تجربیات دوستان در کمک روانپزشک و دارو

خلاصه اصل مطلب رو میگم و دوستانی که تجربه مراجعه به روانپزشک رو داشتن اینجا قرار بدن

خلاصه مطلب اینکه من 2سال هست کاملا در خلاء کامل بسر میبرم و توی این 2سال کمتر از 30بار نور خورشید مستقیم به صورتم خورده

نمیدونم اسم مشکل چی میتونه باشه، فوبیا ، هراس اجتماعی، افسردگی، استرس و ....
البته انگار مجموعه تمام این موارد هستن

بعضی موارد خیلی وقته همراهم هستن از نوجوانی مثل علایم افسردگی وبعضی موارد جدید اضافه شدن مثل استرس شدید

همونطور که گفتم الان 2سال هست که بعد تموم شدن تحصیل که همزمان مشکلاتی هم بوجود اومد دیگه دست بهیچ کاری نزدم و کل این مدت شاید به اجبار روی هم 30بار از خونه و اتاقم بیرون رفته باشم
اگر لازم بود مسائل رو بیشتر باز میکنم ولی فکر میکنم لزومی نداره

الان از دوستانی که شاید مشکلات مشابهی داشتن و مراجعه کردن روانپزشک و تحت درمان چه دارویی و چه غیر دارویی قرار گرفتن میخوان تجربیاتشون رو در اختبارم قرار بدن که ایا کمکی بهش شده یا نشده

سلام.
من فوبیا نداشتم. ولی وسواس و اضزراب و افسردگی داشتم که با دارو درمانی و به طور همزمان روان درمانی خیلی بهتر شدم.

در مورد فوبیا هم فکر میکنم نتیجه بخش باشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Pooh

سلام.
من فوبیا نداشتم. ولی وسواس و اضزراب و افسردگی داشتم که با دارو درمانی و به طور همزمان روان درمانی خیلی بهتر شدم.

در مورد فوبیا هم فکر میکنم نتیجه بخش باشه.

---

میشه بفرمایید چه مدت تحت درمان بودین یا علایم بهبودی بروز کرد؟
و همینطور موارد روان درمانی که میفرمایید رو توضیح بدین؟

نمیدونم اسم دارو بردن اینجا اشکال داره یا نه ولی اگر اسم بردن دارو موردی نداره داروهایی هم که مصرف کردین یا میکنین رو بگید.
چون من یکسری دارو مصرف کردم ولی تاثیر چندانی نداشته

داروهایی که من مصرف میکردم با تجویز روانپزشک بود. در مورد داروهای مربوط به فوبیا اطلاعی ندارم. شما باید به یک روانپزشک مجرب ومراجعه کنید. اگر نمیشناسید میتونید برای روان درمانی به روانشناس بالینی مجربی مراجعه کنید.احتمالا خود روانشناس، روانپزشک خوبی رو به شما معرفی میکنه که بهش مراجعه کنید.

منظور از روان درمانی همون مراجعه به روانشناس و پیگیری مراحل درمانی از نظر روحی-روانی است.

هرکس هر نوع بیماری داشته باشه، خوبه که اطلاعاتش رو نسبت به اون بیماری بالا ببره. شما هم میتونید با کمک روانشناس و کتابهایی که احتمالا به شما معرفی خواهد کرد ،دید جامع تری نسبت به مشکل خودتون به دست بیارید.

اگر اصفهانی یا شیرازی باشید میتونم چند روانپزشک و روانشناس مجرب بهتون معرفی کنم.

سلام دوست عزیز

شما باید مشکل خودتون رو کاملا شرح بدین و بگین چی شده و الان چه کمک و یا درخواستی دارین

روانپزشکی که یکی از شاخه های پزشکیه طوری نیست که اعضا بیان تجربیاتشون رو در اختیار بذارن و بگن چه دارویی خوردن و ....چون هر بیماری داروی خاص خودش رو داره و فقط یک متخصص میتونه اون هم با کلی معالجه حضوری و ....بگه که ایا فلان دارو مناسب هست یا خیر.

