-
چه تصمیمی بگیرم؟
سلام دوستان!
دختری24ساله هستم ودانشجوی کارشناسی ارشد،تقریبا 1ماهی میشه که باآقایی27ساله که همکلاسی هستیم آشنا شدم.رابطمون اول فقط در حد همکلاسی بودتا اینکه احساس کردم داره فراتر میره وصمیمی تر ازهمکلاسی میشه بخاطر همین توی 1تماس تلفنی ازایشون خواستم رابطه محدود تر بشه،اما به من گفت قصدشون ازدواجه شرایطشم داره اما از احساسش مطمئن نیست و تا وقتی احساسش تبدیل به علاقه نشه نمی تونه برای ازدواج اقدام کنه.ولی من مخالفت کردم وترجیح دادم رابطه بیشتر از همکلاسی نشه وایشونم قبول کردن.تا یه مدت رابطه محدودتر شدوصحبت های ما فقط درمورد درس بود اما 2باره ایشون صمیمی تر شدن ورفتارشون دلبستگی رو کاملا نشون میداد.ازطرفی من نگرانم که احساسم درگیر بشه ونتونم تصمیم درست بگیرم سوالم ازشما دوستان اینه که من باید چه برخوردی داشته باشم آیاادامه بدم وسعی کنم که شناخت به دست بیارم یا به این رابطه خاتمه بدم؛آیا امکانش هست که به ازدواج ختم بشه یا نه؟
-
سلام دوست عزیز
خوش اومدی به همدردی
به نظرم این که بار اول با ایشون جدی برخورد کردید کار کاملا درستی بوده...
الان هم نذار ایشون پارو فراتر بذاره و شما رو وارد بازی احساسی بکنه...کاملا جدی و محترمانه بهش بگو اگه واقعا قصد شما ازدواجه به طور رسمی بیایید خواستگاری و در غیر این صورت ارتباطمون با هم مثل دو تا همکلاسی باشه و لاغیر!!
موفق باشی:)
-
خیلی ممنونم sayehجان ازینکه وقت گذاشتید وجواب دادید.
راستش من بار اولم که به ایشون گفتم دوست ندارم رابطه صمیمی باشه نتیجه خاصی نگرفتم وبعد از یه مدت ایشون بازم صمیمی شدن البته رفتار منم سرد نبود چون من یه فرد معاشرتیم وباسایر همکلاسیامم رابطه خوبی دارم ناگفته نمونه که من واسه امتحانا خیلی راهنماییشون میکردم وتنها دلیل ادامه رابطه هم همین بود.ازطرفی دوس ندارم من پیش قدم بشم وازشون بخوام بیان خواستگاری،شناخت ما ازهمدیگه خیلی نسبیه شهر محل زندگیمونم متفاوته یه جورایی امکان خواستگاری رسمی فعلا نیست،ایشونم بار اول همینو گفتن ووقتی مخالفت منو با ادامه رابطه برای شناخت دیدن قبول کرداما گفت که خودش باید درمورد احساسش به نتیجه برسه تو این مدتم حتی باوجود صمیمی شدن هیچ رفتار نادرستی نداشته؛البته اینم بگم باشناختی که نسبتا تو این مدت ازش دارم یه فرد کاملا منطقیه،به هیچ وجه حاضر نیس دروغ بگه حتی اگه به ضررش باشه،عصبی نمیشه وخیلی راحت اشتباهاتشو قبول میکنه،معاشرتی وفوق العاده مودبه.به طورکلی ازنظرشخصیتی خیلی از معیار های منو داره.
ولی با این وجود من از این سردرگمی اذیتم و نمیتونم تا به نتیجه رسیدن ایشون اینجوری ادامه بدم دلمم نمیخواد یه رابطه بی هدف داشته باشم.واقعا سردرگمم واین بلاتکلیفی خیلی اذیتم میکنه ازهمه دوستان عزیز تقاضا دارم راهنماییم کنن چون واقعا نمیدونم باید چیکارکنم.ممنونم
-
سلام
ضمن عرض خوشامد به همدردی،تیتر تاپیکتون خیلی کلیه.واسه همین دوستان زیاد جواب ندادن.
در درستی کارتون هیچ شکی نبوده.اما ای کاش با صمیمی تر شدن مجدد ایشون شما اقدامی جدی تر می کردید.مثلا راه ارتباطی (اگه شماره هست)رو قطع می کردید.تا ایشون اقدام رسمی نکنن،شما از هیچ چیز نمیتونید مطمئن باشید.اینکه راهشون دوره و فعلا امکانش نیست حرف خیلی از ما پسراست.برای اینکه رابطه رو بصورت مخفی ادامه بدیم.حالا هر کس به دلیلی.ولی عمدتا بهونست
در ضمن اینکه ایشون از نظر احساسی هنوز مطمئن نیست،من نفهمیدم یعنی چی!!!!
