خیلی احساس شک و بدبینی دارم !!!
سلام دوستان عزیزم ممنون از راهنماییهاتون :72: با خانمی در ارتباطم که به قصد ازدواج هست و و ایشالااا به زودی بعد از مدتی کوتاهی به اقدام به ازدواج خواهیم کرد .... گذشته از اینها من یک مشکلی دارم که بسیار بدبین شدم !! بیشتر بهش شک میکنم !
مثلا چون با فامیلهاش بسیار صمیمی هست (پسرو دخترها) و با هم شوخی دارن حتی فیزیکی (میگه ما از بچه گی با هم هستیم واسه همون خیلی راحتیم ). خیلی زیاد با فامیلا در رفتو آمد هستند .
همچنین با داییهاش خیلی راحته !(داییهاشم زیاد تفاوت سنی ندارن 6.7 سال! ) و حتی میگه مثلا جلوی اون لباسهامو برای عوض کردن در میارم و میپوشم !!
اینا برای من یه جوری میاد ! احساس غیرتی میکنم ! و ناراحت از اینکه چرا باید این همه راحت باشه !
در خانواده ما جز با خواهر برادرا رفتو آمدی با فامیل نداریم فقط بیشتر دیدارها شده عید نوروز به عید نوروز / !
خودم رو توجیح میکنم که خب دایی هست محرمه !
میخوام این موضوع ها رو برای خودم قابل درک کنم و اینهمه بدبینانه فکر نکنم که خیلی باعث عذاب روحی و ناآرامیم میشه !!!
و وقتی در مهمونی میره و ساعتها خبری ازش نمیشه ! (یعنی موقعیتی نداره که خبری بده!) من باز بسیااااار بدبین میشم و فکرای اینکه مثلا الان خیلی خوشمیگذره یاد من نمی افته و با پسر های فامیلش (پسر عمه .پسر خاله و ... ) خیلی گرمو صمیمه و شوخی میکنن !!
کلا خیلی بدبین و شکاک شدم !
-------------------------------------------------------------------------
یک موضوعی هم هست که در تاپیک قبلیم نسبت به عشق اولم که نمیتونستم فراموشش کنم با اون بسیاااااررررر خوب خوشبین بسیاااار با محبت عاشقانه و بسیاااارررر خوش اخلاق بودم ..... ولی بعد از اون
با این خانوم احساسم شاید واقعا بر عکسه ! با هاش خیلی خوش اخلاق نمیشم ! دوست ندارم محبت کنم که فکر میکنم وقتی محبت کنم ازم دور میشه ! و بد اخلاقی میکنم و مخالف میکنم !
خیلی عاشقانه باهاش رفتار ندارم ! تا ساعتها بهش زنگم نمیزنم تا خودش بخواد زنگ بزنه و بعد بهش زنگ بزنم . یا اگه خیلی طول کشید خودم زنگ میزنم !
در کل بسیار سنگین و بر عکس گذشته خوب و بسیار خوش اخلاق نیستم .باهاش با غرور و سنگین برخورد میکنم و محبتهام رو زیاد بهش نشون نمیدم ! ...........