موفق باشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Pooh

داروهایی که من مصرف میکردم با تجویز روانپزشک بود. در مورد داروهای مربوط به فوبیا اطلاعی ندارم. شما باید به یک روانپزشک مجرب ومراجعه کنید. اگر نمیشناسید میتونید برای روان درمانی به روانشناس بالینی مجربی مراجعه کنید.احتمالا خود روانشناس، روانپزشک خوبی رو به شما معرفی میکنه که بهش مراجعه کنید.

منظور از روان درمانی همون مراجعه به روانشناس و پیگیری مراحل درمانی از نظر روحی-روانی است.

هرکس هر نوع بیماری داشته باشه، خوبه که اطلاعاتش رو نسبت به اون بیماری بالا ببره. شما هم میتونید با کمک روانشناس و کتابهایی که احتمالا به شما معرفی خواهد کرد ،دید جامع تری نسبت به مشکل خودتون به دست بیارید.

اگر اصفهانی یا شیرازی باشید میتونم چند روانپزشک و روانشناس مجرب بهتون معرفی کنم.

---

من در مورد مشکلاتم میتونم بگم اطلاعات لازم رو دارم ولی درمان رو نه

به رواشناس یکبار مراجعه کردم ولی اطلاعاتش بدون شک از خودم کمتر بود و هیچ کمکی نکرد و الان مشکلم هم همین هست روانپزشک مجربی نزدیکم سراغ ندارم
یه مدت هم داروهایی مصرف کردم که تاثیر چندانی نداشت چون همه برای افسردگی بود که درسته افسردگی هم دارم ولی مشکل اصلی نیست

مشکل اصلیم در حال حاظر استرس شدید هست که باعث شده برای فرار ازش از همه چیز فاصله بگیرم
مثلا حتی بحث بین اعظای خانواده بوجود میاد وقتی مواجه میشم بدشت دچار استرس میشم که دیگه قادر به کمک کردن و نظر دادن هم نیستم و فقط با فرار کردن استرس رو از بین میبرم حالا مشکلات خودم که دیگه هیچ
و بعد هم اضطراب اجتمایی که بشدت از برقراری ارتباط با جامعه فاصله گرفتم و الان 2سال هست هیچکاری انجام نمیدم

روانشناس و مشاوره کمکی بهم نمیکنه چون اطلاعات خودم در این زمینه ها کم نیست و روی خیلی مشکلات دیگه که داشتم تونستم کنترل پیدا کنم و همچین مشکلاتی در نوجوانی به همین شدت داشتم ولی با روشهای خوددرمانی و کنترل ذهن تونستم خیلی شرایطم رو بهتر کنم
ولی چندسال قبل بعد اتفاقات مسلسل واری که برام افتاد بشدت روانم اشفته شد و با بیکار شدن هم از همه چیز فرار کردم به یک خلاء مطلق پناه اوردم
ولی دیگه میخوام از این خلاء خارج بشم و به زندگی برگردم ولی متاسفانه شرایط هم اصلا برام مهیا نیست

ولی حالا مشکلاتم مشخصه کاملا درونی و هورمونی هست و فقط دارو بهم میتونه کمک کنه برای همین میخوام یه روانپزشک مجرب پیدا کنم و خودم هم با اطلاعات برم که با داروهایی اشتباهی مثل بار قبل مواجه نشم


نه اصفهان و شیراز نیستم

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maryam123

سلام دوست عزیز

شما باید مشکل خودتون رو کاملا شرح بدین و بگین چی شده و الان چه کمک و یا درخواستی دارین

روانپزشکی که یکی از شاخه های پزشکیه طوری نیست که اعضا بیان تجربیاتشون رو در اختیار بذارن و بگن چه دارویی خوردن و ....چون هر بیماری داروی خاص خودش رو داره و فقط یک متخصص میتونه اون هم با کلی معالجه حضوری و ....بگه که ایا فلان دارو مناسب هست یا خیر.

