طلاق گرفتم. نمیتونم با وضعیت جدیدم کنار بیام
سلام. من پنج روز پیش طلاقمو ثبت کردم. خونه و ماشین و تمام جهیزیه مو گرفتم و مهریه مو بخشیدم. توی این پنج روز شاید هزار بار به گوشی همسرم زنگ زدم و گریه کردم. اونقدر که برای من سخته برای اون نیست. بهم میگه سر یه سال با کسی که دوسش دارم ازدواج میکنم. میگه طلاق ما اجتناب ناپذیر بود. میگه ازم متنفره. میگه صدامو که میشنوه حالش بد میشه و میره بالا میاره. قرص سردرد میخوره بعد از گریه های من. الان که از دستش دادم بیشتر دوسش دارم. عکسهای عروسیمو نگاه میکنم و خون گریه میکنم. فیلمامونو مبینم میخوام بمیرم.
سرگذشت منو بخونید میفهمین چه بدبختیایی کشیدم. همسرم خائن به تمام معنا بود. ذره ای دوستم نداشت. من عاشقشم هنوز.
چرا نمیتونم بهش زنگ نزنم؟ چرا نیاز دارم هر روز صداشو بشنوم؟ چرا عزت نفس ندارم؟ میخوام برگرده. میخوام برش گردونم. دیگه منو نمیخواد!
خدایا مگه من چه گناهی کردم که باید این همه دردو تحمل کنم. دوستانی که تجربه طلاق دارند. آیا شما هم مثل من اینقدر وابسته بودید؟ واکنش همسرتون در مقابل وابستگی شما چی بود؟ من حس میکنم بدون اون فقط زنده هستم. حالم داغونه. کمکم کنید