-
از تنهایی روانی شدم
من خیلی تنهام.دارم عذاب میکشم.از تنهایی افسردگی شدید گرفتم.اعصابم داغونه.به سختی بتونم دوست صمیمی پیدا کنم که اونام همگی بی کفایتند و تو هیچ موردی نمیتونم روشون حساب کنم چه تفریح چه دردودل و ...از جای دیگه ای هم نمیتونم پیدا کنم چون هرجا بخام برم کلاس امکانشو ندارم و خیلی از خونمون دوره و منم دوست صمیمی نزدیک میخام تازه سنمم رفته بالا و 25 سالمه و خیلی جاها ثبتنامم هم نمیکنند .من هیچکسو ندارم باهاش حتی یک کلمه حرف بزنم شدم مرده متحرک.یکی مثل من باید چیکار کنه
-
سلام
به نظر من بهتر برى يه هنرى مثل گلسازى يا نقاشى ياد بگيرى چون خيلى به آدم آرامش ميده مخصوصاً نقاشى و تو خونه خودتو سرگرم كنى
يا مبنى بر مدرك تحصيليت سركار برو به هرحال هر كسى اينطور بى برنامه باشه افسرده ميشه
موفق باشى عزيزم
-
خب من با این کارا فقط وقتمو پر میکنم و بازم نمیتونم به نیازم که گفتم پاسخ بدم و درضمن هرکاری انرژی و حوصله میخاد از کجا بیارم .
-
شما اول يه زندگى مفيد براى خودت درست كن(كار كن يا هنرى كه دوست دارى ياد بگير)
با داخل شدن خودت تو اجتماع حتماً به نيازهاى ديگت هم ميرسى.
آخه با كنج خونه نشستن كه كارى درست نميشه
-
هم صحبت درست میگه. شروع کن. کم کم حالت بهتر میشه.
ببین از ادما هم خیلی توقع های زیاد نداشته باش توی دوستی. همون قدری که خودت می تونی مایه بذاری واسه دوستت اونم نهایتا همونقدر میتونه واست مایه بذاره اونم در بهترین حالتش.
کلاسا که به سن نیست معمولا ثبت نام می کنن.
اول ببین درونگرایی یا برون گرایی. یه مقدار مقالات این سایتو بخون.
- - - Updated - - -
http://www.hamdardi.net/thread-22589.html
این تاپیکو نگاه کن شاید به دردت بخوره.
http://www.hamdardi.net/thread-23001.html
این تاپیک توی پست 10 یه تعداد لینکه. اون مدیتیشنو می تونی شروع کنی. خوبه.
- - - Updated - - -
http://www.hamdardi.net/thread-26620.html
این تاپیکم پست های آقای sci رو بخون حتما.
-
سلام بهار خانم
همه ما تنهاییم! اگه تنها نبودیم که اینجا نبودیم!! فکر میکنیم که متاهل بشیم دیگه نتهایی از بین میره،ولی می بینیم خیلی از اعضای این سایت یا هر جای دیگه رو متاهلین تشکیل میدن,پس تنهایی برای همه هست,منم تنهام,معلومه دوست خوب خیلی کمه!! ولی دوستای محله یا مسجد یا هم دانشگاهی از بقیه که بیشتر می شناسیم بهترن حداقل
ولی باید بسوزیم و بسازیم,زندگی همینه,به نظرم تنها همدرد خوب خدامونه و ائمه و شهدا و .. ولی ارتباط باهوشن شرایط خاصی میخواد که من فعلا برقرار نکردم
نمیدونم تاحالا صبح های جمعه بهشت زهرا قسمت شهدا رفتید یا نه؟ اکثرا پسر و دخترای جوون میرن سر قبر شهدای گمنام
ما که هیچ کسی رو نداریم تازه باید درد و دل دیگران رو هم بشنویم....