موفق باشید

---

من مشکلات و فکر میکنم توضیح دادم
1-استرس شدید
مثلا یک اتفاقی میفته و باید کاری انجام بدم ولی بشدت بدنم دچار لرزش میشه و داغ میشم و سردرد میگیرم و یک استرس شدید غیرطبیعی که قدرت علم صبحت رو ازم میگیره
مثلا همین امروز مشکلی که برادرم داشت و باید نظر بدم و کمک فکری کنم با اینکه توانایی رو دارم ولی همین استرس و حالاتی که گفتم باعث شد حتی نتونم از اتاق بیرون برم

2-هراس اجتماعی
نه اون نوع هراس اجتماعی که برای صحبت در جمع دچار مشکل باشم و مثلا در کنفرانس نتونم درست مطلب رو ارائه بدم که اتفاقا توی این زمینه ها اصلا مشکلی ندارم
بلکه بیرون از خونه رفتن و ارتباط برقرار کردن با اجتماع و فعالیت اجتماعی نمیشه گفت ترس بلکه بشدت متنفر و زده هستم

3-اختلال هواس و تمرکز
با اینکه تحصیلاتم مناسب هست و سابقه شغلی دارم و از لحاظ توانایی و هوش و ... اصلا مشکلی ندارم ولی بهیچ وجه نمیتونم روی موضوعی تمرکز کنم و کار انجام بدم
همین باعث شده نتونم دست بکاری بزنم

اینها مواردی پزشکی هست که باهاشون درگیر هستم و حالا مشکلات مالی و عاطفی و خانوادگی و قضایی همونطور که گفتم مسلسل وار برام اتفاق افتاده باعث این مشکلات شده و وضعیت رو بدتر کرده

بیشتر سوالم اینجا برای این بود که دوستانی که همچین مشکلاتی داشتن چه کارهایی انجام و چه نتایجی گرفتن

مثلا با مراجعه به روانپزشک چه موارد روان درمانی براشون انجام دادن و چه مدت طول کشیده تا نتیجه بده و چقدر نتیجه بخش بوده
یا دارو اگر مصرف کردن چه مدت دارو مصرف کردن تا تاثیر دارو مشخص بشه

بیشتر قصدم اشنایی و تجویزهای روانشناسان و روانپزشکان هست که بتونم با اطلاعات مراجعه کنم و اگر مثلا روانپزشک مجرب نبود بتونم سوال درستی ازش داشته باشم

چون با تجربه ای که خودم و دوستانی که سوال کردم داشتم روانشناس و روانپزشک مجرب بسیار سخت پیدا میشه

به نظرم شما باید حتما برید روانپزشک شاید نیاز باشه دارو مصرف کنید. روانشناس در کنار روانپزشک به بهبود سریع کمک می کنه
چند سالتونه؟ خیلی ناراحت کننده هست که در دوسال فقط 30 بار بیرون رفته باشید
البته حواستون باشه خودتون را بخاطر کارهای عقب افتاده و هر مسئله ای سرزنش نکنید چون شرایطتون عادی نیست و نیاز به کمک دارید
خوبیش اینجاس که کسایی که اینجور موارد را دارند اگر داروی مناسب بهشون تجویز بشه سه چهار هفته بعد به دارو پاسخ می دند و آروم آروم بهتر میشن
در حال حاضر شاید مشاوره تنها و شناخت درمانی پاسخگوی وضعیت شما نباشه ؛ اگر یه مدت دارو مصرف کنید انرژی لازم را برای همکاری با مشاور و ورزش و کمک به خودتون به دست میارید انشالله
فقط در پیدا کردن روانپزشک تعلل نکنید که زودتر خوب بشید
من شش ماه دارو مصرف کردم ضد افسردگی و الان شکر خدا قدری بهترم و مصرف داروم قطع شده و کم کم به فعالیت های معمول خودم دارم می رسم