اصلا برای ازدواج مگه قراره ایشون از روی احساسشون تصمیم بگیرن؟
فقط بگید اقدام رسمی.در غیر اینصورت رابطه رو از یه همکلاسی عادی هم کمتر کنید.قطعا برای هر دو نفرتون افراد دیگری هم در دانشگاه وجود دارن که بتونن کمکتون کنن.پس هیچ ضرورتی نیست.
دوست عزیز،این نگرانیتون رو در مورد درگیر شدن احساستون رو کاملا جدی بگیرید..چون اون موقع به راحتی الان نمیتونید بیاید و بگید چیکار کنم.
فقط خدا
-
فقط خواستگاری، اگه هم امکان رسمی شدن خواستگاری نباشه، زیر نظر خانواده شما به قصد ازدواج ادامه بدین! (این نظر کاملا شخصیه!)
- - - Updated - - -
:D
-
با تعریفهایی که از ایشون کردین حتما تا حالا از علاقه شما به خودشون مطلع شده. الان وقتشه که دیگه ارتباط رو با کم محلی کردن و نادیده گرفتنش کامل قطع کنید.
-
در رابطه با احساسش مطمئن نيست ؟
بذار نباشه.
چون دو حالت داره .
اگر در رابطه با احساسش مطمئن شد و جواب منفي بود ، تو ميمموني و دل عاشقت .
اگر جواب مثبت بود ، تازه بايد با خانواده اش هماهنگ كنه و خانواده هم كه ميدوني توي ايران حق وتو داره .
فلذا بهترين كار دوري از اين مسئله هست ، به نظر من .
-
دوست عزیزریسک نکن وواردرابطه نشو
پسری که دختری روبخوادازهمون ابتدابه خواستگاری میادبغیراون هرچی بگندبهونست من روبه عنوان عبرت درنظربگیراجازه نده احساساتت واردماجرابشه خودت رودست کم نگیر
چون وقتی واردرابطه بشی هی امروزوفردامیکنندبعدازاینک ه خودشون تصمیم گرفتندپای خانواده ها به میان میادحالاازاینجاماجراشروع میشه مامانم اینایکی روواسم درنظرگرفته بودندهمه نقشه هاشون نقش براب شدچیزی نمیگندمیگن هروقت توبخوای ماحاضریم بریم ولی امروزفردامیکنندحالاامشب باهاشون حرف میزنم امشب نشدفرداحرف میزنم امروزحرف زدم کلی دعواکردموازخونه زدم بیرون خودم هم خسته شدم ازیه طرف بهت علاقه دارم ازطرف دیگه به خانوادم هم حق میدم اوناهم نگران توهستندمیگن نکنه دختره روبیاری بدبخت کنی اجازه بده همه کارام درست شه خونه بخرم ماشین بخرم کارم درست شه میایم هی امروزوفرداازطرفی هم احساسات شمادرگیرشده احساسات اجازه قطع رابطه رونمیده قطع رابطه میکنی بعدیه روزیادوروزبه بهانه های مختلف سعی میکنی باهاش ارتباط برقرارکنی
همه ایناحرفه که میخوایم همدیگرروخوب بشناسیم وبعدباچشم بازازدواج کنیم نه تنهارابطه قبل ازازدواج اشنایی نمیاره
(طولانی بشه)بلکه وابستگی میاره وجلوی عقل ومنطق روهم میگیره
-
باسلام وتشکر ازهمه شما دوستان!واقعا ممنونم ازاینکه جواب دادید
راستش من تصمیممو برای قطع کردن رابطه بهشون گفتم ایشون قبول کرد؛اما گفت که قصدش واقعا ازدواجه از حسشم مطمئنه(شرایط ازدواجم داره).
ازطرفی شرایط خونواده هامون طوری نیست که بشه یه مدت آشنایی ایجاد بشه وامکان ایجاد آشنایی فقط با نامزدی ممکنه که درصورتی که مناسب هم نباشیم بهم خوردن نامزذی اصلا وجهه خوبی نداره.
ایشون ازمن خواستن به مدت حداکثر2ماه(البته دوطرف سعی کنیم مدت کمتری طول بکشه) تحت یه چارچوب خاص وهرطور که من تعیین کنم رابطه به قصد آشنایی نسبی ادامه پیدا کنه ودر صورتی که 2طرف مناسب هم بودیم ازطریق خونواده وبه طور رسمی اقدام کنن آیا با این اوصاف من باید ادامه بدم یا نه؟
-
دوست عزیزبه نظرمن حتی اشنایی برای یه هفته روهم قبول نکنیدمن خودم خواستگاری داشتم که ازم یه هفته فرصت خواست تااشنابشیم بعدبطوررسمی اقدام کنندبااینکه ازهمون ابتداخانواده هاهم درجریان بودندولی زمان یه سال طول کشیدولی بازم ازخانواده خبری نشدجالب اینجاست که هرروزهم یه بهانه میاوردوخودش روقانع میکرد
بنظرمن اگه واقعاشمارومیخوادبصورت رسمی به خواستگاریتون بیادزیرنظرخانواده هااشنابشیدچون قرارنیست ازهمون ابتداکل فامیل روخبرکنیددرصورتیکه به توافق رسیدیدهمه روخبرکنید