خلاصه: به فعالیتهایتون ادامه بدید تا انشالله با یک همسر خوب از تنهایی در بیایید
-
تنهایی اونقدر آزارم میده که حتی قادر به انجام کارای شخصیمم نیستم خب درونگراها اینقدر اذیت نمیشن و بالعکس همه کاراشونم رو برنامه انجام میدنو و تنهایی همه جا هم میرن اما من نمیتونم از جامم تکون بخورم آخه به چه امیدی به چه انگیزه ای؟؟اصلا تا کیییییی تحمل کنم؟؟
-
لازم نیست تحمل کنی. با وجودی که می گی حالت بده حوصله نداری اما لازمه که خودت از یه جایی یه کوچولو شروع کنی تا بشه حالت بهتر شه. می تونه کلاس هنری باشه زبان باشه یا ارایشگری باشه خیاطی باشه ورزش باشه هر چی. اما باید یه شروع به خودت بدی. یه در کوچولو با همه ی خستگی هات باید به روی خودت باز کنی تا بتونی کم کم بهتر شی. اینکه به خوداگاهی نسبت به خودت برسی هم خوبه و کمک می کنه.
- - - Updated - - -
یه نگاه به تاپیکات کردم.
روانشناس روانپزشک و کلا متخصصایی که رفتی پیششون بهت چی گفتن؟ تشخیص و نظرشون چی بود؟
ازمایش خون دادی؟ کم خونی نداری؟ کلا مولتی ویتامین خوب بخر هر روز بخور. مثلا wellwoman یکی در روز بعد از غذا. یا هر مولتی ویتامین کامل دیگه. از داروخانه هم می تونی بپرسی.
ورزش هم بکن. یه ورزش سبک مثله یوگا.
تغذیه ی خوب داشته باش و سالم.
این سه تا رو رعایت کنی احتمالا حالت تا حدی بهتر شه.
اها سر ساعت مشخص بیدار شو و بخواب و 8 ساعت خواب پیوسته رو داشته باش.
-
مینوش جان من نه کم خونی دارم نه هیچ بیماری جسمی دیگه هرچیم چند ساله دکتر برا جاهای
مختلفم رفتم چشم ،مو،آلرژی و...و...دکتری نبوده نرفته باشم همشون ربطش میدن فقط به اعصابم و میگن هیچیت نیس برو روانپزشک و مشاور که اونا را هم همه را قبلا رفتم همشون فقط میگن افسردگی داری به خدا دارم از تنهایی دق میکنم همش احساس خفگی و گریه دارم حتی توی خواب.
یکی از دوستامم که میگفت منو عین خواهر خودت بدون الان حتی زنگم نمیزنه متاهله اما یعنی تا این حد که کلا وقت یه زنگم نداشته باشه ولی وقتی من بزنم یا اس ام اس بدم جواب میده
دیگه از دست همه خسته شدم تازه این دوستمم که میگم هیچوقت باهام بیرون نمیومد و میگفت نمیتونم خسته شدم از این زندگی مزخرف .
همه حداقل یه خاهری دختر عمه ای برادری کسیو دارند اما من هییییییییییچ کسو ندارم دارم میمیرم
-
سلام بهار جان ، مراقب خودت باش . تو رو خدا مراقب خودت باش. وگرنه به روز من دچار می شی. من 5 سال دچار افسردگی حاد شدم . یعنی از سن 27 سالگی تا 32 سالگی . با اینکه خوشگل و تحصیلکرده هستم ، کسی را برای ازدواج پیدا نکردم چون افسرده بودم . وگرنه تا حالا 10 بار پیدا می کردم.
خواهش می کنم برچسب افسردگی را از روی خودت حذف کن.
خواهش می کنم برو سر کار و اگر شکست خوردی باز هم ادامه بده .
آنقدر ادامه بده تا به هدفت برسی.
تو باید یه هدف خوب برای خودت در نظر بگیری غیر از ازدواج و در هدفت تمام تلاشت را بکنی .
هدف تو را از تنهایی در می آورد . می تواند درس خواندن باشد. می تواند یادگیری یه هنر خوب باشد یا پیشرفت در کارت .
من هم برادر دارم و هم خواهر و هم دخترخاله و ...
ولی متاسفانه خیلی خیلی تنها بودم . آنها نه تنها تنهایی مرا پر نمی کردند بلکه باعث اذیت من هم می شدند.
تنهایی مرا دیوانه کرد. باز تو کسی ازت انتقاد نمی کنه یا روی اعصابت نیست. ولی برادر من دائم روی اعصابم بود و این باعث شد که به شدت افسرده شوم .
افسردگی وجود ندارد .
داروی اعصاب بدترت می کنه . سریعتر ترکش کن . و نه پیش روانشناس برو نه روانپزشک بدتر می شی . البته از سایت همدردی کمک بگیر.
به خودت بگو من باید عادی زندگی کنم. و هیچ مشکل افسردگی یا اعصاب ندارم