- - - Updated - - -

یادم رفت بگم من افسردگی شدید گرفته بودم به دلیل طلاق ،تغییراتی که داشتم :
قبلا آدم انرژیک و موفق و اجتماعی بودم که تبدیل شده بودم به کسی که صبح تا شب روی تخت با لپ تاپ توی اینترنت هست، وقتی می گم صبح تا شب تعارف نمی کنم ها ، غذام رو هم رو تخت می خوردم. بیرون نمیرفتم. تمایلی به ارتباط و شرکت تو جمع ها نداشتم. تمرکز نداشتم. قدرت تصمیم گیری حتی تو موارد ساده نداشتم. هیچ کار مفیدی نمی کردم ، تاکید می کنم هیچ کاری هااااااا، خوابم افتضاح بود. شده بود تا ساعت 9 صبح بیدار بمونم و بعد بخوابم تا 5 عصر. یعنی زودتر از 2-3 بعد الظهر از خواب بیدار نمی شدم
کارهایی که کردم :
مراجعه به روانپزشک و روانشناس
سعی زیاد در کمک ب بهبود خودم کردم، بارها تصمیم گرفتم که خوب بشم ولی نتونستم ولی دوباره امتحان کردم. میشه گفت ده بار 15 بار شکست خوردم ولی باز شروع کردم. تلقین مثبت کردم . از شنیدن اخبار و مسائل بد پرهیز کردم. از بازگویی مشکلات گذشته م که کمکی به حلشون نمی کرد پرهیز کردم و هدف واسه خودم تعیین کردم. مثلا الان دارم برای جی آر ای می خونم و می خوام دکترا بدم در ایران.
البته منم دو سه سالی بود نه می تونستم هدفی تعیین کنم واسه خودم و نه کاری بکنم هااااا به مرور خوب شدم .

- - - Updated - - -

اگر اهل تبریز هستید من میتونم معرفی کنم چند نفر

من الان 29 سالم هست

من در سنین نوجوانی بشدت افسرده بودم حتی بدتر از حالا به طوری که اون موقعه هم چون مدرسه اجباری بود فقط مدرسه میرفتم و بعد مدرسه خونه بود و نگاه به سقف تا روز بعد
این وضعیت ادمه داشت حتی دانشگاه قبول شدم ولی بازم این شرایط وجود داشت
بیشتر این وضعیت وقتی بروز کرد به سن بلوغ فکری رسیدم و افکار جدیدی در مغزم شکل گرفته بود که بهیچ وجه برای اطرافم اشنا نبود و بشدت با افکار قبلی و افکار اطرافیانم تضاد داشت مثل افکار مذهب و ... ،افکاری که مغز من شکل گرفته بود و سوالاتی که داشتم برای کسی قابل درک نبود این باعث میشد خودم رو غیرطبیعی ببینم

این وضعیت ادامه داشت تا خدمت سربازی که با کتابها و افکار و فلسفه های جدیدی اشنا شدم که دیدم رو تغییر داد و فهمیدم این افکار فقط برای من نیست دیگرانی هم وجود دارن با افکار من و همین باعث شد شرایطم بهتر بشه با مطالعه بیشتر امیدواری بهم برگشت و روی خودم خیلی کار کردم از همون لحاظ تلقین و خود درمانی و مدتیشن و ... و شرایطم واقعا بهتر شد

این وضعیت ادامه داشت تا سربازی تموم شد بعد سریع شروع بکار کردم و چندسالی هم کار کردم بعد بیکار شدم و یکراست اومدم سراغ ادامه تحصیل
در حین مدت ادامه تحصیل با تغییر شرایط و محیطی که بودم شرایطم خیلی خیلی بهتر شد و تغریبا شرایط روحیم عالی بود و هیچ مشکلی که نداشتم بسیار شاد و با اعتماد بنفس شده بودم

