنفرم
یکی خودش گفتم با کسی در ارتباطی هر طور قسمش دادم نگفت گفت من حوصله خودم ندارم چه برسه یکی دیگه
یکی گفت خانواده به اجبار میخوان من با این خواستگاره ازدواج کنم بعد این که با گیر دادنم اعصباش بهم ریختم گفت من اون بیشتر از تو دوست دارم که 15 سال پیش خواستگارم بود گفتم بخدا دروغ میگی گفت هرجور دوست داری فکر کن
یکی میگفت ازه همتون متنفرم یعنی از همه پسر ها
اخر سر هم گفت تو زیاد گیر میدی سوال میپرسی یاد نامزد قبلیم میندازی