ولی یک اتفاق خانوادگی باعث شد همه چیز عوض بشه و بشدت بهم ضربه روحی وارد شد و همین باعث شد پشت سر هم اتفاق بد دیگه برام بیفته که واقعا دیگه تحملش از توانم خارج بود
به هر زحمتی بود ترم اخر درس رو تموم کردم و نزاشتم شرایطم باعث بشه بیشتر از این به تحصیلم ضربه بزنه و هرطوری بود در بدترین شرایط هم روحی و هم مالی و خانوادگی و ... درسم رو تموم کردم
چند ماه دنبال کار مناسب گشتم ولی کار مناسبی پیدا نکردم شرایط خودم طوری نبود دست بکاری بزنم و بعد دیگه واقعا بریدم و دقیقا همین شرایط که شما میگید توی رختخواب با یه لپتاپ و دیگر هیچ
این 2سال فقط فقط مگر مجبور شدم که از خونه بیرون زدم مثلا برای کارهای حقوقی که پیش اومد مجبور شدم چندبار دادسرا مراجعه کنم و اینطور کارها

همونطور که گفتم شرایطم اصلا با خوددرمانی و تلقین واینطور مسائل دیگه قابل حل نیست که این 2سال هست تلاش میکنم ولی فقط فیلمهایی که این مدت دیدم نکات مثبتی برام داشته وگرنه هیچ تغییری نتونستم ایجاد کنم

قبلا یکبار مراجعه کردم به روانشناس برای افکار سردرگمی که داشتم ولی هیچ کمکی که نکرد بلکه میتونم بگم حکم ارتداد هم برام صادر کرد رواشناس و فقط مطالب پوچ تکراری بهم تحویل داد بهیمن خاطر دیگه اعتمادی به روانشناس ندارم
ولی تصمیم گرفتم خودم تحقیق کنم و با اطلاعات کافی به روانپزشک مراجعه کنم

سلام .

خوشحالم که تصمیم گرفتی شرایطت رو تغییر بدی. دوست من به نظر من جناب sci که از مشاورین سایت بودن و چند وقتی نیستن خ بتونن کمکتون کنن. می تونین تاپیکهاشون رو بخونین. به نظر من مشترک سایت شین و برای ایشون از طریق پیام خصوصی مشکلتون رو حل کنین. چون احساس می کنم ایشون بهتر بتونن کمکتون کنن.
کاش اشاره ای به محل زندگیت هم می کردی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Estaf

من الان 29 سالم هست

من در سنین نوجوانی بشدت افسرده بودم حتی بدتر از حالا به طوری که اون موقعه هم چون مدرسه اجباری بود فقط مدرسه میرفتم و بعد مدرسه خونه بود و نگاه به سقف تا روز بعد
این وضعیت ادمه داشت حتی دانشگاه قبول شدم ولی بازم این شرایط وجود داشت
بیشتر این وضعیت وقتی بروز کرد به سن بلوغ فکری رسیدم و افکار جدیدی در مغزم شکل گرفته بود که بهیچ وجه برای اطرافم اشنا نبود و بشدت با افکار قبلی و افکار اطرافیانم تضاد داشت مثل افکار مذهب و ... ،افکاری که مغز من شکل گرفته بود و سوالاتی که داشتم برای کسی قابل درک نبود این باعث میشد خودم رو غیرطبیعی ببینم

این وضعیت ادامه داشت تا خدمت سربازی که با کتابها و افکار و فلسفه های جدیدی اشنا شدم که دیدم رو تغییر داد و فهمیدم این افکار فقط برای من نیست دیگرانی هم وجود دارن با افکار من و همین باعث شد شرایطم بهتر بشه با مطالعه بیشتر امیدواری بهم برگشت و روی خودم خیلی کار کردم از همون لحاظ تلقین و خود درمانی و مدتیشن و ... و شرایطم واقعا بهتر شد

این وضعیت ادامه داشت تا سربازی تموم شد بعد سریع شروع بکار کردم و چندسالی هم کار کردم بعد بیکار شدم و یکراست اومدم سراغ ادامه تحصیل
در حین مدت ادامه تحصیل با تغییر شرایط و محیطی که بودم شرایطم خیلی خیلی بهتر شد و تغریبا شرایط روحیم عالی بود و هیچ مشکلی که نداشتم بسیار شاد و با اعتماد بنفس شده بودم

ولی یک اتفاق خانوادگی باعث شد همه چیز عوض بشه و بشدت بهم ضربه روحی وارد شد و همین باعث شد پشت سر هم اتفاق بد دیگه برام بیفته که واقعا دیگه تحملش از توانم خارج بود
به هر زحمتی بود ترم اخر درس رو تموم کردم و نزاشتم شرایطم باعث بشه بیشتر از این به تحصیلم ضربه بزنه و هرطوری بود در بدترین شرایط هم روحی و هم مالی و خانوادگی و ... درسم رو تموم کردم
چند ماه دنبال کار مناسب گشتم ولی کار مناسبی پیدا نکردم شرایط خودم طوری نبود دست بکاری بزنم و بعد دیگه واقعا بریدم و دقیقا همین شرایط که شما میگید توی رختخواب با یه لپتاپ و دیگر هیچ
این 2سال فقط فقط مگر مجبور شدم که از خونه بیرون زدم مثلا برای کارهای حقوقی که پیش اومد مجبور شدم چندبار دادسرا مراجعه کنم و اینطور کارها

همونطور که گفتم شرایطم اصلا با خوددرمانی و تلقین واینطور مسائل دیگه قابل حل نیست که این 2سال هست تلاش میکنم ولی فقط فیلمهایی که این مدت دیدم نکات مثبتی برام داشته وگرنه هیچ تغییری نتونستم ایجاد کنم

قبلا یکبار مراجعه کردم به روانشناس برای افکار سردرگمی که داشتم ولی هیچ کمکی که نکرد بلکه میتونم بگم حکم ارتداد هم برام صادر کرد رواشناس و فقط مطالب پوچ تکراری بهم تحویل داد بهیمن خاطر دیگه اعتمادی به روانشناس ندارم
ولی تصمیم گرفتم خودم تحقیق کنم و با اطلاعات کافی به روانپزشک مراجعه کنم

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مهرااد

سلام .

خوشحالم که تصمیم گرفتی شرایطت رو تغییر بدی. دوست من به نظر من جناب sci که از مشاورین سایت بودن و چند وقتی نیستن خ بتونن کمکتون کنن. می تونین تاپیکهاشون رو بخونین. به نظر من مشترک سایت شین و برای ایشون از طریق پیام خصوصی مشکلتون رو حل کنین. چون احساس می کنم ایشون بهتر بتونن کمکتون کنن.
کاش اشاره ای به محل زندگیت هم می کردی

---

ممنون از توجهی که داشتین
شاید حرفتم براتون قابل قبول نباشه یا فکر کنین این حرف خودش یه علامت بیماری هست
ولی من روی خودم از لحاظ روانی و تغییر شرایط و بسیار کار کردم و خیلی از شرایطم که مشکل حساب میشده رو تونستم حل کنم
مثلا مشکل اعتماد بنفس شدیدی داشتم ولی تونستم حلش کنم و الان میتونم بگم حتی خودشیفته هم هستم!
یا مشکل نه گفتن داشتم ولی اینم حل کردم
مشکل برقراری رابطه با افراد داشتم ولی تونستم حل کنم
و خیلی مشکلات دیگه پس مشاوره و رواندرمانی دیگه کمکی نمیکنه و میدونم دارو احتیاج هست

مثلا استرسی که دارم فقط با دارو قابل حل هست و بدترین مشکلم همین استرس شدید هست که حتی روی جسمم تاثیر میزاره
یه مدت دارو هم مصرف کردم که تاثیرش بد نبود ولی تاثیر کامل نداشت و عوارض بدی هم داشت

چندتا روانپزشک تونستم پیدا کنم ولی فعلا نمیدونم کدوم قابل اعتمادتر هستن چون زیاد از لحاظ مالی هم وضعیت خوب نیست نمیتونم چند پزشک با تجویز داروهای بی تاثیر رو عوض کنم تا پزشک خوبی پیدا کنم

من کرمانشاه هستم ولی تهران هم البته میرم تغریبا هر ماه